روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

بازخواني نخستين فصل «سرمايه» / حسن مرتضوي (۱)

سه چارچوب مفهومي عمده يعني سه سنت فكري و سياسي الهام‌بخش ماركس در تحليلي هستند كه وي در كتاب سرمايه مطرح كرده است:[1] اين سه منبع عبارتند از اقتصاد سياسي كلاسيك يعني اقتصاد سياسي قرن هفدهم تا اواسط قرن نوزدهم. اين اقتصاد عمدتاً انگليسي است و به انديشمنداني مانند ويليام پتي، لاك، هابز، و هيوم تا اسميت، مالتوس و ريكاردو و اقتصادداني مانند جيمز استوارت وابسته است. البته سنت فرانسوي اقتصاد سياسي يعني فيزيوكرات‌هايي مانند كنه، تورگو و بعدها سيسموندي و سه و نيز آمريكايي‌هايي مانند كري نيز مطرح مي‌شود. دومين جزء سازنده در نظريه‌پردازي ماركس، تأملات و پژوهش فلسفي خود ماركس است كه براي وي از يوناني‌ها آغاز مي‌شود؛ از اپيكور، ارسطو و سنت انديشه‌ي يوناني تا سنت انتقادي فلسفي آلمان مانند اسپينوزا، لايبنيتس، و برتر از همه هگل. همچنين تأثير هيوم، كه هم فيلسوف برجسته‌اي بود و هم اقتصادسياسي‌دان، و نيز دكارت و روسو بر ماركس چشمگير است. سومين سنت، سوسياليسم آرمان‌شهري است. در زمان ماركس اين سنت عمدتاً فرانسوي بود اما از انگليسي‌ها مي‌توان توماس مور و رابرت اوئن را مثال زد. اما در فرانسه فوران عظيم انديشه‌ورزي آرمان‌شهري در دهه‌هاي 1830 و 1840 عمدتاً تحت‌تأثير نوشته‌هاي قديمي‌تر سنت سيمون، فوريه و بابوف بود. هدف ماركس دگرگون ساختن پروژه‌ي راديكال سياسي از سوسياليسم توخالي آرمان‌شهري به كمونيسمي علمي بود. اما براي اين كار نمي‌توانست فقط آرمان‌شهرباورها را در مقابل اقتصاد‌سياسي‌دان قرار دهد. ماركس مي‌بايست روشي اجتماعي ـ علمي را از نو مي‌آفريد و شكل‌بندي مي‌كرد.

ماركس از تمامي موانعي كه در مقابل خوانندگان قرار مي‌گرفت كاملا آگاه بود و به همين دليل به خواننده در فهم چند فصل اول به ويژه شكل ارزش هشدار مي‌دهد. دو علت بنيادي براي اين مطلب وجود دارد؛ يكي مربوط به روش سرمايه است كه در ادامه به آن خواهم پرداخت و ديگري شيوه‌اي است كه ماركس پروژه‌ي خود را بر اساس آن تنظيم مي‌كند.

هدف ماركس فهم كاركرد سرمايه‌داري از طريق نقد اقتصاد سياسي بود. ماركس مي‌دانست كه اين تكليف عظيمي است. براي نيل به اين هدف مجبور بود دستگاهي مفهومي ايجاد كند كه به درك پيچيدگي سرمايه‌داري كمك كند و از اين‌رو در مقدمه‌ي خود توضيح مي‌دهد كه چگونه اين كار را انجام خواهد داد. وي به تفاوت روش عرضه‌داشت از روش پژوهش اشاره مي‌كند. هر محققي هنگام پژوهش علمي هر پديده، با دو مسئله‌ي ويژه روبرو است: خود پژوهش و ديگري نحوه‌ي بازنمايي يا ارائه و عرضه‌‌داشت آن. پژوهش در ذهن محقق لزوماً همان مسير بازنمايي را طي نمي‌كند. در پژوهش، محقق با هر آنچه وجود دارد ــ با واقعيت آن‌طور كه تجربه مي‌شود و توصيفات موجود از آن تجربه، (در كتاب سرمايه با توصيفات اقتصاد‌سياسي‌دان‌ها، آمارها، نظرات فيلسوفان، آثار رمان‌نويس‌ها و نظاير آن)ــ روبرو است: از انتزاعي‌ترين مقولات و انضمامي‌ترين رخدادها در نظم و ترتيبي تاريخي تا فاكت‌هاي مربوط به پديدارهاي واقعي و تاريخي. محقق (و در اينجا ماركس) بايد انبوه داده‌ها را دستخوش نقدي قاطع قرار دهد تا بتواند مفاهيم قدرتمندي را بيابد كه نحوه‌ي كاركرد واقعيت را نشان دهد. يعني ما در پژوهش، از واقعيت بي‌واسطه‌اي كه پيرامون ماست آغاز مي‌كنيم تا به مفاهيم عميق‌تر و بنيادي‌تر آن واقعيت برسيم. هنگامي كه به اين مفاهيم بنيادي مجهز شديم مي‌توانيم جهت برعكس را انتخاب كنيم و به سطح برسيم و كشف كنيم جهان‌ گول‌زنك نمودها چه مي‌تواند باشد. به اين ترتيب مي‌توانيم جهان را به شيوه‌اي راديكال توضيح دهيم.

نويسنده در تحقيق خود با واقعيتي فرجامين روبرو است كه بايد مسير منتهي به آن را براي خواننده روشن سازد. در واقع محقق با كليتي روبرو است كه اجزاي آن در هم تنيده شده‌اند. مثلاً كالبدشناس به‌هيچ‌وجه در وهله‌ي نخست با اجزا يا اندام‌هاي پيكر روبرو نيست، بلكه تمامي اين اندام‌ها در روابطي بسيار پيچيده با هم كنش متقابل دارند. علاوه بر اين كاركرد متقابل، تكوين و تكامل پيكر امروزي، تاريخي ديرينه دارد كه به پژوهشي ديرينه‌شناختي هم نياز دارد. و علاوه بر اينها آينده‌ي اين مكانيسم زنده و مسيري كه طي خواهد كرد نيز مطرح‌ است. به اين دليل پژوهشگر كالبدشناس هنگام شرح پژوهش‌هاي خود لزوماً نمي‌تواند داده‌ها را در شكل بي‌واسطه‌ي خود در اختيار خواننده بگذارد. اما چگونه بازنمايي مي‌تواند رخ دهد؟ اين نقطه، ‌آغاز مشكلات است. مثلاً آيا خوانش سرمايه بايد خوانش تاريخي يك صورت‌بندي اجتماعي اقتصادي در شرايطي معين و در يك كشور معين باشد؟ در اين صورت كار قاعدتاً بايد از بديهي‌ترين اجزاي چنين خوانشي آغاز شود، يعني بايد شرايط تاريخي و اقتصادي كشور انگلستان در سده‌هاي معيني بررسي و نتيجه‌گيري‌هاي مشخصي از آن گرفته شود. اما آنچه در كتاب سرمايه شاهديم چنين نيست. ماركس در قلمرو ديگري يعني فيزيك موضوع را روشن مي‌كند؛ مي‌گويد: «فيزيكدان فرايندهاي طبيعي را يا در جايي مشاهده مي‌كند كه در بارزترين شكل خود رخ مي‌دهند و تأثيرات مختل‌كننده كمترين نقش را در آن دارند يا هر جا كه امكان داشته باشد در شرايطي دست به آزمايش مي‌زند كه از جريان فرايند در حالت ناب خود مطمئن باشد.»[2] هر چند ماركس انگلستان را به عنوان محل كلاسيك سرمايه‌داري در نظر گرفته اما هدف شرح تاريخ سرمايه‌داري انگلستان نبوده است. سرمايه‌داري انگلستان محل آزمايشي بود كه فرايندهاي عام سرمايه‌داري به حالت ناب خود نزديك شده بودند و بنابراين شرح روند حركت سرمايه با ممانعت كمتري از عوامل بيروني روبرو بوده است.

علاوه بر اين ما در سرمايه از همان ابتدا با مفاهيم معيني مانند كالا به عنوان سلول جامعه، كار، ارزش و …. روبرو هستيم. با اين مفاهيم چگونه بايد برخورد كرد؟ سه گرايش عمده در پاسخ به اين پرسش مطرح شده است: «الف) گرايش يا رويكرد تاريخي: اين رويكرد مفاهيم يادشده را روابطي تاريخاً اوليه مي‌داند يعني مناسبات تاريخي متقدمي وجود دارد كه اين مفاهيم در آن شكل گرفتند و تاريخ بشر گذار از اشكال ساده‌تر به اشكال پيچيده‌تري است؛ به اين ترتيب سرمايه همانا شرح اشكال تاريخي ساده به اشكال تاريخي پيچيده است. ب) گرايش ساختارگرا: اين گرايش مفاهيم يادشده را روابط ساده‌اي مي‌داند كه لزوماً به لحاظ تاريخي تقدم ندارند اما روابطي هستند كه به لحاظ ساختاري نقش تبعي نسبت به يك كل پيچيده را دارند. ج) رويكرد عقلاني: اين رويكرد مفاهيم مزبور را ايده‌هاي مجرد يا مدل‌هاي مجردي مي‌داند كه نه به لحاظ تاريخي تقدم دارند و نه رابطه‌ي واقعي تبعي با يك كليت پيچيده را دارند. اين ايده‌هاي مجرد بيانگر تجريدي ذهني از واقعيتي پيچيده هستند كه براي شرح و ثبت آن واقعيت به كار مي‌روند.»[3]

مثالي مي‌زنم؛ جمله‌ي آغازين معروف سرمايه چنين شروع مي‌شود:

«ثروت جوامعي كه شيوه‌ي توليد سرمايه‌داري بر آن‌ها حاكم است چون توده‌ي عظيمي از كالاها جلوه مي‌كند؛ كالاي منفرد شكل ابتدايي آن ثروت به شمار مي‌رود. بنابراين كاوش خود را با تحليل كالا آغاز مي‌كنيم.»[4]

 

پيش‌فرض اين جمله وجود شيوه‌ي توليد سرمايه‌داري است. پس ما هر نوع ساختار اقتصادي را بررسي نمي‌كنيم و در نتيجه بستر بحث ما از همان ابتدا كاملا روشن است: نه جامعه‌ي برده‌داري و نه جامعه‌ي فئودالي بلكه فقط جامعه‌ي سرمايه‌داري. اما چرا ثروت جوامع سرمايه‌داري چون توده‌ي عظيمي از كالا جلوه مي‌كند؟ همه مي‌دانيم كه حجم پول انباشت‌شده در بانك‌ها، بازار بورس، طلاي ذخيره‌شده در بانك‌هاي مركزي، منابع طبيعي و معادن گوناگون ثروت يك كشور را تشكيل مي‌دهند ــ مثلاً اتوبان‌هاي آلمان را ثروت آن كشور مي‌دانند. اين همان داده‌هايي است كه پژوهشگر در روش تحقيق يا پژوهش خود با آن روبرو مي‌شود. داده‌ها در انضماميت گسترده‌ي خود با تمام ابعاد مفهومي و تاريخي خود در مقابل او پديدار مي‌شوند. پژوهشگر براي بررسي اين همه داده از كجا آغاز كند و چگونه اين مجموعه‌ي كثير را در نظمي روشن مطرح كند؟ آيا مي‌تواند از عالي‌ترين شكل ارزش يعني شكل پولي كه خود را در نظام اعتباري بين‌المللي با انبوه مراكز بورس و بازارهاي بين‌المللي سوداگري در نيويورك، لندن، پاريس جلوه‌گر مي‌سازد آغاز كند؟ در اين صورت خواننده با اغتشاشي مفهومي روبرو مي‌شود كه چون هزارتويي در هر قدم او را مي‌بلعد و چهره‌ي پيچيده‌ي واقعيت را پيچيده‌تر مي‌كند.

از مباحث مربوط به تاريخ فلسفه به ويژه در مورد هگل به اين برداشت رسيديم كه روش هگل در بازنمايي واقعيت اين بود كه از مفهومي مجرد و ساده‌ي آغازين كه در تحول خود به سطوح انضمامي‌تر گسترش مي‌يابد آغاز ‌كند. هگل در بررسي منطق يعني بررسي انديشه در حالت ناب، از يك مفهوم انتزاعي ناب و ساده يعني هستي در خلوص خود آغاز كرد و در گذارهاي متوالي، اين هستي تعين بيشتري يافت و انضمامي‌تر شد. اين روش ديالكتيكي دقيقا روشي است كه ماركس هنگام شرح و بازنمايي تماميت سرمايه‌داري پيش گرفت يعني يك شكل واحد سرمايه‌داري در تمامي مراحلش در نظر گرفته و تكامل تدريجي شكل‌هاي اين موضوع واحد از يك مفهوم ساده‌ي آغازين شروع مي‌شود و سپس به سطوح انضمامي‌تر دريافت و فهم پيشرفت مي‌كند. در اين روند، مطابقت تاريخي مطرح نيست؛ يعني اين مسير لزوماً در واقعيت تاريخي به همين نحو طي نشده است بلكه فقط مسير منطقي حركت سرمايه را نشان مي‌دهد، يا به زبان ديگر منطق سرمايه. بيشترين دشواري‌ها در فهم فصل اول از همين نكته‌ي به‌ظاهر ساده ناشي مي‌شود. در اينجا دو درك مقابل هم قرار مي‌گيرند: دركي كه معتقد است اين فصل نه مربوط به سرمايه‌داري بلكه در ارتباط با يك شيوه‌ي فرضي توليد به نام توليد كالايي ساده است، يعني ماركس نظريه‌ي خود را از طريق توالي الگوها ارائه مي‌كند؛ الگوي توليد كالايي ساده همچون جامعه‌اي تك‌طبقه كه به او اجازه‌ي بررسي كامل قانون ارزش را مي‌دهد و طرح بعدي الگويي است از سرمايه‌داري همچون جامعه‌اي متشكل از دو طبقه تا بتواند منشاء ارزش اضافي و سپس الگوهاي پيچيده‌تري شامل مالكيت ارضي و نظاير آن را توضيح دهد. درك دوم مبتني بر اين است كه در تمامي شكل‌هايي كه ماركس مورد بررسي قرار مي‌دهد تماميتي به نام سرمايه‌داري وجود دارد و حركت ماركس در تحليل سرمايه حركت بر اساس اين تماميت است، يعني كليتي كه اجزاي آن بايد با اجزاي ديگري تكميل شوند تا سرانجام به چيزي بدل شود كه هست. اين‌ها روابط دروني كل و معرف آن هستند.

اين روابط را نمي‌توان بي‌واسطه تشخيص داد. يعني با مشاهده‌ي حسي و آزمايش در آزمايشگاه نمي‌توان انسجام آن‌ها را درك كرد. اين همان چيزي است كه هگل صورت‌بندي مفهومي انديشه مي‌نامد و ماركس به زبان ديگري از آن با عنوان قدرت تجريد براي تحليل شكل‌هاي اقتصادي ياد مي‌كند. مسئله يافتن يك مورد ناب يا ساده، جدا از پيچيدگي‌هاي انضمامي نيست، برعكس درك چگونگي انسجام مفهومي است پيچيده كه با شهود بي‌واسطه درك نمي‌كنيم. آغازگاه اين حركت بايد به گونه‌اي باشد كه ضمن انعكاس تمامي پيچيدگي نظام سرمايه‌داري اين امكان را به ما بدهد كه از يك عنصر به عنصري ديگر در زنجيره‌اي از روابط دروني پيش برويم. در اين حركت پيش‌رونده معناي يك عنصر در حركت پاياني همان معناي آغازين را ندارد، چنانكه هستي ناب و ساده‌ي هگلي در پايان به هستي‌ بسيار پيچيده‌اي بدل شد كه ديگر سرشت‌نشان‌هاي اوليه‌ي خود را نداشت. در واقع معناي هر عنصر با جايگاهش در تماميت تعيين مي‌شود. هنگام شرح يا بازنمايي اين عنصر آغازين طبعاً در تجريدي كامل يعني رابطه‌اي جداشده از ساير روابط، حركت خود را آغاز مي‌كنيم. در نتيجه اين مرحله فقط در شكلي نامتعين و موقتي مي‌تواند توصيف شود اما پيشرفت نظام‌مندِ عرضه‌داشت و شرح به سمت مناسبات پيچيده‌تر و مشخص‌تر مي‌رود و تعريف اوليه از مفهوم هم دچار تغيير مي‌شود و هم عمق بيشتري مي‌يابد. اين روند خود را در طي گذارهايي نشان مي‌دهد كه هر كدام همان مفهوم را در ابعادي مشخص‌تر و انضمامي‌تر نشان مي‌دهد.

سرمايه به عنوان ارزشي خودارزش‌افزا بسيار پيچيده است و مطلقاً نمي‌توان آن را بي‌واسطه مطرح کرد. ماركس با كالا به عنوان شكلي هم‌ارز با شكل سلولي كالبدشناسي آغاز مي‌كند. مفهوم‌پردازي در اين جا به روش ديالكتيكي هگل رخ مي‌دهد، يعني با تجريد و كنار گذاشتن تمامي ويژگي‌هاي اختلال‌كننده سعي ‌مي‌كنيم به نقطه‌ي ‌آغازين برسيم، چنان ساده كه بي‌واسطه توسط انديشه درك مي‌شود. در منطق هگل اين آغازگاه همانا هستي ناب بود تا نظام انديشه‌ورزي درك شود، اما در سرمايه اين نقطه آغازين بايد به لحاظ تاريخي معين باشد تا به مقولات ديگري برسيم كه ساختار جامعه‌ي بورژوايي را تشكيل مي‌دهد. اين نقطه‌ي آغاز بايد بر شرط‌هاي تا حد ممکن كمتري بنا شود تا اولاً جزم‌گرايانه آنچه را كه هنوز تثبيت نشده تصريح نكند و خود نيز در نهايت بايد چون نتيجه‌ي ضروري بازتوليد اين نظام بنيان نهاده شود. به گفته‌ي كريستوفر آرتور «پس آنچه مي‌خواهيم اين است كه حركت تجريد در بي‌واسطگي آغازگاه بازنمايي، حاوي برخي نشانه‌هاي خاستگاه در يك مجموعه‌ي تاريخاً معين از روابط توليدي باشد يعني جنبه‌اي كه به رغم سادگي آن در كلي كه از آن جدا شده درگير و تنيده شده باشد و مهر و نشان اين خاستگاه را حمل كند.»[5]

سه آغازگاه ممكن براي ماركس وجود داشت: سرمايه، پول و كالا. ماركس نمي‌توانست از سرمايه آغاز كند زيرا با اينكه مفهوم سرمايه حاوي اصلي‌ترين خصوصيات سرمايه‌داري است اما داراي پيچيدگي خودارزش‌افزايي است يعني افزايش آن هنگام برگشت پول. پول نيز ايده‌ي ناكاملي است و جز در روابط گوناگونش با كالاها معناي ديگري ندارد يعني وسيله‌ي گردش كالاهاست پس آغازگاه مناسبي نيست. ماركس از كالا شروع مي‌كند و ضمن بررسي كالا پول، سرمايه را از آن مشتق مي‌كند. شايد اين ايراد گرفته شود كه كالا هم مناسب نيست چون ساده نيست، هم ارزش مصرفي دارد و هم مبادله‌پذير است. از طرف ديگر خودتعين هم نيست چون به چيزهايي منضم مي‌شود كه محصولات كار نيستند. به علاوه در دوره‌ي پيشاسرمايه‌داري هم وجود داشته است.

اما موضوع پيچيده‌تر است. به گفته‌ي آرتور مقولات ساده‌ي يك كليت يعني سرمايه‌داري در همان آغازگاه جاي داده شده است. ماركس آشكارا آن نظام‌هاي اجتماعي را از نظريه بيرون مي‌گذارد كه در آن‌ها مازاد محصول در بازار پديدار مي‌شوند يعني چيزي كه ويژگي سرمايه‌داري نيست. در واقع كالايي كه ماركس به عنوان مبدا قرار داده، كالاي نظام معيني به نام سرمايه‌داري است. ماركس مي‌نويسد: «توليد و گردش كالاها… خود به خود مستلزم وجود توليد سرمايه‌داري نيست اما از سوي ديگر فقط براساس توليد سرمايه‌داري است كه كالاها شكل عام محصول را به خود مي‌گيرد.» پس نقطه‌ي آغاز، مفهوم مبهمي پيرامون كالا نيست بلكه كالا به مثابه‌ي شكل ويژه‌اي مطرح است كه محصول جامعه‌ي سرمايه‌داري در آن ظاهر مي‌شود يعني سرمايه‌داري محصول خود را يا به مانند كالا توليد مي‌كند يا اصلاً چيزي توليد نمي‌كند. در واقع شكل كالايي حضوري همگاني درون نظام توليد سرمايه‌داري دارد.

دشواري بحث چند فصل اول از اينجا آغاز مي‌شود كه ماركس مفاهيم بنيادي و نتايجي را كه پيش‌تر با روش تحقيق خود به آن‌ها رسيده بود به سرعت ارائه و اين ذهنيت را ايجاد مي‌كند كه اين‌ها ساخته‌هاي پيشيني و خودسرانه است. به قول هاروي در نخستين قرائت عجيب نيست كه خواننده بگويد خداي من اين همه ايده‌ها و مفاهيم از كجا نازل مي‌شوند؟ چرا ماركس به اين شكل آن‌ها را استفاده مي‌كند حتي بيشتر اوقات نمي‌دانيم ماركس درباره‌ي چه صحبت مي‌كند و تنها با پيش‌رفتن روشن مي‌شود كه اين مفاهيم در حقيقت در حال روشن كردن جهان است. تشبيه جالب هاروي به فهم روش ماركس كمك زيادي مي‌كند. او استدلال ماركس را چيزي مشابه باز كردن لايه‌هاي پياز مي‌داند. ماركس از بيرون از پياز آغاز مي‌كند، لايه‌هاي واقعيت خارجي را يك به يك كنار مي‌زند تا به مركز آن يعني هسته‌ي مفهومي‌اش برسد. سپس استدلال را رو به بيرون مي‌گيرد و از طريق لايه‌هاي گوناگون نظريه به سطح مي‌رسد. قدرت حقيقي اين استدلال تنها هنگامي آشكار مي‌شود كه با رجعت به قلمرو تجربه مي‌بينيم به چارچوب شناختي كاملاً جديدي براي درك و تفسير آن تجربه مجهز شده‌ايم. در اين مرحله مفاهيمي كه ابتدا انتزاعي و پيشيني يعني مستقل از تجربه درك شده بود اكنون غني‌تر و معني‌دار شده‌اند.

1. دو عامل كالا: ارزش مصرفي و ارزش

بخش اول فصل اول را بايد با جزييات بررسي كنيم چرا که ماركس در اينجا مقوله‌هاي بنيادي‌اش را به طور پيشيني مطرح مي‌كند. كالا چنانكه توضيح دادم آغازگاه پيشيني ماركس است.

«ثروت جوامعي كه شيوه‌ي توليد سرمايه‌داري بر آن‌ها حاكم است چون توده‌ي عظيمي از كالاها به‌نظر مي‌رسد؛ كالاي منفرد شكل ابتدايي آن ثروت به‌نظر مي‌رسد. بنابراين كاوش خود را با تحليل كالا آغاز مي‌كنيم.» در اينجا دو بار واژه‌ي به نظر مي‌رسد تكرار شده است. «به نظر مي‌رسد» همانا «همان هست» نيست. انتخاب اين كلمه مهم است چرا كه ماركس در سراسر سرمايه تاكيد مي‌كند كه چيزي در زير نمود سطحي رخ مي‌دهد. و در نتيجه ما دعوت مي‌شويم كه به آن توجه كنيم. انتخاب كالاها به عنوان مبدا بسيار سودمند است چون عملاَ در زندگي روزانه‌مان با آن محاصره شده‌ايم. در فروشگاه به دنبال آن مي‌رويم، آنها را برانداز مي‌كنيم و مي‌خريم يا نمي‌خريم. شكل كالايي حضوري همگاني در شيوه‌ي توليد سرمايه‌داري دارد. ماركس مخرج مشتركي را انتخاب مي‌كند كه براي همه‌ي ما آشنا و مشترك و جزيي اساسي از زندگي ماست. كالا مي‌خريم تا زندگي كنيم.

كالاها در بازار خريد و فروش مي‌شوند و در نتيجه به فوريت اين موضوع را مطرح مي‌سازد كه خريد و فروش چه معامله‌ي اقتصادي است؟ كالا چيزي است كه خواست انساني را برآورده مي‌كند: نياز يا دلخواست. كالا چيزي است خارجي كه ما به تصاحبش در مي‌آوريم اما ماهيت اين خواست براي ماركس بي‌اهميت است. تنها چيزي كه به آن علاقه‌مند است اين است كه مردم كالا مي‌خرند و اين عمل در زندگي‌شان بنيادي است. ميليون‌ها كالا در جهان وجود دارد و همه‌ي آنها از لحاظ كيفيت مادي و توصيف كمي‌شان با هم متفاوتند؛ «يك كيلو آرد، يك جفت كفش، يك كيلووات برق….» اما ماركس اين تنوع عظيم را كنار مي‌گذارد و مي‌گويد «پي‌بردن به اين جنبه‌هاي متفاوت و بنابراين كاربردهاي گوناگون چيزها نتيجه‌ي عمل تاريخ است.» ماركس دنبال راهي مي‌گردد كه به طور كلي درباره‌ي كالا حرف بزند.

سودمندي شيء مي‌تواند با مفهوم «ارزش مصرفي» بيان شود. مفهوم ارزش مصرفي در ادامه‌ي مطلب بسيار مهم است.

اكنون دقت كنيد كه ماركس چه به سرعت، تنوع بي‌شمار خواست‌ها، نيازها و دلخواست‌ها و نيز تنوع عظيم كالاها، وزن‌ها و واحدها را كنار مي‌گذارد تا به مفهوم واحدي به نام ارزش مصرفي برسد. اين همان چيزي است كه در مقدمه‌اش از آن ياد مي‌كند: قدرت تجريد براي اينكه به شكل‌هاي علمي درك و فهم برسيم. در اينجاست که براي نخستين بار كاركرد تجريد را مي‌بينيم.

«اما در آن شكل اجتماعي كه ما بررسي مي‌كنيم» يعني سرمايه‌داري، «كالاها حامل مادي … ارزش مبادله‌اي هستند.» به واژه‌ي حامل دقت كنيد. «حاملِ چيزي» همانا «همان چيز» نيست. كالاها حامل چيز ديگري هستند كه بايد تعريف شوند. چگونه مي‌توانيم بدانيم كه كالا حامل چه چيزي است؟ وقتي به فرايند واقعي مبادله‌ در بازار نگاه مي كنيم شاهد تنوع عظيمي از نسبت‌هاي مبادله مثلا بين پيراهن و كفش، سيب و پرتقال هستيم و علاوه بر اين، نسبت‌هاي مبادله‌اي حتي براي محصولات يكسان در زمان و مكان فرق دارند. پس در نگاه نخست به نظر مي‌رسد كه نسبت‌هاي مبادله «چيزي عرضي و صرفاً نسبي هستند» (به واژه‌ي نسبي دقت كنيد). از اينجا «به نظر مي‌رسد» اين ايده كه «ارزش مبادله‌اي دروني و درون ماننده‌ي كالا باشد يعني ذاتي باشد» تناقضي در تعريف است. يعني ارزش مبادله ذات خود كالا نيست. اما از طرف ديگر همه چيز قابل مبادله با چيزهاي ديگر است. همه چيز مي‌تواند دست به دست شود. چيزي كالاها را در مبادله با هم سنجش‌پذير مي‌كند. دو نتيجه به دست مي‌آيد: اولاً ارزش‌هاي مبادله‌اي معتبر يك كالاي خاص تجلي چيزي برابر هستند. ثانياً ارزش فقط مي‌تواند شيوه‌ي تجلي و بيان محتوايي متمايز از خود باشد. نمي‌توانيم كالايي را تشريح كنيم و بفهميم آن عنصر دروني كه آن را قابل مبادله مي‌كند كدام است. اين چيز فقط وقتي قابل كشف است كه با كالايي ديگر مبادله شود يعني نه در حالت ايستا بلكه در حال حركت در يك فرايند. اين سنجش‌پذير بودن كالاها از كجاست و از كجا ناشي مي‌شود؟ ماركس مي‌گويد هر كدام از اين كالاها تا جايي كه ارزش مبادله‌اي هستند بايد به اين چيز سوم تبديل شوند.

ماركس مي‌گويد اين عنصر سوم نمي‌تواند خواص هندسي، فيزيكي، شيميايي يا ساير خواص طبيعي باشد. در اينجا با چرخش مهمي در استدلال روبرو مي‌شويم. ماركس را ماترياليستي تزلزل‌ناپذير مي‌دانند به اين معنا كه هر چيزي بايد مادي باشد تا به نحو معتبري واقعي پنداشته شود، اما در اينجا ماركس انكار مي‌كند كه ماديت كالا مي‌تواند چيزي دربار‌ه‌ي سنجش‌پذيري آن بگويد. كالاها در مقام ارزش مصرفي فقط از لحاظ كيفيت تفاوت دارند اما در مقام ارزش‌هاي مبادله فقط از لحاظ كميت متفاوتند و بنابراين ذره‌اي ارزش مصرفي ندارند. سنجش‌پذيري كالاها را ارزش مصرفي‌شان نمي‌سازد. «اگر ارزش مصرفي كالاها را ناديده بگيريم فقط يك ويژگي باقي مي‌ماند» ــ و در اينجا ما با يك جهش پيشيني ديگر ادعا روبرو هستيم ــ و آن اين است كه آن‌ها همگي محصول كار هستند. پس كالاها محصول كار انساني هستند. وجه اشتراك كالاها اين است كه هنگام توليدشان همگي حاملان كار انساني هستند.

ماركس به فوريت مي‌پرسد كه چه نوع كار انساني در كالاها گنجانده شده؟ اين نوع كار نمي‌تواند كار انضمامي يا زمان بالفعل باشد چون در اين صورت هر چه در زمان طولاني‌تري كالايي توليد شود ارزش آن نيز بيشتر مي‌شود. چرا بايد براي كالايي كه توليدكننده‌اش به دو برابر زمان فرد ديگري نياز دارد تا آن را توليد كند، پول بيشتري بدهيم؟ ماركس نتيجه مي‌گيرد كه تمامي كالاها به «كار انساني يكساني يعني به كار مجرد انساني تبديل مي‌شوند.»

اما اين كار مجرد انساني چيست؟ «كالاها ته‌مانده‌ي محصولات كار هستند . در همه‌ي آن‌ها شيئيت شبح‌وار يكساني باقي مانده است. لخته‌اي بي‌پيرايه از كار نامتمايز انساني… يعني تبلور جوهر مشترك اجتماعي كه ارزش يا ارزش كالا به شمار مي‌آيند.»

اگر كار مجرد انساني «شيئيت شبح‌وار» است چگونه مي‌توان آن را ديد يا اندازه گرفت؟ اين چه نوع ماترياليسمي است؟ ماركس در چهار صفحه توضيحاتي مي‌دهد تا مفاهيم بنيادي را پي ‌افكند و استدلال را از ارزش مصرفي به ارزش مبادله‌اي و از آنجا به كار مجرد انساني پيش ببرد. ارزش كالاها موجب سنجش‌پذيري كالاها مي‌شود و اين ارزش چون «شيئيت شبح‌وار» پنهان است و در فرايندهاي مبادله‌ي كالايي انتقال مي‌يابد. اينجا اين سوال مطرح است كه آيا ارزش به واقع «شيئيت شبح‌وار» است يا صرفاً اين‌طور بازنموده مي‌شود؟

مبادله‌ي كالا بازنمود ضروري (همان شيوه‌ي تجلي) كار انساني نهفته در كالاست. وقتي به بازار يا سوپرماركت مي‌رويم ارزش‌هاي مبادله‌اي را مي‌يابيد اما نمي‌توانيد كار انساني نهفته در كالاها را مستقيماً ببينيد يا اندازه بگيريد. اين تجسم كار انساني است كه حضوري شبح‌وار در قفسه‌هاي سوپرماركت دارد.

ماركس دوباره به اين پرسش باز مي‌گردد كه چه نوع كاري در توليد ارزش دخالت دارد. ارزش همانا «كار مجرد انساني شيئيت‌يافته يا ماديت‌يافته در كالاست.» چگونه اين ارزش را اندازه‌گيري كنيم؟ در وهله‌ي نخست اين موضوع به زمان كار مربوط است اما همانطور كه در تفاوت كار انضمامي و انتزاعي گفتم اين زمان كار نمي‌تواند زمان كار واقعي و بالفعل باشد، زيرا «هر قدر انساني كه آن را توليد مي‌كند مهارت کمتري داشته باشد يا تنبل‌تر باشد ارزش آن كالا بيشتر مي‌شود.» پس كاري كه جوهر ارزش را تشكيل مي‌دهد، كار برابر انساني يعني مصرف نيروي كار انساني همانند است كه مي‌تواند كل نيروي كار جامعه باشد كه در ارزش‌هاي جهان كالاها بازنموده شود. به گفته‌ي هاروي، ماركس به طور پيشيني ادعايي مي‌كند كه پيامدهاي وسيعي به دنبال دارد. سخن گفتن از «كل نيروي كار جامعه» اشاره‌ي ظريفي به بازار جهاني دارد كه در شيوه‌ي توليد سرمايه‌داري پا به حيات مي‌گذارد. اين «جامعه» ــ جهان مبادله‌ي كالايي سرمايه‌داري ــ كجا شروع مي‌شود و كجا خاتمه مي‌يابد؟ هم اکنون در چين، مكزيك، ژاپن، روسيه، آفريقاي جنوبي و در مجموعه‌اي از مناسبات جهاني وجود دارد. اندازه‌گيري ارزش، از اين جهانِ انسانهاي در حال كار نشأت مي‌گيرد. در اين قلمرو پوياي جهاني است كه مناسبات مبادله ارزش را تعيين و پيوسته باز تعيين مي‌كند. ماركس با استفاده از قوه‌ي تجريد به ايده‌ي واحدهاي كار نامتمايز مي‌رسد كه هر كدام تا جايي كه واجد خصوصيت ميانگين اجتماعي نيروي كار باشد و به مثابه‌‌ي ميانگين اجتماعي نيروي كار عمل مي‌كند همانند ديگري هستند، گويي شكل ارزش عملاً در سراسر تجارت جهاني عمل مي‌كند.

همين امر به ماركس اجازه مي‌دهد تا به تعريف تعيين‌كننده‌ي ارزش به مثابه‌ي «زمان كار لازم به لحاظ اجتماعي برسد»، يعني «زمان كاري كه براي توليد هر نوع ارزش مصرفي در شرايط متعارف توليد در جامعه‌اي معين و با ميزان مهارت ميانگين و شدت كار رايج در آن لازم است.» ماركس نتيجه مي‌گيرد: «آنچه منحصراً مقدار ارزش هر كالايي را تعيين مي‌كند مقدار كار لازم از لحاظ اجتماعي يا زمان كار لازم از لحاظ اجتماعي براي توليد ارزش مصرفي است.»

ريكاردو نيز در تعريف ارزش به مفهوم زمان كار متوسل شده بود، اما ماركس تعريف او را با تغييري همراه كرد: زمان كار لازم به لحاظ اجتماعي. اين تغيير دنيايي از تفاوت ايجاد مي‌كند. ما ناگزير مي‌پرسيم لازم به لحاظ اجتماعي چيست؟ چطور تعيين مي‌شود و توسط چه كسي تعيين مي‌شود؟ ماركس پاسخي بي‌واسطه نمي‌دهد اما اين پرسش در سراسر سرمايه مطرح است.

ارزش‌هاي كالا مقادير ثابتي نيستند بلكه به تغييرات در بهره‌وري حساس هستند. آنچه باعث تغيير بهره‌وري مي‌شود دگرگوني در فن‌آوري است. بخش اعظم مجلد يكم به بحث درباره خاستگاه‌ها و تأثيرات اين دگرگوني در بهره‌وري و دگرگوني‌هاي متعاقب در روابط ارزش پرداخته است. اما فقط دگرگوني در توليد مهم نيست بلكه طيف وسيعي از شرايط مانند ميانگين مهارت كارگران، سطح تكامل علم، قابليت كاربرد فن‌آورانه‌ي آن، تركيب اجتماعي فرايند توليد، گستره و كارايي وسايل توليد و شرايط توليد از آن جمله‌اند. به طور خلاصه ارزش‌هاي كالا تابع طيف قدرتمندي از نيروهاست و در واقع هدف ماركس اين است كه به ما نشان دهد كه ارزش ثابت نيست.

ماركس درست در آخر استدلال خود در اين بخش چرخش جديدي مي‌كند. در اينجا مسئله‌ي ارزش‌هاي مصرفي را مطرح مي‌سازد: «چيزي مي‌تواند ارزش مصرفي باشد بدون آنكه ارزش باشد»‌ ما هوا را استنشاق مي‌كنيم و به قول هاروي «تا به حال كسي موفق نشده آن را در بطري كند و به عنوان كالا بفروشد!» همچنين چيزي مي‌تواند مفيد و محصول كار آدمي باشد بدون اينكه كالا باشد. در باغچه‌ خانه‌مان سبزيجات مي‌كاريم و مي‌خوريم. بسياري از كارها در نظام سرمايه‌داري خارج از توليد كالايي انجام مي‌شود. توليد كالاها نه تنها به توليد ارزش‌هاي مصرفي نياز دارد بلكه اين توليد ارزش‌هاي مصرفي بايد براي ديگران باشد؛ و اين ارزش‌هاي مصرفي بايد به بازار بروند و نه به جيب ارباب زمين، چنانكه رعيت و سرف انجام مي‌دادند. اما پيامد اين امر آن است كه «چيزي نمي‌تواند ارزش باشد بدون اينكه شيء سودمندي باشد.» اگر چيزي بي‌فايده باشد كار گنجيده در آن هم بي‌فايده است. آن كار به عنوان كار شمرده نمي‌شود و بنابراين ارزشي هم به وجود نمي‌آورد.

قطعه‌ي زير از هاروي موضوع را به خوبي روشن مي‌كند:

«ماركس ابتدا به نظر مي‌رسد ارزش‌هاي مصرفي را ناديده گرفته بود تا به ارزش مبادله‌اي و از آنجا به ارزش برسد. اما اكنون مي‌گويد كه اگر كالا خواست انساني نياز يا دلخواستي را برآورده نكند ارزش نيست. به عبارت ديگر مجبوريد آن را بفروشيد. لحظه‌اي به ساختار اين استدلال فكر كنيم. ما با مفهوم تكين كالا شروع كرديم و سرشت دوگانه‌ي آن را تعيين كرديم؛ كالا ارزش مصرفي و ارزش مبادله‌اي دارد. ارزش‌هاي مبادله‌اي بازنمود چيزي هستند. ماركس مي‌گويد بازنمود ارزش‌اند. و ارزش، زمان كار لازم از لحاظ اجتماعي است. اما ارزش هيچ معنايي ندارد مگر اينكه به ارزش مصرفي پيوند بخورد. ارزش مصرفي از لحاظ اجتماعي براي ارزش لازم است. به پيامد اين بحث توجه كنيد. كالايي داريد به نام خانه. به ارزش مصرفي آن علاقه داريد يا به ارزش مبادله‌اي آن؟ احتمالا به هر دو علاقه داريد. اما يك تقابل بالقوه وجود دارد. اگر بخواهيد به طور كامل ارزش مبادله‌اي را تحقق بخشيد بايد ارزش مصرفي‌اش را به شخص ديگري تسليم كنيد. اگر ارزش مصرفي خانه را داريد نمي‌توانيد به ارزش مبادله‌اي آن دست يابيد مگر اينكه وام مسكن بگيريد. آيا افزودن به ارزش مصرفي خانه به خودي خود چيزي به ارزش مبادله‌اي بالقوه مي‌افزايد؟ مثلا يك آشپزخانه‌ي مدرن؟ جواب احتمالا بله است. اما اگر اقدامات خاصي براي تسهيل در وسايل سرگرمي انجام شود احتمالا نه. و براي جهان اجتماعي ما چه اتفاقي مي‌افتد كه خانه‌اي كه زماني عمدتا براي ارزش مصرفي‌اش در نظر گرفته شده بود چنان از نو مفهوم‌بندي مي‌شود كه به اندوخته‌اي درازمدت بدل مي‌شود (دارايي سرمايه‌اي)؟»[6]

 

كالا، يك مفهوم تكين، دو جنبه دارد. اما نمي‌توان كالا را دو نيم كرد و گفت نيمي ارزش مبادله است و نيمي ارزش مصرفي. كالا يك واحد است اما درون اين واحد جنبه‌اي دوگانه وجود دارد و اين جنبه‌ي دوگانه به ما اجازه مي‌دهد چيزي را تعريف كنيم كه ارزش ناميده مي‌شود ــ يك مفهوم تكين ديگر ــ ارزش به مثابه‌ي زمان كار لازم از لحاظ اجتماعي، و اين چيزي است كه ارزش مصرفي كالا حامل آن است. اما براي اينكه كالايي ارزش داشته باشد بايد سودمند باشد.

ادامه دارد



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 25 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

اقتصاد سياسي به زبان ساده(38)

 قيمت واقعي کالا چگونه تعيين مي‌شود؟

هرگاه بخواهيم کالايي بخريم با قيمت‌هاي متفاوت و مختلفي برخورد مي‌کنيم. مي‌توانيم از خود به پرسيم که چرا کالاها قيمت‌‌‌هاي متفاوتي دارند؟ آيا قيمت‌‌ بالاي کالا ناشي از وزن زياد، حجم زياد و يا کمياب بودن آن است و تقاضا براي آن بيشتر است؟

اگر اقتصاد متعادل و خارج از بحران داشته باشيم و با کمي تعمق متوجه مي‌شويم که هيچ يک از عوامل گفته شده بالا، عامل افزايش قيمت يا گراني کالا نيست. اما در اقتصاد دلالي ايران، هم اکنون حجم زياد و کمياب بودن کالا بر روي قيمت‌ تاثير دارد. به طوري که کمبود مرغ توليد‌ي به شدت قيمت آن را افزايش مي‌دهد. به طور کلي در ايزان اکثريت قريب به اتفاق کالاها قيمت ثابتي ندارند و هميشه جهت حرکت قيمت‌ها به طرف افزوده شدن است.

اما در يک اقتصاد متعادل و به طور کلي در مبحث اقتصاد سياسي، وزن و حجم کالا تاثيري بر قيمت کالا ندارند. براي بررسي کمبود کالا فرض کنيم که در بازار، چاي بسيار کم و طلا بسيار زياد باشد. حال هرچه طلا زياد باشد و چاي کم، آيا قيمت‌‌ يک کيلو طلا با يک کيلو چاي و حتا چندين کيلو چاي برابر خواهد شد؟ اگر علت گراني (افزايش قيمت‌ها) کمبود باشد، وقتي چاي کمياب شود بايد قيمت‌‌ يک کيلوي آن بيش از يک کيلو طلا باشد، در حالي که اين طور نيست، چاي هر چقدر هم در بازار کمياب باشد، قيمت‌‌ آن با طلا برابر نخواهد شد. پس کمياب بودن و يا زياد بودن کالا دليل بر گراني کالا نيست.

پس هيچ‌گاه زياد بودن مشتري يعني بالا رفتن تقاضا و کمي موجودي کالا يعني پايين بودن عرضه و يا همچنين کم بودن مشتري يعني پايين آمدن تقاضا و يا زياد بودن کالا يعني زياد بودن عرضه دليل بر گراني و يا ارزان بودن کالا نيست. عرضه و تقاضا ممکن است در يک اقتصاد ناسالم بر قيمت واقعي کالا که به عنوان قيمت‌‌ پايه شناخته مي‌شود، تاثير بگذارد و کالايي پايين‌تر و بالاتر از قيمت واقعي آن به فروش برسد.

"قيمت اگر چه ممکن است در نتيجه‌ي تاثيرات عرضه و تقاضا تغيير کند، اما آن‌چه زير تاثير عرضه و تقاضا قرار دارد تغييرات قيمت‌‌ است نه خود آن. اصل قيمت‌‌ از ارزش کالا مشتق مي‌شود و ارزش، تابع مقدار کاري است که در کالا تبلور يافته است. ... ارزش کالا از روي کميت زمان کاري تعيين مي‌شود که براي توليد‌ آن لازم است."

استادني‌چنکو؛ نظام پولي بين‌المللي و بحران مالي جهاني؛ص15ترجمه ناصر زرافشان، چاپ اول1389، انتشارات آزادمهر     

"اگر عرضه و تقاضا توازن داشته باشد، و علاوه براين تمام شرايط ديگر تغيير نکند، نوسان قيمت از بين مي‌رود." همان منبع 577

 اين جمله فوق در قسمت عرضه و تقاضا قرار گيرد

قيمت‌‌ واقعي هر کالا به وسيله‌ي کاري که صرف تهيه‌ي آن مي‌شود تعيين مي‌گردد. مثلا" يک پالتو نخي را در نظر بگيريد، اين پالتو ابتدا به صورت پنبه در مزارع کشاورزي قرار داشته، مقداري کار صرف کاشت و داشت و برداشت پنبه صورت گرفته است. و مقداري کار هم صرف ريسندگي و تبديل آن به نخ گشته و مقداري کار هم صرف بافتن پارچه پالتو و تبديل آن به پالتو گرديده است. بنابراين قيمت‌‌ اين پالتو برابر است با کاري که صرف آن شده است. هرگاه براي توليد‌ يک کالا کار کمي صرف گردد، قيمت‌‌ آن کالا ارزان خواهد بود؛ و برعکس، هرگاه براي توليد‌ يک کالا، کار زيادي صرف گردد، قيمت‌‌ آن کالا گران خواهد بود.

بسياري از کالاها که قبلا" گران بودند، به علت رشد ابزار توليد‌، ارزان‌تر شدند، چون از بر اثر رشد و تکامل ابزار توليد،‌ مدت زمان کار لازم براي تهيه‌ي آن کالاها کم‌تر شد.

حال اگر توليد‌ کننده‌اي به علت کمي تجربه و يا کندکاري، کالايي را که تهيه‌ي آن در واقع به چهار ساعت کار احتياج دارد، در مدت 6 ساعت تهيه کند، در اين صورت آيا قيمت کالاي او گران‌تر خواهد بود؟

در حقيقت با توجه به تعريفي که براي قيمت‌‌ کالا گفتيم، پاسخ به پرسش فوق بايد مثبت باشد. اما با توجه به شيوه توليد سرمايه‌داري‌ پاسخ پرسش فوق منفي است. همراه با مثال توضيح بيشتري مي‌دهيم:

    فرض کنيم که براي تهيه‌ي يک جفت کفش، 4‌ ساعت کار لازم مورد نياز باشد، و قيمت‌‌ يک جفت کفش هم 50 هزار تومان باشد؛ اما کفاشي که يا کم تجربه و يا کند کار مي‌کند، همين کفش را در مدت زمان کار لازم برابر با 6 ساعت، تهيه مي‌‌نمايد؛ در اين صورت آيا اين کفاش مي‌تواند کفش خود را گران‌تر از کفاشاني که همان کفش را در مدت 4 ساعت توليد‌ نموده‌اند، بفروشد؟

پاسخ منفي است. زيرا يک جفت کفش در آن مکان و زمان شيوه توليد سرمايه‌داري‌ به طور متوسط 4 ساعت کار مي‌برد. يعني در سطح توليد‌ات کل جامعه‌‌ مفروض، ارزش يک جفت کفش برابر است با 4 ساعت کاري که کفاش بر روي آن انجام داده، به اضافه‌ي قيمت‌‌ چرم (يعني به اضافه‌ي مقدار کاري که صرف تهيه‌ي چرم شده است.) بنابراين قيمت‌‌ هر کالا را از روي متوسط مدت زمان کار لازم براي تهيه‌ي آن کالا تعيين مي‌کنند.

مثالي ديگر؛ براي تهيه‌ي يک دست لباس هشت ساعت کار لازم است، حال اگر خياط براي تهيه‌ي همان دست لباس، 10 ساعت وقت مصرف کرد، مدت زمان کار لازم براي تهيه‌ي يک دست لباس که 8 ساعت است در نظر مي‌گيرند، چه خياط 10 ساعت وقت صرف تهيه‌ي آن کرده و چه 6 ساعت، در هر صورت قيمتش يکي است. منتها در مدت زماني که 6 ساعت کار لازم صرف مي‌کند، سود بيشتري مي‌برد.

کارل مارکس در جلد نخست کاپيتال در يک جمله‌ي کوتاه مفهوم علمي قيمت را به زيبايي اين چنين مي‌نويسد:

"قيمت عبارت است از نام پولي كار شيئيت يافته در كالا1."

ادامه دارد

 

1 - مارکس. کارل ؛ كاپيتال جلد يكم ص 131 ترجمه حسن مرتضوي، چاپ يكم سال 1386 انتشارات آگاه



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 25 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

اقتصاد سياسي به زبان ساده(37)

ارزش (ارزش مبادله) چيست؟

"در طول هزاران سالي قبل از پيدايش سرمايه‌داري، کالاهاي مختلف با يکديگر و يا با پول مبادله مي‌شده‌اند، دو واقعيت، دو نکته‌ي مسلم در جريان مبادله وجود داشته است. يکي اين که کالاها رايگان نبوده‌اند و هميشه دارنده يا توليد‌ کننده‌ي هر کالايي آن را در ازاي کالاي ديگر يا با پول معاوضه و مبادله کرده است. و ديگر اين که در مبادله‌ي کالاها با يکديگر يا با پول، هميشه نسبت‌هاي معيني در کار بوده است؛ يعني از همان آغاز، همواره مقدار معيني از يک کالا، در ازاء مقدار معين ديگري از کالاي ديگر، يا با مبلغ معيني پول، مبادله مي‌شده است. بديهي است که در اين مبادله وزن‌ها يا حجم‌هاي مساوي کالاهاي مورد مبادله با يکديگر رد و بدل نمي‌شد؛ بلکه ويژگي ديگري از آن دو کالا بين آن‌ها برابري وجود داشت. پس وزن يا حجم يا ساير خصوصيات فيزيکي و ظاهري کالاها مبناي مبادله نيست."

"وقتي وزن يا حجم کمتري از يک کالا با وزن يا حجم بيشتري از کالايي ديگر مبادله مي‌شود، مي‌گوييم کالاي اولي ارزش‌مندتر است. معناي اين گفته آن است که هر دو کالا داراي خاصه‌ي مشترکي به نام ارزش هستند و مقدار اين ارزش  در کالاي اولي بيشتر است. اما ماهيت اين خاصه ذاتي که در همه‌ي کالاي متفاوت وجود دارد و در جريان مبادله‌ي آن‌ها با يکديگر آشکار مي‌شود چيست؟"

"کالاهاي مختلف که از جنس‌هاي متفاوت و داراي خواص و موارد مصرف متفاوت‌اند، همه با کار انسان توليد‌ شده‌اند. ... کار تنها عنصر مشترکي است که در همه‌ي کالاها وجود دارد و در جريان طولاني کالا شدن مواد اوليه‌ي طبيعي در آن‌ها به کار رفته و تجسد و تبلور يافته است. ... بنابراين، ارزش مبادله‌اي شکل ظهور و بيان مقدار کاري است که در توليد‌ هر کالا صرف شده است."

استادني‌چنکو؛ نظام پولي بين‌المللي و بحران مالي جهاني؛صص15-16 ترجمه ناصر زرافشان، چاپ اول1389، انتشارات آزادمهر          

در شيوه توليد سرمايه‌داري‌، مبادله کالاها چگونه صورت مي‌گيرد؟ ابتدا بايد کالا ارزش مصرف داشته باشد مثلا" گندم براي رفع گرسنگي و کفش براي پوشيدن پاها، داراي ارزش مصرف است. يعني مبادله بين دو ارزش مصرف که متفاوت هستند، و يکسان نيستند، صورت مي‌گيرد نه بين دو  کالايي که داراي ارزش مصرف يکسان هستند مانند مبادله گندم با گندم يا کفش با کفش.

حالا بايد بدانيم که معيار مبادله‌ي دو کالا که متفاوت و از يک جنس نيستند چيست؟ مثلا" مبادله 100 کيلوگرم گندم با يک جفت کفش چرمي.

وقتي که مبادله‌اي صورت مي‌گيرد ما بايد از خود به پرسيم که مبادله اين دو کالا بر چه مبنايي صورت گرفته است؟ با کمي تعمق بايد به اين پاسخ برسيم که اين دو کالا در يک چيزي يا عاملي بايد اشتراک داشته باشند تا مبادله صورت گيرد. اين چيز يا عامل اشتراک چيست؟

آيا آن دو کالا در وزن با هم برابرند؟ پاسخ منفي است زيرا وزن گندم 100 و يک جفت کفش ممکن است به يک کيلوگرم هم نرسد.

آيا آن دو کالا داراي ارزش‌هاي مصرف برابرند؟ پاسخ اين هم منفي است زيرا انسان‌ها کالاهايي را که داراي ارزش‌هاي مصرف برابر باشند، مبادله نمي‌کنند، مثلا" چه کسي حاضر است گندم را با گندم که داراي ارزش‌هاي مصرف برابرند، مبادله کند؟ کاملا" روشن است که گندم و کفش داراي ارزش‌هاي مصرف برابر نيستند يعني داراي ارزش‌هاي مصرف مختلف‌اند. زيرا از گندم نان، ماکاروني و چيزهاي ديگر جهت خوراک تهيه مي‌شود و از کفش براي پوشاندن پا، استفاده مي‌شود.

قبلا" گفتيم که انسان‌ها براي رفع نيازهاي‌شان، مجبورند توليد‌ نمايند و براي اين که توليد‌ نمايند بايد کار کنند. براي توليد‌ هر کالايي بايد مدتي کار کرد تا آن کالا، قابل استفاده و به عبارت ديگر داراي ارزش مصرف گردد. حالا مي‌توانيم از خود به پرسيم آيا معيار ارزيابي يا وجه مشترک بين مبادله دو کالا مي‌تواند "مدت زمان انجام کار براي تهيه‌ي آن کالا" باشد؟

پاسخ پرسش فوق مثبت است زيرا مي‌توانيم درک کنيم که براي تهيه 100 کيلوگرم گندم به طور متوسط يک روز و براي تهيه يک جهت کفش چرمي که به شيوه صنعتگران کارگاهي‌ توليد‌ مي‌شود يک روز کار صرف تهيه آن‌ها شده است.

بنابراين مي‌بينيم که اين دو کالا در مقدار کاري که صرف تهيه آن‌ها شده است مساويند. اين نوع مبادله امروز صورت نمي‌گيرد بلکه مربوط به شيوه توليد گذشته يا همان توليد‌ کالايي ساده, عصر برده‌داري و فئودالي بود. هر چند که در آن اعصار هم مبادله کالا با پول صورت مي‌گرفت اما طريق برتر و عامه‌گير نبود.

در شيوه توليد سرمايه‌داري‌ که اکنون حاکم است بيشتر مبادله‌ها با پول و طلا صورت مي‌گيرد. که در آن کشاورز گندمش را فروخته و با همان پول کالاي ديگر که مثلا" کفش، مي‌خرد.

مثال ديگر وقتي خياطي يک پيراهن را با 15 هزار تومان مي‌دوزد، پولش را براي هميشه در جيبش نمي‌گذارد؛ بلکه با آن پول چيزي يا چيزهايي را مي‌خرد که نياز دارد. فرض کنيم که خياط با 15 هزار تومان دو جفت دم‌پايي بخرد، به اين مفهوم است که در حقيقت خياط پول دوخت يک پيراهن را با دو جفت دم‌پايي مبادله کرده است. مبادله به کمک پول انجام گرفته و مقدار کاري که براي دوخت يک پيراهن و دو جفت دم‌پايي مصرف شده نيز برابرند که با هم مبادله شده‌اند.

پس هرگاه دو يا چند کالا با هم مبادله مي‌شوند، آن‌چه آن‌ها را داراي ارزش (ارزش مبادله‌) کرده، مقدار کاري است که در آن‌ها نهفته است.

ادامه دارد



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 25 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

اقتصاد سياسي به زبان ساده(36)

 

ارزش مصرف چيست؟

قبلا" مفهوم کالا را بيان نموديم و گفتيم که محصولي که براي فروش يعني مبادله با محصول ديگر، توليد‌ مي‌شود، کالا مي‌گويند. اين کالا، داراي دو مشخصه است که يکي از آن‌ها اين است که بعضي از نيازهاي انسان را رفع کند، بنابراين کالا براي انسان سودمند است و انسان مي‌تواند را براي رفع احتياجاتش مصرف نمايد؛ پس کالا داراي ارزش مصرف است. مانند نان که با مصرف آن گرسنگي ما رفع مي‌گردد.

حال پرسش اين‌جاست که آيا هر چيزي که داراي ارزش مصرف است، کالا مي‌باشد؟

پاسخ به اين پرسش منفي است. مثلا" ناني را که دهقان قبلا" و يا حتا مي‌توان گفت در بعضي مناطق هنوز هم، براي مصرف شخصي خود مي‌پزد، براي انسان سودمند بوده و يک نياز انسان را رفع مي‌نمود، به همين دليل ارزش مصرفي داشت؛ درحالي که چون دهقان نان را براي مصرف شخصي خود توليد‌ مي‌نمود، نه براي فروش، آن نان کالا محسوب نمي‌شد. اما امروزه ناني که در کارگاه‌هاي نانوايي توليد‌ مي‌شود براي فروش است و کالا محسوب مي‌شود.

امروزه اگر توجه کرده باشيد محصولاتی مانند انگور ياقوتي، چون هدف اصلي فروش است آن است نه مصرف برای خود، بر روي خوشه‌هاي انگور نارس ياقوتي يک نوع سم مي‌پاشند که در مدت کوتاهي پوست سبز غوره‌اي انگور ياقوتي تبديل به پوست قهوه‌اي تيره رنگ و با ظاهري زيبا تبديل مي‌شود که تصور مي‌کني خوشمزه و شيرين است اما در هنگام خوردن متوجه ترش و نارس بودن آن مي‌شويد.

یا این‌که هندوانه را قبل از اين که کاملا" برَِسد با کودهاي رنگي (من اطلاع دقيق در اين مورد ندارم) که يک نوع کود آهن است آن را در آب حل مي‌کنند و از طريق ريشه وارد بافت هندوانه گشته و آن را قرمز و خوش رنگ مي‌نمايد اما مزه ندارد.

کارخانه‌داران توليد‌کننده سوسيس و کالباس و اعضاي خانواده‌هاي آنان از مصرف سوسيس و کالباس و ديگر فرآورده‌هاي گوشتي، تولید‌ خودشان، خودداري مي‌کنند.

به طور کلي همه‌ي انواع مواد غذايي که امروزه مصرف مي‌کنيم چون جهت فروش توليد‌ مي‌شوند از کيفيت و مرغوبيت خوبي برخودار نيستند. شايد از بزرگان خانواده بارها شنيده باشيد که از خوشمزه و مرغوبيت ميوه‌ها و چيزهاي خوراکي ديگر، در قديم، بسيار ياد مي‌کنند. اين‌ها و ده‌ها نمونه ديگر، نشان مي‌دهد که چگونه يک محصول تبديل به کالا شده‌ است. همه چيز کالايي شده است. همه چيز پولي شده است. روابط انسان‌ها تبديل به روابط کالايي شده است. کسي بدون معوض براي شما کاري انجام نمي‌دهد. تاثير اين روابط حتا  به نزديک‌ترين افراد خانواده، هم رسيد است به طوري که حاضر نيستند بدون چشم‌داشت، کاري براي همديگر انجام دهند. روابط عاطفی انسانی تحت تاثیر روابط کالایی دگرگون شده است. فرهنگ گذشته تحت تاثیر روابط کالایی و پولی، تغییر گشته و به فرهنگ کالایی و پولی تبدیل گشته است. حس نوع دوستی و احترام به همدیگر، تحت تاثیر روابط کالایی و پولی دچار تغییرات اساسی گشته است. در هنگام نخستین برخورد جزیی مانند برداشتن خراش بر بدنه‌ی یک خودرو سواری، بین دو خودرو روی می‌دهد این است که شما چگونه خسارت مالی(پولی) مرا پرداخت می‌کنید.

چيزهايي مانند هوا، درختان جنگل، آب‌هاي جاري رودخانه‌ها، کوه‌ها و منابع طيعي ديگر، که محصول کار انسان نيستند، وجود دارند که براي ما سودمند و مفيد مي‌باشند و داراي ارزش مصرف هستند، اما کالا نيستند؛ اما اگر در شهرها و روستاها از آب آشاميدني،آب آبياري، چوب درختان و چيزهاي ديگر استفاده مي‌کنيم، کالا هستند که با مصرف آن، بايد معادل آن را به صورت پول يا چيزهاي ديگر پرداخت نماييم. اگر وضعيت نظام سرمايه‌داري‌ همچنان به اين شيوه ادامه پيدا کند، بايد خودمان را براي روزي آماده نماييم که پول مصرف هواي تنفسي، گردش در طبيعت، کوهنوردي و شنا در آب‌هاي جاري رودخانه‌ها را نيز بايد، پرداخت نماييم.

تا اينجا دانستيم هر چيزي که ارزش مصرفي داشته باشد، لزوما" کالا نيست، ولي آيا هر کالايي داراي ارزش مصرف است؟ در پاسخ بايد بگوييم که يکي از خصوصيات يا ويژگي‌هاي کالا اين است که سودمند بوده و به نحوي يکي از نيازها و يا احتياجات انسان را رفع نمايد، بنابراين داراي ارزش مصرف مي‌باشد. اگر کالايي داراي ارزش مصرف نباشد، خريداري ندارد.

بنابراين هر کالايي داراي ارزش مصرف است، اما هر محصول توليد‌ي که داراي ارزش مصرف باشد، کالا نيست. مانند نانی که زن کشاورز برای خود و خانواده تهیه می‌کند. امروزه تقریبا" هر محصولی تولید‌ می‌شود، کالاست.

ادامه دارد



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 25 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

 اقتصاد سياسي به زبان ساده(35)

 توليد‌ کالايي‌ سرمايه‌داري:

گفتيم که در توليد‌ کالايي ساده هدف توليد‌ کالاهايي براي مصرف(ارزش مصرفي) خود و خانواده است، اما در توليد‌ کالايي سرمايه‌داري هدف اصلي فروش (مبادله) است. در اين شيوه توليد سرمايه‌داري‌ کالاهاي فراواني بدون اين که مالک آن به آن نياز داشته باشد، توليد‌ مي‌کند تا در معرض فروش قرار دهد و بدين ترتيب پولي بيشتر از پول اوليه خود به دست آورد. براي انجام اين عمل آقاي سرمايه‌دار بايد کارگرانی را استخدام کند و از نيروي کار آن‌ها خط توليد‌ کارخانه‌ي خود را که از قبل آماده کرده است به کار اندازد. یعنی با استفاده از نیروی کار‌ کارگران‌، کالاي مورد نظر خود را توليد‌ مي‌نماید.

فردریک انگلس دوست نزدیک کارل مارک در کتابی تحت عنوان "درباره سرمايه مارکس" به اين شيوه توليد سرمايه‌داري‌ هم اشاره دارد و مي‌نويسد:

      "خريد به خاطر فروش: پول M در مقابل يك كالاC  مبادله مي‌شود و اين كالا مجددا" در برابر پول M مورد مبادله قرار مي‌گيرد؛ که می‌توانیم به صورت خلاصه بنویسیم:

M-C-M            یا           پول  - کالا  -  پول  (2)

      فرمول M-C-M، (پول-کالا-پول) از طرف ديگر نمايانگر آن شكل گردشي است كه پول در آن خود را به سرمايه‌ تبديل مي‌نمايد.

      پروسه خريد به منظور فروختن: بديهي است كه مي‌توان فرمول M-C-M (پول-کالا-پول) را در فرمول M-M گنجاند، اين يك مبادله غيرمستقيم پول با پول مي‌باشد. فرض كنيد من مقداري پنبه را به 1000 پوند بخرم و آن را به 1100 پوند بفروشم. پس من در نهايت 1000 پوند را با 1100 پوند مبادله كرده‌ام – يعني مبادله‌ي پول با پول.

حال اين دو فرمول شماره1و2 را با هم مقايسه مي‌كنيم:

      هر پروسه از دو عمل (خريدن و فروختن) يا مرحله تشكيل شده است. اين دو عمل در هر دو فرمول يكسان مي‌باشند ولي تفاوت بزرگي ميان دو پروسه وجود دارد. در پروسه‌ي C-M-C،(کالا-پول-کالا) پول صرفا" نقش ميانجي را دارد و كالا، ارزش سودمند[ارزش مصرفي]، نقطه ابتدا و انتها را تشكيل مي‌دهد. در پروسه‌ي M-C-M،(پول-کالا-پول) كالا رابط مياني است در حالي كه پول ابتدا و انتها مي‌باشد. در پروسه‌ي C-M-Cپول يك مرتبه و براي هميشه خرج مي‌شود، در حالي كه در پروسه‌ي M-C-M ، پول به قصد وصول آن صرفا" به مساعده گذاشته مي‌شود و به نقطه صدور باز مي‌گردد. و بدين طريق نخستين تفاوت آشكار مابين گردش پول به عنوان پول رايج و گردش پول به عنوان سرمايه به دست مي‌آيد.

      در پروسه‌ي فروختن به منظور خريدن،  C-M-Cپول فقط به شرطي مي‌تواند به نقطه‌ي صدورش باز گردد كه تمام پروسه تكرار شود، بدان معني كه مقدار تازه‌اي از كالا به فروش برسد. بنابراين، بازگشت، مستقل از خود پروسه مي‌باشد. اما در پروسه‌ي M-C-M، اين بازگشت يك ضرورت مي‌باشد چرا كه مقصود، از ابتدا همين بوده است. چنان‌چه اين بازگشت به وقوع نپيوندد، محضوري در كار مي‌باشد و پروسه ناتمام باقي مي‌ماند.

      هدف از فروختن به منظور خريدن، به دست آوردن ارزش سودمند[ارزش مصرفي] بوده و هدف از خريدن به منظور فروختن به دست آوردن ارزش قابل مبادله [ارزش مبادله‌اي] مي‌باشد.

      در فرمولC-M-C دو انتها، از لحاظ اقتصادي، همانندند. هر دو كالا مي‌باشند، به علاوه هر دو داراي ارزش كميّ يكساني مي‌باشند، چرا كه كل تئوري ارزش دلالت بر اين فرض دارد كه معمولا" فقط معادل‌ها [هم‌ارزها] مبادله مي‌شوند."

 بنابراين در اين‌جا مي‌توانيم تفاوت و شباهت‌هاي توليد‌ کالايي ساده و توليد‌ کالايي شيوه سرمايه‌داري را بيان نماييم.‌ شباهت توليد‌ کالايي ساده با شيوه توليد کالاي سرمايه‌داري در آن است که صاحبان هر دو بر ابزار توليد‌ مالکيت دارند. در توليد‌ کالايي ساده، توليدکنندگان کوچک، مانند دهقانان جزء و صنعتگران کارگاهي‌ مالک ابزار توليد‌ هستند، و در شيوه توليد سرمايه‌داري‌، سرمايه‌داران، مالک ابزار توليد‌ هستند.

اما تفاوت توليد‌ کالايي ساده با شيوه توليد سرمايه‌داري‌ در اين است که در توليد‌ کالايي ساده، توليد‌کنندگان کوچک خود نيز با ابزار کارشان، کار مي‌کنند و محصول توليد‌ي خود را نيز مالک مي‌شوند؛ در حالي که در شيوه توليد سرمايه‌داري‌، سرمايه‌داران که مالک ابزار توليد‌ هستند، خود هيچ کاري انجام نمي‌دهند و با تحت استثمار قرار دادن کارگران، محصول کار کارگران را نيز تصاحب مي‌کنند.

ادامه دارد



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 25 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

اسخ به کاربر گرامی رضا:

پدیده‌ی انتشار

وبلاگ آموختن: انتشار زمانی اتفاق می‌افتد که در سیستم توازن برقرار نباشد به عنوان مثال، تصور کنید شما قطره‌ای جوهر را در ظرف آبی وارد کنید در لحظه اول تمام مولکول‌های جوهر در مکان کوچکی قرار دارند و سپس درمسیرهای نا‌منظمی شروع به حرکت می‌کنند آنها در خطوط مستقیمی حرکت می‌کنند و فقط زمانی مسیر خود را تغییر می‌دهند که با یکدیگر یا با مولکول‌‌های آب برخورد کنند بعضی از مولکول‌های جوهر که نزدیک لبه‌های قطره هستند از وسط قطره فرار می‌کنند. می‌توان گفت که اغلب مولکول‌ها از مرکز قطره در مسیرهای مختلفی حرکت می‌کنند حتی گاهی در مسیر برگشت به مرکز قرار می‌گیرند اگرچه تعداد آنهایی که در مسیر رفت قرار دارند بیشتر از آنهایی هستند که بر‌می‌گردند تا جایی که به شیشه‌های ظرف برسند. سپس آنها نیز دوباره در مسیر برگشت قرار می‌گیرند. این کار ادامه می‌یابد تا تعداد مولکول‌های مسیر رفت‌ و ‌برگشت با هم برابر شود در این لحظه انتشار متوقف می‌شود که این یک تعادل پویا می‌باشد به طوری که مولکول‌ها حرکت ندارند سر جای خود می‌لرزند. به زبان ساده تر مواد همیشه از جایی که مقدارشان بیشتر است به طرف جایی که مقدارشان کمتر است حرکت می‌کنند.

عوامل مختلفی در سرعت انتشار یک مولکول موثرند اولین عامل انرژی است که میزان آنرا درجه حرارت تعیین می‌کند. مولکول‌ها در سیستمی با درجه حرارت بالاتر، انرژی  بالاتری دارند و سریع‌تر حرکت می‌کنند و بنابراین سریعتر نیز انتشار می‌یابند. اندازه‌ی مولکول نیز بر روی سرعت انتشار آن اثر می‌گذارد. در دمای برابر مولکول‌های کوچکتر سریعتر حرکت می‌کنند. زیرا حرکت مولکول بزرگتر نیازمند انرژی بیشتری نیز می‌باشد. سایر عوامل مانند بار ذره ( مثبت یا منفی ) و ماهیت ماده نیز موثر است.

انتشار در غشای سلول نیز اتفاق می‌افتد. غشاء به مولکول‌های کوچک امکان می‌دهد که به راحتی از آن عبور کنند ( مانند H2O ، O2 ، CO2 و ...) یعنی نسبت به آنها تراواست. اگر یک سلول در حلالی مثل آب ( نظیر آنچه در اقیانوس‌ها حاکم است ) که دارای اکسیژن می‌باشد قرار گیرد، مولکول‌های اکسیژن به سمت سلول حرکت می‌کنند و همین‌طور می‌توانند با سرعت ثابتی از آن خارج شوند تا یک تعادل پویا را ایجاد کند. به هر حال اگر سلول از این اکسیژن‌هایی که به طرفش می‌آیند تعدادی را استفاده کند اکسیژن‌های بیشتری به سمت آن می‌‌آیند و میزان کمتری از آن خارج می‌شود. لذا اکسیژن از جایی‌‌که غلظت بالاتری دارد به ناحیه‌ای با غلظت پایین‌تر حرکت می‌کند (  انتشار ). اسمز خود نوعی از پدیده‌ی انتشار است.

این خاصیت(پدیده‌ی انتشار) که می‌توان آن را در مورد جذب و دفع مواد در بدن موجودات زنده هم تعمیم داد، صادق است.

مثلا" در مورد گیاهان عوامل موثر بر جذب شامل:

1- اثر عوامل داخلی بر جذب مواد (نیمه تراوا بودن غشا ی پلاسمایی سلول ها، غلظت مواد معدنی، سالم بودن بافت داخلی)

2- اثر عوامل خارجی:

اثر غلظت:  غلظت یک یون در محیط خارج بر سرعت نفوذ همین یون در داخل سلولها اثر می‌گذارد.

اثر PH محیط:  مقداری از یونهای تشکیل دهنده محیط که جذب گیاه می‌شوند، مقدار جذب آنها با PH محیط نسبت مستقیم دارد.

اثر تداخل یونها:  جذب یون ، غالبا در نتیجه وجود سایر یونها در محیط غذایی تغییر می‌کند.

اثر فشار اکسیژن:  شدت جذب مواد توسط ریشه ، با کم شدن فشار اکسیژن در محیط کاهش می‌یابد.

اثر دما:  در مورد بسیاری از یونها ، جذب مواد توسط ریشه ، تحت اثر دمای محیط افزایش می‌یابد.

اثر روشنایی:  روشنایی باعث افزایش قدرت جذب مواد در گیاهان می‌شود.  

 عزیزان خواننده می‌توانند مطالب علمی بیشتری در این زمینه با جستجو در گوگل به دست آورند.

  پایان



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 25 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

خائن

اين موجود

               رفيقش را فروخت،

سر خونين و بريده رفيقش را

                                 بر سيني طلايي فروخت.

ترس اکنون

                چون سايه‌اش

                                  پا به پاي او مي‌آيد.

اين موجود چون ماندابي، در تاريکي‌ها

                                                          زندگي مي‌کند.

هر غروب

              لباس زير زنش را

                                          با خود بر سنگفرش‌ها کشيده

آرام به روي پنجه پا به شما نزديک مي‌شود

او را بشناسيد

                  از زنگوله نحس آويزان بر قلبش

و بدانيد که

                جذام روحش

                                            تن او را

                                                         آرام آرام مي‌خورد.

اين آدم امروز گرسنه است.

گرسنه است اما

در وجودش اثري از تقدس گرسنگي بزرگ نيست.

دوستان، اين آدم

در غروب يک روز

                               فروخت رفيق خود را

                              فروخت در سيني طلايي

                                                     سر خونين و بريده رفيق خود را.      

                                                                                                         1929

منبع:کجاست دستان تو؟ مجموعه‌اي از اشعار ناظم حکمت / صص 75-76 ترجمه‌ي احمد پوري/ تهران/انتشارات نگاه 1391        



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 25 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

علم را هم می‌شود خرید!

«یک مدرسه ابتدایی در تهران، اقدام به تفکیک دانش‌آموزان در کلاس‌های هوشمند و غیر هوشمند برمبنای پرداخت یا پرداخت نکردن کمک مالی والدین برای هوشمندسازی کلاس‌‌ها کرد. براین اساس، دانش‌آموزانی که هزینه هوشمندسازی کلاس‌ها از سوی والدین آنها پرداخت نشده باشد، در کلاس‌های عادی یا غیر هوشمند تحصیل خواهند کرد...»

با این همه باید گفت پدران ما با زندگی و معیشت ساده روستایی، دارای این بخت بلند بودند که فرزندانشان را با تخصیص اندکی از امکانات متوسط خود برای تحصیل به شهرهایی روانه کنند که در مدارس آنها، امکانات آموزشی برای پایین‌ترین اقشار طبقاتی تا بالاترین آن به یک اندازه فراهم بود. ثروتمند و فقیر، روستایی و شهری، دهقان و بازاری، همه در یک نوع مدرسه جمع بودند. شمع معلم برای همه یکسان می‌سوخت و چراغ همه مدارس برای دانش‌آموزان به یک اندازه روشنایی می‌بخشید. در آن سال‌های نه چندان دور، از مدرک تحصیلی ضمن خدمت و مدیریت، آموزش از راه دور، مدرک غیر حضوری، ورود به دانشگاه‌ها و مدارس به مدد شهریه‌های سنگین و متکی به حساب‌های فربه بانکی و خلاصه از این جور چیزها خبری نبود. بنگاه‌هایی به نام دانشگاه در بخش‌ها و قصبه‌های کوچک کشور آگهی پذیرش نزده بودند که آشکارا دارای این مفهوم ضمنی باشد که پول بیاور و ثبت‌نام کن.

بخت فقط با زحمت یار بود، اینگونه بود که روستازاده‌ای که راه آسانی هم به شهر نداشت، به مدد مدارسی که در و دیوارش رنگ ثروت و فقر نگرفته بود و با تابلوی دولتی و غیرانتفاعی از هم متمایز نشده بود، وارد بهترین دانشگاه کشور می‌شد. شگفتا، فرزندان آن پدران که ما باشیم، با وجود زندگی شهری و طی مدارجی از تحصیل در دانشگاه‌ها، فاقد چنین بخت و اقبالی در مورد فرزندان خود هستیم. نه که فرزندانمان استعدادی کمتر از ما دارند، نه. بلکه نظام آموزشی این بخت را از امثال ما و فرزندانمان گرفته و به دیگران داده است. این دیگران، 10 درصد جامعه هم نیستند اما گویی از فضایی دیگرند.

حکایت فوق، گویای نابرابری در نظام آموزشی ماست اما آیا هیچ فکر کرده‌ایم که به این طریق چه آسیبی بر همبستگی ملی خود می‌زنیم؟ چگونه جوانان و فرزندان خود را با معیار ثروت و طبقه‌بندی اجتماعی چنین از هم جدا می‌کنیم؟

می‌گویند که تشکیل و راه‌اندازی مدارس غیرانتفاعی در برنامه آموزشی کشور با این هدف انجام گرفت که سرمایه‌ها و توانمندی‌های مردمی در پیشبرد اهداف آموزشی به کار گرفته شود. صد افسوس که چنین نشد. هیچ کس حساب سود را از سرمایه جدا نکرد. باید از اول می‌دانستیم که این‌گونه خواهد شد و سرمایه از قاعده معروف «منفعت» تبعیت خواهد کرد. صاحبان ثروت همان‌گونه که چند سال پیش بر اساس قانونی، خدمت سربازی را برای فرزندان عزیزشان خریداری کردند، از این رهگذر هم سهم بیشتری از دانش ملی را برای فرزندان خود مطالبه کردند. بدین گونه بود که موهبت علم برای آنان که قدرت خرید بیشتری داشتند، به مثابه هر کالای ارزشمند دیگری فروخته شد و بالاخره موضوع معروف انشا که «علم بهتر است یا ثروت؟» پاسخ دیگری یافت. «علم قابل خریداری به وسیله ثروت است.» چقدر عریان و بی‌رحمانه!

منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/437453

وبلاگ آموختن: در جوامع طبقاتی در سراسر جهان همه چیز بر مبنای "کالا" سنجیده می‌شود. در جوامع سرمایه‌داری همه چیز کالایی شده است. علم و عاطفه انسانی هم از آن استثنا نیست و آن‌ها هم کالایی شده است. این کالای عجیب چیست؟ پول. همه چیز پولی شده است. پول روابط انسانی را به روابط پولی تبدیل می‌کند. پول علم می‌خرد. پول دانشمند می‌خرد. "پول پیرزن را به عروس تبدیل می‌کند". پول عاطفه انسانی را از بین می‌برد و جای آن را می‌گیرد. مگر اخبار حوادث را دنبال نمی‌کنید که در آن فرزندی به خاطر ثروت پدرش را می‌کشد. مگر نمی‌بینید به خاطر طلا(پول) هر فرد جنبنده‌ای در هنگام سرقت به رگبار می‌بندند. در نظام سرمایه‌داری پول و سود حاصل از آن حرف اول و آخر را می‌زند. بزرگ فرزانه قرن نوزده در سال 1844 می‌نویسد:

"از اين‌رو اقتصاد سياسي علي‌رغم ظاهر دنيوي و لاابالي‌اش، علم‌الاخلاقي واقعي و با اخلاق‌ترين علم‌هاست. ترك نفس خويشتن، چشم‌پوشي از مال دنيا و تمام نيازهاي انساني، تز بنيادي آن مي‌باشد. هرچه كم‌تر بخوري، كم‌تر بياشامي، كم‌تر كتاب بخري، كم‌تر به تئاتر، مجلس رقص و سالن تفريح بروي، كم‌تر فكركني، عشق بورزي، نظريه ببافي، آواز بخواني، نقاشي كني و تفريح داشته باشي، بيشتر مي‌تواني پس انداز كني و گنجت كه نه بيد و نه زنگ برآن كارگر نخواهد بود، بيشتر به سرمايه‌ات تبديل خواهد شد. هرچه كم‌تر باشي و كم‌تر از زندگيت بهره بگيري، زندگي از خود بيگانه‌ات بيشتر خواهد بود؛ هرچه بيشتر داشته باشي، اندوخته‌ي وجود بيگانه‌ات بيشتر خواهد بود. به همان ميزان كه اقتصاددان سياسي از زندگي و انسانيت تو بر مي‌دارد، به همان ميزان پول و ثروت را جايگزين آن مي‌كند. كاري را كه از انجام دادنش ناتوان هستي، پولت انجام مي‌دهد. پول مي‌تواند بخورد، بياشامد، به سالن رقص و تئاتر برود، مي‌تواند سفر رود و هنر، انديشه‌ها و گنجينه‌هاي گذشتگان، قدرت سياسي، همه‌ي اين‌ها را مي‌تواند از آن تو كند، مي‌تواند همه‌ي اين‌ها را برايت بخرد. پول موهبتي راستين است. با اين همه، گرايش پول به آن است كه كاري جز خلق خويش و خريدن خويش نكند زيرا اساسا" چيزها خدمتكار او مي‌باشند. اگر اربابي داشته باشم، خدمتكاري نيز از آن خودم دارم و به خدمتكار او نيازي ندارم. بنابراين تمام شور و شوق‌ها و فعاليت‌ها در حرص و طمع ذوب مي‌شوند. كارگر بايد فقط آن اندازه طمع داشته باشد كه زنده بماند و فقط مي‌خواهد زنده بماند كه طمع داشته باشد."

دست‌نوشته‌هاي فلسفي اقتصادي و فلسفي1844 / ماركس كارل؛ صص 193-194ترجمه حسن مرتضوي انتشارات آگاه 1387

"پول با تصاحب توانايي خريد هرچيز، با تصاحب توانايي تملك همه‌ي اشيا، ابژه‌ي تصاحبي آشكار و معلوم است. جهان شمولي توانايي آن، همانا بيان‌گر قدرقدرتي آن است. بنابراين، پول چون قادري مطلق عمل مي‌كند. پول دلال محبت ميان نياز آدمي و ابژه، ميان زندگي او و ابزار حياتش است. اما آن‌چه براي من ميانجي زندگيم است، در مورد هستي اشخاص ديگر نيز حكم ميانجي را برايم دارد. پول برايم، شخص ديگري است."

همان منبع ص218

"آن‌چه كه از طريق واسطه‌اي به نام پول برايم انجام مي‌شود و بابت آن مي‌توانم وجهي بپردازم(يعني چيزي كه پول مي‌تواند بخرد)، خودم هستم: صاحب پول. حدود قدرت پول، حدود قدرت من است؛ ويژگي‌هاي پول، ويژگي‌ها و قدرت‌هاي ذاتي من است: ويژگي‌ها و قدرت‌هاي صاحب آن. بنابراين آن‌چه كه هستم و آن‌چه كه قادر به انجام دادنش هستم ابدا" براساس فرديت من تعيين نمي‌شود. زشت هستم اما مي‌توانم براي خود زيباترين زنان را بخرم. بنابراين زشت نيستم زيرا اثر زشتي، قدرت بازدارنده‌ي آن، با پول خنثي مي‌شود. چلاق هستم اما پول بيست‌وچهار پا (اشاره به شعر شكسپير: اگر من بتوانم شش نريان نيرومند داشته باشم ... كه تو گويي بيست‌وچهار پاي آنان همه از من است.) در اختيارم مي‌گذارد بنابراين چلاق نيستم. آدم رذل، دغل، بي‌همه چيز و سفيه هستم اما پول و طبعا" صاحب آن عزت و احترام دارد. پول سرآمد تمام خوبي‌هاست پس صاحبش نيز خوب است. علاوه براين پول مرا از زحمت دغل‌كاري نجات مي‌دهد بنابراين فرض براين قرار مي‌گيرد كه آدم درست‌كاري هستم. آدمي سفيه هستم اما اگر پول عقل كل همه‌ي چيزهاست، آن وقت چطور صاحبش سفيه است؟ علاوه براين او مي‌تواند آدم‌هاي با استعداد را براي خود اجير كند آن وقت كسي كه چنين قدرتي بر آدم‌هاي با استعداد دارد، از آن‌ها با استعدادتر نيست؟ آيا من كه به يمن داشتن پول قادرم كارهايي بكنم كه قلوب تمام بشر مشتاق آن هستند، تمام امكانات انساني را در اختيار نمي‌گيرم؟ بنابراين آيا پول من، تمام ناتواني‌هايم را به عكس خود تبديل نمي‌كند؟"

"اگر پول زنجيري است كه مرا به زندگي انساني، جامعه را به من، من و طبيعت و آدمي را به يكديگر پيوند مي‌دهد، آيا زنجير زنجيرها نيست؟ آيا پول نمي‌تواند تمام بندها را باز كند و از نو ببندد؟ بنابراين آيا پول عامل جهان‌شمول جدايي نيست؟ پول نماينده‌ي راستين جدايي و نيز نماينده‌ي راستين پيوندهاست- قدرت(جهان‌شمول) الكتريكي-شيميايي جامعه"

"به هم ريختگي و وارونه شدن تمام ويژگي‌هاي انساني و طبيعي، اخوت ناممكن‌ها و قدرت الهي پول ريشه در خصلت آن به عنوان سرشت نوعي بيگانه‌ساز آدمي دارد كه با فروش خويش، خويشتن را بيگانه مي‌سازد. پول، توانايي از خود بيگانه‌ي نوع بشر است."

"كاري كه به عنوان يك انسان قادر به انجام دادن آن نيستم و بنابراين نيروهاي ذاتي فردي‌ام از انجام دادن آن ناتوان هستند، با پول به انجام دادن آن هستم. بدين‌سان پول هركدام از اين نيروهاي ذاتي را به چيزي تبديل مي‌سازد كه در ذات خود نيست يعني به ضد خود تبديل مي‌سازد."

"فرضا" اگر طالب غذايي باشم يا كالسكه‌اي بخواهم به اين دليل كه آن‌قدر قوي نيستم كه پياده بروم، پول غذا و كالسكه را برايم مي‌فرستد يعني پول آرزوهايم را از حيطه‌ي تخيل به حيطه‌ي واقعي مي‌آورد، آن‌ها را از هستي تخيلي يا خواسته به هستي حسي و بالفعل ترجمه مي‌كند: از تخيل به زندگي و از وجودي تخيلي به وجودي واقعي تبديل مي‌سازد. پول به دليل نقش ميانجي كه در اين ميان دارد، قدرتي به راستي خلاق است."

"بي‌ترديد حتي آن كه پولي در بساط ندارد، خواسته‌هايي دارد اما خواسته‌ي او فقط چيزي است تخيلي كه هيچ اثر يا موجوديتي براي من يا هر شخص ثالث و يا كلا" ديگران ندارد و بنابراين براي من غير واقعي و بدون ابژه است. تفاوت ميان خواسته‌ي مؤثري كه به پول متكي است و خواسته‌ي بي‌حاصلي كه به نياز، شهوت و آرزويم متكي است، همانا مانند تفاوت وجود و انديشه است، تفاوت ميان آن چيزي است كه صرفا" به عنوان تخيل من وجود دارد و آن چيزي كه به عنوان يك ابژه‌ي واقعي خارج از من وجود دارد."

"اگر براي سفر پولي نداشته باشم، در واقع به معناي آن است كه نيازي واقعي و قابل تحقق براي سفر كردن ندارم. اگر گرايش به تحقيق داشته باشم اما پولي براي آن نداشته باشم، در عمل به معناي آن است كه گرايشي به تحقيق ندارم يعني هيچ گرايش مؤثر يا واقعي ندارم. از طرف ديگر اگر واقعا" هيچ تمايلي به تحقيق نداشته باشم اما اراده و پول آن را داشته باشم، آمادگي مؤثري براي آن دارم. پول به اين خاطر كه ابزار و نيرويي است خارجي و عام براي تبديل يك تصور به واقعيت و تبديل يك واقعيت به يك تصوير محض(نيرويي كه نه از بشر به عنوان بشر و يا از جامعه‌ي انساني به عنوان جامعه مشتق شده است)، نيروهاي ذاتي واقعي آدمي و طبيعت را به آن‌چه كه صرفا" تصوري انتزاعي است و بنابراين ناقص يعني به وهمي عذاب‌آور، تبديل مي‌سازد چنان كه نواقص واقعي و خيال‌هاي موهومي يعني نيروهاي ذاتي را كه واقعا" ناتوان هستند و صرفا" در تخيل فرد وجود دارند به نيروها و توانايي‌هاي واقعي تبديل مي‌سازد."

"بدين‌سان پول در پرتو اين خصيصه، بيان‌گر واژگوني عام فرديت‌هايي است كه به ضد خويش بدل مي‌شوند و ويژگي‌هاي متناقضي را به ويژگي‌هاي خود مي‌افزايند."

"بنابراين پول به عنوان نيرويي واژگون كننده ظاهر مي‌شود كه هم در برابر فرد و هم در برابر پيوندهايي در جامعه قد علم مي‌كند كه مدعي‌اند به خودي خود، ذات و گوهر مي‌باشند. پول وفاداري را به بي‌وفايي، عشق را به نفرت، نفرت را به عشق، فضيلت را به شرارت، شرارت را به فضيلت، خدمتكار را به ارباب، ارباب را به خدمتكار، حماقت را به هوش و هوش را به حماقت تبديل مي‌كند."

"چون پول به مثابه مفهومي فعال از ارزش، تمام چيزها را درهم مي‌آميزد و معاوضه مي‌كند، خود نيز بيانگر درهم آميختگي و معاوضه‌ي عام هم چيزها- جهاني وارونه- يا به عبارتي درهم آميختگي و معاوضه‌ي همه‌ي كيفيت‌هاي طبيعي و انساني است."

"آن كه شجاعت را مي‌خرد، شجاع است هرچند آدمي بزدل باشد. از آن‌جا كه پول نه با كيفيت مشخص يا چيزي مشخص يا نيروهاي ذاتي مشخص آدمي بلكه با سراسر جهان عيني آدمي و طبيعت معاوضه مي‌شود، از نقطه نظر صاحب آن در خدمت معاوضه‌ي هرگونه توانايي با توانايي‌ها و اشياي ديگر، حتي متناقض، مي‌باشد؛ پول اخوت ناممكن‌هاست؛ پول باعث مي‌شود اضداد همديگر را در آغوش گيرند."

"اگر انسان، انسان باشد و روابطش با دنيا روابطي انساني، آن‌گاه مي‌توان عشق را فقط با عشق، اعتماد را با اعتماد و غيره معاوضه كرد. اگر بخواهيم از هنر لذت ببريم، بايد هنرمندانه پرورش يافته باشيم؛ اگر مي‌خواهيم بر ديگران تأثير گذاريم، بايد قادر به برانگيختن و تشويق ديگران باشيم. هركدام از روابط ما با بشر و طبيعت بايد نمود ويژه‌اي باشد كه با ابژه‌هاي اراده و زندگي فردي واقعي‌مان منطبق باشد. اگر عشق مي‌ورزي ولي ناتوان از برانگيختن عشق هستي يعني اگر عشقت، عشقي متقابل نمي‌آفريند، اگر با نمود زنده‌ي خود به عنوان آدمي عاشق، محبوب ديگري نمي‌شوي، آن‌گاه عشقت ناتوان است و اين عين بدبختي است."

همان منبع  صص 224-223-222-221-220



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 25 مهر 1393برچسب:,
ارسال توسط امید




تاریخ: شنبه 28 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

مدیریت نباختن

1- شهری وجود دارد به نام تهران که مدیران کشوری و شهری در آن بدون توجه به امکانات بسیار محدود آب، فاضلاب، برق، امکانات خدماتی و آموزشی شروع به گسترش در سطح و ارتفاع آن کرده اند. برج ها و ساختمان های بلندمرتبه در کوچه های هشت متری شمال شهر احداث شده که علاوه بر جلوگیری از گردش هوا خطرات بالقوه ای هم در زمینه ارائه خدمات شهری از جمله آتش نشانی به وجود آورده است. این امر به اغلب شهرها مانند اصفهان، مشهد، تبریز و ... گسترش پیدا کرده و در آینده معضلات غیرقابل حل زیست محیطی و حتی اجتماعی به وجود خواهد آورد.

2- کشوری وجود دارد به نام ایران که در اکثریت شهرهای آن شبکه جمع آوری، انتقال، تصفیه و بازیافت سراسری فاضلاب وجود ندارد و تمامی فضولات بیمارستانی، پادگانی و خانگی و حتی چربی های رستورانی در چاه های اختصاصی جذبی ریخته می شوند و منابع آبی و خاک را آلوده می کنند و باعث بروز انواع سرطان ها و بیماری های ناشناخته می شوند. در همان حال مسؤولان در بخشی دیگر مجبورند میلیاردها دلار صرف واردات دارو، تجهیزات بیمارستانی ، آموزش کادر و ... پزشکی بنمایند.

3- کشوری وجود دارد به نام ایران که کارخانجات دولتی و شبه دولتی اتومبیل سازی و موتورسیکلت سازی آن با مهندسی معکوس تکنولوژی چهار پنج دهه پیش محصولاتی می سازند که چهار برابر همنوعان خارجی خود سوخت مصرف می کنند . در مورد اتوبوس و کامیون ها، شاید 100برابر مشابه مدرن خارجی مواد مضر به هوا منتشر می کنند (به دلیل نوع گازوئیل مصرفی و موتورهای قدیمی). در همان کشور برای کسانیکه بر اثر همین آلودگی، بیماری های مختلف می گیرند میلیاردها تومان صرف درمان و سرویس های خدماتی می شود.

4- کشوری وجود دارد به نام ایران که در آن برای این که کشاورزی سنتی در آن (آبیاری به روش غرقابی) ادامه حیات دهد، به دلیل خشکسالی، دهها هزار حلقه چاه عمیق زده شده و بهترین و مرغوب ترین منابع زیرزمینی آبی کشور با هزینه سنگین برق و سوخت استخراج می شود تا مثلا در آمارها رقم 15 میلیون تن تولید، ارائه و چند نفر خوشحال شوند. مدیران ارشد توجه نمی کنند که این نوع کشاورزی به چه قیمت بسیار بالایی تمام می شود.

چند سال بعد موقعی که منابع آبی به دلیل ادامه خشکسالی و تغییرات آب و هوایی کره زمین تمام شد، آنگاه به یاد می آوریم که مثلا کشور ژاپن از سالها قبل کشت کارخانه ای و صنعتی برنج را بدون نیاز به خاک و آب زیاد آغاز کرده است.

5- کشوری وجود دارد که برای اینکه جوانانش پس از هجده سالگی گرفتار مشکل بیکاری نشوند، با تاسیس مرکزی به نام دانشگاه که هر روز هم به تعدادشان افزوده می شود، آنان را حتی بدون کنکور وارد آن مکان می کند و دو یا چهار سال بعد با دادن مدرک راهی جامعه می نماید. فرق چندانی هم نمی کند که چه رشته ای بخوانند، مثلا در کشوری که صنایع نساجی آن بسیار محدود و ورشکسته است، شما سالیانه با صدها فارغ التحصیل مدرک دار نساجی مواجه می شوید. این یعنی عدم توجه به توسعه همه جانبه و اتلاف منابع.

6-در کشوری سازمانی وجود دارد به نام استاندارد که به دلیل کمبود نیروی واقعا تخصصی (منظور پرسنل مدرک دار نیست که به خاطر تولید انبوه مدرک مهندسی و دکتری توسط دکان هائی موسوم به دانشگاه، خیلی مدرک دار شده اند)، هنوز آرم آن روی محصولات معیوب حک می شود .

7- در کشوری هستیم که هر اتوبان یا خیابانی که آسفالت می کنند یا محوطه سازی می نمایند حداکثر دو سال بعد باید بازسازی شود، در صورتی که عمر متوسط اسفالت جاده ها و اتوبان ها حداقل ده سال باید باشد. شاهد، همین اتوبان زنجان ـ تبریز، یا همین محوطه های پیاده روی خیابان ولیعصر تهران یا جمهوری است که با هزینه های سرسام آور و با کیفیت پایین و عدم کنترل کیفیت به هر دلیل دچار نواقص آشکار است.

8- در کشوری هستیم که به دلیل استفاده از آزبست در صنایع لنت ترمزسازی و هچنین کیفیت پایین بنزین و گازوئیل و خودروهای متعلق به نیم قرن پیش (البته در ایران یک استثنایی وجود دارد که بالارفتن مدل فقط در سال تولیدش روی کاغذ حک می شود و گرنه خودروی مدل 1393 با 1383 هیچ تفاوت ماهوی ندارد و فقط تمیز است!) بیشترین آمار بیماران مبتلا به سرطان و ام اس را داریم و میلیاردها تومان بابت درمان آنها هزینه می شود.

آن چه در بندهای فوق آمد، تنها مشتی نمونه خروار است که ما در در چرخه باخت مکرر قرار می دهد و حال آن که می توان با برخی اصلاحات، از هزینه های هنگفت بعدی معاف بود و به جای رفع و رجوع باخت ها ، ابتدا به نباختن و بعد به پیروزی و پیشرفت اندیشید.

باور کنیم زیاد سخت نیست که نبازیم. فقط کافیست به جای تفکر جزیره ای و منطقه ای، تفکر ملی و جهانی و سیستمی داشته باشیم و کسانیکه در پست های بالای مدیریتی قرار می گیرند حتما از تحصیل کردگان باسواد و باتجربه و جهان دیده و علاقمند به آینده ایران و جهان باشند.
  «قبل از اینکه به فکر چگونه بردن باشی به فکر این باش که چگونه نبازی» ؛ این حکایت امروز ماست.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/346403




تاریخ: شنبه 28 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

ما به دوستانمان شباهت ژنتیکی داریم؟

مردم اغلب از این موضوع حرف می زنند که چطور دوستانشان گاه از خانواده به آنها نزدیک ترند. و حالا مطالعه تازه ای نشان می دهد که این برداشت شاید چیزی بیش از یک احساس باشد.

دو محقق در آمریکا مدعی شده اند که ما شباهت ژنتیکی بیشتری با دوستانمان داریم تا با غریبه ها.

محققان با بررسی اختلافات میان تقریبا دو هزار نفر از اهالی یک شهر کوچک دریافتند که اشتراک ژنتیکی افراد با دوستانشان یک دهم درصد بیش از شباهت با غریبه هاست.

هرچند این رقم بزرگ به نظر نمی رسد اما شباهتی است که عموما میان آدم هایی که چهار نسل قبل یک جد مشترک داشته اند دیده می شود.

البته هستند دانشمندانی که در مورد این مطالعه که در نشریه اقدامات آکادمی ملی علوم چاپ شده ابراز تردید کرده اند.

پروفسور جیمز فاولر یکی از نویسندگان مطالعه از دانشگاه کالیفرنیا در سن دیگو گفت که انتقادها ناشی از عجیب بودن یافته های تازه است.

او و پروفسور نیکولاس کریستاکیس از دانشگاه ییل تقریبا ۵۰۰ هزار نشانگر ژنتیکی را تحلیل کردند.

داده های ژنتیکی از یک مطالعه قلب در یک شهر کوچک به نام فرامینگام به دست آمد.

به گفته پروفسور فاولر این داده ها بسیار مفید بود چون با توجه به کوچک بودن جامعه مورد مطالعه بسیاری از افراد مورد مطالعه با هم دوست بودند.

پروفسور کریستاکیس با استفاده از نشانگرهای ژنتیکی دوستان و غریبه ها متوجه این تفاوت ژنتیکی شد.

سایر محققان می گویند این نتیجه گیری می تواند حاصل عوامل مختلف مثل قومیت یا سایر طبقه بندی های جمعیتی باشد.

آنها می گویند این تحلیل در صورتی موثق است که هیچ کدام از افراد مورد مطالعه به هیچ وجه با هم ارتباط خونی نداشته باشند، مساله ای که نمی توان در یک جامعه کوچک تایید کرد.

با این حال محققان مطالعه در پاسخ می گویند که هرگونه ارتباط خانوادگی را شناسایی و مد نظر قرار داده اند تا بر نتیجه تاثیر نگذارد.

پروفسور کریستی با ابراز اطمینان نسبت به نتایج گفت که بیشتر مردم حتی نمی دانند چهار نسل قبل با چه کسانی جد مشترک داشته اند و با این حال موفق به یافتن دوستانی می شوند که به خویشاوندانشان شباهت دارند.

منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی

کشف پروتئینی برای احیای استخوان

بیمارانی که از پوکی استخوان رنج می‌برند، احتمالا از کشف پروتئینی که نقش مهمی را در احیای استخوان ایفا می‌کند، خرسند خواهند شد.
این پروتئین توسط مهندسان زیستی دانشگاه کوئین مری لندن شناسایی شده است.
پروتئین statherin به طور معمول در شکل‌گیری مینای دندان ایفای نقش می‌کند و جزء مهمی در این عضو از بدن به شمار می‌آید. دانشمندان به تازگی دریافته‌اند بخشی از این پروتئین را می‌توان برای سیگنال‌دادن رشد استخوان به کار برد.
دکتر «آلواتور ماتا» از دانشکده مهندسی و علم مواد و «موسسه زیست‌مهندسی» دانشگاه کوئین مری لندن و یکی از نویسندگان این مقاله نیز گفت: می‌توان از این مولکول خاص برای سیگنال‌دادن سلول‌ها و افزایش رشد استخوان در درون بدن بهره برد.
جزئیات این مطالعه در مجله Biomaterials منتشر شد.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/346516




تاریخ: شنبه 28 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

کرمانشاه:‌بیشترین بیکار/تهران: بیشترین جمعیت/سیستان و بلوچستان: بیشترین کم‌سواد

براساس اعلام مرکز آمار ایران میزان جمعیت کشور 77 میلیون و 149 هزار و 669 نفر اعلام شده است همچنین، در آمار گیری فوق میزان نرخ بیکاری کشور 10.5 درصد، نرخ رشد جمعیت 1.29 درصد، نرخ مشارکت اقتصادی 35.4 درصد و نرخ باسوادی 84.75 اعلام شده است. این در حالی است که بر اساس تصمیمات مسئولین سیاست افزایش جمعیت اتخاذ شده است و مجلسی‌ها به دنبال یافتن راه‌های مختلف برای اجرایی کردن این سیاست هستند.

البته این تصمیم مقامات ارشد از این منظر که کشور با کمبود جمعیت مواجه است و برای بقا نیاز به سیاست‌های افزایش جمعیتی دارد می‌تواند درست باشد اما مطمئنا هر تصمیمی تنها در یک جمله خلاصه نمی‌شود و ابتدا باید بسترهای لازم از جمله اشتغال و درآمد، خدمات درمانی، محیط زیست و توسعه اقتصاد کشور مهیا شود همچنین، بر اساس تحقیقاتی که ناسا انجام داده است ایران تا 30 سال آینده از یک منطقه نیمه خشک به یک منطقه خشک تبدیل می‌شود و بر اساس پیش‌بینی این مرکز تحقیقاتی ایران توانایی خود را در کشت محصولات کشاورزی از دست خواهد داد و به وارد کننده صرف کالاهای اساسی و محصولات کشاورزی تبدیل خواهد شد.

کرمانشاه دارنده رتبه اول بیکاری در کشور

براساس همین امار استان کرمانشاه با یک میلیون و 945 هزار و 227 نفر جمعیت با نرخ رشد بی‌کاری 20.7 درصدی جدول اولین رتبه بی‌کاری در کشور است، همچنین نرخ رشد جمعیت در این استان 0.69 درصد، نرخ مشارکت اقتصادی 35.4 درصد و نرخ باسوادی 81.72 درصد برآورد شده است.

سیستان محروم در صدر جدول استان های بی سواد

بر اساس اعلام مرکز آمار استان سیستن‌وبلوچستان با 28.44 درصد، بی سوادترین استان کشور را به خود اختصاص داده است و استان کردستان با 22.3 درصد بی‌سواد در جایگاه دوم قرار گرفته است و 19.56 درصد از جمعیت استان لرستان نیز فاقد سواد هستند آخرین رتبه بی سوادی در اختیار استان اردبیل با 19.23 درصد نرخ بی سوادی قرار دارد.

منبع:http://www.asriran.com/fa/newsletter

دولت کنونی و میراث نیم میلیون استخدام شده غیر قانونی

«در دولت گذشته  422 هزار نفر بدون رعایت هر گونه تشریفات مانند آگهی استخدامی و برگزاری آزمون استخدام شدند.
 -  650 هزار نفر در چند سال گذشته استخدام شده‌اند و جذب حدود 450 هزار نفر ازاین افراد بدون ضوابط  و بر اساس رابطه‌ بوده است.
 - 2 درصد از 76 هزار نفری که در دو سال گذشته در وزارت آموزش و پرورش استخدام شدند، بی‌سواد هستند. 14 درصد تحصیلاتی تا مقطع ابتدایی، 19 درصد راهنمایی، 1 درصد دیپلم و 33 درصد بالاتر از دیپلم هستند.
 - از سال 83 تا 91 حدود 332 هزار نفر در آموزش و پرورش استخدام شده‌اند.
- در دولت گذشته عمده اطرافیان و خانواده‌های مسئولان، فرمانداران، استانداران و وزرا بدون هیچ قانونی استخدام شدند، به طوری که دختر یکی از فرمانداران که الفبای زبان عربی را بلند نبود در آن دوران به‌عنوان معلم عربی استخدام شد و هم‌اکنون در حال تدریس درس جغرافیا است!»
1-استخدام بیش از 1500 نفر بی سواد در وزارتخانه متولی سواد آموزی قضیه ای به غایت طنزآمیز است. شاید گفته شود این افراد برای امور خدماتی استخدام شده اند که نه نیاز به سواد الفبایی دارد و نه مهارت خاصی. در پاسخ می توان به ستونی از صفحات نیازمندیهای پرشمارگان ترین روزنامه ایران ارجاع داد که گاه زن و شوهر لیسانسه را آماده سرایداری در یک ساختمان معرفی می کند.
تنها می توان حدس زد که برخی «از ما بهتران» که مملکت را مِلک طِلق خود می دانند احساس کرده اند استخدام برادر و خواهر و پسر عمویشان کافی نیست وبرای بستگان بی سواد خود نیز کاری دست و پا کرده اند.
2- گفته اند دختر یکی از فرمانداران که الفبای عربی هم بلد نبوده به عنوان معلم عربی استخدام شده و هم اکنون در حال تدریس جغرافیاست! این هم استعبادی ندارد. چون همان گونه که پدر که لابد فرمانداری بلد نبوده ولی فرماندار شده احساس کرده دخترش هم می تواند عربی و جغرافیا تدریس کند.
وقتی وزیر کشور (وقت) می توانسته دکترای واقعی نداشته باشد و سر کلاس دانشکده حقوق خاطرات «اکسفورد» با «فتحه بر روی الف» را بازگوید از فرماندار فلان شهرستان که چندین مرتبه پایین تر از او بوده هم بیش از استخدام فرزند و گماردن او به تدریس عربی و جغرافیا برنمی آمده است!
4- دست آخر این که نقل می کنند در سال 1347 هنگامی که از پرفسور فضل الله رضا دعوت می شود ریاست دانشگاه تهران را بپذیرد تنها یک شرط تعیین می کند. این که اختیار داشته باشد کسانی را که بدون طی مراحل قانونی و صلاحیت علمی به عضویت هیات علمی درآمده اند درهر جایگاهی باشند کنار بگذارد. در آن زمان این شایعه درگرفته بود که برخی - که البته مدارک دانشگاهی لازم را داشتند و صرفا از نظر رتبه - با سفارش بالا آمده اند. هنگامی که موافقت با این شرط را اخذ می کند ریاست دانشگاه تهران را می پذیرد و گفته می شود به خدمت 100 نفر که بعضا شهرت و نفوذ هم داشتند پایان داد یا جایگاه شان را تنزل داد.
منبع: http://www.asriran.com/fa/news/346439

مرگ کارگر 18 ساله زیر آوار در تهران

 سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران از مرگ یک کارگر افغان در پی ریزش آوار در یک محل گودبرداری شده خبر داد.
این حادثه در قطعه زمینی به وسعت 250 متر مربع که به عمق چهار متر گود برداری شده بود رخ داده و در حالی که کارگران مشغول کار در این منطقه بودند ناگهان دیواره ضلع غربی محل گود برداری فرو ریخته و در پی آن بخشی از ساختمان مجاور نیز تخریب شده است.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/346437 

+ نوشته شده توسط سیاوش در جمعه 1393/04/27 و ساعت 0:13 | 2 نظر

سرقت ۵۰۰ میلیون تومانی رستوران ایتالیایی از مشتریان

یک رستوران ایتالیایی در تهران با گرفتن رمز کارت بانک مشتریان در زمان پرداخت و کپی کردن آن مبلغ ۵۷۰ میلیون تومان سرقت کرده است.

محمدمهدی کاکوان، رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات (فتا) تهران امروز سه‌شنبه ۲۴ تیرماه با اعلام این خبر گفت: "در حال حاضر ۷۳ شاکی برای این پرونده مورد شناسایی قرار گرفته است. از مردمی که از ابتدای امسال تا تاریخ ۱۳ خردادماه با مراجعه به رستوران {...} مورد سرقت قرار گرفته‌اند درخواست می‌شود که برای ثبت شکایت و پیگیری‌های بعدی به پلیس فتا مراجعه کنند."

رئیس پلیس فتای تهران گفت که براساس بررسی‌های اولیه، دستگاه کارت خوان در زیر میز نگهداری و از مردم رمزشان گرفته می‌شده است.

به گفته این مقام مسئول "اطلاعات ۴۰۰ کارت عابر بانک توسط این افراد به سرقت رفته است که در روزهای تعطیل ۱۳ و ۱۴ خردادماه، با همکاری بانک مرکزی و معاونت امور برداشت‌ها، حدود ۳۰۰ کارت که هنوز از آنها سرقت نشده سوزانده شد."

آقای کاکوان با اعلام اینکه با حکم مقام قضایی این رستوران پلمپ شده است، گفت: "بررسی‌های اولیه نشان داد که محمد ۴۲ ساله صاحب این رستوران دارای سابقه آدم ربایی و سرقت خودرو است که به همراه صندوق‌دار خود به نام حسین ۳۳ ساله اقدام به این سرقت می‌کرده است."

براساس اعلام پلیس فتا، این دو متهم در حال حاضر در بازداشت هستند: "محمد هیچگونه اطلاعی از مسائل سایبری نداشته اما متهم ردیف دوم که حسین نام داشت با اینکه دارای مدرک تحصیلی سیکل بوده اما به دلیل آشنایی با مسائل فنی نسبت به طراحی این نقشه اقدام کرده بود."

منبع: بی بی سی فارسی

آمارهای تکان دهنده درباره استخدام های دولت قبل

وی افزود: دولت گذشته بر اساس قانون باید حدود 125 هزار نیروی قراردادی جذب می‌کرد اما این تعداد به 548 هزار نفر در شرایط کنونی رسیده است، از طرف دیگر 422 هزار نفر بدون رعایت هر گونه تشریفات مانند آگهی استخدامی و برگزاری آزمون استخدام شدند.

عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه 200 هزار سازمان بر خلاف قانون در دولت‌های گذشته ایجاد شدند، گفت: از طرف دیگر در دولت گذشته حدود 422 هزار نفر بدون رعایت هر گونه تشریفات مانند آگهی استخدامی و برگزاری آزمون استخدام شدند.
غلامعلی جعفرزاده‌ایمن‌آبادی در گفت‌وگو با خانه ملت، در تشریح گزارش عسگری‌آزاد جانشین معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور در نشست غیر علنی امروز مجلس، گفت:‌ بر اساس این گزارش 200 هزار سازمان بر خلاف قانون در دولت‌های گذشته شروع به فعال کرده‌اند، همچنین 650 هزار نفر در چند سال گذشته استخدام شده‌اند که جذب حدود 450 هزار نفر از آن‌ها بدون ضوابط و بر اساس رابطه‌ بوده است
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/346211

آقای وزیر ساعت چنده؟

ماجرا از این قرار است که پیش از ماه رمضان جناب " ظفر چاغلایان" وزیر سابق اقتصاد ترکیه - که ماجرای ساعت 350 هزار دلاری اش که گفته می شود از سوی "رضا ضراب" به او "هدیه" داده شده ، بسیار خبر ساز است - به همراه همسر و فرزندانش و محافظان خود برای صرف شام راهی یک رستوران لوکس در آنکارا می شود.
جناب وزیر سابق و همراهان دور میزی می نشینند و در میز کنار آنها دو نفر از پرسنل یک بیمارستان خصوصی ترکیه که همکار هم بودند، متوجه حضور وزیر سابق اقتصاد در رستوران می شوند.
دقایقی نمی گذرد که یکی از آن دو نفر به نام " حسن" به طعنه و کنایه از وزیر می پرسد:"آقای وزیر ساعت چنده؟" ؛ وزیر که البته از این سوال جا نمی خورد و به دلیل جنجال های رسانه ها درباره ساعتش می داند فرد سوال کننده به او طعنه زده است ، به آرامی جواب می دهد : "هفت و ربع."
اما به نوشته روزنامه "طرف " ترکیه ،دقایقی نمی گذرد که فرزندان و محافظان وزیر ، فرد سوال کننده را از جا بلند کرده و کشان کشان به آشپرخانه رستوران می برند و نام و مشخصات او و فرد همراهش را می پرسند.
با مقاومت فرد سوال کننده ، محافظان و فرزندان آقای وزیر سابق ، تلفن همراه او را به زور می گیرند و شماره های آن را بررسی کرده و در نهایت مشخصات فرد سوال کننده را در می آورند.
آن شب تمام می شود و فرد سوال کننده فردا از سوی مدیر بیمارستان احضار می شود و به او و همکارش گفته می شود به مدت یک هفته به سرکار نیایند و پس از طی یک هفته در نهایت حکم اخراج فرد سوال کننده را صادر می کنند.
روزنامه طرف ترکیه در گزارش خود می نویسد بیمارستان خصوصی که دو کارمند خود را اخراج کرده است، حاضر نشده است در این مورد پاسخ دهد و آن دو فرد همچنان پس از اخراج به دنبال پیدا کردن شغل جدید به این بیمارستان و آن کلینیک می روند اما تا کنون موفق به پیدا کردن شغل جدید نشده اند.
  گفتنی است در شبکه های اجتماعی ترکیه ، مخالفان حکومت اردوغان جنبشی با نام " آقای وزیر ساعت چنده " راه انداخته اند و این نخستین بار نیست که این سوال از وزیر پرسیده می شود و برخی مخالفان حکومت هرکجا وزیر سابق اقتصاد را می بینند، به کنایه از او این سوال را می پرسند به طوری که به نوشته روزنامه طرف از آن زمان، وزیر سابق اقتصاد دیگر به رستوارن نرفته است و کمتر در مجامع عمومی حاضر می شود.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/346122

افشاگری دو نماینده مجلس درباره زمین خواری همدیگر

نجف‌نژاد با یادآوری نامه خود در سال 1392 به رئیس مجلس شورای اسلامی بیان داشت: در آن نامه نوشتم که اگر من یک سانتی‌متر زمین برای شخص خود برداشته‌ام، آماده مجازات هستم.
وی با تأکید مجدد بر اینکه اگر دستگاه قضایی تملک شخصی زمین‌ها را از سوی خود ثابت کرد سزاوار مجازات است، خطاب به توکلی افزود: شما پرونده زمین‌خواری‌تان روشن است و چند هزار متر زمین در شهرک غرب گرفته‌اید که قرار بوده بخشی از آن به ایتام تعلق بگیرد که آن هم صورت نگرفته است.
نماینده بابلسر تصریح کرد: همچنین شما چند هزار متر زمین در منطقه دماوند گرفتید، آیا دست پیش می‌گیرد که پس نیفتید؟ انسان تعجب می‌کند از کسانی که شعارشان گوش فلک را کر می‌کند، اما موقع عمل پایشان می‌لنگد.
وی خطاب به توکلی ادامه داد: آقای توکلی! شما بیمار هستید، به روانپزشک مراجعه کنید، بلکه درمان شوید.
توکلی افزود: ماجرا از این قرار است که آقای نجف‌نژاد اعلام کرده زمینی گرفته‌ است که به استناد اینکه یک هیأت امنایی تشکیل دادند و زمینی را از بنیاد مستضعفان گرفتند و سپس این زمین را تفکیک کرده و به فروش رساندند.
توکلی خاطرنشان کرد: بنیاد مستضفعان از آقای نجف‌نژاد شکایت کرده و دادگاه اول یعنی دادگاه جزایی بابلسر در این زمینه تشکیل شده و آقای نجف‌نژاد را محکوم کرده و این اقدام او را تصرفات شخصی دانسته است.
توکلی همچنین تصریح کرد: دادگاه معامله را باطل اعلام کرده و خلاف شرط مذکور در قرارداد دانسته است، این حکم مجدداً به دادگاه تجدیدنظر رفته و در آن دادگاه قاضی محترم با اینکه اعلام کرده بنیاد مستضعفان حقی ندارد، چراکه کار معامله این زمین‌ها به اتمام رسیده، تصریح کرده که حق مردم بابلسر است که از این موضوع شکایت کنند و این زمین‌ها را پس بگیرند، چراکه این زمین‌ها در غیر محل خود استفاده شده است.
وی خاطرنشان کرد: این زمین‌ها تفکیک شده و به یکی از بدنام‌ترین خریدارانی که بدنام‌ترین و متخلف‌ترین صندوق‌های اعتباری است، فروخته می‌شود و متأسفانه این کار صورت گرفته است.
منبع: http://www.asriran.com/fa/news/346203

 کارگران البرز شرقی برای سومین بار تجمع کردند

صبح امروز چهارشنبه (۲۵ تیر ماه) کارگران معدن ذغال سنگ البرز شرقی برای سومین باردر ماه جاری در اعتراض به خصوصی سازی این معدن دست از کار کشیده ودر محوطه معدن در مقابل ساختمان امور اداری تجمع کردند.

«رحمان عجم» نائب رئیس شورای اسلامی کارگران معادن ذغال سنگ البرز شرقی با اعلام این خبر به ایلنا گفت: در ادامه بی‌توجه‌ای‌های مسئولان معدن ذغال سنگ البرز شرقی وهمچنین مسئولان استانی به مخالفت کارگران این واحد معدنی در خصوص واگذاری این معدن به بخش خصوصی، صبح امروز چهارشنبه (۲۵ تیر ماه) حدود هزار کارگر این واحد معدنی مجددا برای سومین بار در ماه جاری با همراهی حدود ۵۰ نفر از کارکنان دفا‌تر امور اداری در استان به صورت خودجوش دست به اعتراض صنفی زدند.

او با بیان اینکه این تعداد کارگر دست از کار کشیده و مخالف واگذاری این معدن به بخش خصوصی هستند، افزود: چرا سازمان خصوصی سازی با واگذاری صددرصدی سهام شرکت ذغال سنگ البرز شرقی به شرکت ملی فولاد امنیت شغلی کارگران را به خطر انداخته است.

به گفته وی، ۵ درصد از سهام تدریجی این معدن واملاک ان متعلق به ۱۳۹۲ نفر از کارگران آن است که بدون در نظر گرفتن این سهام این معدن را صد در صد به بخش خصوصی (ذوب آهن اصفهان) واملاک تحت مالکیت آن را نیز به شهرداری شاهرود واگذار کرده‌اند.

نماینده کارگران معدن البرز شرقی در ادامه تصریح کرد: با وجود آنکه در چندین نوبت از مسئولان استانی وشهرستانی از سوی کارگران خواسته شده است مانع خصوصی سازی این معدن وواگذاری ۴۲ هکتار از زمینهای این واحد به شهرداری شوند اما آنان نسبت به این موضوع بی‌توجه بوده وسکوت آنان موجب گسترش اعتراضات کارگری در این معدن شده است.

عجم در خاتمه سخنان خود با بیان اینکه کارگران معادن ذغال سنگ طرزه در شهرستان شاهرود مخالف خصوصی سازی این واحد معدنی و واگذاری ان به شرکت ذوب آهن اصفهان هستند افزود: از مسئولان کشوری و استانی می‌خواهیم مانع خصوصی سازی این معدن و فروش ۴۲ هکتار از املاک آن در مرکز شهر شاهرود به شهرداری شوند.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=186885

۱۵ کارگر چینی در تونل محبوس شدند

مقامات داخلی چین از ریزش بخشی از یک تونل قطار در این کشور و حبس شدن ۱۵ کارگر در داخل تونل خبر دادند.
به گزارش ایلنا، بنابر اعلام مقامات محلی استان «یون‌نان»، بخشی از تونل قطار عصر روز گذشته (دوشنبه) ریزش کرد و در پی آن تعدادی کارگر در زیر آوارِ داخل تونل محبوس شدند.
بر همین اساس، نیروهای امداد و نجات استان یون‌نان پس از اطلاع از وقوع حادثه در محل حاضر شده و تلاش کردند با ایجاد حفره‌ای به داخل تونل راه پیدا کنند.
بنابر این گزارش، ظاهرا بخشی از تونل که در دست احداث بوده دچار حادثه شده اما جزئیات بیشتری از این حادثه در دست نیست.
به گفته خبرگزاری شینهوا، با وجود آنکه انجام عملیات امداد ونجات با جدیت در حال انجام است اما احتمال زنده پیدا کردن ۱۵ کارگر محبوس شده داخل تونل بسیار اندک است.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=186730




تاریخ: شنبه 28 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

نگرانی از افزایش چشمگیر استفاده از آنتی بیوتیک در جهان

نزدیک به یک قرن است که بشر برای مقابله با عفونت به این داروی اعجاب آور تکیه کرده.

تا پیش از پیدایش آنتی بیوتیک ها در دهه های نخست قرن بیستم، برای درمان عفونت راه حلی قطعی وجود نداشت.

بیمار باید صبر می کرد تا سیستم ایمنی آن را برطرف کند و گاه لازمه ریشه کن کردن عفونت قطع عضو بود.

و بعد پنی سیلین کشف شد که موهبت بزرگی برای پزشکان بود.

صد سال به جلو و حالا نگرانی جدی تازه ای در حال شکل گرفتن است.

باکتری های خطرناک در حال ایجاد مقاومت در برابر آنتی بیوتیک های موجود هستند.

سازمان بهداشت جهانی در ماه آوریل از مقاومت دارویی در برابر آنتی‌بیوتیک‌ها به عنوان یک "تهدید بزرگ جهانی" نام برد.

حالا مطالعه تازه ای که در مورد میزان مصرف آنتی بیوتیک ها چاپ شده مؤید روبه نامناسب استفاده از این داروهاست.

نتایج این مطالعه که چهارشنبه گذشته در نشریه بیماری های عفونی لنست منتشر شد نشان می دهد که میزان آنتی بیوتیک فروخته شده در کلینیک ها و داروخانه های جهان از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰، ۳۶ درصد افزایش پیدا کرد.

این اولین مطالعه برای بررسی مصرف آنتی بیوتیک در قرن ۲۱ ام در جهان است.

این مطالعه توسط مرکز سیاستگذاری، اقتصاد و دینامیسم بیماری ها، تحت هدایت رامانان لاکسمینارایان انجام شده.

او می گوید که اکنون افراد بیشتری در کشورهای فقیر به این داروهای نجات بخش دسترسی دارند که خبر فوق العاده خوبی است.

اما تکیه بیش از پیش به آنتی بیوتیک ها باعث افزایش مقاومت باکتری ها شده.

فرح شیخ پزشک عمومی در بریتانیا به بی بی سی گفته: "این مشکلی جدی در سراسر دنیاست و لازم است همه جهان را از این مشکل آگاه کنیم. اطمینان از بهبود در تجویز آنتی بیوتیک ها برای کاهش مقاومت دارویی وظیفه همه است، از جراحان عمومی در بریتانیا گرفته تا شرکت های بزرگ داروسازی در جهان. همه باید برا حل این مشکل عظیم جهانی تلاش کنیم."

در بریتانیا مقاومت میکروب هایی مثل سل، ای کولای و کلبسیلا رو به افزایش است و سوزاک در ۸۰ درصد موارد به آنتی بیوتیک اصلی درمان بیماری یعنی تتراسایکلین مقاوم شده است.

"ما از آنتی بیوتیک نه فقط برای معالجه بیماران عفونی بلکه برای ایجاد حفاظت در جریان عمل های جراحی عمده مثل جایگزینی مفصل ران و حفاظت برای بیمارانی که به خاطر سرطان تحت شیمی درمانی هستند استفاده می کنیم. اگر توانایی استفاده از آنتی بیوتیک را از دست بدهیم این عمل ها و درمان ها مثل شیمی درمانی غیرقابل استفاده خواهد شد"

پروفسور پیتر تیلور از یونیورسیتی کالج لندن می گوید: "ما از آنتی بیوتیک نه فقط برای معالجه بیماران عفونی بلکه برای ایجاد حفاظت در جریان عمل های جراحی عمده مثل جایگزینی مفصل ران و حفاظت برای بیمارانی که به خاطر سرطان تحت شیمی درمانی هستند استفاده می کنیم. اگر توانایی استفاده از آنتی بیوتیک را از دست بدهیم این عمل ها و درمان ها مثل شیمی درمانی غیرقابل استفاده خواهد شد."

دسته ای از آنتی بیوتیک ها هستند که از آنها به عنوان آخرین راه چاره استفاده می شود.

اما به گفته آقای لاکسمینارایان، سرپرست مطالعه تازه، مشکل اینجاست که حتی این دسته هم در خطر از دست دادن تاثیرشان هستند چون مصرف آنها هم از ۲۰۰۱ به این سو به شدت افزایش پیدا کرده.

او می گوید که اگر در برابر این دسته از آنتی بیوتیک ها هم مقاومت ایجاد شود چیزی برای استفاده باقی نخواهد ماند.

یکی از دلایل ایجاد مقاومت مصرف اشتباه آنتی بیوتیک هاست.

دکتر فرح شیخ می گوید: "اتفاقی که می افتد این است که بعضی بیماران دو روز بعد از خوردن آنتی بیوتیک احساس می کنند کاملا خوب شده اند و تصمیم می گیرند دیگر آن را نخورند و دوره را کامل نکنند و این باعث می شود که میکروب قوی تر شود و دفعه بعد که به بیمار آنتی بیوتیک می دهید اثر نمی کند و عفونت خطرناک تر یا حتی گاه مرگبار می شود."

به علاوه پزشکان می گویند انتظارات بیماران باید تغییر کند. مردم باید آموزش ببینند که هر بیماری نیاز به دارو ندارد.

مطالعه تازه نشان می دهد که سه چهارم افزایش مصرف آنتی بیوتیک در برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی روی داده کشورهایی که مردم توانایی مالی خریداری این داروها را دارند.

یک مشکل اینجاست که کارشناسان می گویند از سال ۱۹۸۷ هیچ دسته آنتی بیوتیک تازه ای تولید نشده و در خط تولید شرکتهای داروسازی بزرگ تقریبا هیچ آنتی بیوتیک تازه ای نیست.

در مطالعه تازه استفاده آنتی بیوتیک در پرورش دام و طیور بررسی نشد.

اما در دهه های اخیر مصرف آنتی بیوتیک علاوه بر پزشکی در کشاورزی هم افزایش چشمگیری داشته و آنتی‌بیوتیکها در دامداری، پرورش مرغ و طیور، پرورش ماهی و آبزیان، تولید محصولات کشاورزی و در باغهای میوه استفاده می‌شود.

از جمله گزارش ها حاکیست که ۸۰ درصد آنتی بیوتیک مصرفی در آمریکا در صنایع پرورش حیوانات است.

مشکل اینقدر برای بعضی جدی است که در بریتانیا سالی دیویس، مشاور ارشد دولت در امور بهداشت و درمان در تلاش است تا سازمان ملل معاهده ای را به تصویب برساند تا بر اساس آن، استفاده از آنتی بیوتیک در صنایع پرورش حیوانات ممنوع شود.

لاکسمینارایان می گوید که آنتی بیوتیک ها یک منبع طبیعی هستند درست مثل سوخت های فسیلی. با تمام شدن آنها یافتن منابع تازه بسیار سخت و پرهزینه خواهد بود.

منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی

یک کارگر برق کار بر اثر برق گرفتگی جان‌ باخت

یک کارگر برق کار صبح امروز (دوشنبه ۲۳ تیرماه) بر اثر برق گرفتگی جان خود را از دست داد.

این حادثه زمانی رخ داده است که کارگر برق کار در ارتفاع ۱۰ متری از سطح زمین هنگامی که بر روی تیرک برق مشغول تعویض کابل در بلوار طبرسی شمالی، نبش خیابان محراب حسینی بود، ناگهان دچار برق گرفتگی شده و جان باخت.

احتمال دارد این حادثه دلخراش که منجر به مرگ این کارگر ۲۷ ساله شده است به دلیل رعایت نشدن نکات ایمنی اتفاق افتاده باشد.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=186329

تشدید اعتصاب کارکنان فلز آفریقای جنوبی

اتحادیه کارکنان فلز آفریقای جنوبی پیشنهاد کارفرمایان برای افزایش 10 درصدی حقوق را نپذیرفته و 220 هزار عضو خود را به تشدید اعتصاب دو هفته ای فراخواند.

دبیرکل اتحادیه ملی کارکنان فلز آفریقای جنوبی اعلام کرد اعضای اتحادیه این پیشنهاد را نپذیرفتند زیرا شامل افزایش دو رقمی حقوق برای کل سه سال نبود.

لازم به یادآوری است، این اعتصاب فعالیت هزاران شرکت در بخش تولید و ساخت را متوقف کرده است.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=186427

فروش آزادانه موبایل‌های دزدی در چهار راه مولوی/ سفارش گوشی آیفون به سارقان!

گوشی آیفون یک چهارم قیمت اصلی

جوان 25 ساله ای که در گوشه چهارراه مشغول صحبت با تلفن همراه است در مورد گوشی هایی که می فروشد می گوید: همه می دانند که چهارراه مولوی پاتوق فروشنده های گوشی های سرقتی است. گوشی آیفون در اینجا یک چهارم قیمت خرید و فروش می شود و با توجه به این که ریسک استفاده از این گوشی ها برای مالخران به صرفه نیست کمتر کسی سراغ این گوشی ها می آید اما در حال حاضر بازار گوشی های سامسونگ داغ داغ است و بیشتر افراد برای خرید مدلهای مختلف گوشی سامسونگ اینجا هستند.

پلیس کاری به گوشی های نوکیا ندارد

فروشنده دیگری که گوشی های معمولی نوکیا در دستش است می گوید: به خاطر این که پلیس حساسیتی روی این گوشی ها ندارد خرید و فروش آنها خطری ندارد. این گوشی ها را بین 10 تا 15 هزار تومان می خرم و 40 هزار تومان می فروشم.

این فروشنده گوشی های سرقتی می گوید: افرادی که جلوی پاساژ علاء الدین گوشی می فروشند خودشان سارق هستند. این در حالی است که در چهارراه مولوی فقط مالخران حضور دارند و معتادان و سارقان حضور ندارند. اینجا روزی 100 تا 200 گوشی تلفن همراه به فروش می رود و معاملات بیشتر بین مالخران انجام می شود.

فروش گوشی های آیفون سرقتی با سیم کارت رایتل/ نوچه هایم سفارشی سرقت می کنند

رضا که به گفته مالخران مولوی بزرگترین خریدار و فروشنده گوشی های سرقتی است در مورد نحوه کارش می گوید: کارهای کوچک انجام نمی دهم و تخصصم خرید و فروش گوشی های آیفون و سامسونگ است. تعدادی سارق در شهر دارم که کار آنها موبایل قاپی است و به صورت ماهانه حقوق می گیرند. این افراد موظفند بر اساس حقوقی که می گیرند گوشی های پرفروش بازار را سرقت کنند.

این مالخر در مورد نحوه فروش گوشی های سرقتی می گوید: گوشی های آیفون را جیبرک می کنم و سپس برای فروش به شهرستانها می فرستم. هر گوشی آیفون و گلکسی برایم 200 تا 300 هزار تومان سود دارد. گوشی تلفن همراه خیلی زود در تهران ردیابی می شود به همین دلیل مشتریانم در تهران از سیم کارت رایتل استفاده می کنند به خاطر اینکه پس از جیبرک و استفاده از سیم کارت رایتل گوشی آیفون ردیابی نمی شود.

جعبه ها را از پامنار می خریم

یکی دیگر از فروشندگان گوشی در چهارراه مولوی که تمام تلفن های همراهش دارای جعبه است در مورد این که آیا این گوشی ها نیز سرقتی است می گوید: اینجا گوشی دست دومی که سرقتی نباشد کم پیدا می شود. هر گوشی را که از سارقان می خرم برایش سفارش جعبه می دهم و با یک بارکد جعلی همانند بارکد گوشی آنها را به نام گوشی های دست دوم با جعبه می فروشم. جعبه ها را به مبلغ 5 هزار تومان از پامنار می خرم.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/345952

وقتی میوه خوردن، شما را بیمار می کند!

این کارشناس کشاورزی اضافه کرد: استفاده غیرمتعارف انواع سموم از جمله حشره کش، قارچ کش، کنه کش و سایر سموم علف کش در مزارع برای تولید محصول گوجه فرنگی و دیگر محصولات جالیزی از جمله خیار، سبزی و صیفی زنگ خطر را به صدا درآورده است.

عباسی افزود: در گلخانه ها وضع از این هم بدتر است زیرا به علت شرایط گرم و مرطوب در زمستان انواع گوناگونی از آفات مکنده، جونده و بیماری های قارچی روی میوه ها تغذیه می کنند و اغلب کشاورزان گلخانه دار بدون توجه به خطرات مهلکی که این سموم برای مصرف کنندگان ایجاد می کنند برای نجات محصول و حذف عوامل زیان آور گیاهی به طور معمول هر سه روز یک بار مواد شیمایی و هر 10 روز یک بار مواد غذایی را محلول پاشی و یا از طریق آبیاری قطره ای به گیاهان تزریق می کنند.
جالب این که آخرین سمپاشی را درست پیش از برداشت محصول انجام می دهند تا محصولی که روانه بازار شده است براق و مشتری پسندتر باشد.
عباسی اظهارکرد: اگرسموم بموقع و بجا مصرف نشوند با مصرف محصولات تولیدی حاصل از آنها ذره ذره سموم در وجود یکایک ما و نسل های آینده نفوذ می کند و یک روز که دور نخواهد بود به صورت موتاسیون های ژنتیکی، معلولیت های ذهنی و عقب افتادگی های جسمی، بروز بیماری های ناشناخته و کمتر شناخته شده مانند پارکینسون و انواع سرطان های خونی، کبدی و ریوی خودنمایی خواهند کرد.
اوج فاجعه زمانی است که بسیاری از کشاورزان انواع ترکیبات شیمیایی که اثر مثبت برخی از آن ها در هیچ موسسه و مرکز تحقیقاتی و علمی آزمون نشده و به اثبات نرسیده است (حتی مواد هورمونی ناشناخته) ازطریق آب آبیاری غرقابی، تحت فشار و یا به صورت محلول پاشی روی محصولاتی که به شکل تازه خوری و بدون هیچگونه تغییر و فرآوری به طور مستقیم وارد دستگاه گوارش مصرف کنندگان می شود به درون گیاهان وارد می کنند.
درصد زیادی از مواد غذایی بویژه میوها و سبزی ها به باقیمانده آفت کش ها آلوده هستند که مقدار آن بیش از حد مجاز است طوری که مصرف نامناسب و بی رویه آفت کش به عنوان یک معضل جهانی مطرح است و سلامت جوامع بشری را تحت الشعاع خود قرار داده است.
تحقیقات نشان می دهد بقایای برخی از مواد شیمیایی هزاران کیلومتر دورتر از محل مورد استفاده یافت شده اند و برخی از آنها تا چند دهه نیز در طبیعت دوام آورده اند.
بسیاری از آفت کش ها دارای پیامدهایی است که به شیوه های مختلف بر سلامت انسان تاثیر می گذارد و از حالت تهوع، استفراغ کردن، التهاب و ناتوانی عمل سیستم ایمنی تا نقص تولد، اختلال عصبی ناشی از مسمومیت و سرطان را در بر می گیرد.
استفاده از آفت کش های آلی کلره در بیشتر کشورهای صنعتی ممنوع است زریا ناهنجاری های کرموزومی، تخریب دی ان ای، تاثیر بر رشد، یادگیری و رفتار در نوزدانی که مادران آنها با آفت کش ها در تماس بوده اند دیده شده است.
هم اینک در برخی مناطق سموم بی رویه، بدون رعایت دوره کارنس ( مدت زمان استفاده از سم تا زمان از بین رفتن اثرات آن از محصول) و زمان مناسب، بدون رعایت نکات ایمنی توسط زارعان و کارگران مزرعه و بدون تشخیص دقیق عامل خسارت مصرف می شود که افزایش آگاهی کشاورزان و اعمال قوانین و استانداردها از مهمترین راهکار های کاهش مصرف آفت کش هاست.
سموم شمیایی مصرفی در مزارع، باغ ها و گلخانه ها شامل 240 نوع حشره کش، کنه کش، قارچ کش و سایر زیست کش هاست و بازار سیاه این مواد شیمیایی خطرناک نیز همچان داغ است و کشاورزان نیز به دنبال سموم قوی تر می گردند.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/346008

بازار میوه پایتخت در دست ۴ هزار دلال

در حال حاضر 800 بارفروش در میدان میوه و تره‌بار فعالیت می‌کنند که در کنار آن 4 هزار دلال هم فعال هستند که شاید نقش اصلی در افزایش قیمت میوه را داشته باشند.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/346006

دیوان محاسبات: محکومیت ۲میلیارد یورویی زنجانی آماده اجراست

بانک مرکزی و شرکت ملی نفت پس از آگاهی از این که زنجانی 2 میلیارد و 60 میلیون یورو از وجوه حاصل از فروش نفت را از طریق بانک مرکزی به حساب خزانه واریز نکرده است، موضوع را به ما گزارش کردند.

بررسی‌های ما اثبات کرد که با وجود ادعای بابک زنجانی ، وی قصد پرداخت بدهی ۲ میلیارد و ۶۰ میلیون یورویی‌اش را به شرکت ملی نفت ایران نداشته است.
بررسی‌ها مشخص کرد 10 ماه قبل از اینکه نام زنجانی در فهرست تحریم قرار گیرد، این بدهی بر ضمه او بوده است و اگر قصد داشت آن را به حساب‌های شرکت ملی نفت یا حساب خزانه واریز کند می‌بایست در این مدت اقدام می‌کرد.
برای ما محرز شد که او قصد بازگرداندن این وجوه را نداشته است که بر این اساس به استرداد آن محکوم شد که اکنون حکم محکومیتش قطعی است اما چون در زندان به سر می‌برد آن را حتی به زندان هم ابلاغ کردیم تا از آن مطلع شود.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/346039




تاریخ: شنبه 28 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

اقتصاد سياسي به زبان ساده(37)

ارزش (ارزش مبادله) چيست؟

"در طول هزاران سالي قبل از پيدايش سرمايه‌داري، کالاهاي مختلف با يکديگر و يا با پول مبادله مي‌شده‌اند، دو واقعيت، دو نکته‌ي مسلم در جريان مبادله وجود داشته است. يکي اين که کالاها رايگان نبوده‌اند و هميشه دارنده يا توليد‌ کننده‌ي هر کالايي آن را در ازاي کالاي ديگر يا با پول معاوضه و مبادله کرده است. و ديگر اين که در مبادله‌ي کالاها با يکديگر يا با پول، هميشه نسبت‌هاي معيني در کار بوده است؛ يعني از همان آغاز، همواره مقدار معيني از يک کالا، در ازاء مقدار معين ديگري از کالاي ديگر، يا با مبلغ معيني پول، مبادله مي‌شده است. بديهي است که در اين مبادله وزن‌ها يا حجم‌هاي مساوي کالاهاي مورد مبادله با يکديگر رد و بدل نمي‌شد؛ بلکه ويژگي ديگري از آن دو کالا بين آن‌ها برابري وجود داشت. پس وزن يا حجم يا ساير خصوصيات فيزيکي و ظاهري کالاها مبناي مبادله نيست."

"وقتي وزن يا حجم کمتري از يک کالا با وزن يا حجم بيشتري از کالايي ديگر مبادله مي‌شود، مي‌گوييم کالاي اولي ارزش‌مندتر است. معناي اين گفته آن است که هر دو کالا داراي خاصه‌ي مشترکي به نام ارزش هستند و مقدار اين ارزش  در کالاي اولي بيشتر است. اما ماهيت اين خاصه ذاتي که در همه‌ي کالاي متفاوت وجود دارد و در جريان مبادله‌ي آن‌ها با يکديگر آشکار مي‌شود چيست؟"

"کالاهاي مختلف که از جنس‌هاي متفاوت و داراي خواص و موارد مصرف متفاوت‌اند، همه با کار انسان توليد‌ شده‌اند. ... کار تنها عنصر مشترکي است که در همه‌ي کالاها وجود دارد و در جريان طولاني کالا شدن مواد اوليه‌ي طبيعي در آن‌ها به کار رفته و تجسد و تبلور يافته است. ... بنابراين، ارزش مبادله‌اي شکل ظهور و بيان مقدار کاري است که در توليد‌ هر کالا صرف شده است."

استادني‌چنکو؛ نظام پولي بين‌المللي و بحران مالي جهاني؛صص15-16 ترجمه ناصر زرافشان، چاپ اول1389، انتشارات آزادمهر          

در شيوه توليد سرمايه‌داري‌، مبادله کالاها چگونه صورت مي‌گيرد؟ ابتدا بايد کالا ارزش مصرف داشته باشد مثلا" گندم براي رفع گرسنگي و کفش براي پوشيدن پاها، داراي ارزش مصرف است. يعني مبادله بين دو ارزش مصرف که متفاوت هستند، و يکسان نيستند، صورت مي‌گيرد نه بين دو  کالايي که داراي ارزش مصرف يکسان هستند مانند مبادله گندم با گندم يا کفش با کفش.

حالا بايد بدانيم که معيار مبادله‌ي دو کالا که متفاوت و از يک جنس نيستند چيست؟ مثلا" مبادله 100 کيلوگرم گندم با يک جفت کفش چرمي.

وقتي که مبادله‌اي صورت مي‌گيرد ما بايد از خود به پرسيم که مبادله اين دو کالا بر چه مبنايي صورت گرفته است؟ با کمي تعمق بايد به اين پاسخ برسيم که اين دو کالا در يک چيزي يا عاملي بايد اشتراک داشته باشند تا مبادله صورت گيرد. اين چيز يا عامل اشتراک چيست؟

آيا آن دو کالا در وزن با هم برابرند؟ پاسخ منفي است زيرا وزن گندم 100 و يک جفت کفش ممکن است به يک کيلوگرم هم نرسد.

آيا آن دو کالا داراي ارزش‌هاي مصرف برابرند؟ پاسخ اين هم منفي است زيرا انسان‌ها کالاهايي را که داراي ارزش‌هاي مصرف برابر باشند، مبادله نمي‌کنند، مثلا" چه کسي حاضر است گندم را با گندم که داراي ارزش‌هاي مصرف برابرند، مبادله کند؟ کاملا" روشن است که گندم و کفش داراي ارزش‌هاي مصرف برابر نيستند يعني داراي ارزش‌هاي مصرف مختلف‌اند. زيرا از گندم نان، ماکاروني و چيزهاي ديگر جهت خوراک تهيه مي‌شود و از کفش براي پوشاندن پا، استفاده مي‌شود.

قبلا" گفتيم که انسان‌ها براي رفع نيازهاي‌شان، مجبورند توليد‌ نمايند و براي اين که توليد‌ نمايند بايد کار کنند. براي توليد‌ هر کالايي بايد مدتي کار کرد تا آن کالا، قابل استفاده و به عبارت ديگر داراي ارزش مصرف گردد. حالا مي‌توانيم از خود به پرسيم آيا معيار ارزيابي يا وجه مشترک بين مبادله دو کالا مي‌تواند "مدت زمان انجام کار براي تهيه‌ي آن کالا" باشد؟

پاسخ پرسش فوق مثبت است زيرا مي‌توانيم درک کنيم که براي تهيه 100 کيلوگرم گندم به طور متوسط يک روز و براي تهيه يک جهت کفش چرمي که به شيوه صنعتگران کارگاهي‌ توليد‌ مي‌شود يک روز کار صرف تهيه آن‌ها شده است.

بنابراين مي‌بينيم که اين دو کالا در مقدار کاري که صرف تهيه آن‌ها شده است مساويند. اين نوع مبادله امروز صورت نمي‌گيرد بلکه مربوط به شيوه توليد گذشته يا همان توليد‌ کالايي ساده, عصر برده‌داري و فئودالي بود. هر چند که در آن اعصار هم مبادله کالا با پول صورت مي‌گرفت اما طريق برتر و عامه‌گير نبود.

در شيوه توليد سرمايه‌داري‌ که اکنون حاکم است بيشتر مبادله‌ها با پول و طلا صورت مي‌گيرد. که در آن کشاورز گندمش را فروخته و با همان پول کالاي ديگر که مثلا" کفش، مي‌خرد.

مثال ديگر وقتي خياطي يک پيراهن را با 15 هزار تومان مي‌دوزد، پولش را براي هميشه در جيبش نمي‌گذارد؛ بلکه با آن پول چيزي يا چيزهايي را مي‌خرد که نياز دارد. فرض کنيم که خياط با 15 هزار تومان دو جفت دم‌پايي بخرد، به اين مفهوم است که در حقيقت خياط پول دوخت يک پيراهن را با دو جفت دم‌پايي مبادله کرده است. مبادله به کمک پول انجام گرفته و مقدار کاري که براي دوخت يک پيراهن و دو جفت دم‌پايي مصرف شده نيز برابرند که با هم مبادله شده‌اند.

پس هرگاه دو يا چند کالا با هم مبادله مي‌شوند، آن‌چه آن‌ها را داراي ارزش (ارزش مبادله‌) کرده، مقدار کاري است که در آن‌ها نهفته است.

ادامه دارد




تاریخ: شنبه 28 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

تصاویر پیشنهادی عصرایران برای پخش در مانیتورهای مجلس شورای اسلامی

امروز یکی از نمایندگان دلواپس مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که طرح دوفوریتی تغییر ساعات کار در ماه رمضان تقدیم هیأت رئیسه مجلس شده است. 10 نماینده هم به وزیر دادگستری تذکر داده اند که چرا خاتمی ممنوع البیان و ممنوع التصویر و ممنوع الخروج نیست؟! هفته گذشته هم یک فوریت طرح زندانی کردن کسانی که وازکتومی می کنند را تصویب کردند. چند روز پیش هم مجلسی ها،‌ تصاویری از زنان ساپورت پوش را در مانیتورهای بزرگ صحن علنی پخش کردند تا به وزیر کشور در این باره تذکر و کارت زرد دهند.
با توجه به این که گویا مجلسی ها فکر می کنند که مهم ترین مشکلات جامعه،‌ عدم تغییر در ساعات کاری رمضان، ساپورت پوشیدن چند زن و دختر،‌ وازکتومی کردن چند مرد و ممنوع نبودن حرف زدن رئیس جمهور پیشین است،‌ تصاویر زیر را به عنوان مشتی نمونه خروار به مجلسی ها عرضه می کنیم تا بلکه این ها را هم از مانیتورهای مجلس پخش کنند و در جریان باشند که مردم ایران با مشکلات بزرگتری دست و پنجه نرم می کنند.

سرقت و زورگیری از مشکلاتی است که مردم را بسیار می آزارد و حتی در روز روشن و مرکز شهر هم اطمینانی به این که زورگیرها و کیف قاپ ها نخواهند آمد،‌ نیست. آیا نباید به طور ریشه ای این مشکل ضدامنیتی را به حداقل رساند؟ وجود زورگیرها،‌ از حضور ساپورت پوش ها حتماً خطرناک تر است.
جاده های نامناسب،‌ خودروهای بی کیفیت و فرهنگ پایین رانندگی سالانه بیش از 20 هزار ایرانی را به کام مرگ می کشد. تعداد بیشتری را مجروح می کند و هزاران میلیارد تومان هزینه های مادی آنی و آتی به جامعه تحمیل می کند. نمایندگان برای الزام خودروسازان به همسان سازی کیفیت خودروهایشان با انواع مشابه خارجی، بهسازی و ایمن سازی راه ها و ارتقای فرهنگ رانندگی مردم چه کرده اند؟ فرهنگ، فقط در نوع پوشش خانم ها خلاصه نمی شود. بهبود وضع رانندگی هم کار فرهنگی می خواهد.


- 55 درصد از طلاق‌ها در کشور به دلیل اعتیاد است.
- 65 درصد از همسرآزاری‌ها به دلیل اعتیاد است.
- 30 درصد از کودک‌آزاری‌ها به دلیل اعتیاد است.
- 25 درصد از قتل‌ها به دلیل اعتیاد است.
- 23 درصد از نزاع‌ها و خشونت‌ها به دلیل اعتیاد است.
- 35 تا 40 درصد از سرقت‌ها به دلیل اعتیاد است.
- 65 درصد زندانی ها مستقیم یا غیر مستقیم با مقوله مواد مخدر سر و کار دارند.
- برای مبارزه با مواد مخدر 3 هزار و 750 نفر شهید شده اند و 12 هزار تن دیگر جانباز.
مجلسی ها بفرمایند آیا این فاجعه بزرگ ملی نیاز به طرح های چند فوریتی و البته نظارت بر اجرای قاطع مصوبات ندارد؟
آیا برای دیدن عکس جوانان مملکت که در وضعیت اسفناک اعتیاد گرفتار شده اند هم مانیتورهای صحن علنی را روشن خواهند کرد یا فقط زنان و دختران ساپورت پوش را می بینند؟
هزاران نفر بر اثر آلودگی مستمر هوا در سال می میرند. از ریزگردهایی که زندگی را بر مرزنشیان تنگ کرده تا گازهای آلاینده ای که مردم شهرهای بزرگ را خفه می کند.
راستی وقتی بنزین های آلوده توزیع می شد چرا خبری از طرح های دو فوریتی و کارت زرد نبود؟
این عکس تزئینی است ولی می توان آن را به عنوان نمادی از پارازیت به کار برد و از مجلسی ها پرسید:‌ آیا شده یک بار هم طرح دو فوریتی بدهید برای بررسی این که آیا پارازیت ها بر روی سلامت مردم اثر منفی دارد یا خیر؟
خود مجلسی ها بهتر از هر کس دیگری می دانند که چند درصد مردم زیر خط فقرند. تازه فقیر صرفاً کسی نیست که در حاشیه ها و بیغوله ها زندگی می کند بلکه بسیاری از کارمندان و کارگرانی که اگر نیازمند یک عمل جراحی ساده شوند شیرازه مالی زندگی شان از هم می پاشد هم فقیرند ولو آن که لباس های مرتب بپوشند و صورت به سیلی سرخ دارند.
کودکان کار،‌ نه توطئه استکبار است و نه حل این مشکل در بن بست تحریم ها گرفتار. این ها کسانی هستند که طبق قانون اساسی باید از تحصیلات رایگان برخوردار شوند و طبق اعلامیه حقوق بشر که ایران نیز آن را امضا کرده، از کودکی خود لذت ببرند. اما کار در محیط بی رحم جامعه بزرگسالان آنان را از رشد باز می دارد و بعضی هایشان هم مجرمانی می شوند که جامعه ساخته است. مجلسی ها،‌ خود فرزند دارند ولی چرا برای حل مشکل این فرزندان مظلوم ایران، کاری نمی کنند؟ راستی جرم انگاری برای وازکتومی مهم تر است یا رسیدگی به حال کودکانی که پدران شان وازکتومی نکردند و کودکانی محروم از لذت کودکی با جامعه تحویل دادند؟!
 محیط زیست ایران با سرعت تمام در حال نابودی است. بسیاری از گونه های جانوری و گیاهی از بین رفته اند یا در معرض انقراض اند. وضعیت جاهایی مانند دریاچه ارومیه و بختگان و جنگل های بلوط زاگرس و اراضی شمال و سواحل جنوب و ... هم که روز به روز بدتر می شود.
آقایان و خانم های نماینده! اینجا ایران است و شما هم ایرانی.
کمبود،‌ گرانی و قاچاق دارو
آیا مجلسی ها نسخه به دست برای پیدا کردن یک دارو کل شهر را گشته اند؟!
    سونامی سرطان
کجای دنیا این همه آدم سرطان می گیرند؟‌ مجلسی ها از خودشان پرسیده اند علت چه می تواند باشد؟
تکدی گری
(بدون شرح)
یک چهارم ازدواج ها به طلاق منجر می شود. مجلسی ها بهتر است به جای ابراز ناراحتی از فروپاشی بنیان های خانواده در غرب، فکری به حال فروپاشی خانواده های ایرانی کنند.
زنان کارتن خواب
بله!‌ اینجا هم ایران است و اگر مجلسی ها این صحنه ها را نمی بینند،‌ می توانند تصاویرش را در مانیتورهای مجلس تماشا کنند تا بدانند دور و برشان چه می گذرد؟! چرا فقط زنان ساپورت پوش را می بینند و این زنان را نه؟!
نظرات بینندگان

غیر قابل انتشار: ۰

در انتظار بررسی: ۴۰

انتشار یافته: ۱۲

لایک

درود به شرف شما

کو گوش شنوا

دمتون گرم خیلی خوب بود

به اینها آمار دادگاه های کشور را به دلیل جرایمی چون کلاهبرداری، قتل، تجاوز، زمین خواری و تهمت و افترا هم اضافه میکردی!

درود به شرفت عصر ایران

گل گفتی عزیزم

عکسهای دردناکی بودن برای کسانی که درد را میشناسند.دیگه خسته شدیم از این همه بی مسئوولیتی این مسئولان

عالی بود

درود .......

فوق العاده خوب بود

  عالی بود...

  منبع:http://www.asriran.com/fa/news/342704




تاریخ: شنبه 28 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

اقتصاد سياسي به زبان ساده(36)

 

ارزش مصرف چيست؟

قبلا" مفهوم کالا را بيان نموديم و گفتيم که محصولي که براي فروش يعني مبادله با محصول ديگر، توليد‌ مي‌شود، کالا مي‌گويند. اين کالا، داراي دو مشخصه است که يکي از آن‌ها اين است که بعضي از نيازهاي انسان را رفع کند، بنابراين کالا براي انسان سودمند است و انسان مي‌تواند را براي رفع احتياجاتش مصرف نمايد؛ پس کالا داراي ارزش مصرف است. مانند نان که با مصرف آن گرسنگي ما رفع مي‌گردد.

حال پرسش اين‌جاست که آيا هر چيزي که داراي ارزش مصرف است، کالا مي‌باشد؟

پاسخ به اين پرسش منفي است. مثلا" ناني را که دهقان قبلا" و يا حتا مي‌توان گفت در بعضي مناطق هنوز هم، براي مصرف شخصي خود مي‌پزد، براي انسان سودمند بوده و يک نياز انسان را رفع مي‌نمود، به همين دليل ارزش مصرفي داشت؛ درحالي که چون دهقان نان را براي مصرف شخصي خود توليد‌ مي‌نمود، نه براي فروش، آن نان کالا محسوب نمي‌شد. اما امروزه ناني که در کارگاه‌هاي نانوايي توليد‌ مي‌شود براي فروش است و کالا محسوب مي‌شود.

امروزه اگر توجه کرده باشيد محصولاتی مانند انگور ياقوتي، چون هدف اصلي فروش است آن است نه مصرف برای خود، بر روي خوشه‌هاي انگور نارس ياقوتي يک نوع سم مي‌پاشند که در مدت کوتاهي پوست سبز غوره‌اي انگور ياقوتي تبديل به پوست قهوه‌اي تيره رنگ و با ظاهري زيبا تبديل مي‌شود که تصور مي‌کني خوشمزه و شيرين است اما در هنگام خوردن متوجه ترش و نارس بودن آن مي‌شويد.

یا این‌که هندوانه را قبل از اين که کاملا" برَِسد با کودهاي رنگي (من اطلاع دقيق در اين مورد ندارم) که يک نوع کود آهن است آن را در آب حل مي‌کنند و از طريق ريشه وارد بافت هندوانه گشته و آن را قرمز و خوش رنگ مي‌نمايد اما مزه ندارد.

کارخانه‌داران توليد‌کننده سوسيس و کالباس و اعضاي خانواده‌هاي آنان از مصرف سوسيس و کالباس و ديگر فرآورده‌هاي گوشتي، تولید‌ خودشان، خودداري مي‌کنند.

به طور کلي همه‌ي انواع مواد غذايي که امروزه مصرف مي‌کنيم چون جهت فروش توليد‌ مي‌شوند از کيفيت و مرغوبيت خوبي برخودار نيستند. شايد از بزرگان خانواده بارها شنيده باشيد که از خوشمزه و مرغوبيت ميوه‌ها و چيزهاي خوراکي ديگر، در قديم، بسيار ياد مي‌کنند. اين‌ها و ده‌ها نمونه ديگر، نشان مي‌دهد که چگونه يک محصول تبديل به کالا شده‌ است. همه چيز کالايي شده است. همه چيز پولي شده است. روابط انسان‌ها تبديل به روابط کالايي شده است. کسي بدون معوض براي شما کاري انجام نمي‌دهد. تاثير اين روابط حتا  به نزديک‌ترين افراد خانواده، هم رسيد است به طوري که حاضر نيستند بدون چشم‌داشت، کاري براي همديگر انجام دهند. روابط عاطفی انسانی تحت تاثیر روابط کالایی دگرگون شده است. فرهنگ گذشته تحت تاثیر روابط کالایی و پولی، تغییر گشته و به فرهنگ کالایی و پولی تبدیل گشته است. حس نوع دوستی و احترام به همدیگر، تحت تاثیر روابط کالایی و پولی دچار تغییرات اساسی گشته است. در هنگام نخستین برخورد جزیی مانند برداشتن خراش بر بدنه‌ی یک خودرو سواری، بین دو خودرو روی می‌دهد این است که شما چگونه خسارت مالی(پولی) مرا پرداخت می‌کنید.

چيزهايي مانند هوا، درختان جنگل، آب‌هاي جاري رودخانه‌ها، کوه‌ها و منابع طيعي ديگر، که محصول کار انسان نيستند، وجود دارند که براي ما سودمند و مفيد مي‌باشند و داراي ارزش مصرف هستند، اما کالا نيستند؛ اما اگر در شهرها و روستاها از آب آشاميدني،آب آبياري، چوب درختان و چيزهاي ديگر استفاده مي‌کنيم، کالا هستند که با مصرف آن، بايد معادل آن را به صورت پول يا چيزهاي ديگر پرداخت نماييم. اگر وضعيت نظام سرمايه‌داري‌ همچنان به اين شيوه ادامه پيدا کند، بايد خودمان را براي روزي آماده نماييم که پول مصرف هواي تنفسي، گردش در طبيعت، کوهنوردي و شنا در آب‌هاي جاري رودخانه‌ها را نيز بايد، پرداخت نماييم.

تا اينجا دانستيم هر چيزي که ارزش مصرفي داشته باشد، لزوما" کالا نيست، ولي آيا هر کالايي داراي ارزش مصرف است؟ در پاسخ بايد بگوييم که يکي از خصوصيات يا ويژگي‌هاي کالا اين است که سودمند بوده و به نحوي يکي از نيازها و يا احتياجات انسان را رفع نمايد، بنابراين داراي ارزش مصرف مي‌باشد. اگر کالايي داراي ارزش مصرف نباشد، خريداري ندارد.

بنابراين هر کالايي داراي ارزش مصرف است، اما هر محصول توليد‌ي که داراي ارزش مصرف باشد، کالا نيست. مانند نانی که زن کشاورز برای خود و خانواده تهیه می‌کند. امروزه تقریبا" هر محصولی تولید‌ می‌شود، کالاست.

ادامه دارد




تاریخ: شنبه 28 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

کشف فسیل بزرگترین دایناسور

دیرینه شناسان در منطقه دور افتاده پاتاگونیای آرژانتین و در میان تعداد زیادی از فسیل‌های انباشته شده در این منطقه موفق به کشف فسیلی شده اند.
دیرینه شناسان در منطقه دور افتاده پاتاگونیای آرژانتین و در میان تعداد زیادی از فسیل‌های انباشته شده در این منطقه موفق به کشف فسیلی شده اند که ممکن است مربوط به بزرگ‌ترین دایناسوری باشد که تاکنون روی زمین زندگی می‌کرده است.
استخوان های فسیل این دایناسور غول پیکر در منطقه فلیچا در حدود ۲۵۰ کیلومتری غرب پاتاگونیا کشف شد.  

کارشناسان مي گويند این مکان که از نظر تعداد و تنوع فسیلی بسیار غنی است، می تواند زوایای دیگری از حیات در ماقبل تاریخ را برای انسان روشن کند. دیرینه شناسان معتقدند این فسیل مربوط به گونه جدیدی تیتاناسور باشد.تیتاناسور دایناسوری با گردن و دم دراز بوده که روی چهار پا حرکت می کرده و حدود ۹۰ میلیون سال قبل در دوران کرتاسه میزیسته است.
محققان می گویند وزن این دایناسور علف خوار بیش از وزن ۱۴ فیل آفریقایی یعنی چیزی حدود ۹۰ تن و طول این جانور حدود ۴۰ متر بوده است. رکورد قبلی مربوط به دایناسوری به نام آرژنتینوسوروس بوده که فسیل آن در آرژانتین کشف و برآورد می شود حدود ۳۶.۶ متر طول داشته است. یافته ها به همین جا ختم نمی شود. استخوان های مربوط به حداقل هفت دایناسور که به نظر جوان تر بوده اند در این محل کشف شد.
خوزه لوئیس کارالیدو یکی از هشت دانشمندی که در این تحقیق شرکت داشته اند می گوید: این کامل ترین کشف این نوع دایناسور غول پیکر در جهان است و یک کشف مهم برای دنیای علم محسوب می شود.  
اولین بار سال ۲۰۱۱ و به شکلی تصادفی فسیل های این منطقه که حدود ۱۳۰۰ کیلومتر از بوئنوس آیرس فاصله دارد توسط یک کارگر مزرعه کشف شد. این کارگر برای اولین بار موفق به کشف استخوان عظیم پا به طول ۲.۴ متر شد. کاوش ها و حفاری ها در ژانویه ۲۰۱۳ ادامه یافت و محققان موفق به کشف استخوان های کاملی از دم، نیم تنه و گردن دایناسور شدند که اجازه می داد تصویر کامل تری از این جانور غول پیکر در زمان حیاتش ترسیم کنند. محققان آرژانتینی و اسپانیایی موفق به کشف ده استخوان مهره از نیم تنه،۴۰ استخوان از دم و قسمت هایی از گردن و پاها به طور کامل شدند.
این تصویر که در تاریخ ۱۶ می ۲۰۱۴ گرفته شده فسیل ساق پای دایناسوری غول پیکر را نشان می دهد که به اندازه قد یک انسان است.

یکی از کارشناسان موزه ادیجیو فروگلیو در شهر جنوبی ترلیو آرژانتین می گوید: تا به حال آنچه در مورد ساروپادها در سراسر جهان شناخته شده بود، حاصل اکتشافات ناقص فسیلی بود.کارالیدو می گوید: ما معتقدیم تاکنون فقط ۲۰ درصد استخوان های دفن شده در این محل را یافته باشیم. این کشف به روشن شدن آناتومی این دایناسور گیاهخوار عظیم الجثه کمک بسیار زیادی خواهد کرد. بقایای پیدا شده همچنین به محققان کمک می کند با باز سازی شکل عضلات این مخلوق ، میزان انرژی لازم برای حرکت این جانور را محاسبه کنند.
در این محل همچنین ۶۰ دندان دایناسور پیدا شده که ۵۷ تای آن مربوط به تیرانوتیتان یکی از بزرگ ترین گوشتخواران لاشه خوار است. علاوه بر استخوان ها، مقداری فسیل شاخ و برگ در این مکان پیدا شده که به محققان در بازسازی اکوسیستم آن زمان کمک می کند. کارالیدو می گوید به کمک این فسیل ها ما به بازسازی بسیار دقیق از آناتومی جانور و یافتن پاسخ بسیاری از سوالات قادر خواهیم شد. از جمله این که چگونه جنوب آرژانتین برای بسیاری از گونه های عظیم الجثه دایناسورهای گیاهخوار شرایط مطلوبی را فراهم می کرده است.
 مقایسه اندازه ی این دایناسور با دایناسورهای دیگر:  

پل بارت متخصص علم فسیل شناسی و انسان شناسی موزه تاریخ طبیعی لندن می گوید: البته ادعای این که این دایناسور بزرگ ترین دایناسور روی زمین بوده باید به تائید برسد. دیوید برنهام از متخصصان دیرینه شناس دانشگاه کانزاس می گوید: چه این دایناسور بزرگ ترین دایناسور روی زمین باشد و چه نباشد، این گنج کشف شده به بازسازی گذشته های بسیار دور کمک شایانی می کند. پیدا کردن فسیل دایناسورهای زیاد در یکجا فرضیه زندگی کردن دایناسورهای گیاهخوار به صورت گله ای را تقویت می کند.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/342701




تاریخ: شنبه 28 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

شهاب‌سنگ روسیه «۲۹۰ میلیون سال» پیش از جرم مادر جدا شده بود

پژوهش‌های جدید نشان می دهد که شهاب‌سنگی که سال گذشته در چلیابینسک در روسیه سقوط کرد و ۱۰۰۰ مجروع برجای گذاشت پیش از تصادم با زمین با یک شهاب‌سنگ دیگر برخورد کرده بود.
بررسی یک ماده معدنی به نام «ژادئیت» که در اجزای باقیمانده از انفجار چلیابینسک به دست آمده نشان می‌دهد که جرم فضایی «مادر» این شهاب‌سنگ با سرعتی حدود ۴۸۰۰ کیلومتر در ساعت با یک شهاب‌سنگ بزرگتر برخورد کرده است.
شین اوزاوا، مدیر گروه پژوهشی از دانشگاه توهوکو ژاپن در مقاله‌ای که این هفته در نشریه «ساینتیفیک ریپورتس» منتشر شد نوشت: «احتمال دارد این ضربه موجب جدایی شهاب‌سنگ چلیابینسک از جرم مادر آن شده و آن را به سوی زمین فرستاده باشد.»

 

تکه‌ای از شهاب‌ سنگ فرود آمده در روسیه

انتظار می‌رود کشف فوق درباره الگوی حرکت شهاب‌سنگ‌ها و تصادم این اجرام آسمانی با زمین اطلاعات بیشتری در اختیار پژوهشگران قرار دهد. دانشمندان می‌گویند به این نتیجه رسیده‌اند که برخورد منجر به ایجاد شهاب‌سنگ چلیابینسک حدود ۲۹۰ میلیون سال پیش صورت گرفته است.
بیش از یک سال پیش، در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۹۱، شهابسنگ چلیابینسک - که حدود ۲۰ متر پهنا داشت - به سوی زمین حرکت می‌کرد. این توده آسمانی با سرعتی معادل ۶۷۶۰۰ کیلومتر در ساعت با جو زمین برخورد کرد و بر اثر اصطکاک آتش گرفت و تکه تکه شد و به سوی زمین سقوط کرد.
تکه‌های برجای مانده از این شهاب‌سنگ با سرعتی ۶۰ برابر سرعت صوت حرکت کرده و در نقطه‌ای حدود ۳۰ کیلومتر بالاتر از سطح زمین منفجر شد و نیرویی ۳۰ برابر بمب هسته‌ای استفاده شده توسط آمریکا در هیروشیما در جنگ جهانی دوم را آزاد کرد.
انفجار فوق که بر فراز چلیابینسک اتفاق افتاد موجب تولید امواجی شد که ساختمان‌ها را تخریب کرد و در شعاعی دورتر پنجره‌ها را شکست. بیش از ۱۰۰۰ نفر در اثر این حادثه مجروح شدند.
ژادئيت، که یکی از مواد کانی موجود در سنگ جواهر یشم است تنها تحت فشار بسیار شدید و حرارت‌های بالا ایجاد می شود. بررسی ژادئيت یافته شده در شهاب‌سنگ چلیابینسک نشان می‌دهد که جرم مادر این شهاب‌سنگ با یک شهاب‌سنگ دیگر تصادم کرده است که حداقل ۱۵۰ متر قطر داشته است.
دانشمندان همچنان در حال آزمایش دیگر بخش‌های باقی مانده از این شهاب‌سنگ هستند و هم‌اینک در حال انجام محاسبه برای تعیین مسیر دقیق آن به سوی زمین هستند.
شین اوزاوا، مدیر تیم پژوهشگرانی که بر روی این شهاب‌سنگ کار می‌کنند، در ایمیلی که برای «رویترز» فرستاد شهاب‌سنگ چلیابینسک را «نمونه‌ای منحصر به فرد» توصیف کرد.
شهاب‌سنگ چلیابینسک دومین انفجار مهیب تاریخ ثبت شده را رقم زد. در سال ۱۹۰۸ انفجار ایجاد شده توسط یک شهاب‌سنگ دیگر نیرویی ۱۰۰۰ برابر قدرت بمب اتمی منفجر شده در هیروشیما را آزاد کرد و در نتیجه آن انفجار ۸۰ میلیون اصله درخت در محدوده‌ای بزرگتر از ۲۰۰۰ کیلومتر مربع در نزدیکی رودخانه «پودکامِنایاتونگوسکا» سیبری از بین رفت.

منبع: دانش و فن فارسی RF

 بازسازی مغز و ماهيچه‌های سالمند با تزريق خون جوان

سه تحقيق علمی در موش‌ها نشان داده با تزريق خون موش جوان‌تر، موش‌های سالمند شاهد بازسازی عضلات و تقويت سلول‌های مغزی بوده‌اند. محققان اين سه تحقيق می‌گويند اين شايد کليدی به روش مشابه و اجرای آن در انسان باشد.

در دو پژوهش جداگانه مشخص شده که تحت تاثير انتقال خون موش‌های جوان به موش‌های پير، اختلال های مغزی مربوط به کهنسالی در مغز آن‌ها تا حدی برطرف شده، روند کاهش توانايی مغز برای يادگيری و حافظه معکوس شده و ظرفيت مغز آن‌ها برای توليد سلول‌های عصبی تازه و انطباق با شرايط جديد افزايش يافته است.
پژوهش سوم هم نشان داده که يک نوع پروتئين موجود در خون موش‌های جوان توانايی موش‌های سالخورده‌ای که با انسان ۷۰ ساله قابل مقايسه هستند را برای انجام فعاليت های جسمی افزايش داده است.
اريک کاندل، يکی از استادان عصب شناسی دانشگاه کلمبيا و برنده جايزه پزشکی نوبل در سال ۲۰۰۰ به خاطر تحقيقات خود در مورد بنيان‌های مولکولی حافظه انسان، اين پژوهش های جديد را خارق العاده توصيف کرد.
او گفت: «نتايج اين پژوهش‌ها نشان می‌دهند که عناصری در خون انسان وجود دارد که به سن وابسته‌اند و اگر بتوان اين عناصر را دقيقا شناسايی کرده و آنها را جدا کرد، شايد با تغيير تغذيه آن‌ها بتوان کارکردشان را متحول کرد.»
پژوهش‌های قبلی نشان داده بود که تزريق خون موش‌های پير به موش‌های جوان قدرت يادگيری و درک آن‌ها را کاهش می‌دهد. ولی اين کشف جديد اولين موردی است که يک روند معکوس را ثابت می کند: يعنی تزريق خون جوان می‌تواند از ادامه اختلال‌های مغزی وابسته به طول عمر، جلوگيری کند.
بهبود قابليت يادگيری و حافظه
در مقاله‌ای نوشته «تونی ويس کورای» از دانشگاه استنفورد و «سال ويلدا» از دانشگاه کاليفرنيا که در شماره اخير مجله «نيچر مديسين» منتشر شده است، مسئولان اين پژوهش‌های جديد دو روش انتقال خون موش‌های جوان به موش‌های پير را تشريح کرده‌اند.
خبرگزاری رويترز می‌افزايد که آن‌ها در يک روش پلاسمای خون موش‌های سه ماهه (‌که موش بالغ و جوان است) را به موشهای ۱۸ ماهه که تقريبا به پايان عمر خود رسيده‌اند، تزريق کردند. در روش دوم با استفاده از عمل جراحی سيستم گردش خون يک موش جوان را به موش پير وصل کردند.
در هر دو آزمايش مشخص شد که در موش‌های پيری که خون جوان به آن‌ها منتقل شده، قابليت يادگيری و حافظه آن‌ها بهتر شده است. پژوهشگران با آزمايش مغز موش‌های پير که به آن‌ها خون جوان تزريق شده بود، دريافتند که هم ساختار و هم بافت مولکولی مغز آن‌ها به نسبت ساير موش‌های پير تغيير کرده است.
مسئولان اين پژوهش در بيانيه‌ای اعلام کردند: «ما در اين آزمايش‌ها نشان داده‌ايم که حداقل می‌توان از ادامه بخشی از اختلال‌ها و يا کم کاری‌های مغز که به سن وابسته است، جلوگيری کرد. هرچند اين پژوهش‌ها تکميل و نهايی نشده‌اند، ولی تزريق خون جوان به موش‌های پير نشان می‌دهد که در بافت مولکولی، ساختار و کارکرد مغز آن‌ها به‌ویژه در زمينه درک و يادگيری، تغييرات چشمگیری روی داده است.»
خبرگزاری رويترز به نقل از پژوهشگران دانشگاه استنفورد می‌نويسد که هنوز به طور دقیق معلوم نشده که کداميک از عناصر موجود در خون می‌توان سرچشمه اين تغييرات باشد. اما گرم کردن خون قابليت‌های جوان کننده آن را از بين برده و بنابراين شايد اين عناصر بخشی از پروتئين های موجود در خون باشند که تحت تاثير گرما ساختار آن‌ها آسيب می‌بيند.
در يکی ديگر از اين پژوهش‌ها به مولکول «‌پونسه د لئون» اشاره شده که يکی از عناصر رشد در خون است. در اين پژوهش که توسط کارشناسان دانشگاه هاروارد انجام شده از طريق عمل جراحی سيستم گردش خود موش‌های جوان به موش‌های پير وصل شده‌است.
نتايج پژوهش آن‌ها که در مجله علمی «ساينس» منتشر شده، نشان می‌دهد که مغز موش‌های پير پس از دريافت خون جوان در بخش‌هايی از مغز که مسئول شناسايی بویایی است، نورون‌ها (سلول‌های عصبی) جوان و بيشتری توليد کرده و در نتيجه حس بويايی اين موش‌ها درست مثل موش‌های جوان فعال و تيز شده است.
در پژوهش سوم هم که نتايج آن در مجله «ساينس» منتشر شده، پژوهشگران دانشگاه هاروارد با استفاده از روش‌های مشابهی خون موش‌های جوان را به موش‌های پير منتقل کردند. تحقيقات آن‌ها هم نشان داده که قابليت اين دسته از موش‌های پير برای انجام فعاليت‌های جسمی، افزايش يافته است.

منبع: دانش و فن فارسی RF

ریزش دیوار چاه جان 3 نفر را گرفت

ریزش دیوار چاه در شهرستان کمیجان استان مرکزی سه نفر را در زیر آوار گرفتار و به کام مرگ کشاند .
فردی به هنگام حفر چاه و ریزش در چاه در زیر آوار مدفون می شود و قبل از حضور نیروهای امدادی و انتظامی و پس از دقایقی یکی دیگر از کارگران برای نجات کارگار چاه کن داخل چاه رفته و مدفون می شود و فرد سوم نیز برای نجات دو نفر با طناب به داخل چاه رفته و سقوط می کند.
هر 3 نفر فوت کرده اند .
منبع: http://www.asriran.com/fa/news/345443

اعتراض هزاران کارگر و کارمند پرتغالی به سیاست‌های دولت

هزاران کارگر و کارمند دولت با حضور در خیابانهای لیسبون پایتخت پرتغال علیه سیاستهای اقتصادی دولت و مقررات بازار کار تظاهرات کردند.

به گزارش اخبار دریافتی ایلنا، این کارگران با تجمع در برابر پارلمان این کشور علیه سیاستهای دولت شعار دادند. تظاهرکنندگان دولت را متهم کردند با سیاستهای ریاضتی خود زندگی آنها را بدتر کرده است.

آنان معتقدند سیاستهای دولت، آنهم بوقت شرایط بد اقتصادی کشور، باعث بدتر شدن شرایط زندگی اشان شده است.

تظاهرکنندگان می گویند:  لوایح جدید دولت برای اصلاح مقررات کار می تواند بسیاری از حقوق کارگران را محدود کند. پرتغال یکی از کشورهای عضو منطقه یورو است که آسیب زیادی از بحران اخیر مالی در این منطقه دیده است و هنوز نتوانسته است اقتصاد خود را دوباره به وضع عادی بازگرداند.

یک معلم گفت:«نمی توانم شاهد رنج، مشقت، گرسنگی، بیکاری و فقر هموطنانم باشم. شاگردان من گرسنه اند. با نگاهی به اطراف می توان شرایط سخت مردم را دید و حس کرد. جوانان ما، بهترینهای آینده کشورمان، کشور را ترک می کنند.»

لازم به یادآوری است، پرتغال یکی از کشورهای بحران زده اتحادیه اروپا و حوزه پولی یوروست که همچنان در سر و سامان دادن به اقتصادش دچار چالش است.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=185202 

+ نوشته شده توسط سیاوش در یکشنبه 1393/04/22 و ساعت 0:5 | نظر شما

اقتصاد سياسي به زبان ساده(37)

ارزش (ارزش مبادله) چيست؟

"در طول هزاران سالي قبل از پيدايش سرمايه‌داري، کالاهاي مختلف با يکديگر و يا با پول مبادله مي‌شده‌اند، دو واقعيت، دو نکته‌ي مسلم در جريان مبادله وجود داشته است. يکي اين که کالاها رايگان نبوده‌اند و هميشه دارنده يا توليد‌ کننده‌ي هر کالايي آن را در ازاي کالاي ديگر يا با پول معاوضه و مبادله کرده است. و ديگر اين که در مبادله‌ي کالاها با يکديگر يا با پول، هميشه نسبت‌هاي معيني در کار بوده است؛ يعني از همان آغاز، همواره مقدار معيني از يک کالا، در ازاء مقدار معين ديگري از کالاي ديگر، يا با مبلغ معيني پول، مبادله مي‌شده است. بديهي است که در اين مبادله وزن‌ها يا حجم‌هاي مساوي کالاهاي مورد مبادله با يکديگر رد و بدل نمي‌شد؛ بلکه ويژگي ديگري از آن دو کالا بين آن‌ها برابري وجود داشت. پس وزن يا حجم يا ساير خصوصيات فيزيکي و ظاهري کالاها مبناي مبادله نيست."

"وقتي وزن يا حجم کمتري از يک کالا با وزن يا حجم بيشتري از کالايي ديگر مبادله مي‌شود، مي‌گوييم کالاي اولي ارزش‌مندتر است. معناي اين گفته آن است که هر دو کالا داراي خاصه‌ي مشترکي به نام ارزش هستند و مقدار اين ارزش  در کالاي اولي بيشتر است. اما ماهيت اين خاصه ذاتي که در همه‌ي کالاي متفاوت وجود دارد و در جريان مبادله‌ي آن‌ها با يکديگر آشکار مي‌شود چيست؟"

"کالاهاي مختلف که از جنس‌هاي متفاوت و داراي خواص و موارد مصرف متفاوت‌اند، همه با کار انسان توليد‌ شده‌اند. ... کار تنها عنصر مشترکي است که در همه‌ي کالاها وجود دارد و در جريان طولاني کالا شدن مواد اوليه‌ي طبيعي در آن‌ها به کار رفته و تجسد و تبلور يافته است. ... بنابراين، ارزش مبادله‌اي شکل ظهور و بيان مقدار کاري است که در توليد‌ هر کالا صرف شده است."

استادني‌چنکو؛ نظام پولي بين‌المللي و بحران مالي جهاني؛صص15-16 ترجمه ناصر زرافشان، چاپ اول1389، انتشارات آزادمهر          

در شيوه توليد سرمايه‌داري‌، مبادله کالاها چگونه صورت مي‌گيرد؟ ابتدا بايد کالا ارزش مصرف داشته باشد مثلا" گندم براي رفع گرسنگي و کفش براي پوشيدن پاها، داراي ارزش مصرف است. يعني مبادله بين دو ارزش مصرف که متفاوت هستند، و يکسان نيستند، صورت مي‌گيرد نه بين دو  کالايي که داراي ارزش مصرف يکسان هستند مانند مبادله گندم با گندم يا کفش با کفش.

حالا بايد بدانيم که معيار مبادله‌ي دو کالا که متفاوت و از يک جنس نيستند چيست؟ مثلا" مبادله 100 کيلوگرم گندم با يک جفت کفش چرمي.

وقتي که مبادله‌اي صورت مي‌گيرد ما بايد از خود به پرسيم که مبادله اين دو کالا بر چه مبنايي صورت گرفته است؟ با کمي تعمق بايد به اين پاسخ برسيم که اين دو کالا در يک چيزي يا عاملي بايد اشتراک داشته باشند تا مبادله صورت گيرد. اين چيز يا عامل اشتراک چيست؟

آيا آن دو کالا در وزن با هم برابرند؟ پاسخ منفي است زيرا وزن گندم 100 و يک جفت کفش ممکن است به يک کيلوگرم هم نرسد.

آيا آن دو کالا داراي ارزش‌هاي مصرف برابرند؟ پاسخ اين هم منفي است زيرا انسان‌ها کالاهايي را که داراي ارزش‌هاي مصرف برابر باشند، مبادله نمي‌کنند، مثلا" چه کسي حاضر است گندم را با گندم که داراي ارزش‌هاي مصرف برابرند، مبادله کند؟ کاملا" روشن است که گندم و کفش داراي ارزش‌هاي مصرف برابر نيستند يعني داراي ارزش‌هاي مصرف مختلف‌اند. زيرا از گندم نان، ماکاروني و چيزهاي ديگر جهت خوراک تهيه مي‌شود و از کفش براي پوشاندن پا، استفاده مي‌شود.

قبلا" گفتيم که انسان‌ها براي رفع نيازهاي‌شان، مجبورند توليد‌ نمايند و براي اين که توليد‌ نمايند بايد کار کنند. براي توليد‌ هر کالايي بايد مدتي کار کرد تا آن کالا، قابل استفاده و به عبارت ديگر داراي ارزش مصرف گردد. حالا مي‌توانيم از خود به پرسيم آيا معيار ارزيابي يا وجه مشترک بين مبادله دو کالا مي‌تواند "مدت زمان انجام کار براي تهيه‌ي آن کالا" باشد؟

پاسخ پرسش فوق مثبت است زيرا مي‌توانيم درک کنيم که براي تهيه 100 کيلوگرم گندم به طور متوسط يک روز و براي تهيه يک جهت کفش چرمي که به شيوه صنعتگران کارگاهي‌ توليد‌ مي‌شود يک روز کار صرف تهيه آن‌ها شده است.

بنابراين مي‌بينيم که اين دو کالا در مقدار کاري که صرف تهيه آن‌ها شده است مساويند. اين نوع مبادله امروز صورت نمي‌گيرد بلکه مربوط به شيوه توليد گذشته يا همان توليد‌ کالايي ساده, عصر برده‌داري و فئودالي بود. هر چند که در آن اعصار هم مبادله کالا با پول صورت مي‌گرفت اما طريق برتر و عامه‌گير نبود.

در شيوه توليد سرمايه‌داري‌ که اکنون حاکم است بيشتر مبادله‌ها با پول و طلا صورت مي‌گيرد. که در آن کشاورز گندمش را فروخته و با همان پول کالاي ديگر که مثلا" کفش، مي‌خرد.

مثال ديگر وقتي خياطي يک پيراهن را با 15 هزار تومان مي‌دوزد، پولش را براي هميشه در جيبش نمي‌گذارد؛ بلکه با آن پول چيزي يا چيزهايي را مي‌خرد که نياز دارد. فرض کنيم که خياط با 15 هزار تومان دو جفت دم‌پايي بخرد، به اين مفهوم است که در حقيقت خياط پول دوخت يک پيراهن را با دو جفت دم‌پايي مبادله کرده است. مبادله به کمک پول انجام گرفته و مقدار کاري که براي دوخت يک پيراهن و دو جفت دم‌پايي مصرف شده نيز برابرند که با هم مبادله شده‌اند.

پس هرگاه دو يا چند کالا با هم مبادله مي‌شوند، آن‌چه آن‌ها را داراي ارزش (ارزش مبادله‌) کرده، مقدار کاري است که در آن‌ها نهفته است.

ادامه دارد




تاریخ: دو شنبه 23 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

تاخیر سه ماهه در پرداخت حقوق کارگران واحد طیور مجتمع کشت وصنعت زیاران

یکی از کارگران واحد طیور مجتمع کشت وصنعت طالقان زیاران از تعویق بیش از سه ماه از حقوق حدود ۲۳ کارگر این واحد به دلیل مشکلات مالی خبر داد.

این کارگر با اعلام این مطلب به ایلنا گفت: کارگران مذکور که سابقه ۸ تا ۱۲ ساله در واحد طیور مجتمع کشت وصنعت زیاران را دارند به دلیل بهانه مشکلات مالی از فروردین ماه سال جاری حقوق نگرفته‌اند وفقط کارفرما به هر کارگر مبلغ یک میلیون تومان الحساب پرداخت کرده است.

او با بیان اینکه در حال حاضر کارگران دچار مشکلات معیشتی بوده وبلاتکلیف شده‌اند، یادآور شد: مدیر عامل جدید که از ابتدای تیرماه وارد مجتمع شده است مدعی است مطالبات معوقه کارگران به مدیریت سابق مربوط می‌شود و در مقابل مدیر عامل سابق نیز نسبت به این موضوع بی‌توجه است.

به گفته وی تاخیر در پرداخت مطالبات معوقه کارگران واحد طیور مجتمع کشت وصنعت زیاران باعث تهدید امنیت اقتصادی و اجتماعی خانواده‌های این کارگران شده‌است.

این کارگر مدعی شد: کارفرما هر ماهه به کارگران قول می‌دهد که معوقات حقوقی آنان را پرداخت کند، اما متاسفانه با گذشت چندین ماه از سال جدید نه تنها حقوق کارگران برقرار نشده بلکه امنیت شغلی ندارند.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=185365

پایان تحصن کارگران پتروشیمی تبریز بدون عملی شدن وعده‌های کارفرما

یکی از کارگران پتروشیمی تبریز با اشاره به تحصن ۱۶ روزه کارگران قرارداد مستقیم بخش تعمیرات و نگهداری این واحد تولیدی از خلف وعده مدیرعامل انتقاد کرد.

این کارگر در این باره به ایلنا گفت: تحصن حدود ۶۷۰ کارگر قرارداد مستقیم واحد تعمیرات و نگهداری پتروشیمی تبریز که ۱۰ روز بعد از شروع تعمیرات اساسی در این واحد تولیدی (۲۵ خرداد) آغاز شده بود در پی امضای توافق نامه ای با مدیرعامل در تاریخ ۱۰ تیر پایان یافت اما ظاهراً توافقات انجام شده تنها در حد وعده باقیمانده است.

وی ادامه داد: اعتراض صنفی کارگران در پی بازدید مدیرعامل از کارخانه و صحبت‌های تحریک آمیز وی مبنی بر وجود ۷۰۰ نیروی اضافی در این واحد تولیدی آغاز شده بود.

این فعال کارگری ضمن اشاره به بازگشت به کار کارگران در حالی که هیچکدام از مطالبات صنفی آنان هنوز محقق نشده است، افزود: رفع تبعیض حقوقی میان کارگران قرارداد مستقیم و کارکنان رسمی پتروشیمی تبریز مهم‌ترین مطالبه صنفی کارگران متحصن بوده و است.

به گفته وی، کارکنان رسمی وزارت نفت حدود ۴ برابر بیشتر از کارگران قرارداد مستقیم حقوق می‌گیرند.

وی تصریح کرد: از سال ۹۰ که شماری از کارگران پیمانی پتروشیمی تبریز به امید رفع تبعیض حقوقی با کارکنان رسمی این واحد تولیدی قرارداد مستقیم شدند، جزییات حقوق دریافتی آنان تغییر ملموسی نکرده است.

این فعال کارگری در ادامه بیان کرد: مدیرعامل پتروشیمی تبریز به دلیل توافق نامه ای که با کارگران امضاء کرده است، از طرف مدیران داخلی و هیات مدیره تحت فشار قرار دارد.

وی با انتقاد از فشار مدیران داخلی بر کارگران متحصن و اتهامات ناروای آنان، گفت: مدیرعامل هنگام امضای توافق نامه قول داد که تا پایان شهریور مشکلات معیشتی کارگران را حل کند و گرنه از سمت خود استعفاء می‌دهد.

به گفته این کارگر قرارداد مستقیم پتروشیمی تبریز، کارگران از زمان امضای توافق نامه نتوانسته‌اند مدیرعامل را ملاقات کنند.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=185766

مرگ یک کارگر ساختمانی پس از سقوط از طبقه هفتم ساختمان

یک کارگر ساختمانی بر اثر سقوط از طبقه هفتم یک ساختمان در حال ساخت درمشهد جان خود را از دست داد.
به گزارش ایلنا، صبح دیروز ۲۱ تیر ماه، یک کارگر ساختمانی، هنگام کار در یک مجتمع مسکونی دربلوار شهید صیاد شیرازی مشهد به دلیل رعایت نشدن اصول ایمنی حین کار تعادلش را از دست داده وازطبقه هفتم به ته چاله آسانسور سقوط می‌کند.
این کارگر ۵۰ساله ایرانی در شرایط بسیار وخیم در چاهک آسانسور افتاده بود که توسط گروه‌های امداد و نجات به بیرون انتقال پیدا می‌کند.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=185902

تجمع تعدادی از اعضای تعاونی وزارت جهاد کشاورزی در مقابل مجلس

جمعی از اعضای تعاونی وزارت جهاد کشاورزی امروز در اعتراض به تعیین تکلیف نشدن اراضی واگذار شده به این اعضا مقابل مجلس اجتماع کردند.

نماینده مردم تجمع‌کنندگان در تشریح دلایل تجمع و اعتراض این افراد گفت: هم‌اکنون حدود 4 هزار نفر عضو تعاونی وزارت تعاون جهاد کشاورزی هستند که در سال 1364 این افراد به صورت قانونی بخشی از اراضی بالای منطقه سرخه‌حصار و شهرداری منطقه 13 را خریداری کرده و مراحل قانونی واگذاری طی و حتی سند شش دانگ برای خریداران صادر شد، اما متاسفانه هم‌اکنون وضعیت این اراضی در بلاتکلیفی قرار دارد.

وی با اشاره به مطالب مطرح شده درباره وجود درختان و جنگل سرخه‌حصار در اراضی مذکور افزود: اراضی ما همجوار جنگل سرخه‌حصار است اما این را به جد می‌گویم که زمین‌های خریداری شده از سوی اعضا عاری از حتی یک نهال است.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=185739

شرخرهای مسلح یک روستا را در آمل به هم ریختند

گروهی از شرخرهای مسلح اجیر شده با هدف وصول طلب از یک یدهکار در روستای «مطهر» شهرستان آمل، با تیراندازی و رعب آفرینی این روستارا در وحشت فرو بردند و به گفته شاهدان عینی چند نفر را زخمی کردند.
شرخرها که روز جمعه برای اخذ طلب از یک بدهکار در روستای «مطهر» از توابع بخش دابودشت آمل حضور یافته بودند، پس از بی نتیجه ماندن درخواست های خود، با استفاده از سلاح های سرد وگرم و شلیک گلوله سبب رعب وحشت روستاییان شدند.
شرخرها پس ازحضور در منزل فرد بدهکار که نزدیک امامزاده و مسجد محل است در صدد وصول طلب برآمدند که پس از بی نتیجه ماندن گفت وگوها، با کلت و تفنگ دولول ساچمه ای اقدام به تیراندازی هوایی و ایجاد ترس کردند.
از سوی دیگر یکی از اهالی روستا دراین باره گفت: افراد شرور با ظاهری که نقاب برچهره داشتند، پس از شلیک چند گلوله حین فرار با اهالی روستا نیز درگیر و چند نفر ازآنان را به شدت زخمی کردند.
حدود شش نفر از اهالی روستای مطهر حین خروج از مسجد به ضرب قمه شرخرها که تعداد آنها بین 3 تا 9 نفر گفته می شود، مصدوم شدند.
شرخرهای شرور از راه شالیزارها اقدام به فرار کردند و سه خودرو آنها با پلاک آمل و بابل توسط اهالی روستا توقیف شده است.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/345618

قتل برادر با شلیک 7 گلوله

مردی که به دنبال اختلاف حساب مالی برادر تاجرش را مقابل حجره‌اش در بازار تهران به گلوله بسته بود دیروز در دادگاه کیفری استان تهران از خود دفاع کرد.
او گفت: ساعت 7:10 بامداد بیست و دوم مرداد 92 «محمد» 64 ساله که تاجر فرش بود در خودروی گلف خود مقابل حجره‌اش در خیابان مصطفی‌ خمینی گلوله باران شد. همان‌ موقع پیامکی از برادر کوچک محمد به‌نام «مهدی» به خواهرش رسید و این زن نیز تهدید به مرگ شد. بلافاصله مهدی 48 ساله بازداشت و به شلیک خونین به برادرش اعتراف کرد.
این مرد در تشریح جزئیات اختلاف با برادرش گفت: 17سال پیش وقتی از خارج از کشور به ایران برگشتم محمد خانه‌ای را که پنج میلیون تومان ارزش داشت به قیمت هشت میلیون به من فروخت اما چون پول کم داشتم پدرم سه میلیون تومان به من پول داد و برادرم سند خانه را به نام من نزد. سال‌ها از این ماجرا گذشت و من و زن و بچه‌ام در آن خانه زندگی کردیم، اما یک‌باره خواهر و برادرم تصمیم گرفتند ما را از خانه بیرون کنند. چون به مواد مخدر شیشه معتاد بودم و حال و روز خوشی نداشتم بارها به آنها التماس کردم تا اجازه دهند زن و بچه‌ام آنجا زندگی کنند اما قبول نکردند. آنها از من در دادسرا شکایت کردند. وقتی برادرم در دادسرا به من گفت باید خانه را تخلیه کنم و اجاره 17 سالی را که در آن خانه زندگی کرده‌ام، بپردازم درگیری ما بالا گرفت و از او کینه به دل گرفتم.
 وی ادامه داد: می‌دانستم برادرم مقابل حجره‌اش در بازار یک اسلحه دفن کرده است. به همین خاطر نیمه‌شب به آنجا رفتم و پس از کندن زمین اسلحه را برداشتم. صبح وقتی برادرم با ماشین به بازار آمد مقابل او ایستادم و به رویش اسلحه کشیدم. می‌خواستم او را تهدید کنم تا از شکایتش صرف نظر کند و خانه‌ام را به نامم بزند، اما یک‌باره دستم روی ماشه رفت و 7 تیر از اسلحه شلیک شد. من که ترسیده بودم بلافاصله با موتور فرار کردم و به خواهرم پیامک فرستادم و او را هم که عامل بدبختی‌هایم بود تهدید به مرگ کردم.
قتل‌های خانوادگی
یک زن جوان که آذرماه پارسال در رشت شوهرش را کشته و جنازه‌اش را در جنگل به آتش کشیده و راز جنایت را هفت ماه در سینه پنهان کرده بود، دیروز در اداره آگاهی لب به اعتراف گشود و گفت که به خاطر اختلاف‌های خانوادگی و مشکلات بی‌پایان دست به این جنایت زده است.
هفته گذشته نیز یک زن جوان در استان گلستان به خاطر اختلافات خانوادگی با همسرش دو فرزند خردسالش‌ را مسموم کرد و در نتیجه مرگ یکی از فرزندانش را رقم زد. این زن که با صحنه‌سازی قصد داشت پلیس را گمراه کند در نهایت لب به اعتراف گشود و به مسموم کردن آش با مواد شیمیایی اعتراف کرد.
همچنین شانزدهم تیر ماه یک مرد معتاد در شاهرود پسر 17 ساله‌اش را قربانی خشم خود کرد. هشتم تیر نیز یک مرد معتاد همسر سوم و پسر شش ساله‌اش را در تهران به طرز هولناکی کشت. این مرد در بازجویی‌ها گفت: چون همسرم به من بی‌اعتنا بود و درخواست طلاق داده بود، دست به کشتن او زدم.
سوم تیر ماه همچنین یک مرد سالخورده در شهرستان اراک همسر 69 ساله‌اش را با چاقو کشت و دعواهای خانوادگی‌ را علت قتل عنوان کرد. این مرد گفت: وقتی بار دیگر همسرم مشاجره به‌راه انداخت سرش را به دیوار کوبیدم و با چاقو به جانش افتادم.
بیست‌ونهم خرداد یک مادر 70 ساله در درگیری چهار پسرش در شهرستان مانه و سمنقان از توابع استان خراسان‌شمالی کشته شد. این زن که از سوی یکی از پسرانش به عقب رانده شده بود بر اثر ضربه مغزی جان سپرد. سی و یکم اردیبهشت امسال یک زن سمنانی به دست شوهر معتادش به آتش کشیده شد. او بیستم خرداد ماه روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد.
 مرد 32 ساله در بازجویی‌ها گفت: همسرم پس از درگیری گالن بنزین را روی خودش ریخت و تهدید به خودسوزی کرد. در این میان من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم با فندک او را به آتش کشیدم. نوزدهم خردادماه حکم مرد جوانی که در دعوا بر سر دستگاه بدنسازی عمویش را در خانه موروثی کشته بود در دیوان عالی کشور تایید شد و این مرد در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.
دهم خرداد امسال یک مرد 60 ساله در اقدامی هولناک دختر 17 ساله‌اش را در شهرک حسن‌آباد کنگاور کشت. این مرد گفت: دخترم را کشتم چون مشکلات اخلاقی داشت.
انتشار خبر قتل این دختر در رسانه‌ها سر و صدای زیادی به پا کرد و خواهر این قربانی گفت: پدرم از ترس بی‌آبرویی، خواهرم را کشت. دوم خردادماه نیز یک داماد خشن پدرزنش را در شهرستان سرایان خراسان‌جنوبی از پا درآورد. این مرد 26 ساله گفت: به خاطر اختلاف‌های قدیمی مقابل خانه پدرزنم کمین کردم و در فرصت مناسب با چاقو به جانش افتادم. اول خرداد نیز یک مجرم سابقه‌دار برادر 24 ساله‌اش را در حوزه کلانتری 275 باقرشهر تهران با شلیک گلوله به قتل رساند و خودش را تسلیم پلیس کرد.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/345668

علایم اختصاری ظروف یک‌بار مصرف نشان چیست؟

مهران معلم اظهار کرد: استفاده از ظروف پلیمری یا به اصطلاح یک‌بار مصرف پلاستیکی به چند دلیل از قبیل استفاده آسان، صرفه‌جویی در زمان و رعایت بهداشت در زندگی مردم نقش گسترده‌ای پیدا کرده است. البته یکی از ایرادهای استفاده از این ظرف‌ها، آلودگی محیط زیست به دلیل قابل بازیافت نبودن این ظرف‌ها است.
استفاده از این ظرف‌ها می‌تواند در سلامت فرد اثر زیادی داشته باشد. استفاده از ظرف‌های یک‌بار مصرف نامناسب، عارضه‌های بسیاری به همراه خواهد داشت.
ظرف‌های یک‌بار مصرف انواع زیادی دارند که برای هر نوع غذا یا نوشیدنی باید از ظرفی که برای آن نوع ماده غذایی ساخته شده استفاده کرد. مصرف‌کنندگان ظرف‌های یک‌بار مصرف باید به نشان‌های اختصاری که در کف ظرف نقش بسته، توجه کنند. مانند PP یا PS که نشان‌دهنده جنس ظرف و در نهایت بیان‌گر نوع مصرف و کاربرد آن ظرف است.
یکی از این علایم
PP یا ظروف "پلی‌پروپیلن” است که برای جابه‌جایی فرآورده‌های غذایی داغ از قبیل آش و حلیم با دمای بالاتر از 70 درجه سانتی‌گراد استفاده می‌شود. همچنین برای بسته‌بندی فرآورده‌های لبنی مانند ماست، خامه و پنیر نیز استفاده می‌شود.
ظروف با علایم PS یا ظروف "پلی‌استایرن” تنها برای فرآورده‌های غذایی در دمای عادی و کمتر از 70 درجه سانتی‌گراد توصیه می‌شوند و نمی‌توان از آن برای نوشیدنی‌های داغ مانند چای، شیر و قهوه، فرآورده‌های غذایی با دمای بالا  و فرآورده‌های خوراکی چرب مانند کره و مارگارین استفاده کرد.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/345675




تاریخ: دو شنبه 23 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

تصاویر پیشنهادی عصرایران برای پخش در مانیتورهای مجلس شورای اسلامی

امروز یکی از نمایندگان دلواپس مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که طرح دوفوریتی تغییر ساعات کار در ماه رمضان تقدیم هیأت رئیسه مجلس شده است. 10 نماینده هم به وزیر دادگستری تذکر داده اند که چرا خاتمی ممنوع البیان و ممنوع التصویر و ممنوع الخروج نیست؟! هفته گذشته هم یک فوریت طرح زندانی کردن کسانی که وازکتومی می کنند را تصویب کردند. چند روز پیش هم مجلسی ها،‌ تصاویری از زنان ساپورت پوش را در مانیتورهای بزرگ صحن علنی پخش کردند تا به وزیر کشور در این باره تذکر و کارت زرد دهند.
با توجه به این که گویا مجلسی ها فکر می کنند که مهم ترین مشکلات جامعه،‌ عدم تغییر در ساعات کاری رمضان، ساپورت پوشیدن چند زن و دختر،‌ وازکتومی کردن چند مرد و ممنوع نبودن حرف زدن رئیس جمهور پیشین است،‌ تصاویر زیر را به عنوان مشتی نمونه خروار به مجلسی ها عرضه می کنیم تا بلکه این ها را هم از مانیتورهای مجلس پخش کنند و در جریان باشند که مردم ایران با مشکلات بزرگتری دست و پنجه نرم می کنند.

سرقت و زورگیری از مشکلاتی است که مردم را بسیار می آزارد و حتی در روز روشن و مرکز شهر هم اطمینانی به این که زورگیرها و کیف قاپ ها نخواهند آمد،‌ نیست. آیا نباید به طور ریشه ای این مشکل ضدامنیتی را به حداقل رساند؟ وجود زورگیرها،‌ از حضور ساپورت پوش ها حتماً خطرناک تر است.
جاده های نامناسب،‌ خودروهای بی کیفیت و فرهنگ پایین رانندگی سالانه بیش از 20 هزار ایرانی را به کام مرگ می کشد. تعداد بیشتری را مجروح می کند و هزاران میلیارد تومان هزینه های مادی آنی و آتی به جامعه تحمیل می کند. نمایندگان برای الزام خودروسازان به همسان سازی کیفیت خودروهایشان با انواع مشابه خارجی، بهسازی و ایمن سازی راه ها و ارتقای فرهنگ رانندگی مردم چه کرده اند؟ فرهنگ، فقط در نوع پوشش خانم ها خلاصه نمی شود. بهبود وضع رانندگی هم کار فرهنگی می خواهد.


- 55 درصد از طلاق‌ها در کشور به دلیل اعتیاد است.
- 65 درصد از همسرآزاری‌ها به دلیل اعتیاد است.
- 30 درصد از کودک‌آزاری‌ها به دلیل اعتیاد است.
- 25 درصد از قتل‌ها به دلیل اعتیاد است.
- 23 درصد از نزاع‌ها و خشونت‌ها به دلیل اعتیاد است.
- 35 تا 40 درصد از سرقت‌ها به دلیل اعتیاد است.
- 65 درصد زندانی ها مستقیم یا غیر مستقیم با مقوله مواد مخدر سر و کار دارند.
- برای مبارزه با مواد مخدر 3 هزار و 750 نفر شهید شده اند و 12 هزار تن دیگر جانباز.
مجلسی ها بفرمایند آیا این فاجعه بزرگ ملی نیاز به طرح های چند فوریتی و البته نظارت بر اجرای قاطع مصوبات ندارد؟
آیا برای دیدن عکس جوانان مملکت که در وضعیت اسفناک اعتیاد گرفتار شده اند هم مانیتورهای صحن علنی را روشن خواهند کرد یا فقط زنان و دختران ساپورت پوش را می بینند؟
هزاران نفر بر اثر آلودگی مستمر هوا در سال می میرند. از ریزگردهایی که زندگی را بر مرزنشیان تنگ کرده تا گازهای آلاینده ای که مردم شهرهای بزرگ را خفه می کند.
راستی وقتی بنزین های آلوده توزیع می شد چرا خبری از طرح های دو فوریتی و کارت زرد نبود؟
این عکس تزئینی است ولی می توان آن را به عنوان نمادی از پارازیت به کار برد و از مجلسی ها پرسید:‌ آیا شده یک بار هم طرح دو فوریتی بدهید برای بررسی این که آیا پارازیت ها بر روی سلامت مردم اثر منفی دارد یا خیر؟
خود مجلسی ها بهتر از هر کس دیگری می دانند که چند درصد مردم زیر خط فقرند. تازه فقیر صرفاً کسی نیست که در حاشیه ها و بیغوله ها زندگی می کند بلکه بسیاری از کارمندان و کارگرانی که اگر نیازمند یک عمل جراحی ساده شوند شیرازه مالی زندگی شان از هم می پاشد هم فقیرند ولو آن که لباس های مرتب بپوشند و صورت به سیلی سرخ دارند.
کودکان کار،‌ نه توطئه استکبار است و نه حل این مشکل در بن بست تحریم ها گرفتار. این ها کسانی هستند که طبق قانون اساسی باید از تحصیلات رایگان برخوردار شوند و طبق اعلامیه حقوق بشر که ایران نیز آن را امضا کرده، از کودکی خود لذت ببرند. اما کار در محیط بی رحم جامعه بزرگسالان آنان را از رشد باز می دارد و بعضی هایشان هم مجرمانی می شوند که جامعه ساخته است. مجلسی ها،‌ خود فرزند دارند ولی چرا برای حل مشکل این فرزندان مظلوم ایران، کاری نمی کنند؟ راستی جرم انگاری برای وازکتومی مهم تر است یا رسیدگی به حال کودکانی که پدران شان وازکتومی نکردند و کودکانی محروم از لذت کودکی با جامعه تحویل دادند؟!
 محیط زیست ایران با سرعت تمام در حال نابودی است. بسیاری از گونه های جانوری و گیاهی از بین رفته اند یا در معرض انقراض اند. وضعیت جاهایی مانند دریاچه ارومیه و بختگان و جنگل های بلوط زاگرس و اراضی شمال و سواحل جنوب و ... هم که روز به روز بدتر می شود.
آقایان و خانم های نماینده! اینجا ایران است و شما هم ایرانی.
کمبود،‌ گرانی و قاچاق دارو
آیا مجلسی ها نسخه به دست برای پیدا کردن یک دارو کل شهر را گشته اند؟!
    سونامی سرطان
کجای دنیا این همه آدم سرطان می گیرند؟‌ مجلسی ها از خودشان پرسیده اند علت چه می تواند باشد؟
تکدی گری
(بدون شرح)
یک چهارم ازدواج ها به طلاق منجر می شود. مجلسی ها بهتر است به جای ابراز ناراحتی از فروپاشی بنیان های خانواده در غرب، فکری به حال فروپاشی خانواده های ایرانی کنند.
زنان کارتن خواب
بله!‌ اینجا هم ایران است و اگر مجلسی ها این صحنه ها را نمی بینند،‌ می توانند تصاویرش را در مانیتورهای مجلس تماشا کنند تا بدانند دور و برشان چه می گذرد؟! چرا فقط زنان ساپورت پوش را می بینند و این زنان را نه؟!
نظرات بینندگان

غیر قابل انتشار: ۰

در انتظار بررسی: ۴۰

انتشار یافته: ۱۲

لایک

درود به شرف شما

کو گوش شنوا

دمتون گرم خیلی خوب بود

به اینها آمار دادگاه های کشور را به دلیل جرایمی چون کلاهبرداری، قتل، تجاوز، زمین خواری و تهمت و افترا هم اضافه میکردی!

درود به شرفت عصر ایران

گل گفتی عزیزم

عکسهای دردناکی بودن برای کسانی که درد را میشناسند.دیگه خسته شدیم از این همه بی مسئوولیتی این مسئولان

عالی بود

درود .......

فوق العاده خوب بود

  عالی بود...

  منبع:http://www.asriran.com/fa/news/342704




تاریخ: شنبه 22 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

اقتصاد سياسي به زبان ساده(36)

 

ارزش مصرف چيست؟

قبلا" مفهوم کالا را بيان نموديم و گفتيم که محصولي که براي فروش يعني مبادله با محصول ديگر، توليد‌ مي‌شود، کالا مي‌گويند. اين کالا، داراي دو مشخصه است که يکي از آن‌ها اين است که بعضي از نيازهاي انسان را رفع کند، بنابراين کالا براي انسان سودمند است و انسان مي‌تواند را براي رفع احتياجاتش مصرف نمايد؛ پس کالا داراي ارزش مصرف است. مانند نان که با مصرف آن گرسنگي ما رفع مي‌گردد.

حال پرسش اين‌جاست که آيا هر چيزي که داراي ارزش مصرف است، کالا مي‌باشد؟

پاسخ به اين پرسش منفي است. مثلا" ناني را که دهقان قبلا" و يا حتا مي‌توان گفت در بعضي مناطق هنوز هم، براي مصرف شخصي خود مي‌پزد، براي انسان سودمند بوده و يک نياز انسان را رفع مي‌نمود، به همين دليل ارزش مصرفي داشت؛ درحالي که چون دهقان نان را براي مصرف شخصي خود توليد‌ مي‌نمود، نه براي فروش، آن نان کالا محسوب نمي‌شد. اما امروزه ناني که در کارگاه‌هاي نانوايي توليد‌ مي‌شود براي فروش است و کالا محسوب مي‌شود.

امروزه اگر توجه کرده باشيد محصولاتی مانند انگور ياقوتي، چون هدف اصلي فروش است آن است نه مصرف برای خود، بر روي خوشه‌هاي انگور نارس ياقوتي يک نوع سم مي‌پاشند که در مدت کوتاهي پوست سبز غوره‌اي انگور ياقوتي تبديل به پوست قهوه‌اي تيره رنگ و با ظاهري زيبا تبديل مي‌شود که تصور مي‌کني خوشمزه و شيرين است اما در هنگام خوردن متوجه ترش و نارس بودن آن مي‌شويد.

یا این‌که هندوانه را قبل از اين که کاملا" برَِسد با کودهاي رنگي (من اطلاع دقيق در اين مورد ندارم) که يک نوع کود آهن است آن را در آب حل مي‌کنند و از طريق ريشه وارد بافت هندوانه گشته و آن را قرمز و خوش رنگ مي‌نمايد اما مزه ندارد.

کارخانه‌داران توليد‌کننده سوسيس و کالباس و اعضاي خانواده‌هاي آنان از مصرف سوسيس و کالباس و ديگر فرآورده‌هاي گوشتي، تولید‌ خودشان، خودداري مي‌کنند.

به طور کلي همه‌ي انواع مواد غذايي که امروزه مصرف مي‌کنيم چون جهت فروش توليد‌ مي‌شوند از کيفيت و مرغوبيت خوبي برخودار نيستند. شايد از بزرگان خانواده بارها شنيده باشيد که از خوشمزه و مرغوبيت ميوه‌ها و چيزهاي خوراکي ديگر، در قديم، بسيار ياد مي‌کنند. اين‌ها و ده‌ها نمونه ديگر، نشان مي‌دهد که چگونه يک محصول تبديل به کالا شده‌ است. همه چيز کالايي شده است. همه چيز پولي شده است. روابط انسان‌ها تبديل به روابط کالايي شده است. کسي بدون معوض براي شما کاري انجام نمي‌دهد. تاثير اين روابط حتا  به نزديک‌ترين افراد خانواده، هم رسيد است به طوري که حاضر نيستند بدون چشم‌داشت، کاري براي همديگر انجام دهند. روابط عاطفی انسانی تحت تاثیر روابط کالایی دگرگون شده است. فرهنگ گذشته تحت تاثیر روابط کالایی و پولی، تغییر گشته و به فرهنگ کالایی و پولی تبدیل گشته است. حس نوع دوستی و احترام به همدیگر، تحت تاثیر روابط کالایی و پولی دچار تغییرات اساسی گشته است. در هنگام نخستین برخورد جزیی مانند برداشتن خراش بر بدنه‌ی یک خودرو سواری، بین دو خودرو روی می‌دهد این است که شما چگونه خسارت مالی(پولی) مرا پرداخت می‌کنید.

چيزهايي مانند هوا، درختان جنگل، آب‌هاي جاري رودخانه‌ها، کوه‌ها و منابع طيعي ديگر، که محصول کار انسان نيستند، وجود دارند که براي ما سودمند و مفيد مي‌باشند و داراي ارزش مصرف هستند، اما کالا نيستند؛ اما اگر در شهرها و روستاها از آب آشاميدني،آب آبياري، چوب درختان و چيزهاي ديگر استفاده مي‌کنيم، کالا هستند که با مصرف آن، بايد معادل آن را به صورت پول يا چيزهاي ديگر پرداخت نماييم. اگر وضعيت نظام سرمايه‌داري‌ همچنان به اين شيوه ادامه پيدا کند، بايد خودمان را براي روزي آماده نماييم که پول مصرف هواي تنفسي، گردش در طبيعت، کوهنوردي و شنا در آب‌هاي جاري رودخانه‌ها را نيز بايد، پرداخت نماييم.

تا اينجا دانستيم هر چيزي که ارزش مصرفي داشته باشد، لزوما" کالا نيست، ولي آيا هر کالايي داراي ارزش مصرف است؟ در پاسخ بايد بگوييم که يکي از خصوصيات يا ويژگي‌هاي کالا اين است که سودمند بوده و به نحوي يکي از نيازها و يا احتياجات انسان را رفع نمايد، بنابراين داراي ارزش مصرف مي‌باشد. اگر کالايي داراي ارزش مصرف نباشد، خريداري ندارد.

بنابراين هر کالايي داراي ارزش مصرف است، اما هر محصول توليد‌ي که داراي ارزش مصرف باشد، کالا نيست. مانند نانی که زن کشاورز برای خود و خانواده تهیه می‌کند. امروزه تقریبا" هر محصولی تولید‌ می‌شود، کالاست.

ادامه دارد




تاریخ: شنبه 21 تير 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

هزینه ساخت پراید چقدر است؟

انحصار طولانی مدت در تولید خودروهای بی کیفیت داخلی که بسیاری از آنها تنها در ایران تولید شده و با قیمت های گزاف به فروش می رسند رفاه مصرف کننده را به سود عده ای اندک نابود کرده است.
بهانه اشتغال زایی 500 هزار نفری شاغلان بخش خودرو که آمارها نشان می دهد کمتر از 40 هزار نفر در بخش تولید خودرو فعالیت می کنند باعث شده است تا عده ای در مقام توجیه تولید خودرو با وضعیت کنونی بر بیایند.
نیازی به توضیح نیست که آمار 500 هزار نفری به خدمات خودرو مانند تعویض روغن، پنچرگیری، تعمیرات و ... مربوط می شود که چه خودروی داخلی در بازار باشد و چه خودروی وارداتی باکیفی تغییر نمی کند.
برآوردهای دقیق کارشناسی نشان می دهد که در صورت مدیریت صحیح و ابتدایی که نیاز به برنامه ریزی حتی میان مدت نیز ندارد در خط تولید؛ 3 میلیون در هزینه تمام شده خودروی پراید صرفه جویی فوری اتفاق می افتاد که اگر هزینه های ناشی از ریخت و پاش و یا عوارض بی ربط از آن کسر شود هزینه تمام شده پراید نه حدود 20 میلیون تومان که تنها 3 میلیون و 700 هزار تومان خواهد بود.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/340372

2 کشته در انفجار پراید در زاهدان

بر اثر انفجار خودرو پراید گازسوز غیراستاندارد در محل یک تعمیرگاه در شهرک تعمیرگاهی خیابان شهید فاضلی زاهدان دو نفر از تعمیرکاران در آتش سوختند.
شاهدان حادثه می گویند در این حادثه که به علت کم توجهی به اصول ایمنی اتفاق افتاده ضمن تخریب دیوار، یک دستگاه خودرو پراید و یک دستگاه خودرو یدک کش که برای تعمیر در تعمیرگاه متوقف بودند دچار خسارت شده و در آتش سوختند.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/340368

كشف جسد عريان مقابل پارك ساعي

جسد مردي عريان در مقابل خانه كودك پارك ساعي كشف شد

جسد مردي عريان در حالي كه تنها يك لباس زير مشكي به تن داشت مقابل در ورودي خانه كودك پارك ساعي كه مدتي تعطيل شده و به حالت متروكه درآمده روي زمين افتاده و اطرافش را نوار كشيده‌اند.
نظرات بینندگان

در انتظار بررسی: 60

انتشار یافته: 6

خوب معلومه به قتل رسيده !!! دانشمند!!! كي لخت و عور مياد توي پارك بعد به صورت خودجوش ميميره ؟؟؟؟!!!!! حتما ميخواي بگي يادش رفته لباس بپوشه اومده بيرون يهو ديده لخته از خجالت مرده !!!!!

پ .ن.پ ؛لخت شده، بعد طوفان اومده و مرده!!!!
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/407592




تاریخ: جمعه 23 خرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

تایید رسمی تعرض دو ناظم به دانش‌آموزان

حالا یک ماه از آن روز می‌گذرد؛ وقتی پدر و مادر ۲ دانش‌آموز یک دبستان پسرانه در شهرک دانشگاه تهران به دادگاه کیفری رفتند و از ناظم مدرسه پسرشان شکایت کردند. آنها در شکایتشان گفتند متوجه شده‌اند که ناظم مدرسه، پسرشان را آزار و اذیت جنسی داده است. بعد از آن معاون این مدرسه بازداشت شد و حالا پرونده در شعبه ۷۹ دادگاه کیفری تهران در جریان است.

به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند با این مقدمه نوشت: بعد از گذشت یک‌ ماه از این اتفاق و در حالی‌ که هنوز مسئولان آموزش‌ و پرورش در این‌باره واکنشی نشان نداده‌اند، فعالان حقوق کودک از مدرسه دیگری می‌گویند که معاون آن هم تعدادی از دانش‌آموزان را آزار و اذیت کرده است.

حالا این حمیدرضا کفاش معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش‌ و پرورش است که به‌ عنوان اولین مسئول این وزارتخانه، این دو اتفاق را تأیید می‌کند. او می‌گوید در ایران نمی‌توان مسائل مربوط به امور جنسی را در کتاب‌ها آورد یا مستقیم به دانش‌آموزان آموزش داد، بلکه باید فکری به حال آموزش خانواده‌های دانش‌آموزان کرد.

* پس این اتفاق را تأیید می‌کنید؟

بله، تأیید می‌کنم.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/340001

بنزین را با انگلیس مقایسه می‌کنیم اما درآمد را نه!

- یکی از مسائل مهم در کشورهای پیشرفته که سرانه مطالعه بالاست، مسئله اقتصاد است. وقتی مردم ما مشکل نان دارند و ده هزار تومان برایشان رقم بالایی است نباید انتظار داشته باشیم کتاب بخرند. گرچه این رقم، ممکن است برای نویسنده و ناشر، ناچیز باشد و حتی گوشه ای از مخارج آن زحمات را جبران نکند اما برای خواننده ای که وضع مالی مناسبی ندارد مقدور نیست ماهیانه مبلغی را به خرید کتاب اختصاص دهد. باید به صورت ریشه ای فکر کرد. کشورهای اروپایی از نظر اقتصادی هم رشد کرده اند. در آن جا کسی که اهل مطالعه است اگر 2000 یورو درآمد دارد می تواند 150 یورو آن را به خرید کتاب اختصاص دهد اما در ایران، خانواده ای که با چند جا کار کردن نهایتا درآمدش به یک میلیون تومان می رسد خرید کتاب حتی در فکرش هم نمی گنجد. دولت باید اهرم هایی را به کار گیرد تا مردم را به کتابخوانی تشویق کند.
- متاسفانه در کشور ما همه چیز را با کشورهای جهان، مقایسه می کنند و تنها چیزی که قیاس نمی شود حقوق و درآمد مردم است. مثلا می گویند در انگلستان، بنزین لیتری 6000 تومان است اما نمی گویند درآمد یک حقوق بگیر در آن جا چه قدر است. اگر کتاب را با استانداردهای جهانی، مقایسه کنیم می بینیم اتفاقا در کشور ما خیلی هم ارزان است؛ اما اگر به نسبت سرانه درآمد مردم باشد قیمت بالاست و برای افراد علاقمند به مطالعه، خرید 2، 3 جلد کتاب در ماه، مقدور نیست. کسانی که نیازمند دریافت یارانه 45000 تومانی هستند و انصراف نمی دهند طبعا در این عرصه هم باید مورد بازنگری قرار گیرند.

منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/406782

غمگینیم، چون مذهبی‌ایم؟!

موسسه «گالوپ»، ایران را بعد از عراق جزو کشورهای غمگین دنیا قلمداد کرده است.

نظرات بینندگان

غیر قابل انتشار: 3

در انتظار بررسی: 107

انتشار یافته: 56

من به عنوان یک شهروند تایید می کنم. ما غمگینیم. افسرده و سرخورده. بی انرژی و کسلتر از چیزی که واقعاً می تونیم باشیم. ما نمی تونیم با هم شادی کنیم. شادیهامون به صورت فردی و در خفا صورت می گیره. تو جمع نمی خندیم. تو جمع نمی رقصیم. تو خفا می خونیم. تو خودمون فریاد می زنیم. بی تفاوت شدیم به مسائل..اجتماعی ، هنری، ادبی، سیاسی، خانواده هامون داره از هم می پاشه. جوونامون اعتیاد رو راهکار فرار از این مشکل انتخاب کردن. باید کاری کنیم.پاشیم و پویا باشیم. به هر قیمتی. مشکل از ماست. این دفعه تقصیر اسرائیل و امریکا نیست.

یادداشت نویس محترم چرااینقدرصغری کبری می کنند،/آنهاکارندارندبه اینکه شماچه عقایدی داریدواینکه اکثراگریه می کنیدآنان مولفه های دیگری رادرنظرمی گیرند/مثال:شمانویسنده محترم همین امروزیک ساعت درخیابانهای تهران قدم بزنیدوبه چهره مردم نگاه کنیدببینیدچنددرصدمردم چهره ای غیرعبوس وخندان دارندهمه چیزدستتان می آید.

منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/406919

بانک‌ها به برخی‌ها در 5 سال 300 بار وام دادند!

مدیرعامل شرکت رتبه‌بندی و اعتبارسنجی مشتریان بانک‌ها با اعلام اینکه ما مسئول پرداخت وام بانکی به مشتریان دانه درشت دارای معوقات بانکی نیستیم، گفت: 19 میلیون ایرانی طی 5 سال گذشته حداقل 3 بار وام بانکی دریافت کرده‌اند و برخی مشتریان 300 بار از نظام بانکی وام گرفتند.

منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/407027

شناسایی رانندگان مست از 20 متری با شلیک لیزر به خودرو

نوعی سامانه لیزرمحور جدید ابداع شده که بخار الکل درون یک خودروی متحرک را شناسایی کرده و می‌تواند رانندگان بی‌پروایی را که بیش از اندازه الکل مصرف کرده‌اند، رهگیری کند.
سیستم ابداعی با شناسایی تغییرات ریز در پرتو لیزر به هنگام عبور این پرتو از خلال بخار عمل می‌کند و قادر به کشف الکل با تراکم‌های پایین‌تر از 0.1 درصد است.
پیش‌تر، سامانه‌هایی برای اعمال سرعت محدود به کار می‌رفته و هم‌اکنون محققان نشان داده‌اند چگونه یک ابزار لیزری را می‌توان به صورت موثر برای شناسایی رانندگان مست و در نتیجه کمک به کاهش تعداد تصادف‌هایی به کار برد که تحت تاثیر مشروبات الکلی رخ می‌دهند.
سیستم لیزری مزبور توسط «دانشگاه نظامی فناوری» در ورشو لهستان ساخته شده و در کنار خیابان با هدف نظارت بر هر خودرویی کار گذاشته می‌شود که از مقابل آن عبور می‌کند. چنانچه بخار الکل در اتومبیل کشف شود، پیغامی با تصویری از خودرو، شامل شماره پلاک آن به افسر پلیسی که در کنار خیابان است، ارسال می‌شود. افسر سپس اتومبیل را متوقف کرده و به دنبال علائم الکل با استفاده از آزمایش‌های معمول خواهد بود.
دانشمندان این ابزار را با تاباندن لیزر بر خودرویی که از فاصله 20 متری عبور می‌کرد، آزمایش کردند و نتایج آن موفقیت‌آمیز گزارش شد.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/340028

بی‌اطلاعی مسئولان از ۸۰۰ تریلی سیگار قاچاق!

حسین طلا با افشا و انتقاد از قاچاق ۱۶ نوع سیگار مارلبرو در کشور گفت: سالانه ۶ تا ۷ میلیون نخ سیگار مارلبرو، معادل ۸۰۰ تریلی ۲۰ متری که ۱۶ کیلومتر را در بر می‌گیرد مصرف می‌شود و همه هم ابراز بی‌اطلاعی می‌کنند.
حسین طلا در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم، درباره معضل قاچاق سیگار در کشور اظهار داشت: سیگار مارلبرو نه یک نخ در کشور تولید می‌شود و نه یک نخ در کشور به صورت رسمی وارد می‌شود و تمام این سیگار به صورت قاچاق در ایران وجود دارد و هولگرام هم ندارد. حتی نمی‌توانید یک سیگار هولگرام دار مارلبرو پیدا کنید. اگر پیدا کردید بنده به شما یک میلیون تومان جایزه می‌دهم.
وی ادامه داد: این در حالی است که ما در بازار کشور 16 نوع سیگار مارلبرو داریم، بنده حساب کردم که در حدود 6 تا 7 میلیون نخ سیگار مارلبرو در سال در کشور مصرف می‌شود، این تعداد نخ سیگار به روایتی حدود 600 تا 700 تریلی می‌شود، چون هر تریلی یک هزار کارتن را شامل می‌شود و هر کارتن 10 هزار نخ سیگار را شامل می‌شود.
طلا تصریح کرد: وقتی در خیابان قزوین تهران و در شرکت دخانیات سیگار تولید می‌شود و به بازار می‌آید این جعبه سیگارها «له» شدگی دارد اما سیگار مارلبرو روی آن حتی یک خش هم نیفتاده است، بنابراین حدود 800 تریلی مملو از سیگار مارلبرو را اگر هر تریلی 20 متر در نظر بگیریم ،حدود 16 کیلومتر صف این مسیر تریلی‌های قاچاق سیگار مارلبرو می‌شود.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/407159

اسیدپاشی بر روی همسر سابق

شکوفه (24 ساله) گفت: شب قبل از حادثه (همزمان با شب یلدا) همسر سابقم به نام "حمید" به محل زندگی من آمد و خواست تا به درخواست ازدواج مجدد با وی جواب مثبت بدهم اما من که به هیچ عنوان قصد نداشتم تا به زندگی گذشته خود بازگردم، بار دیگر و همانند درخواستهای گذشته به او پاسخ منفی داده و اینبار، برای آنکه مانع از تکرار درخواستهای مکرر او شوم عنوان داشتم که قصد ازدواج با شخص دیگری را دارم و حمید نیز پس از شنیدن این حرف از خانه خارج شد. روز حادثه، حدودا ساعت هفت بود که از خانه خارج شده بودم که ناگهان فردی مرا با اسم کوچک از پشت سر صدا کرد؛ زمانیکه به پشت سر خود نگاه کردم، حمید را دیدم که در مقابل من ایستاده بود؛ دیگر هیچ چیزی جز سوزش و درد شدید در ناحیه چشم و صورت احساس نکردم تا اینکه به بیمارستان منتقل شدم.
متهم در اعترافات خود عنوان کرد: از چند روز پیش از اقدام به اسیدپاشی، تصمیم به اینکار گرفته بودم اما هربار امیدوار بودم که شکوفه حداقل به خاطر پسر پنج ساله‌مان، به درخواست ازدواج من پاسخ مثبت دهد؛ آخرین بار و همزمان با شب یلدا تصمیم گرفتم تا بار دیگر درخواست خود را مطرح کنم اما زمانیکه شکوفه اینبار مدعی قصد ازدواج با فرد دیگری شد، تصمیم گرفتم تا حداقل مانع از ازدواج او با فرد دیگری شوم.
منبع: http://www.asriran.com/fa/news/340077

+ نوشته شده توسط سیاوش در چهارشنبه 1393/03/21 و ساعت 0:6 | نظر شما

 

تحلیل دی ان آی، راه جدید شناسایی بیماری های عفونی

تعیین نوع دی ان ای ریشه بیماری را پیدا می کند

برای درمان بیماری های شدید عفونی به طور سنتی برای شناسایی عامل آن آزمایش هایی مثل خون انجام می شود. اما این شیوه در بسیاری موارد جوابگو نیست.

گاه عفونت شدید و خطرناک است و جان بیمار را تهدید می کند.

حالا محققان در کالیفرنیا برای حل این مشکل به تحلیل دی ان ای متوسل شده اند.

این تحقیقات در دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو ممکن شده چون در سال های اخیر دستگاه های تجزیه و تحلیل دی ان ای با سرعت فوق العاده ای پیشرفت کرده است.

کار با نمونه برداری از خون یا مایع نخاعی بیمار شروع می شود. همه انواع دی ان اِی کشف شده در نمونه تحلیل می شود تا ویروس، باکتری، قارچ یا حتی انگل عامل بیماری شناسایی شود.

این فناوری "نکست جنریشن سیکوئنسینگ" نامگذاری شده که ترجمه آن "نسل آینده تعیین آرایش پایه های دی ان ای" است.

از جمله یکی از بیماران یک زن ۲۱ ساله بود که دچار عفونت شدید با تب و درد مفاصل شده بود.

پزشکان با آزمایش های معمول موفق به کشف علت عفونت نشدند. به این ترتیب متخصصان در دانشگاه سانفرانسیسکو شیوه تازه را آزمایش کردند.

دکتر چالرز چیو سرپرست مطالعه و تیمش نمونه خون بیمار را در دستگاه تحلیل دی ان ای قرار دادند، دستگاهی که با سرعتی فوق العاده آرایش پایه های دی ان اِی را تعیین می کند.

بعد نتایج با دی ان ای موجود در یک بانک داده های بزرگ مقایسه شد. این بانک حاوی انواع عوامل بیماری های عفونی است.

معلوم شد که دختر ۲۱ ساله مبتلا به یک ویروس مرتبط با آبله مرغان است. و البته با شناسایی علت بیماری، درمان آسان شد و بیمار اکنون خوب شده است.

نتایج این مطالعه در نشریه "تحقیقات ژنوم" (جینوم ریسرچ) چاپ شده است. جزئیات دستگاه های مورد استفاده هم در همین مقاله تشریح شده.

این شیوه همچنین برای درمان یک پسربچه ۱۴ ساله به کار گرفته شد که دچار تورم مغزی شده بود و در وضعیت وخیمی به سر می برد.

آزمایش های معمولی در این مورد هم جواب نداد تا اینکه دستگاه تحلیل دی ان ای ظرف فقط ۴۸ ساعت علت عفونت را پیدا کرد؛ که در این مورد یک باکتری به نام لپتوسپیرا بود که در مناطق حاره ای شایع است.

پسر بچه با تجویز دوز شدید پنی سیلین درمان شد.

دکتر چیو می گوید که این شیوه در مجموع در ۳۰ مورد به کار گرفته شده که در ۲۵ درصد موفق بوده.

بعضی از این ۳۰ مورد دلایلی غیرعفونی داشت.

هرچند این آزمایش ها در محیط دانشگاهی انجام شد اما هزینه این نوع فناوری به سرعت درحال کاهش است و ممکن است در آینده در دسترس مراکز معمول پزشکی قرار گیرد.

منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی

+ نوشته شده توسط سیاوش در دوشنبه 1393/03/19 و ساعت 0:5 | نظر شما

ارتش بیکاران دستیابی کارگران به مزد عادلانه را ناممکن کرده اند

بیکاری عامل مهمی در تشدید کاهش دستمزدها بوده به گونه ای که استثمار نیروی کار اعم از زن و مرد را تشدید کرده و خدمات اجتماعی را کاهش داده است.

به گفته اکبری این فعال کارگری فلزکار مکانیک بیان کرد: حتی در صورت پنهان سازی های معمول و جعل واقعیات از سوی برخی دولت ها، بحران بیکاری در ایران کارکرد غیر قابل انکاری دارد. وقتی دولت ها به ادغام وزارت خانه های متولی صنعت و معدن، و بازرگانی همت گماشتند، این واقعیت دردناک معنایی جز کوچک کردن میدان فعالیت های تولیدی و سپردن امور آن ها به بخش تجاری - سرمایه داری نداشت و این کوچک سازی سازمانی، بنیان اشتغالزایی را ویران کرد.

تجار گرد آمده در اتاق بازرگانی به عنوان اتاق فکر سرمایه داری با پیروی از اصل سود بیشتر با هزینه کمتر در زمان کوتاه تر، با واردات بی رویه کالا از کشورهای دیگر به خصوص چین، چوب حراج را به تولیدات داخلی نواختند، به گونه ای که کارخانه ها یکی پس از دیگری یا تعطیل و یا به انبار کالاهای وارداتی چینی، ترکیه ای و سایر کشور ها بدل شدند.

به گفته اکبری، کارگران در چنین شرایطی حقوق بیمه بیکاری را با درآمد ناشی از دست فروشی، مسافرکشی و شاگردی معاملات ملکی گره زده تا راه بقای خانواده خود را هموار کنند و امروز هم شاهدیم که فرزندان همان کارگران و زحمتکشان، ارتش بیکاران را تشکیل داده اند.

این فعال کارگری ادامه داد: به بیان ساده تر، بیکاری و بحران ناشی از آن تاثیرات معنی داری بر زندگی زحمت کشان دارد که حاصل آن فقر و تنگدستی و تمامی تبعات ناشی از آن است که طیف وسیعی از آسیب های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را به بار خواهد آورد.

وی تصریح کرد: وقتی عرضه و تقاضا در بازار کار به سود سرمایه داری است، دستمزدها به دلخواه آن ها پرداخت خواهد شد. وقتی داشتن شغل مهمتر از میزان دستمزد است، هیچ کارگری برای اعتراض به تعیین حداقل دستمزد ناعادلانه اعتراض نمی کند.

اکبری تاکید کرد: تا بیکاری هست، دستمزدها هیچگاه به دستمزد واقعی نزدیک هم نمی شود. تا بیکاری هست، دستمزد های رسمی و اعلام شده از سوی بخش بزرگی از کارفرمایان به ویژه در بخش خصوصی پرداخت نمی شود. تا بیکاری هست، کسب و کار های غیر رسمی و زیر زمینی شیره جان زحمتکشان را به کالای نامرغوب بدل کرده و روانه بازار مصرف می کند و هیچ اراداه ای قادر به مبارزه با آن نیست. تا بیکاری هست، بازار دست فروشی در میادین، چهارراه ها، اتوبوس ها و واگن های مترو رواج و گسترش خواهد یافت.

این فعال کارگری در پایان اظهار کرد: تا بیکاری هست، نهاد های رسمی و غیر رسمی برای برداشتن حمایت های قانونی و لغو و خنثی کردن قوانین حمایتی از کارگران میدان داری می کنند و جسارت می یابند تا خلاف قوانین موجود در قانون اساسی گرفته تا قانون کار و سایر قوانین مربوطه، مصوبه های ضد کارگری چون دستور العمل استاد - شاگردی را به تصویب رسانده و برای اجرا ابلاغ کنند.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=174046

افرادی که تغذیه نامناسب دارند، شاد نیستند

مطالعات اخیر محققان دانشگاه مسینای ایتالیا نشان می دهد که نوع تغذیه، مهمترین عامل در بروز بیماری های روحی و افسردگی است.
نتیجه این تحقیقات نشان می دهد، افرادی که بیش از اندازه از غذای آماده، فست فود و شیرینی استفاده می کنند، کمتر احساس شادی می کنند و اغلب افسرده اند.
در ادامه این تحقیقات آمده است که اثرات تغذیه ناسالم در کودکی و نوجوانی بروز نمی کند ولی با افزایش سن، این اثرات قابل مشاهده هستند.
بدن انسان دارای میکروارگانیسم هایی به نام «microbiome» است که اغلب در روده زندگی می کنند و به دو گروه باکتری های مفید و مضر تقسیم بندی می شوند.
زمانی که غذاهای مفیدی مانند سبزیجات و میوه جات تازه، غلات کامل، ماهی، کربوهیدرات تصفیه شده و گوشت فرآوری نشده مصرف شود، تعادل مناسبی از باکتری های مفید در روده برقرار می شود که به تجزیه مواد غذایی و زاید کمک می کند.
از سوی دیگر، مصرف بی رویه چربی، غذاهای آماده و فرآوری شده باعث افزایش باکتری های مضر و بروز بیماری های روحی و جسمی می شود.
افراط در مصرف غذاهای آماده و نمک نیز باعث پیری زودرس می شود که در روحیه فرد موثر است.

منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/405858

چگونه ید نمک را حفظ کنیم؟

نمک یددار تصفیه شده نمکی است که ناخالصی‌های نامحلول مانند فلزات سنگین و آهک، شن و ماسه طی فرآیندی در کارخانه حذف شده و ید به آن اضافه شده است.
نمک دریایی به علت داشتن ناخالصی‌های مختلف و حتی فلزات سنگین مثل سرب، جیوه، کادمیوم و یا آرسنیک خاصیت سرطان زایی داشته و مصرف مداوم آن در افراد سالم منجر به بروز ناراحتی های گوارشی، کلیوی، کبدی و حتی کاهش جذب آهن در بدن می شود.
مقدار مصرف نمک روزانه 5 گرم است ولی در حال حاضر مصرف نمک در کشور ما بالا بوده و حدود 3تا2 برابر مقدار توصیه شده سازمان جهانی بهداشت است.
 برای حفظ ید در نمک، باید نمک را دور از نور و رطوبت و در ظرف در بسته پلاستیکی، چوبی، سفالی و یا شیشه های رنگی و تیره نگهداری کرد و جهت اضافه کردن آن به غذا در زمان طبخ، نمک را در انتهای پخت اضافه نمود تا ید آن در حداکثر مقدار حفظ شود.
فقط نمک هایی قابل مصرف و مجاز هستند که شماره پروانه ساخت بر روی بسته بندی آنها درج شده باشد.
دقت کنید که عبارت "نمک ید دار تصفیه شده "بر روی بسته بندی نمک درج شده باشد و از هر گونه نمک با عنوان "صادراتی صنعتی" که مصرف خوراکی ندارد و یا "نمک دریا" که ید کافی ندارد خودداری نمایید.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/339440

وقتی شلوارک همسایه‌ام را در پشت پرده دیدم (طنز)

ما خودمان یک همسایه‌ای داشتیم که از آن همسایه‌ها بود. یعنی کسی جرأت نمی‌کرد حتی برای بدگویی واژه آمریکا را در حضور او به کار ببرد، حتی ترکیب اصلاح‌طلب را. دیگر ماهواره و آزادی بیان بماند. این همسایه ما همیشه پرده‌شان آویزان بود و رعایت می‌کردند که پرده‌شان برنیفتد اما یک بار دم عید پرده‌شان را برانداختند تا بدهند خشک‌شویی. از قضا تا پرده را باز کردند و رفتند روزنامه بیاورند بچسبانند من اتفاقی درون خانه‌شان را دیدم. توی خانه‌شان علاوه بر ماهواره که روشن بود عکس قدی مایکل جکسون هم بود. یک بشکه بزرگ هم گوشه پذیرایی داشتند که صد مدل لیوان کنارش چیده شده بود. خلاصه همین سه قلم مورد را دیدم تا این‌که آقای همسایه را با شلوارک دیدم و از هوش رفتم.

همیشه همین‌طور است، وقتی پرده‌ها برمی‌افتند هوش از سر آدم می‌پرد. به نظرم مردم و مسؤولین خیلی باید مواظب پرده‌هایشان باشند. پرده‌ها اگر کنار زده بشود ممکن است هوش از سر خیلی‌ها بپرد. چون وقتی پرده‌ها کنار می‌رود فعال اقتصادی به مفسد اقتصادی تبدیل می‌شود، وگرنه جلو پرده همه داریم به مملکت خدمت می‌کنیم. مهم پشتِ پرده است، همان که وقتی برافتد نه تو مانی و نه من.

خلاصه که خیلی‌ وقت‌ها در جلو پرده نان و پنیر و سبزی است و طرف فریاد می‌زند از کی اومدین و کی خسته‌اس، اما در پشت پرده به پراید دولتی هم رحم نمی‌کنند و تحویلش نمی‌دهند.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/339457

عنصر زندگی شناخته شد

محققان دانشگاه واندربیلت آمریکا به تازگی دریافته اند که عنصر «برم» برای ادامه حیات ضروری است.
عنصر شیمیایی برم (Bromine) با علامت اختصاری Br در گروه هفتم جدول تناوبی و در خانواده هالوژن ها قرار دارد و عدد اتمی آن 35 است.
محققان دانشگاه واندربیلت آمریکا به تازگی دریافته اند که زندگی تمام موجودات زنده به این عنصر وابسته است.
برمبنای این تحقیقات، برم یک عنصر حیاتی برای تمام حیوانات، از موجودات دریایی گرفته تا انسان محسوب می شود.
محققان در پژوهش های خود، پس از بررسی دقیق مگس های میوه، دریافتند که مگس هایی که در رژیم غذاییشان برم وجود ندارد، نابود می شوند.
این دستاورد در درمان بیماری ها اهمیت فوق العاده ای دارد
و بسیاری از بیماری ها به دلیل کمبود این عنصر در بدن گسترش پیدا می کنند.
کمبود این عنصر باعث فعال شدن آنزیمی به نام peroxidasin می شود. فعال شدن این آنزیم نقش مهمی در بیماری های رسوب بیش از حد کلاژن دارد که باعث ضخیم شدن غشای پایه و اختلالات کلیوی می شود.
مهمترین کاربرد برم،توسعه بافت های بدن است.
نتایج این تحقیقات در شماره اخیر نشریه Cell منتشر شده است.

منبع:http://www.asriran.com/fa/news/339558

کشف طبقه تازه ای از "ابر زمین ها" در راه شیری

قطر این سیاره دو برابر زمین و جرم آن هفده برابر زمین است

منجمان می گویند یک سیاره خیلی بزرگ تر از زمین را کشف کرده اند که برخلاف انتظارشان سطحی خاکی مثل زمین دارد و باید در طبقه بندی تازه ای از سیارات جای گیرد.

این سیاره به نام کپلر-۱۰سی دارای جرمی ۱۷ برابر زمین است و در فاصله ۵۶۰ سال نوری از زمین قرار دارد.

دانشمندان مشخصات این سیاره را در نشست انجمن نجوم آمریکا در بوستون تشریح کرده اند.

آنها اذعان می کنند که این یافته باعث شده سر خود را به حیرت بخارانند.

نظریه پردازان همواره فکر می کردند هر سیاره ای که این قدر بزرگ باشد هیدروژن زیادی جذب خواهد کرد و بیشتر چیزی شبیه به نپتون یا مشتری به نظر خواهد رسید.

پروفسور دیمیتار ساسلوف از مرکز هاروارد اسمیتسونین در علوم اخترفیزیک به خبرنگاران گفت: "راه صحیح نام بردن از آن این است که چیزی بزرگتر از "ابرزمین" (Super Earth) است بنابراین چطور است آن را "مگا زمین" خطاب کنیم."

کپلر-۱۰سی همانطور که از نام آن پیداست توسط تلسکوپ فضایی کپلر ناسا کشف شده است.

این تلسکوپ با جستجوی افت بسیار خفیف نور ستاره مرکزی هنگام عبور سیاره از برابر ستاره به وجود آن پی می برد.

این تکنیک نشان می دهد که قطر سیاره تازه ۲۹ هزار کیلومتر یعنی دو برابر زمین است.

منجمان برای اندازه گیری جرم زمین از تلسکوپ ملی گالیله در جزایر قناری استفاده کردند. این کار با بررسی تعامل گرانشی میان سیاره و ستاره مرکزی انجام شد.

جرم و قطر سیاره نشان داد که نمی تواند از نوع سیارات گازی باشد بلکه چگالی آن احتمالا خیلی بالاست.

در واقع چگالی آن ۷.۵ گرم در سانتیمتر مکعب است که به گفته محققان از زمین (۵.۵ گرم در سانتیمتر مکعب) هم بیشتر است.

جالب اینکه عمر ستاره مرکزی ۱۱ میلیارد سال است یعنی در دوره اولیه تکامل کیهان متولد شده، یعنی زمانی که تصور می شد ستاره ها هنوز عناصر لازم برای شکل گیری سیارات خاکی را نساخته اند.

پروفسور ساسلوف می گوید: "یافتن کپلر-۱۰سی نشان می دهد که سیارات خاکی پیشتر از آنکه تصور می کردیم امکان شکل گیری داشته اند. و اگر امکان ساختن سنگ و صخره وجود داشته، امکان پیدایش حیات هم وجود داشته."

منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی

کره ماه چگونه به وجود آمد؟

به نظر پژوهشگران ماه از برخورد زمین و یک سیاره بزرگ دیگر به وجود آمد شواهد جدیدی از نحوه به وجود آمدن کره ماه به دست آمده است.

پژوهشگران آلمانی در پی آزمایش دوباره نمونه‌های موجود از خاک کره ماه با استفاده از روش‌های جدید علمی، دریافته‌اند که این نمونه‌ها علاوه بر ترکیبات شبیه آنچه که در خاک کره زمین یافت می‌شود، حاوی ترکیبات متفاوتی هم هستند.

نتیجه تحقیقات این گروه در نشریه علمی "ساینس" منتشر شده و در آن آمده است که نتیجه این آزمایش نشان می‌دهد که تنها کره زمین در ایجاد کره ماه در چهار و نیم میلیارد سال پیش نقش نداشته بلکه جسم آسمانی دیگری نیز در این پدیده سهم داشته است.

این پژوهشگران براساس این تحقیقات نتیجه گرفته‌اند که قطعا کره زمین در "دوره جوانی" با یک کره دیگر به اندازه کره مریخ، که دانشمندان آن را تیا نام‌گذاری کرده اند، برخورد کرد و نتیجه آن، انفجاری عظیم و ایجاد "ابر عظیمی" از قطعات و گرد و خاک این دو کره در فضا بود. کره ماه از به هم پیوستن این قطعات پدید آمد.

قطر سیاره مریخ تقریبا نصف قطر کره زمین است.

هر یک از سیاره‌های منظومه شمسی دارای ترکیب شیمیایی اندکی متفاوت از دیگری است و یافت شدن مقادیری از مواد متفاوت با کره زمین در ترکیب شیمیایی کره ماه نشان می‌دهد که دو کره در ایجاد آن دخالت داشته‌اند.

نمونه آزمایش شده را سرنشینان سفینه آپولو به زمین آورده بودند

البته فرضیه به وجود آمدن ماه از برخورد زمین با یک کره دیگر پیش از این تدوین شده بود اما تا یافتن روش جدید آزمایش نمونه‌های کره ماه، شواهد آزمایشگاهی در حمایت از این نظریه در دست نبود.

نمونه‌هایی که پژوهشگران آلمانی مورد آزمایش قرار داده‌اند توسط سفینه‌های آمریکایی آپولو یازده، آپولو دوازده و آپولو شانزده بین سال های ١٩٦٩ تا ١٩٧٢ از سطح ماه برداشته و به زمین آورده شده بود. تا کنون آزمایش‌های متعددی روی این نمونه‌ها صورت گرفته اما تنها پس از کشف روش جدید آزمایش پژوهشگران توانسته‌اند تفاوت‌های ناچیز موجود در ترکیب آنها را تشخیص دهند.

به گفته یکی از پژوهشگران، روش جدید آزمایش امکان آن را می‌دهد تا بتوان ایزوتوپ‌های متفاوت اکسیژن را در نمونه آزمایشگاهی تشخیص داد و به این ترتیب، تفاوت بسیار ناچیز بین ترکیبات کره ماه و کره زمین را مشاهده کرد.

گفته می‌شود که سیاره تیا دارای نوع خاصی از اتم اکسیژن بود و برخی پژوهشگران براساس آزمایش های انجام شده، تخمین زده اند که حدود سی تا پنجاه درصد از کره ماه شمال اجزایی از تیا باشد.

در عین حال، این تفاوت چنان اندک است که شاید نتواند تمامی کارشناسان را صد در صد قانع کند.

منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی




تاریخ: جمعه 23 خرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

تحلیل دی ان آی، راه جدید شناسایی بیماری های عفونی

تعیین نوع دی ان ای ریشه بیماری را پیدا می کند

برای درمان بیماری های شدید عفونی به طور سنتی برای شناسایی عامل آن آزمایش هایی مثل خون انجام می شود. اما این شیوه در بسیاری موارد جوابگو نیست.

گاه عفونت شدید و خطرناک است و جان بیمار را تهدید می کند.

حالا محققان در کالیفرنیا برای حل این مشکل به تحلیل دی ان ای متوسل شده اند.

این تحقیقات در دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو ممکن شده چون در سال های اخیر دستگاه های تجزیه و تحلیل دی ان ای با سرعت فوق العاده ای پیشرفت کرده است.

کار با نمونه برداری از خون یا مایع نخاعی بیمار شروع می شود. همه انواع دی ان اِی کشف شده در نمونه تحلیل می شود تا ویروس، باکتری، قارچ یا حتی انگل عامل بیماری شناسایی شود.

این فناوری "نکست جنریشن سیکوئنسینگ" نامگذاری شده که ترجمه آن "نسل آینده تعیین آرایش پایه های دی ان ای" است.

از جمله یکی از بیماران یک زن ۲۱ ساله بود که دچار عفونت شدید با تب و درد مفاصل شده بود.

پزشکان با آزمایش های معمول موفق به کشف علت عفونت نشدند. به این ترتیب متخصصان در دانشگاه سانفرانسیسکو شیوه تازه را آزمایش کردند.

دکتر چالرز چیو سرپرست مطالعه و تیمش نمونه خون بیمار را در دستگاه تحلیل دی ان ای قرار دادند، دستگاهی که با سرعتی فوق العاده آرایش پایه های دی ان اِی را تعیین می کند.

بعد نتایج با دی ان ای موجود در یک بانک داده های بزرگ مقایسه شد. این بانک حاوی انواع عوامل بیماری های عفونی است.

معلوم شد که دختر ۲۱ ساله مبتلا به یک ویروس مرتبط با آبله مرغان است. و البته با شناسایی علت بیماری، درمان آسان شد و بیمار اکنون خوب شده است.

نتایج این مطالعه در نشریه "تحقیقات ژنوم" (جینوم ریسرچ) چاپ شده است. جزئیات دستگاه های مورد استفاده هم در همین مقاله تشریح شده.

این شیوه همچنین برای درمان یک پسربچه ۱۴ ساله به کار گرفته شد که دچار تورم مغزی شده بود و در وضعیت وخیمی به سر می برد.

آزمایش های معمولی در این مورد هم جواب نداد تا اینکه دستگاه تحلیل دی ان ای ظرف فقط ۴۸ ساعت علت عفونت را پیدا کرد؛ که در این مورد یک باکتری به نام لپتوسپیرا بود که در مناطق حاره ای شایع است.

پسر بچه با تجویز دوز شدید پنی سیلین درمان شد.

دکتر چیو می گوید که این شیوه در مجموع در ۳۰ مورد به کار گرفته شده که در ۲۵ درصد موفق بوده.

بعضی از این ۳۰ مورد دلایلی غیرعفونی داشت.

هرچند این آزمایش ها در محیط دانشگاهی انجام شد اما هزینه این نوع فناوری به سرعت درحال کاهش است و ممکن است در آینده در دسترس مراکز معمول پزشکی قرار گیرد.

منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی




تاریخ: جمعه 23 خرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

بازخوانی نخستین فصل «سرمایه»

حسن مرتضوی

علاوه بر این ما در سرمایه از همان ابتدا با مفاهیم معینی مانند كالا به عنوان سلول جامعه، كار، ارزش و …. روبرو هستیم. با این مفاهیم چگونه باید برخورد كرد؟ سه گرایش عمده در پاسخ به این پرسش مطرح شده است: «الف) گرایش یا رویكرد تاریخی: این رویكرد مفاهیم یادشده را روابطی تاریخاً اولیه می‌داند یعنی مناسبات تاریخی متقدمی وجود دارد كه این مفاهیم در آن شكل گرفتند و تاریخ بشر گذار از اشكال ساده‌تر به اشكال پیچیده‌تری است؛ به این ترتیب سرمایه همانا شرح اشكال تاریخی ساده به اشكال تاریخی پیچیده است. ب) گرایش ساختارگرا: این گرایش مفاهیم یادشده را روابط ساده‌ای می‌داند كه لزوماً به لحاظ تاریخی تقدم ندارند اما روابطی هستند كه به لحاظ ساختاری نقش تبعی نسبت به یك كل پیچیده را دارند. ج) رویكرد عقلانی: این رویكرد مفاهیم مزبور را ایده‌های مجرد یا مدل‌های مجردی می‌داند كه نه به لحاظ تاریخی تقدم دارند و نه رابطه‌ی واقعی تبعی با یك كلیت پیچیده را دارند. این ایده‌های مجرد بیانگر تجریدی ذهنی از واقعیتی پیچیده هستند كه برای شرح و ثبت آن واقعیت به كار می‌روند.»[3]

مثالی می‌زنم؛ جمله‌ی آغازین معروف سرمایه چنین شروع می‌شود:

«ثروت جوامعی كه شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری بر آن‌ها حاكم است چون توده‌ی عظیمی از كالاها جلوه می‌كند؛ كالای منفرد شكل ابتدایی آن ثروت به شمار می‌رود. بنابراین كاوش خود را با تحلیل كالا آغاز می‌كنیم.»[4]



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 23 خرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

شعر بلند «آگهی ترحیم پورتوریکویی»

پدرو پیتری (۲۰۰۴-۱۹۴۴ Pedro Pietri)، شاعر و نمایشنامه‌نویس مشهور پورتوریکویی ساكن نیویورک بود.  که در آثارش بیشتر به درو‌ن‌مایه‌های عدالت اجتماعی و ناسیونالیسم پورتوریکویی می‌پرداخت.
قصیده بلند «آگهی ترحیم پورتو ریکویی» را نخستین بار در سال 1969 خواند و بعدها در سال 1973 برای اولین بار به چاپ رساند.
پیتری در این قصیده بلند، سرنوشت پنج پورتو ریکویی را به تصویر می‌کشد که به امید به دست آوردن پول به دنیای سرمایه‌داری نیویورک پا گذاشته بودند، اما در نهایت مفلس می‌میرند و چشم‌اندازی تیره برای آیندگانشان به جا میگذارند.
 «پورتو ریکو» مجمع‌الجزایری در جنوب شرقی آمریکا است که تحت حاکمیت سیاسی این کشور قرار دارد. نژاد مردم آن تلفیقی از نژاد اسپانیاردها و بومیان جزیره در گذشته است و زبان آنان اسپانیایی است. در اوایل 1950، موج عظیمی از مهاجران پورتو ریکویی در جستجوی شرایط زندگی بهتر به آمریکا، به ویژه نیویورک آمدند.
در زیر ترجمه فارسی این شعر را به همت آقای «پادین فاضلیان» با اندکی تلخیص می‌خوانید.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 23 خرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

به مناسبت ۲۲ خرداد روز جهانی علیه کار کودک

امروز پنجشنبه 12 ژوئن 2014، برابر با 22 خرداد 1393، روز جهانی علیه کار کودک است. این روز در سال 2002 توسط سازمان جهانی کار (آی ال او) معرفی شد. آی ال او هدف از تعیین این روز را توجه دادن به وسعت کار کودک و نیاز به دست زدن به اقدامات و فراهم کردن امکانات در جهت از بین بردن آن اعلام نمود. اهداف مراسم های امسال از طرف این سازمان چنین اعلام شده است:
• دست زدن به اقدام در جهت بهبود حمایت اجتماعی از کودک کار و وسعت بخشیدن به آن.
• ایجاد و یا بهبود بخشیدن به بیمه های اجتماعی برای حمایت از کودکان و کمک به مبارزه علیه کار کودکان.
• حفاظت اجتماعی از کودکان آسیب پذیر.
آی ال او تعداد ثبت شده کودکان دختر و پسر کار را 168 میلیون اعلام کرده است. آمارهای دیگر تعداد کودکان کار در جهان را 215 میلیون نفر ارزیابی کرده اند. در این شکی نیست که تعداد کودکان کار ثبت نشده فراوانند و شمار واقعی کودکان کار بیش از این است. از آمار اعلام شده توسط آی ال او تعداد 85 میلیون نفرشان به کارهای خطرناکی نظیر کار کردن در معادن و کار کردن با مواد شیمیایی در مزارع و مراکز صنعتی اشتغال دارند. ای ال او نگرانی ویژه ای نسبت به کار کودکان عمدتا دختری ابراز کرده که در خانه ها و دور از نظارت افکار عمومی و محروم از هرگونه پوشش حمایتی و قانونی کار میکنند.
سالانه 2 میلیون کودک برای انجام کار اجباری و یا سوء استفاده جنسی قاچاق می شوند. قاچاق کودکان پس از قاچاق مواد مخدر و قاچاق اسلحه پر سود ترین عمل ضد انسانی برای باندها مافیایی است.

اکثر قریب به اتفاق کودکان کار فزندان کارگران و مردم زحمتکش هستند. کار کودک از سرچشمه های اصلی امراض گوناگون روانی و جسمی، محرومیت از آموزش، بی بهرگی از شکوفایی اجتماعی و رشد توان خلاقه کودکان می باشد. سازمانهای بورژوایی نظیر آی ال او عواملی نظیر فقر و یا ضعف حمایت های اجتماعی و دولتی از کودکان کار و خانواده های آنان را به عنوان عوامل کار کودکان به رسمیت می شناسند که مفید است، اما کافی نیست. به همین جهت این سازمان ها گرچه می توانند کمک های معینی در جهت تضعیف کار کودک به عمل آورند، ولی هرگز قادر نخواهند شد آن را ریشه کن نمایند. دلیلش هم اینست که این سازمان ها هرگز دست به ریشه اصلی کار کودک که خود نظام سرمایه داری است نمی برند. آنها معمولا حریص بودن کارفرماهای معادن، کارخانه ها، کارگاهها، شرکت ها و منازل در استفاده از کار کودکان را برجسته می کنند، اما این واقعیت را می پوشاند که خود سیستم سرمایه داری عامل کار کودکان است.
کار کودک بویژه در خانه ها و در کار کشاورزی در همه نظام ها معمول بوده، اما کار در کارخانه ها با شروع سیستم ماشینی در نظام سرمایه داری وسعت زیادی گرفت. انگشتان منعطف کودکان در کارخانه های نساجی، بدن کوچک و منعطف آنان که در لابلای ماشین ها مانور میدادند و تمیزشان میکردند در ابتدا مشوق کارفرمایان برای استثمار شدید و طولانی مدت کار کودکان از چهار سال به بالا به نظر رسید. اما عامل محرکه اصلی سرمایه داران در استفاده از نیروی کودکان کار ارزان بودن این نیرو و مطیع بودن کودکان است. طبعا آزمندی صاحبان سرمایه هم در این میدان نقش دارد. اما هم آن قانونمندی و هم این آزمندی در مبارزه طبقاتی مهار شدنی بوده و کارگران در کشورهای سابق بلوک شرق و در کشورهای توسعه یافته غربی برای دهها سال دولتهای ناظر بر تولید و یا سرمایه دارن بخش خصوصی را ناچار کردند کار کودکان را قانونا قدغن کرده و به جای آن تحصیل اجباری را قرار دهند. پا به پای ضعیف شدن جنبش کارگری این قانون کمتر در عمل رعایت شد. مثلا در دوره شوروی از نیروی کار کودکان در جمع آوری کتان وسیعا استفاده می شد. با فروپاشی شوروی و پیوستن جمهوری های آن و سایر کشورهای بلوک شرق به بازار ازاد سوء استفاده همه جانبه از کودکان و نیروی کارشان وسعتی چشمگیر گرفت. سرمایه داران در کشورهای آمریکا و غرب اروپا در قرن نوزده وسیعا کودکان 4 تا 16 سال را استثمار کردند. مبارزه ای گسترده و شدید طی دهها سال علیه آنها انجام گرفت تا دست آنها به طور نسبی از استثمار کار کودکان کوتاه گردید. اما با دست بالا پیدا کردن آنها در مبارزه طبقاتی حمایت از کودکان کاهش یافت. در نتیجه این امر دوباره استثمار شدید کار کودکان از دهه هشتاد ببعد در آمریکا و غرب وسعت گرفت و با سقوط شوروی و معمول شدن اقتصاد بازار آزاد در کل اروپا این مصیبت وسعتی تکان دهنده یافت.
اما سوء استفاده از کار کودکان در شرق تا حد برده کردن آنها در پاکستان، بنگلادش، برمه (میانمار)، اندونزی، مالزی، کامبوج، لائوس، افغانستان و هندوستان ادامه دارد و ننگی عظیم بر پیشانی سرمایه دارن و دولتهای‌شان بوده و هست. در این کشورها به دلیل فقر و بیکاری وسیعی که این کارفرمای دولت‌ها و سرمایه دارن بخش شبه دولتی و خصوصی بر طبقه مزدبگیر و حقوق‌بگیر تحمیل کرده اند فرزندان آن‌ها به ناچار و در مقیاس چند میلیونی در مزارع، کارگاه ها و در خیابان‌ها به کار پرداخته و می‌پردازند.

کار حرفه ای کودکان که به استثمار شدید و لطمه زدن جبران ناپذیر به شخصیت و جسم و روان دختران و پسران کمتر از 18 سال منتهی می شود باید در جامعه ریشه کن شود. از آنجا که ریشه این مصیبت یزرگ سیستم سرمایه داری است پس جز با نابودی این نظام و جایگزین کردن آن با سیستم سوسیالیستی، کار حرفه ای کودک لغو نخواهد شد. تا رسیدن به چنین شرایطی لازم است ضمن توجه دادن مستمر به این واقعیت‌ها، باید هر قدمی که برای کاهش رنج و مرارت کودکان و پرورش و آموزش آنها برداشته می شود را مورد حمایت قرار داد.

 پایان

+ نوشته شده توسط سیاوش در پنجشنبه 1393/03/22 و ساعت 16:13 | نظر شما

اعتصاب 24 ساعته كاركنان راه‌آهن فرانسه

كاركنان راه‌آهن فرانسه اعتصابی 24 ساعته را آزاد كردند.

به گزارش ایلنا به نقل از شینهوا، این اعتصاب كه از سه‌شنبه شب آغاز شد، در اعتراض به اصلاحات پیشنهادی مسئولان راه‌آهن برای جبران كسری بودجه بخش حمل و نقل ریلی صورت می‌گیرد.

كاركنان راه‌آهن فرانسه پیش از این نیز به دعوت کنفدراسیون دموکراتیک کار، کنفدراسیون عمومی کار و اتحادیه ملی سندیکاهای خودمختار علیه سیاست‌های دولت دست به اعتصاب زده بودند.

از هر دو یا سه قطار سریع‌السیر، فقط یک قطار فعال خواهد بود و انتظار می‌رود این اعتصاب، باعث اختلال شدید در رفت و آمد شهروندان شود.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=175394

تذکر نمایده یزد در مورد اعتصاب کارگران معدن بافق

هم‌اکنون 23 روز از اعتصاب صنفی 5 هزار و 300 نفر از کارگران و مهندسان شرکت سنگ آهن مرکزی در شهرستان بافق می‌گذرد که قطعا این موضوع تأثیر منفی در اقتصاد کشور دارد.

شهر محروم بافق دارای این شرکت بهره‌بردار از سنگ آهن است که این شرکت به مدت 50 سال خوراک کارخانه‌های فولاد کشور را تامین کرده است، با این شرایط ذخایر سنگ آهن این دو معدن در سال آینده به پایان می‌رسد، در این صورت به علت نبود زیرساخت‌های لازم و صنایع جوان معدنی و صنایع دیگر و مجاورت با کویر، این منطقه دچار شرایط بدی خواهد شد.

منبع:http://ilna.ir/news/news.cfm?id=175280 




تاریخ: جمعه 22 خرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

اقتصاد سياسي به زبان ساده(29)

رشد نيروي‌هاي مولده در عصر فئوداليسم

رشد نيروي‌هاي مولده در عصر فئوداليسم از رشد نيروي‌هاي مولده در عصر برده‌داري، بسيار تکامل‌يافته‌تر گشت. تکنيک و راه و روش توليد در کشاورزي و صنايع دستي و کارگاهي به سطح عالي و پيشرفته‌تري رسيد. به عنوان مثال راه‌هاي ديگر توليد مواد غذايي به عنوان زيرمجموعه‌اي کشاورزي پديدار شد. به عبارت ديگر، باغ‌داري و دامپروري از کشاورزي جدا شدند. موکاري، گل‌کاري، کاشتن درختان ميوه و سبزي‌کاري و غيره رشد قابل توجهي پيدا کرد. دام‌پروري هم بيش از پيش رشد يافته و در توليد شير، ماست، دوغ، کره، پنير، پشم، پوست، گوشت و غيره پيشرفت‌هايي حاصل شد.

ابزار کار صنعت‌گران کارگاهي و راه‌هاي توليد مواد خام بهتر شد؛ در اين دوره اختراع قطب‌نما، کمک بزرگي به تکامل و پيشرفت کشتي‌راني کرد. گسترش وسايل حمل و نقل، کمک بسيار قابل توجهي به جابجايي محصولات توليدي در اين عصر نمود. باروت و کاغذ اختراع شد، چاپ کتاب رواج يافت، شغل‌ها و حرفه‌هاي تازه‌اي به خاطر نياز جامعه‌، به وجود آمد که از آن جمله عبارت بودند از اسلحه‌سازي، ريخته‌گري، قفل‌سازي، چاقو سازي و چندين حرفه‌ي ديگر.

در عصر فئوداليسم هرچه نيروي‌هاي مولده به مرور زمان بيشتر تکامل مي‌يافت، روابط توليدي (مناسبات توليد) همانند يک ترمز عمل مي‌کرد و چهار چوب تنگ روابط توليدي (مناسبات توليد) را بيش از پيش براي خود تنگ مي‌ديد (مانند کودکي که هر چه بزرگ‌تر مي‌شود، لباس تن او برايش تنگ‌تر مي‌گردد.) دهقانان که زير فشار و استثمار و سرکوب فئودال‌ها  قرار داشتند، در شرايط و وضعي نبودند که سطح توليد محصولات کشاورزي را بالا ببرند.

بنابراين بارآوري و محصولات دهقانان با توجه به رشد ابزار توليد، روز به روز کم‌تر مي‌شد. در شهرها هم کار صنعت‌گران کارگاهي در اثر وجود مشکلات و موانعي که قوانين و مقررات عصر فئوداليسم، به وجود آورده بود، بارآوري آن‌ها کاهش پيدا کرد. اين‌ها مجموعه شرايط عيني و واقعي بودند که نشان مي‌دهد که نيروي‌هاي مولده و روابط توليدي (مناسبات توليد) با هم ناسازگاري بيشتري پيدا کرده‌اند به طوري که هيچ راه حل واسطي براي اين ناسازگاري در شرايط و عصر فئوداليسم، پيدا نمي‌شود. به عبارت ديگر تغييرات تدريجي و کمي نيروي‌هاي مولده سبب گرديده است که روپوش و روبناي خود را پاره کند و با يک جهش انقلابي، جامعه‌ي‌ نويني را پايه‌ريزي نمايد.

بدين ترتيب ضرورت واقعي و عيني موجود در جامعه‌ي‌ ايجاب مي‌کرد که اين روابط توليدي (مناسبات توليد) کهنه، به زباله‌دان تشريف ببرند و جاي آن را روابط توليدي (مناسبات توليد) جديدي که کاپيتاليسم يا سرمايه‌داري نام دارد، جاي آن را بگيرد.

ادامه دارد




تاریخ: جمعه 20 خرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

به مناسبت ۵ ژوئن، برابر با 15 خرداد ماه روز جهانی محیط زیست

سرمایه‌داری و محیط زیست (2)
میک بروکس |
Mick Brooks  | آگوست ۲۰۰۶
ترجمه: علی صادقی

 صید بی‌رویه‌ی ماهی‌ (Overfishing)
”تصور کنید مردم چه خواهند گفت اگر دسته‌ای شکارچی تور صیادی بلندی به طول یک مایل را بین دو وسیله‌ی نقلیه‌ی عظیم نگه‌دارند و آن را با سرعت در میان دشت‌های آفریقا به همراه خود بکشند.“  این سرهم‌بندیِ تخیلی، مانند قطعه‌ای از  فیلم‌های «ماکس دیوانه» (Mad Max)، همه چیز را بر سر راهش جاروب خواهد کرد: از حیوانات شکارگری مثل شیر و پلنگ، و گیاه‌خواران کُندِ در معرض انقراضی چون کرگدن و فیل، تا رمه‌هایی از آهوان و گاوهای وحشی افریقایی، و دسته‌های خانوادگی گرازها و کفتارها. ماده‌های باردار نیز در امتداد این تور عظیم جاروب می شوند، و تنها کوچک‌ترین حیواناتِ کم‌سال قادر خواهند بود از خلال شبکه‌‌های تور بگریزند. ... برای حدود یک سومِ حیواناتی که در این تور گرفتار می‌شوند بازاری وجود ندارد، زیرا طعم خوبی ندارند، یا صرفاً به این دلیل ساده که بسیار کوچک‌اند یا بسیار له‌ و‌ لَوَرده‌اند. توده‌ای از لاشه‌ها نیز در دشت تخلیه می‌شوند تا توسط مُردار خواران مصرف شوند. این شیوه‌ی مؤثر اما فوق‌العاده غیرگزینشیِ کشتارِ حیوانات، ماهی‌گیری با تور متحرک (trawling) نامیده می‌شود.“ [چارلز کلاور: چگونه صید بی‌رویه‌ی ماهی‌ها دنیا و مصرف غذایی ما را تغییر می‌دهد. Ebury Press, 2005]
چنین چیزی نباید مجاز باشد، اما واقعیت دارد و در حال رخ دادن است. هنگامی که منطقه‌ی غنیِ ماهی‌گیریِ «گرَند بَنکز» (Grand Banks) در سواحل نیوفاوندلند (Newfoundland) کشف شد، گفته می‌شد (با کمی اغراق) می‌توانید از میان آب با قدم گذاشتن بر پشت ماهی‌ها رد بشوید، بی‌آنکه پای شما خیس شود. اکنون اما این سواحل بسته‌ شده‌اند و ماهی کُد اطلس (Atlantic cod) یک گونه‌ی در معرض انقراض محسوب می‌شود. نظیر این اتفاق برای «نیزه‌ماهیِ آبی» (blue marlin) هم رخ داده است. به همین سان، اکنون نسل «ماهی تونِ آبی» (bluefish tuna) نیز در حال انقراض است. در عین حال، به رغم ممنوع‌‌شدن ماهی‌گیری در سواحل «گرَند بَنکز» از سال ۱۹۹۲، این منطقه هیچ‌گاه به لحاظ بارآوری دریایی ترمیم نشد. ماهی‌گیریِ بی‌رویه مثالی است از اینکه چگونه حرص و طمع سرمایه‌دارانه بشرا را با فجایع زیست‌محیطی مواجه می‌کند.
«کلاور» روزنامه‌نگار نشریه‌ی «دیلی تلگراف» است، پس انتظار نمی‌رود که تحلیلی سوسیالیستی [از آنچه گه گزارش کرده است] ارائه دهد. اما او این واقعیت را روشن ساخته است که چگونه کشورهای اروپایی به شرکت‌های سازنده‌ی ادوات ماهیگیری با تور متحرکْ یارانه (کمک‌هزینه) می‌دهند تا روند کنونی ماهی‌گیریِ بی‌رویه را وخیم‌تر سازند؛ اینکه چگونه صنایع ماهی‌گیری در اثر بحرانِ کمبود ماهی‌های متعارف، که ناشی از عمل‌کرد خود آنهاست، در جستجوی کمک مالی و اعانه‌های دولتی هستند؛ و اینکه چگونه پس از نابودسازیِ مناطق ماهی‌گیری در مجاورتِ سواحل آمریکا و اروپا، اینک صنایع «ماهی‌گیری با تور متحرک» به سواحل آفریقا هجوم آورده‌اند تا همان کسب‌و‌کارِ فلاکت‌‌آورِ متکی بر صید‌ بی‌رویه را در آنجا تکرار کند. این صنایع در طی این فرآیند معیشتِ ماهی‌گیران محلی را را نابود خواهند ساخت، یعنی معیشت کسانی را که طی نسل‌های متوالی به شیوه‌ای پایدار (sustainable)  در مجاورت سواحل‌شان ماهی‌گیری کرده‌اند.
از اینجا به کجا می‌رویم؟
آیا تحلیل‌ها و برنامه‌ی «سبزها» برای رویارویی با مشکلات زیست‌محیطی به ما کمکی می‌کنند؟ اگر چه سبزها دارای مجموعه‌ی منسجمی از ایده‌ها نیستند (برخی حتی ممکن است آن‌ها را سوسیالیست تلقی کنند)، دو رگه‌ی فکری مشترک به طور  مداوم در تبلیغات آن‌ها تکرار می شوند: 
«جمعیت سیاره‌ی زمین بیش از حد زیاد شده است.»؛  «منابعِ کافی برای همه‌ی انسان‌ها وجود ندارد.»
این باورها برآمده از انگاره‌‌های اقتصاددانان مرتجعی به نام توماس مالتوس است، که مهم‌ترین آثارش در سال‌های واپسین قرن هجدهم و  ابتدای قرن نوزدهم منتشر شد‌ه‌اند.  بر مبنای دیدگاه مالتوس، طبیعت برای ما ضیافتی فراهم آورده است که ظهور اضافه جمعیت بر سیاره‌ی زمین، این ضیافت را مختل ساخته است. مالتوس فکر می‌کرد که بریتانیا دارای اضافه جمعیت است. در دوره‌ای که او ایده‌هایش را می‌نوشت، احتمالاً جمعیتی کمتر از ده میلیون نفر در بریتانیا زندگی می‌کردند، که نیمی از این جمعیت درگیر کشاورزی و فعالیت‌های مربوطه بودند. اکنون این جزیره میزبان جمعیتی بالغ بر شصت میلیون نفر است که کمتر از پنج درصد آن درگیر تولید غذای کل این جمعیت هستند. در‌ واقع ما تمام مواد غذایی مورد نیازمان را خود تولید نمی‌کنیم؛ بلکه برای پرداختِ هزینه‌‌ی مواد غذایی‌مان کالاهای کارخانه‌ای و خدمات مالی و دیگر خدمات را صادر می‌کنیم، و سایر کشورها بنا بر جایگاه خود در نظام تقسیم کار جهانی، رویه‌ای معکوس را انجام می‌دهند. متغیر اساسی‌ای که در نظریات‌ مالتوس غایب بود، بهره‌وری است. این به معنای آن است که زمین می‌تواند مواد غذایی لازم برای جمعیت رو به رشدی از انسا‌ن‌ها را در طی زمان تأمین کند. با بهبود پیوسته‌ی استانداردهای زندگی طبقه‌ی کارگر در نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم، ایده‌های مالتوس به طور وسیعی بی‌اعتبار شدند (چرا که مطابق نظریه‌ی او این امر ناممکن می‌نمود). بهره‌وری ارتقاء یافت و طبقه‌ی کارگر از طریق مبارزه‌ی طبقاتی قادر شد که از بخشی از ثروت تولید شده توسط خودش برخوردار گردد.
نظریه‌ی پایه‌ای مالتوس درباره‌ی جمعیت هنوز هم به طور مکرر از سوی مصیبت‌اندیشانِ (doomsayers) مدرن احیاء می‌شود. با این حال، این نکته هم قابل توجه است که مالتوس به عنوان نماینده‌ای از طبقه‌ی صاحبان زمین، به طور ماهرانه‌ای  واقعیتِ تقسیم جامعه به طبقات را را نادیده می‌گرفت و اینکه برخی مردم در مقایسه با سایرین، سهم بزرگتری از منابع را دریافت می‌کنند. در مقابل، او عملاً فقرا را به خاطر فقرشان سرزنش می‌کرد.
اما آیا این درست نیست که منابع طبیعی محدود هستند؟ البته که این‌گونه است. اما ما دقیقاً نمی‌دانیم که این منابع چه هستند و میزان آن‌ها چقدر است. مورد نفت را در نظر بگیریم. حتی روشن نیست که شرکت‌های بزرگ نفتی چه میزانی از  ذخایر نفتی را تحت مالکیت خود دارند. شرکت «بریتیش پترولیوم» (BP) اخیراً «گزارشی» از میزان ذخایر مهم خود منتشر کرده است. به واقع، این شرکت تصریح کرده است که نفت، که مردم فکر می‌کردند از ۳۰۰ میلیون سال پیش در لایه‌های زیرینِ زمین جای داشته است، در‌ واقع [دیگر] وجود ندارد. آیا این به معنای آن است که ذخایر بالقوه‌ی جهانیِ نفت خام واقعاً تحلیل رفته است؟ سهام‌داران این شرکت، گزارش یاد شده را صرفاً نوعی حقه‌ی مالی می‌انگارند. مسلما در اثر این ماجرا قیمت سهام مربوطه کاهش یافت. اما برآورد میزان کنونی منابع جهانی، فارغ از اینکه در مالکیت شرکت‌ها باشند یا صرفا در انتظار استخراج از دل زمین باشند، بسیار دشوارتر از جمع بستن ساده‌ی آن‌ها بر اساس حدس‌های شرکت‌ها درباره‌ی موجودیِ ذخایرشان است.
برخی از دلایل این امر  از این قرار است: اگر قیمت نفت‌خام دو برابر شود و به سطح بشکه‌ای ۷۷ دلار بالا برود (در زمانی نه چندان پیش‌تر، قیمت نفت بشکه‌ای ۳۵ دلار بود؛ اما در زمان زمان انتشار این مقاله واقعاً به چنین سطحی رسیده است)، استخراج نفت در همه‌ی بخش‌های ذخایز نفتیِ موجود، ناگهان توجیه اقتصادی (از نظر سودآوری) می‌یابد و همه‌ی بخش‌های ذخایر نفتی اهمیت بالایی پیدا می‌کنند. اما اگر قیمت نفت‌خام به نصف آن کاهش بیابید، بسیاری از این منابع واقعی، دیگر به لحاظ اقتصادی ذخایر نفتی به شمار نمی‌روند. این امر کاملاً در راستای منطق سرمایه‌داری است. دانشمندان از دهه‌ها پیش تاکنون از چگونگی استخراج نفت از لایه‌های سنگی اشباع شده از قیر (bituminous shale) آگاهند. اما تحت قوانین سرمایه‌داری، استخراج آنْ اقتصادی و به صرفه نیست. 
حتی اگر بپذیریم که ما هم‌اکنون در آستانه‌ی مرزهای نهاییِ منابع قرار داریم، پاسخ ما چه باید باشد؟ مالتوس به مثابه توجیه‌کننده‌ی ثروتمندان، مقوله‌ی نابرابری‌های موجود در جوامع ما را با زیرکی از تحلیل‌های خود حذف کرد. مطمئناً نخستین کاری که باید بکنیم حذف شیوه‌ی زیست مصرفی تجمل‌آمیز ثروتمندان است، که میزان نامتناسبی از منابع زمین را می‌بلعد. دومین اقدام لازم، انجامِ یک پیمایش و برآورد جهانی از منابع موجود است، تا دریابیم دقیقاً چه میزان از همه‌ی این منابع را در اختیار داریم. 
سپس باید بر بدیل‌های تولیدی و انطباقی متمرکز شویم. نیازمند آنیم که درباره‌ی بدیل‌های سوزاندن‌ِ سوخت‌های فسیلی به دقت چاره‌اندیشی کنیم. اما تحت نظام سرمایه‌داری قادر به انجام چنین کاری نخواهیم بود؛ بخشی به دلیل منافع ویژه‌ و مقرری که سرمایه‌دارانِ حوزه‌ی هیدروکربن از آن سود می‌برند، نظیر آنان که اینک در کاخ سفید مستقر شده‌اند و بر فرآیندهای تصمیم‌گیری در بیشتر دولت‌های سرمایه‌داری چیرگی دارند. در‌ واقع بخش‌های مسلط در طبقه‌ی صاحبان سرمایه آن‌هایی هستند که با حوزه‌ی سوخت‌های فسیلی پیوند دارند. مشکل دیگر آن  است که انرژی‌های بادی و موجی (wave energy) و سایر منابع انرژیِ پایدار (sustainable) ‌از سوی سرمایه‌دارانْ جدی انگاشته نمی‌شوند، چون آن‌ها نمی‌توانند برای کسب سود هنگفت از این حوزه‌ها راهی بیابند. بنابراین تحقیقات کافی درباره‌ی قابلیت به‌کارگیری و زیست‌پذیری این منابع انرژی جایگزین انجام نشده است. سرانجام، اگر واقعاً ضروری است، تا موقعی که انرژی‌های جایگزین پا به عرصه بگذارند، ما باید نظام عادلانه‌ای از سهمیه‌بندی منابع را پیاده‌سازی کنیم.
اما تحت سیطره‌ی نظام سرمایه‌داری چگونه قادر به انجام این اقدامات خواهیم بود؟ ما قادر به این کار نخواهیم بود. مکانیزم قیمت که مورد تحسین اقتصاددانان واقع می‌شود، اساساً [مکانیزمی] واکنشی است. هنگامی که قیمت بنزین بالا می رود، مردم بیشتر به خرید اتومبیل‌هایی با مصرف بهینه‌ی سوخت گرایش می‌یابند. اما واقعیتِ افزایش قیمت‌های نفت در‌ واقع نشانه‌ای از آن است که سرمایه‌داری در حال تلف کردن منابع زمین بوده است. بنابراین برنامه‌ی عمل ما در رابطه با محیط زیست، طرحی برای سوسیالیسم جهانی خواهد بود.
آیا سرمایه‌داری جهانی کاری در جهت رفع آشفتگی‌ها و مشکلاتی که در این مدت به بار آورده است انجام خواهد داد؟ حتی امپریالیست‌های تحت محاصره‌ی «مافکینگ» (Mafeking) هم به منظور بقای خود، برای دوره‌ایْ راهکارِ سهمیه‌بندی (کمونیسم در مصرف) را در پیش گرفتند. [اشاره به نبرد معروفی موسوم به «جنگ دوم بوئرها» است که به سال ۱۸۹۹ میان نیروهای‌انگلیسی و مستعمره‌نشینان هلندی تبارِ آفریقای جنوبی در گرفت. طی این نبرد نیروهای انگلیسی برای چندین ماه - در منطقه‌ی «مافکینگ»- به محاصره‌‌ی بوئرها در آمدند- م.] 
شاید سرمایه‌داری قادر به انجام کارهایی باشد؛ اما نمونه‌ی ماهی‌گیری بی‌رویه نشان‌دهنده‌ی مشکلاتِ پیشاروی این امکان است. دولت سرمایه‌داری در اسارت منافع مقررِ سرمایه‌داران قرار دارد: صنعت کشتی‌سازی و صنعت ماهی‌گیری برای دریافت کمک‌‌های مالی و یارانه‌های دولتی فریاد و فغان سر می‌دهند. رقابتْ که همواره ضعیف‌ترین‌ها را از دور خارج می‌کند، تنها در کتاب‌های درسی مطلوب است، نه برای افراد و بخش‌هایی مانند آنها. همچنان‌که دسترسی به منابع دشوارتر می‌شود، کشورهای سرمایه‌داری با شرارت و درنده‌خوییِ بیشتری با یکدیگر می‌ستیزند. کشورهای آفریقایی برای ایستادگی در برابر ناوگان ماهی‌گیری با تورهای متحرکِ اعزام شده از سوی اتحادیه اروپا توان اندکی دارند.
بیرون از کاخ سفید (جایی که هوادارانِ «مسطح بودنِ زمین» در آن مستقرند)، توافق عامی در این باره وجود دارد که گرمایش جهانی مشکل بسیار بزرگی است، و در‌ واقع بزرگترین مشکل زیست‌محیطی ست که جهان تاکنون با آن مواجه شده است. قدرت‌های سرمایه‌داری در شهر کیوتو ملاقات کردند و به توافقی دست یافتند [اشاره به «پیمان کیوتو» [۳] - م.]، که دولت آمریکا از تعهد به آن سر باز زده است. اما آمریکا با جمعیتی کمتر از پنج درصدِ جمعیت جهان، یک‌چهارمِ کل گازکربنیک انتشار یافته به جوّ زمین را تولید می‌کند [در اینجا آن بخشی از گازکربنیکِ راه یافته به درون جوّ مورد نظر است که منشاء غیر طبیعی، و یا خاستگاهی انسانی یا anthropogenic دارد- م.]. بر این اساس، امتناع دولت آمریکا، پیمان یاد شده را تا حد زیادی بی‌معنا می‌‌سازد. اما بسیاری از کشورهایی هم که متعهد شدند مطابق با اهداف پیمان کیوتو، افزایش انتشار گازکربنیک (نه انتشار گازکربنیک) را متوقف سازند، در اجرای آن شکست خوردند. چرا که برای یک دولت سرمایه‌داری بسیار دشوار است که فعالیت‌های ده‌ها هزار شرکت سرمایه‌داری را که عامل اصلیِ انتشار گازکربنیک هستند کنترل نماید. همگان در این مورد توافق دارند که پیمان کیوتو مشکل گرمایش زمین را حل نخواهد کرد. این توافق‌نامه معمولاً به عنوان «قدم اول» توصیف می شود، اما کیست که نداند که همین قدم نخست نیز در‌ واقع هرگز برداشته نشده است.
بر این اساس، سوسیالیسمِ جهانی تنها راهی است که از طریق آن قادر به محفاظت از محیط‌زیست خواهیم شد؛ یعنی حفاظت از سیاره‌ی زمین، که خانه‌‌ی مشترک ماست.


پانوشت (توضیحات مترجم):
[۱] علاوه بر نمونه‌ی ذکر شده از سوی مولف، وبسایت‌های متعددی - به ویژه در آمریکا- حول تشکیک شواهد و برهان‌های علمیِ مربوط به گرمایش زمین و یا نفی نقش عامل انسانی در تغییرات اقلیمی «فعالیت» می‌کنند. برخی از وبسایت‌های شناخته‌شده‌تر در این زمینه عبارتند از: 
CO2 Science:
http://www.co2science.org
NIPCC:
http://climatechangereconsidered.org
Heartland:
http://heartland.org
نکته‌ی جالب توجه در مورد فعالیت‌های «شبه علمی» یا «شبه‌ روشنگرانه‌»ي این‌گونه وبسایت‌ها، چگونگیِ وابستگی‌های نهادی و مالی آنهاست. برای مثال موسسه‌ی «Heartland» که ۲۹ سال سابقه‌ی فعالیت، و بودجه‌ی سالانه‌ای برابر ۶ میلیون دلار دارد، اهداف بنیادین خود را (در بخش درباره‌ی ما) چنین معرفی می‌کند:
” ماموریت «Heartland» کشف، گسترش و ارتقای راهکار‌های مبتنی بر «بازار آزاد» برای مشکلات اقتصادی است. “

در باب علت پافشاری کمپانی‌های بزرگ و به ویژه کنسرن‌های بزرگ نفتی بر انکار نقش عامل انسانی در روند گرمایش زمین شاید گزارشی که اخیرا، همزمان با کنفرانس جهانی زیست‌محیطی ورشو (نوامبر ۲۰۱۳)، در روزنامه‌ی گاردین منتشر شده است تا حدی گویا باشد: 
نود شرکت به تنهایی عامل تولید دو سوم گازهای گلخانه‌ای در جهان
یک پژوهش تازه نشان می‌دهد که ۹۰ شرکت در جهان به تنهایی دو سوم گازهای گلخانه‌ای در جهان را تولید می‌کنند. اکثر این شرکت‌ها در صنایع نفت و گاز فعال هستند و بیشترشان نیز شرکت‌های سرمایه‌گذاری به شمار می‌روند.
[۲] دویچه وله: هشدار کارشناسان در مورد خطر فروپاشی اکوسیستم جهانی
کارشناسان در آستانه نشست سازمان ملل در برزیل هشدار داده‌اند که تغییرات اقلیمی، رشد جمعیت و نابودی روزافزون محیط‌‌‌ زیست می‌تواند در همین قرن کنونی به فروپاشی برگشت‌ناپذیر اکوسیستم در جهان بیانجامد.
[۳] «پیمان کیوتو» (Kyoto Protocol): در دسامبر ۱۹۹۷ طی کنفرانسی به ابتکار سازمان ملل متحد در شهر کیوتو،‌ برنامه‌ای برای کاهش نرخ فزآینده‌ی انتشار سالانه‌ی گازهای گل‌خانه‌ای از سوی کشورها - به ویژه گازکربنیک- مدون شد، که به نام «پیمان کیوتو» شناخته می‌شود. در این توافق‌نامه [که دولت‌های آندورا، سودان جنوبی، آمریکا و کانادا از پیوستن نهایی به آن امتناع کردند] به دلیل سهم بیشتر کشورهای توسعه‌یافته در انتشار گازهای گل‌خانه‌ای در طی دوران رشد صنعتی آن‌ها (از ۱۵۰ سال پیش تا کنون)، برای این کشورها تعهدات بیشتری لحاظ شده است. در سال ۲۰۰۱ در جهت تدارک مقدمات اجراء و پیاده‌سازی این پیمان، مفاد توافقات مدونِ پیشین، در قالب «توافقات مراکش» تدقیق شد و مقرر گردید که از سال ۲۰۰۵  اجرای این برنامه‌ها از سوی کشورهای امضاء کننده الزامی گردد. در این برنامه همچنین رویه‌ای عملی برای برآورد منظم و دقیق میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای از سوی کشورها پیش‌بینی شد؛ و نیز امکانی برای تبادل تجاریِ سهم‌های مقرر کشورهای توسعه‌یافته در انتشار گاز کربنیک (Carbon Trade Exchange) تا سال ۲۰۱۵ در نظر گرفته شده است [که از دید بسیاری از منتقدینْ تصمیم مناقشه‌انگیزی تلقی می‌شود]. نخستین فاز اجرای رسمی این توافق‌نامه برای دوره‌ی زمانی بین سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ در نظر گرفته شد؛ پس از آن در دسامبر ۲۰۱۲ در نشست تازه‌ای در قطر، «اصلاحیه‌ی دوحه بر پیمان کیوتو» مدون شد که به موجب آنْ دور تازه‌ای برای تعهد کشورها به این پیمان (از ابتدای سال ۲۰۱۳ تا انتهای سال ۲۰۲۰ ) تعیین شد. در این اصلاحیه‌ همچنین بندهایی از توافقات پیمان کیوتو بر مبنای تجربیات فاز اول پیاده‌سازی آنْ مورد بازبینی و اصلاح قرار گرفت. به موجب «اصلاحیه‌ی دوحه»، برای فاز دوم اجرای پیمان کیوتو، بر فهرست گازهای گل‌خانه‌ایِ موضوعِ تعهدِ کشورها افزوده شد.  با این حال از میان کشورهای توسعه‌یافته، علاوه بر آمریکا (که از پیوستن نهایی به این پیمان خودداری کرده بود) و کانادا (که پس از پیوستن، در سال ۲۰۱۱ از این معاهده خارج شد) کشورهای ژاپن، روسیه و زلاندِ نو از پذیرش گازهای اضافه شده به فهرست گازهای گل‌خانه‌ای فاز دومِ اجرای این پیمان امتناع کرده‌اند. [توضیحات فوق ترجمه‌ی فشرده‌ای است از بخش آغازین مدخل مربوط به «پیمان کوتو» در وبسایت «برنامه‌ی میثاق تغییرات اقلیمی سازمان ملل»: United Nations Framework Convention on Climate Change ]
با این حال، پیمان کیوتو همواره از زوایای زیادی مورد انتقاد بوده است، که مهمترین آن‌ها عبارتند از: ناکافی بودن برنامه‌ی مدون شده در مقایسه به نرخ رشد عوامل انسانیِ مسببِ تغییرات اقلیمی؛ فقدان اهرم‌های اجرایی برای پیاده‌سازی و پیشبرد توافقات انجام شده و ملزم ساختن کشورها به اجرای تعهدات‌شان. در عمل نیز این پیمان تاکنون تأثیر واقعیِ چندانی در مهار نرخ فزآینده‌ی تولید گازهای گلخانه‌ای نداشته است، که این واقعیتْ با در نظر گرفتن شکاف زیست‌محیطیِ هم‌بسته با منطق سرمایه و نیز اولویت حفظ نرخ سود و رشد اقتصادی -به ترتیب- برای شرکت‌ها و کشورهای سرمایه‌داریْ (که لاجرم توافقات بین‌المللی را به حاشیه می‌برد) نباید اساساً جای شگفتی باشد. [م.]




تاریخ: جمعه 17 خرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط امید

به مناسبت ۵ ژوئن، برابر با 15 خرداد ماه روز جهانی محیط زیست

سرمایه‌داری و محیط زیست (1)
میک بروکس |
Mick Brooks  | آگوست ۲۰۰۶
ترجمه: علی صادقی

مسائل زیست‌محیطی برای همه‌ی ما ساکنین سیار‌ه‌ی زمین اهمیت حیاتی دارند، اما مشکلات زیست‌محیطی و فجایع زیست‌محیطی‌ محتملی که با آنها مواجه می‌شویم ثمرات نظام سرمایه‌داری هستند.

مگر نه آنکه سرمایه‌دارها هم بر روی این سیاره زندگی می‌کنند؟ آیا آنها از این امکان نفعی خواهند برد که نوع بشر، که فراتر از منافع آنها، شامل وجود خود آنها نیز می شود، منقرض شود؟ البته که این رخدادِ محتملْ در حوزه‌ی علایق و منافع آنها نیست. اما اتفاقاتی که تحت نظام سرمایه‌داری رخ می‌دهند تنها بازتاب علاقه و منافع سرمایه‌دارهای منفرد نیستند. بلکه رویدادها از منطق نظام پیروی می‌کنند.
انگلس توضیح می‌دهد: ”از آنجا که سرمایه‌دارانِ منفرد درگیر تولید و مبادله برای تعقیب سودهای آنی و بی‌واسطه‌ی خود هستند، تنها نزدیک‌ترین و مستقیم‌ترین نتایج را در نظر می‌گیرند. برای مثال چه چیزی مانع از آن بود که مزرعه‌دارانِ اسپانیاییِ کوبا درختان دامنه‌ی کوه‌ها را بسوزانند تا از خاکستر آنها کودهایی به دست آورند که تنها برای یک نسل از درختان قهوه‌ی بسیار سودآورشان کفایت می‌کرد؛ در حالی‌که پس از آن، باران‌های سنگین استوایی لایه‌ی فوقانی و بی‌حفاظ زمین‌های به جا مانده در کوهپایه‌ها را به کلی شُستند تا فقط لایه‌‌های سنگیِ زیرین بر جای بماند. در پیوند با طبعیت، هم‌چنان‌که با جامعه، شیوه‌ی تولید کنونی به طور برجسته‌ای تنها نسبت به نتایج آنی و بسیار ملموس دغدغه دارد.  سپس از اینکه اقداماتی که به نتایج فوریِ خوشایند منجر می‌شوند، پیامدهای دورترِ کاملا متفاوتی دارند و اغلب به نتایجی با ماهیت متصاد منجر می‌شوند، اظهار شگفتی می‌شود.“ [انگلس: نقش عامل کار در گذار از میمون به انسان]

مساله آن است که در یک اقتصاد غیر برنامه‌ریزی شده، هیچ طرح و برنامه‌ و دغدغه‌ای برای موضوعات زیست‌محیطی وجود ندارد. تفاوت در آن است که اینک هرج‌و‌مرجِ سرمایه‌دارانه فجایع زیست‌محیطی را در مقیاسی بسیار بزرگتر از عهد باستان ایجاد می‌کند.  
شیوه‌ی تولید سرمایه‌دارانه فاقد برنامه‌ است. تباهی زیست‌محیطی به سادگی کاملا در بیرون از ترازنامه‌ی مالیِ هر سرمایه‌دارِ منفرد جای دارد.

”انسان به واسطه‌ی آگاهی، مذهب یا هر چیز دیگری که مایلید، قابل تمایز از حیوانات است. انسان‌ها هنگامی قادر به بازشناسی خود [و درک این تمایز] می‌شوندکه شروع به تولید وسایل معاش خود می‌کنند، مرحله‌ای که مشروط و منوط به تشکیلات مادی (فیزیکی) آنهاست.“ (یعنی شیوه‌ی تولید) ”انسان‌ها با تولید وسایل معیشت خود، به طور غیر مستقیم در حال تولید زندگی مادی خود هستند.“ [ایدئولوژی آلمانی، مارکس و انگلس؛ گزیده‌ی آثار، جلد پنجم. ص. ۳۱]

شرکتی را در نظر بگیرید که آهن و فولاد تولید می‌کند و از طریق این محصولاتْ درآمد کسب می‌کند. البته این شرکت دود هم تولید می‌کند؛ این آلودگی قطعا زیان بار و آزار دهنده است، اما از آنجا که شرکت بابت آن جریمه نمی‌شود، برایش اهمیتی ندارد که چقدر دود بیرون می‌دهد. اما چه کسی می‌پردازد؟ ما می‌پردازیم. ما این هزینه را از طریق ابتلاء به بیماری‌های ریوی و تنفسی می‌پردازیم.  «سازمان خدمات سلامت ملی» هم با درمان ما هزینه‌ی آن دود‌های تولید شده را می‌پردازد. پس ما در واقع دو بار می‌پردازیم؛ در‌حالی که شرکت یاد شده چیزی نمی‌پردازد. از این رو، این ادعا که بازارْ به طور «بهینه‌»ای با محیط‌زیست رفتار می‌کند، مضحک است.

بنابراین چه خواهد شد اگر حیات بشر بر روی زمین در هرج‌و‌مرجِ تولیدات زائد خود او به فنا برود؟

احتمالا بزرگترین خطری که امروز جهان را تهدید می‌کند، پدیده‌ی گرایش جهانی (global warming) است. البته بهتر است این پدیده را تغییرات اقلیمی (climate change) بنامیم، چون بنا بر پیش‌بینی‌های علمی، همه‌ی بخش‌های جهان به طور یکنواخت گرم‌تر نخواهند شد. در میان دانشمندان در این‌باره توافق قاطعی وجود دارد که تغییرات اقلیمی [هم اینک] در حال وقوع است.
صنایع متکی بر سوخت‌های فسیلی مبالغ هنگفتی می‌پردازند تا موضوعات مربوط به تغییرات اقلیمی را کمرنگ و یا تحریف کنند [۱]. آن‌ها برای این کار حتی برخی دانشمندان را خریداری می‌کنند، به همان سادگی که شما ممکن است یک بیسکویت بخرید. دامنه‌ی نفوذ آن‌ها تا کاخ سفید می‌رسد، جایی که شخص اول ساکن آنْ مردی است که ثروت خود را از طریق نفت اندوخته است [منظور مولف، جرج بوش است- م.] و به کارمندان و زیردستان خود دستور می‌دهد که شواهد علمی را نادیده بگیرند و یا تحریف کنند.
به شواهد بازگردیم: نخست آنکه کل زمین در حال گرم‌تر شدن است. دوم آنکه، این روند بخشا" ناشی از عملکرد بشر است، گو اینکه دقیقاً نمی‌دانیم با چه سهمی. بسیار خوب، [در مقیاس زمانی بسیار طولانی] زمین همواره در حال نوسان میان دوره‌های گرم‌تر و سردتر بوده است (ice ages)، اما در اثر فعالیت عامل انسانی، گازهای گل‌خانه‌ای (که مهمترین آن گازکربنیک است) به طور فزآینده‌ای در حال انتشار به درون لایه‌های فوقانی جو هستند. انباشت این گازها در جو زمین همانند یک پتو یا گل‌خانه عمل می‌کند، به این معنی که به گرمای [حاصل از نور] خورشید اجازه‌ی ورود به جو زمین را می‌دهد، و این گرما را در همان‌جا به دام می‌اندازد [یعنی در حالیکه نور مرئی خورشید و گرمای حاصل از آن وارد جو زمین می‌شود، گازهای گل‌خانه‌ای مانع از بازنشر تابش گرمایی فروسرخِ سطح زمین به بیرون از جو زمین می‌شوند، و به این ترتیب تعادل میزان گرمای ورودی و خروجی به سطح زمین را بر هم می‌زنند. م.] بنابراین زمین گرم‌تر می شود. ساحت علم پیچیده است. همان‌طور که منتقدان می‌گویند اگر کل گرما از جو زمین خارج شود، ادامه‌ی حیات بر روی زمین ناممکن خواهد شد. اما به ویژه پس از دهه‌ی هشتاد، دمای زمین با نرخی سریع‌تر از همه‌ی دوره‌های پیشین در حال افزایش بوده است. از همین روست که [تداوم] مصرف سوخت‌های فسیلی  از سوی بشر و  انتشار گازهای گل‌خانه‌ایِ حاصل از آن، قابل سرزنش است.
 

آکادمی ملی علوم آمریکا گزارشی با این عنوان منتشر کرده است: «دانش تغییرات اقلیمی: تحلیلی از برخی پرسش‌های کلیدی»، که با این جمع‌بندی به پایان می‌رسد: ”تغییرات مشاهده شده در طی چند دهه‌ی گذشته، به احتمال بسیار زیاد ناشی از فعالیت‌های انسانی هستند.“ اکنون میانگین دمای زمین بالاتر از سطحی است که در طی چهارصد هزار سال پیش بوده است. این واقعیتِ مشهودی است که لایه‌های یخ‌‌های قطبی و یخچال‌های دایمیِ زمین در حال ذوب شدن هستند. اثر هشدار دهنده‌ی این پدیده آن است که با ذوب شدن پوشش‌های یخی، قابلیت بازتابیِ سطح یخ‌ها [که بخشی از نور خورشید را به بیرون از جو بر‌می‌گرداند- م.]، جای خود را به قابلیت جذبِ نور از سوی آب‌های تیره‌ی حاصل از ذوب یخ‌ها می‌دهد. از سوی دیگر، با گرم شدن زمین، خاک‌های منجمدِ (permafrost) دشت‌های قطبی و نواحی نیمه‌قطبی [مثل سیبری و آلاسکا- م.] از حالت انجماد خارج می‌شوند و مقادیر زیادی از گازگربنیک ذخیره شده در آنها آزاد می‌شود. 
در عین حال، فعالیت انسانی دیگری هم وجود دارد که وضعیت کنونی را بغرنج‌تر می‌سازد. در حال حاضر سرمایه‌داران در حال قلع‌و‌قمع و نابودسازی جنگل‌های آمازون هستند؛ درست همانند آنچه که زمین‌داران اسپانیایی در دوره‌ی استعمار کوبا انجام می‌دادند، اما در مقیاسی به مراتب وسیع‌تر. بار دیگر، هدف این رویه هم کسبِ سودهای کوتاه مدت است، که این بار در قالب گسترش مزارع پرورش سویا یا مراتع و زمین‌های خوراکِ دام نمود یافته است. تاکنون برخی از این زمین‌های برهنه و پاک‌تراشی شده، فرسوده شده‌اند و قدرت بارآوری خود را از دست داده‌اند. جنگل‌های آمازون سکونت‌گاه بیش از نیمی از گونه‌های زنده‌ی جهانی است و تنوع زیستی (biodiversity) به ذات خود مقوله‌ای بسیار مهم و حیاتی است. به راستی چه میزان از انواع گیاهان دارویی را تاکنون نابود و نسل آنان را منقرض کرده‌ایم؟ مهم‌تر از همه آنکه، این جنگل‌ها به مثابه مهمترین پوشش‌ گیاهی زمین، سهم عمده‌ای در جذب گازکربنیک موجود در جو زمین دارند. با قطع و پاک‌تراشی و یا سوزاندن آن‌ها، میزانی از گازکربنیک که باید توسط آن‌ها جذب می‌شد، به چرخه‌ی گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی اضافه می‌شود.     
به نظر می‌رسد که دانشمندان در گفتن اینکه دمای زمین طی قرن بیستم افزایش بی سابقه‌ای داشته است اغراق نمی‌کنند [۲]. اما باید به خاطر داشت که نیمی از این افزایش دما تنها در طی سه‌ دهه‌ی گذشته رخ داده است و فعالیت‌های انسانی سهم تعیین کننده‌ای در آن داشته است. در حال حاضر پیامد این میزان از گرم شدن جو زمین، بروز خشکسالی‌ها، انقراض نسل‌ برخی گونه‌های گیاهی و جانوری، و بالا آمدن سطح آب دریاها بوده است، که این یک در مقیاس محلی با وقوع سیل‌های مکرر همراه بوده است. با وجود اینها، شرایط همچنان به سمت وخیم‌تر شدن پیش می‌رود. 

ادامه دارد




تاریخ: جمعه 16 خرداد 1393برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب