پیدایش حیات، ظهور و تکامل انسان(5)
مرحله پنجم پیدایش حیات
ویروسمانندها
کاهش تدریجی مواد غذایی آزاد، و تکامل نوکلئوپروتئینها، جریان اوضاع را به صورت دیگری تغییر داد. چون مواد غذایی تدریجا" کاهش یافتند، تنازع بقا میان نوکلئوپروتئینها به خاطر به دست آوردن آنها، تشدید شد. از میان جهشهایی که قدرت تنازع را زیاد کردند ممکن است جهش مربوط به افزایش درجه همبستگی ملکولها به یکدیگر (یا درجه چسبندگی مولکولها) بوده باشد. موادآلی دارای سازمان پیچیده عموما" خاصیت چسبندگی دارند و هرکس که یک بار تخممرغ، گوشت، کلهپاچه یا سریشم را دست زده باشد به این نکته توجه یافته است. ملکولهای جدید نوکلئوپروتئین بسیار چسبنده هستند و تغییراتی که بر اثر جهش در آنها روی داده است، ممکن است که این خاصیت را به درجات گوناگون در آنها تقویت کرده باشد. بنابراین، چنانکه در بالا اشاره شد، بعضی از نخستین نوکلئوپروتئینها، صاحب خاصیت چسبندگی و تولید تودههای مولکولی شدند.
احتمال میرود که اینگونه تودههای مولکولی توانسته باشند، به نوبه خود، قشری از مواد غذایی به دور خود جمع کنند. چنین قشری که مرکب از غذاهای آماده برای تغذیه مولکولهای توده بود، در دسترس مولکولهای آزاد قرار نداشت. هر جهشی که، در نتیجه تاثیر اوضاع محیط، درجهی چسبندگی مولکولها را زیاد میکرد، خود امتیازی به نفع تودههای ملکولی بود و چنین جهشهایی بودند که تکامل تودههای متنوع نوکلئوپروتئینها را پیش بردند. با این روش سرانجام ویروسمانندها به وجود آمدند.
در حال حاضر، ویروسها توده یکپارچهای از ملکولهای نوکلئوپروتئین هستند که در قشر نازکی از مواد پروتئینی محصورند. تولیدمثل و جهش و تکامل ویروسها وضع خاصی دارد. ویروسهای کنونی به حدی به نخستین ویروسها (ویروسمانندها) شباهت دارند که امکان دارد از جانشینان مستقیم آنها باشند. همهی ویروسهای کنونی انگلاند. یعنی تنها هنگامی آثار حیاتی بروز میدهند که در پیکر جانوران یا گیاهان زنده دیگر به سر برند. ویروسها در خارج از بدن موجودات زنده دیگر، موادشیمیایی بیاثری بیش نیستند و قدرت تولیدمثل ندارند.
بهعلت زندگی انگلیداشتن ویروسهای کنونی، بیشتر زیستشناسان دربارهی اشتقاق آنها از ویروسمانندها مردد هستند و بر این عقیدهاند که ویروسهای کنونی جانشینان انحطاط یافته موجودات زندهای هستند که از نظر خواص حیات پیشرفتهتر از شبه ویروسها بودهاند. ممکن است این نظر درست باشد ولی یقین نیست. گیاهان و جانورانی که میزبان ویروسهای کنونی هستند، درست به همانگونه غذا در دسترس این انگلها میگذارند که در اقیانوس غذا در دسترس ویروسمانندها قرار داشت. اگر ویروسمانندها را از اقیانوس محتوی غذای لازم جدا میساختند، مسلما" به تودههای شیمیایی بیاثر و فاقد قدرت تولید مثل تبدیل میشدند. درست به همانگونه که حیوانات کنونی میزبان ویروسهای انگل هستند، اقیانوساولیه نیز میزبان ویروسمانندها بود. هنگامی که اندوختهی غذایی اقیانوساولیه کاهش یافت، ممکن است که شبه ویروسها منبع غذایی دیگری در بدن موجودات زنده دست و پا کرده باشند. احتمال دارد که ویروسمانندهای اولیه بدین روش به سوی زندگی انگلی سوق داده شده باشند و در نتیجه از اجداد ویروسهای کنونی به شمار میروند.
سلول
مرحله ویروسمانند هنوز مرحله ظهور جانداران حقیقی نبود، درست به همانگونه که ویروسهای کنونی در حد واسط میان جانداران و مواد بیجان قرار دارند. روش تودهشدن مولکولها که سبب پیدایش ویروسمانندها شد، ممکن است موجب ظهور جانداران حقیقی نیز شده باشد. چنانکه نوشتیم نخستین ویروسمانندها عبارت بودند از تودهی مولکولهای نوکلئوپروتئینی که در قشر نازکی از پروتئین محصور بودند. احتمال دارد که جاندار حقیقی در نتیجهی جمعشدن مواد دیگری، علاوه بر پروتئینها، به دور هستهی نوکلئوپروتئینی ظاهر شده باشند. حتا ممکن است که بعضی از تودهها موفق شده باشند که خود را در لایهی ضخیمتری مرکب از مواد غذایی گوناگون کانی و آلی همراه مقداری آب محصور سازند. نخستین سلول ممکن است بدین روش تکوین یافته باشد: "هر سلول قطرهای میکروسکپی مرکب از مواد گوناگون موجود در اقیانوساولیه بود که پردهی نازکی آن را از خارج محدود میکرد و یک یا چند تودهی ملکولی نوکلئوپروتئین در میان داشت". بدیهی است که این سلولها همهی خواص ویروسمانندها را داشتند، یعنی میتوانستند موادخام را از اقیانوس بگیرند و به خاطر نوکلئوپروتئین خود تولیدمثل کنند، جهش یابند و تکامل کنند. اما قرار داشتن موادشیمیایی گوناگون در اطراف تودهی نوکلئوپروتئینی میبایست قاعدتا" خواص تازهای در آنها به وجود آورده باشند. مجموع این خواص، چه نو، چه کهنه، در یک قطره میکروسکپی متمرکز شد و چیزی به ظهور رسانید که به نام "جاندار" میشناسیم. بدین روش و با پیدایش نخستین سلولها، متجاوز از سه میلیارد سال پیش، مرز میان جاندار و بیجان پشت سر گذاشته شد، و از آن پس زمین صاحب موجوداتی شد که به راستی زنده بودند. اینها موجودات زندهی تک سلولی بودند.
فعالیتهای حیاتی سلول
اکنون باید دید که خواص تازهی این موجودات تک سلولی چه بوده است، یکی از این خواص، که اهمیت قاطعی بر سایر خواص داشت، فرایند تخمیر1 (تنفس بیهوازی) بود. بدین معنی که سلول میتوانست بخشی از غذاهای درون خود را به منزلهی منبع انرژی به کار برد.
چنانکه میدانیم وقتی که دو ملکول A و B با هم ترکیب شوند تا مولکول سومی (B-A) به وجود آورند، دستکم یک اتم ملکول A به یک اتم ملکول B متصل میشود. این اتصال، دو ملکول A و B را به صورت ملکول بزرگتر (B-A) در میآورد. برای وقوع چنین واکنشی، مقداری انرژی از خارج لازم است، بدین صورت:
(B-A) انرژی+ A+B
وقتی که ملکول بزرگی به دو ملکول کوچکتر تجزیه میشود، دست کم یک اتصال گسیخته میشود و انرژی آن آزاد میگردد:
انرژی+ A + B (B-A)
اگر اوضاع مناسبی در حول این تجزیه فراهم باشد، انرژی آزاد شده از گسیختن اتصال، ممکن است به کار ترکیب جدیدی بیاید. این چیزی است که در بدن موجودات زنده همواره روی میدهد بنابراین در نتیجهی تجزیه یک ملکول به گروههای اتمی کوچکتر یا حتا با اتمهای آزاد، مقداری از انرژی شیمیایی مولکول آزاد میگردد. مولکولهای آلی، بخصوص، منابع سرشاری از انرژی شیمیایی هستند و اینگونه مواد از اجزای سازندهی سلولها بودهاند. تجزیهی شیمیایی مواد غذایی درون سلول ممکن است به تخمیر انجامیده باشد و سلولها توانسته باشند از آن راه انرژی به دست آورند.
یکی از محصولات تخمیری کربندیاکسید (2CO) بود و در حال حاضر نیز تخمیر چنین محصولی دارد. با آغاز شدن فرایند تخمیر، کربندیاکسید بیشتری تولید شد و در آب اقیانوس وارد گشت. بخشی از کربندیاکسید در آب اقیانوس حل شد و بقیه وارد اتمسفر شد. حاصل آنکه گازی در اتمسفر شروع به جمع شدن کرد، که قبلا" به مقدار قابلی در آن موجود نبود. چنانکه میبینیم از طریق فعالیتهای زیستی، اوضاع فیزیکی زمین شروع به تغییر کردن نمود.
کربندیاکسید موجود در اتمسفر، مانعی برای رسیدن اشعهی پرانرژی خورشید به سطح زمین است. تجمع تدریجی این گاز در اتمسفر اولیه سبب شد که از رسیدن بعضی از اشعهی پرانرژی خورشید به سطح زمین ممانعت به عمل آید.
چنانکه خواهیم دید، وجود کربندیاکسید در محیط، خود به روش دیگری سبب رشد و تکامل بعدی مادهی زنده شد.
ظهور این قابلیت در سلولها یعنی پیدا شدن قدرت به دست آوردن انرژی از مواد درون خود، باعث وقوع بعضی از فرایندهای انرژیزا شد. از این همهی واکنشهایی که به ترکیب مواد یا مبادلهی اتمها میان مواد یا تغییر ترتیب اتمهای مواد میانجامید و پیشتر منحصرا" در پهنهی اقیانوسها صورت میگرفت، درون سلول انجام گردید. از این گذشته چون اجزای لازم برای واکنشهای گوناگون همه گردهم و درون سلول فراهم بودند، به علاوه پروتئین که به منزلهی آنزیم برای تسریع واکنشها به کار میرفت نیز مستقیما" در دسترس سلول بود، واکنشها سریعتر و مطمئنتر صورت گرفتند و از آنجا که انرژی پیوسته در داخل سلول تولید میشد، واکنشها بدون نیاز به تخلیه الکتریکی یا اشعهی پرانرژی خورشید انجام گرفتند.
حاصل آنکه سلول توانست نه تنها نوکلئوپروتئین بسازد بلکه همهی مواد آلی پیچیده را نیز پس از جذب موادخام از اقیانوس، تهیه کرد. این محصولات سلولی درون آن جمع شدند و به ابعادش افزودند و به رشد سلول انجامیدند.
سرانجام فعالیتهای گوناگون سلولی با احتیاجات زمان و مکان، هماهنگ شد و چنانکه بعدا" خواهیم دید، نوکلئوپروتئینهای درون سلول، اثر مهمی در کنترل این فعالیتها پیدا کردند. به علت وجود نوکلئوپروتئینها و تاثیر آنها در فعالیتهای سلولی، سلولها توانستند، علیرغم اوضاع متغیر محیط، همواره در حالت پایداری به سربرند. در حال حاضر بعضی از نوکلئوپروتئینهای سلول، علاوه بر کارهایی که سابقا" داشتند، یعنی علاوه بر تامین رشد و تکامل سلول، به کار اداره و تنظیم فعالیتهای سلول نیز میآیند. این نوکلئوپروتئینهای نو همان ژنها هستند. نوکلئوپروتئینهای آزاد اقیانوساولیه، نه تنها اخلافی (جانشینان) به صورت ویروسهای کنونی تولید کردند بلکه موجد (به وجود آوردن) ژنها که در سلولهای پیکر همه موجودات زنده وجود دارند، نیز شدند.
نتیجه آنکه سلولهای اولیه میتوانستند تخمیر کنند و به ترکیب کردن مواد به پردازند، رشد کنند و تقسیم شوند و حالت پایدار خود را همچنان حفظ کنند. از این گذشته میتوانستند مستقلا" تغذیه کنند و نوکلئوپروتئینهایی به وجود آورند که جهش و تکامل یابند. این قابلیتها را برروی هم به نام آثار حیاتی میشناسیم.
احتمال دارد که در هر یک از نخستین سلولها، تعدادی تودههای نوکلئوپروتئینی محتوی ژن، بیش از یکی بوده است. در اخلاف بعضی از این سلولها تودهها پراکنده و بینظم قرار گرفتند. این وضعی است که در حال حاضر در سلولهایی مانند باکتریها که هنوز صورت اجدادی دارند دیده میشود. –شناخت حال کلید درک گذشته را در اختیار ما قرار میدهد- اجداد باکتریهای کنونی نیز مانند اجداد ویروسهای کنونی به درستی معلوم نیستند ولی باکتریهای کنونی، از نظر ساختمان و فعالیتهای حیاتی، بسیار شبیه چیزی هستند که ما نخستین سلولها را بدان صورت میپنداریم و این نخستین سلولها ممکن است اجداد باکتریهای کنونی باشند.
در گروه دیگری از نخستین سلولها، تودههای نوکلئوپروتئینی پراکنده باقی نماندند بلکه به صورت سازمان واحدی به نام هسته گردهم آمدند. نخستین سلولهای واجد هستهی مستقل محتوی ژن، احتمالا" اجداد بسیاری از انواع سلولهای کنونی بودند.
ادامه دارد
1 - تخمیر عملی است که طی آن موجود زنده مواد مختلف را تجزیه کرده و به مواد سادهتر تجزیه میکند حاصل این عمل مقداری انرژی است که جاندار از آن استفاده میکند. مهمترین تخمیرها تخمیر قند است. عامل تخمیر نیز مخمر آبجو است. که یک جاندار تک سلولی است. در عمل تخمیر مواد قندی توسط مخمر آبجو تجزیه شده و تولید انرژی و گاز کربندیاکسید و الکل مینماید و موجود زنده از این انرژی برای تولید ترکیبات تازه استفاده میکند و دیگر احتیاجی به اشعهی پر انرژی خورشید ندارد. مخمر قند یا گلوکز را طبق واکنش زیر تخمیر کرده و از آن انرژی به دست میآورد:
انرژی + OH5H6C2+2CO مخمر + 6O12H6C
ازدواج دختر زیر ۱۰ سال در قزوین
در شرایط کنونی جامعه روند رشد کودکان در مدارس واجتماع به گونه ای است که اصولا دختران بعد از رسیدن به سن 19 سالگی و بعد از گذراندن دوره دبیرستان و پسران بعد از سن 22 سالگی آمادگی نسبی برای ازدواج را دارند و بر اساس آمارها در کشور نیز بیشتری آمار ازدواج در بین دختران در سنین 18 تا 25 سالگی و در پسران بعد از 23 سالگی است.
سال گذشته در قزوین بیش از 920 دختر در گروه سنی 10 تا 14 سال ازدواج کرده اند.
البته در این مدت ازدواج 1 دختر زیر 10 سال نیز به ثبت رسیده است.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/532472
معیشت مردم با توافق دگرگون نمیشود
وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، گفت:در مورد مذاکرات هستهای نباید فکر کنیم که خیلی اتفاق خاصی افتاده است و فردا مردم از مسئولان توقعات سطح بالایی داشته باشند و فکر کنند که قرار است معیشت مردم دگرگون شود.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/532506
مرحله سوم پیدایش حیات
وقتی که امر اتصال کربنها به یکدیگر آغاز شد، همچنان ادامه یافت و از میان موادی آلی ساخته شده، بعضی مواد با یکدیگر و با مواد غیرآلی ترکیب شدند و ملکولهای پیچیدهتر به وجود آوردند.
از میان مواد آلی که با یکدیگر ترکیب شدند، یکی قندها بودند. نتیجهی ترکیب شدن آنها پیدایش یک سلسله مولکولهای بزرگتر شد که رشتههای دراز کربن را شامل بودند. بعضی از پلیساکاریدها که بدین طریق ساخته شدند بسیار فراوان هستند. مثلا" نشاسته، سلولز، گلیکوژن، از پلیساکاریدهایی هستند که هر یک از 12 ملکول قند یا بیشتر از آن ترکیب یافته است. ظهور پلیساکاریدها در آغاز امر برای پیدایش ماده زنده اهمیت اساسی داشت زیرا چنانکه خواهیم دید، پلیساکاریدها از مواد ساختمانی بسیار خوب و از منابع عالی انرژی برای واکنشهای شیمیایی هستند و در حال حاضر نیز به همین منظورها به کار میروند.
در سلسله واکنشهای دیگر، گلیسرین، با اسید چرب ترکیب شد و چربیها را به وجود آورد. این مواد نیز از مواد عالی انرژیزا هستند و از نظر سازندگی بهتر از پلیساکاریدها هستند.
از مهمترین ترکیبات جدید، پروتئینها بودند. پروتئینها از اسیدهایامینهای که به صورت پیچیدهای به یکدیگر اتصال دارند، ساخته شدهاند. ملکولهای بیشماری از اسیدهایامینه (یکصد هزار ملکول یا بیشتر) ممکن است برای ساختن پروتئینی گرد همآیند. الگوی هندسی چنین مادهای ممکن است بینهایت متغیر باشد. حاصل آنکه نه تنها پروتئینها بزرگترین ملکولها را به وجود آوردند بلکه شامل متنوعترین ملکولها نیز بودند.پروتئینها به سبب تنوع و پیچیدگی فراوانی که دارند از مناسبترین مادهی ساختمانی مادهی زنده نیز هستند.
فراوانی پروتئینها از نظر دیگر، واجد اهمیت فراوان بود، زیرا بعضی از پروتئینها توانستند واکنشهای شیمیایی میان مولکولهای دیگر را تسریع کنند. شیمیدانها برای تسریع واکنشهای شیمیایی، روشهای بسیار میشناسند. مثلا" گرما یکی از عوامل تسریعکننده است. ولی بعضی از واکنشها بدون تاثیر گرما و تنها با افزودن موادی به نام کاتالیزگر یا کاتالیزور تسریع میشوند. بسیاری از پروتئینها مانند کاتالیزگر عمل میکنند. پروتئینهای کاتالیزگر را آنزیم (دیاستاز) مینامند. بنابراین با پیدایش پروتئینها، سرعت واکنشها در اقیانوسهای اولیه زیاد شد و از همان آغاز تا کنون «حیات تابع واکنشهایی شد که توسط آنزیمها تسریع میگردند.»
گروه دیگر ملکولهای پیچیده، که در تنوع و درجهی پیچیدگی دست کمی از پروتئینها نداشتند، ملکولهایی بودند که از پیریمیدینها و پورینها ساخته شده بودند. این دو ماده با دو نوع ماده دیگر ترکیب شدند: یکی از دو مادهی اخیر یک قند 5 کربنی، و مادهی دیگر فسفات بود. (فسفات از مواد کانی است که در آن ایام و نیز در حال حاضر همواره در اقیانوسها موجود بوده و هست). حاصل آنکه دو نوع مادهی مرکب بسیار پیچیده به وجود آمد:
یکی «پورین- قند- فسفات» و دیگری «پیریمیدین- قند- فسفات»، هردوی، این مواد را نوکلئوتید میگویند. صدها و هزارها ملکول نوکلئوتید با هم ترکیب شدند و ملکولهای بینهایت پیچیدهی اسیدهاینوکلئیک را ساختند.
واکنشهای شیمیایی سومین مرحله پیدایش حیات را میتوان چنین خلاصه کرد:
قند +
اسید چرب + گلیسرین چربی اسیدامینه + اسیدامینه پروتئین (پورین، پیریمیدین) + قند و فسفات نوکلئوتید نوکلئوتید + نوکلئوتید اسیدهای نوکلئیک مرحله چهارم پیدایش حیات فرایندهای تدریجی تولید ترکیبات گوناگون شیمیایی همچنان ادامه یافت و ملکولهایی از پلیساکاریدها، چربیها، پروتئینها و اسیدهای نوکلئیک به طرق گوناگون با هم ترکیب شدند. از میان ملکولهای بسیار پیچیدهای که از این واکنشها حاصل شد، نوکلئوپروتئینها بودند که ترکیباتی هستند از اسیدهای نوکلئیک و پروتئینها، نوکلئوپروتئینها بزرگترین و پیچیدهترین ملکولهای شناخته شده هستند. تولید مثل شواهد موجود نشان میدهد که نوکلئوپروتئینها، طی تاریخ تکامل خود، صاحب خواص بسیار مهمی شدند. مهمترین این خواص عبارت از این بود که بعضی از ملکولهای نوکلئوپروتئین میتوانستند همانند خود را بسازند. به عبارت دیگر قدرت تولید مثل داشتند. اینکه ملکول بتواند همانند خود را بسازد، امری خیالی و غیرعملی مینماید و حال آنکه وقتی فرایند همانندسازی را با دقت مطالعه کنیم، مسئلهای کاملا" عملی به نظر میرسد و تجسسهای کنونی انسانها پرده را از روی این راز برداشتهاند. برای ساختن همانند چیزی، ابتدا باید اجزای ساختمانی آن چیز آماده شود، سپس آن اجزا را به صورتی با هم جور کنند که نظیر الگوی نخستین گردد. بنابراین اگر باید ملکولی نوکلئوپروتئین ساخته شود، ابتدا وجود ملکولهای قند و اسیدامینه و فسفات و پورین و پریمیدین لازم میآید. این اجزای سازندهی نوکلئوپروتئین در اقیانوساولیه به وفور موجود بودند. بخشی از این مواد، نخستین ملکولهای نوکلئوپروتئین را به وجود آوردند و بقیه برای ساختن همانندهای نخستین ملکولها به کار رفتند. بنابراین تولید ملکول نوکلئوپروتئین عبارت میشود از مرتب شدن اجزای موجود به صورت ملکول بزرگی که همانند ملکول اصلی است. نوکلئوپروتئینها ملکولهایی بزرگ و دراز و رشته ماننداند که یکی از خواص آنها این است که هر بخش سازندهی مولکول، میل ترکیبی با بخش آزاد نظیر خود، که در محیط موجود است، دارد. حاصل آنکه اگر همهی اجزای ساختمانی یک ملکول نوکلئوپروتئین در حول آن موجود باشد، هر جزیی به جزء همانند خود در طول ملکول متصل میشود و مجموع اجزای متصل شده به ترتیبی قرار میگیرند که آن ترتیب در ملکول قبلی بوده است. بنابراین ساخته شدن یک ملکول جدید هنگامی پایان میپذیرد که اجزای گردآمده به صورتی «صحیح» به هم متصل شوند. میلیونها سال طول کشید تا در نتیجهی ترکیب قند و فسفات و پیریمیدین و پورین، نوکلئوتید به وجود آمد و سپس بر اثر ترکیب نوکلئوتیدها اسیدهای نوکلئیک ساخته شدند. و در نتیجه ترکیب اسیدهایامینه، پروتئینها پیدا شدند و سرانجام بر اثر ترکیب پروتئینها و اسیدهای نوکلئیک، نوکلئوپروتئینها ظاهر گشتند. هنگامی که نخستین ملکولهای نوکلئوپروتئین ساخته شدند، به عنوان الگو در تولید ملکولهای دیگر، ولی سریعتر، به کار رفتند. هر ملکول نوکلئوپروتئین که در آغاز با کندی بسیار پیدایش مییافت، برای به وجود آمدن مولکولهای نو در حکم «دستور تهیه» بود. به کمک این دستور تهیه قندها و اسیدهای امینه و پورینها و پیریمیدینها و اسیدهای فسفریک و غیره به وضعی مناسب به یکدیگر متصل شدند و یکجا و به طور مستقیم ملکولهای نو ساختند. از آن پس معنی درست تولید مثل چنین شد: «گرد آمدن سریع مواد سادهی خام، برطبق الگویی از مدل قبلی، برای به وجود آوردن همانند آن» در امر تولید مثل موجودات زنده، خود الگوی قبلی، کار جمعآوری و مرتب ساختن اجزای ساختمانی همانند خود را به عهده دارد. الگوی حاصل نیز به نوبه خود الگویی برای ساخته شدن مدل نو میشود. با این روش بود که جانشینان نوکلئوپروتئینهای اولیه، یکی پس از دیگری، از آغاز پیدایش تا کنون، به وضعی مداوم به دنبال هم ساخته شدند. تا آنجا که اطلاع داریم نوکلئوپروتئینها نخستین و تنها ملکولهایی بودند که میتوانستند همانند خود را بسازند و اکنون نیز چنین هستند. این خاصیت مهم نوکلئوپروتئینها بستگی کامل به سازمان داخلی و پیچیدگی اتمی مولکولهای آنها دارد. هر وقت که تعداد و انواع معینی از اتمها به صورت درستی گردهم آیند، خاصیت تولید خواهند یافت. این فرایند هیچگاه نباید اسرار آمیز و عجیبتر از خواص ترکیبی سایر اتمها به نظر آید زیرا مثلا" اتمهایی هستند که با هم ترکیب میشوند و اسیدی به وجود میآورند و این اسید میتواند فولاد را سوراخ کند. حاصل آنکه تولید مثل خاصیتی چون خواص دیگر موادی است که از اتمها ترکیب یافتهاند و حیات جز بسط چنین خاصیتی چیز دیگری نیست. تغذیه یکی از نیازمندیهای تولید مثل فراهم بودن مواد اولیه ساختمانی نوکلئوپروتئینها بوده و در حال حاضر نیز هست. بنابراین مواد بیشمار آلی و کانی موجود در اقیانوساولیه در حکم مواد خوراکی محسوب میشدند. پس به وجود آمدن نخستین ملکول نوکلئوپروتئین نه تنها موجب فرایند تولید مثل بوده بلکه فرایند تغذیه را هم به میان کشیده است. مواد آلی خوراکی یا غذاها، چون قندها و اسیدهایامینه و پورینها و پیریمیدینها و غیره، همراه مواد خوراکی کافی چون فسفاتها و آب بودند که فرایند تولید مثل را امری ممکن ساختهاند. به تدریج در نتیجهی تولیدمثل، مواد خوراکی بیشتری، به صورت نوکلئوپروتئین در میآمدند، و این ملکولها همانند خود را میساختند و تعداد آنها روزافزون میشد. شک نیست که سرعت تبدیل مواد خوراکی به نوکلئوپروتئین از همان آغاز، بیش از سرعت ساخته شدن ملکولهای نو مواد خوراکی براساس ترکیب شدن متان و آمونیاک و آب بوده است. عامل دیگری نیز وجود داشت که سبب کاهش مواد خوراکی آزاد و مورد نیاز ساخته شدن مولکولهای نو نوکلئوپروتئینها میشد. به درستی نمیدانیم که چگونه و چه وقت این عامل دستاندر کار شد ولی اوضاع فیزیکی روی زمین سرانجام به نحوی تغییر یافت که اندوخته تازه قند و اسیدامینه و سایر غذاها فراهم نمیگشت. شاید تخلیهی الکتریکی اتمسفر به درجهای کم شده بود که متان و آب و آمونیاک به مقدار قابل ساخته نمیشدند، شاید به سبب روی دادن تغییرات دیگری در اتمسفر زمین، انرژی اشعهی خورشید با شدت و مقادیر قبلی به سطح زمین نمیرسید. تعدادی از این قبیل تغییرات فیزیکی، کافی بود که ساخته شدن مواد غذایی را متوقف سازد و حال آنکه غذای موجود در اقیانوسها به وسیلهی نوکلئوپروتئینهای روزافزون در شرف اتمام بود. آشکار است که با پیدایش نوکلئوپروتئینهای تولیدمثلکننده، دیر یا زود، همهی ذخایر ملکولهای آزاد اقیانوس از میان میرفت و به صورتی در میآمد که در حال حاضر هست. مسئله کاهش روزافزون اندوختهی غذایی سبب پیش آمدن وضع جدیدی شد و آن مسئله تنازع بقا بود. از آنجا که تنها ملکولهای نوکلئوپروتئین میتوانستند، ملکولهای آزاد غذایی را از اقیانوس بگیرند، پس در به دست آوردن غذا شروع کردند به تنازع. در چنین اوضاعی، خاصیت دیگری در نوکلئوپروتئینها به ظهور پیوست که اهمیتش کمتر از تولید مثل نبود و از این گذشته روز به روز مهمتر شد. تکامل مولکول نوکلئوپروتئین سازمانی پایدار دارد. یعنی برخلاف سایر انواع مولکولها، به آسانی تحت اثر عوامل فیزیکی و شیمیایی از هم پاشیده نمیشود. ولی در عین ثباتی که دارد تحت تاثیر شرایط درونی و محیطی دستخوش بعضی از تغییرات میشود. وقتی که چنین تغییری به ملکولی دست داد، ملکول تغییر یافته، ثبات خود را در وضع جدید همچنان حفظ میکند و آن را عینا" به ملکولهای بعدی انتقال میدهد. اینگونه تغییرات ارثی را جهش یا موتاسیون(Mutation) مینامند. جهشها ممکن است تغییراتی جزیی یا نسبتا" بزرگ در نوکلئوپروتئینها به وجود آورند. بنابراین اگر جهشهایی در نوکلئوپروتئینی نو به وجود آید (بدون شک اینگونه جهشها صورت گرفتهاند)، آن ملکول منفرد خواهد توانست تعداد زیادی مولکولهای همانند خود تولید کند که سازمان داخلی آنها با سازمان دیگر نوکلئوپروتینها تفاوت دارد. بعضی از این جهشها ممکن است برحسب شرایط مساعد حال ملکول باشد. مثلا" جهشی که نوکلئوپروتئین را قادر سازد از ملکولهای غذایی که قبلا" نمیتوانسته است مورد استفاده قرار دهد، استفاده کند، یا جهشی که نوکلئوپروتئینهایی را قادر سازد که بتوانند گردهم آیند و تودهی ملکولی به وجود آورند. از آنجا که تعداد ملکولهای فعال در هر تودهی ملکولی بسیار است و احتمالا" هر ملکولی میتواند بیش از ایامی که منفردا" میزیسته، غذا به دست آورد، ممکن است نخستین پدیدهی همکاری میان مولکولها بدین روش آغاز شده باشد. احتمال دارد که در نتیجه وقوع اینگونه شرایطهای مساعد، گروه مخصوصی از نوکلئوپروتئینها به وجود آمده باشند که بهتر از اقسام دیگر در تنازع بقا، به دست آوردن غذا، توفیق یافته باشند. در این صورت گروه نو قاعدتا" سریعتر تولید مثل کرده و اخلاف بیشتری تولید میکنند و حال آنکه اقسام قبلی، که حتا از به دست آوردن غذایی که روز به روز کم میشد، عاجز بودند، قدرت تولید مثل نداشتند. حاصل این جریان به تکامل (Evolution) نوکلئوپروتئینها انجامید. اختصاصات نوکلئوپروتئین بدون تغییر به جانشینان میرسد تا وقتی که جهشی حاصل شود. جهش به نوبه خود به اخلاف تغییر یافته، انتقال مییابد. حاصل آنکه : 1- گروههای جدید نوکلئوپروتئین ظاهر شدند. 2- تنازع بقا مؤثری میان انواع آنها به وقوع پیوست و گروههایی توانستند بهتر از دیگران تولیدمثل کنند. 3- انتقال خواص مفید، از طریق وراثت، سبب بقای عدهی زیادی از نوکلئوپروتئینهای نو شد. 4- نوکلئوپروتئینهایی که در به دست آوردن غذا توفیق نیافتند سرانجام نابود شدند. تردیدی نیست که با چنین تکاملی نسلهای گوناگونی از نوکلئوپروتئینها به وجود آمدند و عوامل تنازعبقا،همکاری، جهش، تولیدمثل، وراثت و بقایاصلح تکامل را همچنان پیش بردند. چهارمین مرحله پیدایش حیات را میتوان چنین خلاصه کرد: پلی ساکاریدها، چربیها، پروتئینها، اسیدهای نوکلئیک ملکولهای درشت بخصوص نوکلئوپروتئینها، تغذیه، تولیدمثل، جهش، وراثت، تکامل انواع گوناگون نوکلئوپروتئینها و تودههای نوکلئوپروتئینی در نتیجه رشد و تنوع نوکلئوپروتئینها، حیات به مرحلهای حد واسط میان موجودات زنده و غیرزنده رسید. گرچه بعضی از نوکلئوپروتئینها، صاحب بعضی از خواص موجودات زنده بودند ولی موجودات زندهی حقیقی هنوز به عرصه نرسیده بودند. در پنجمین مرحله پیدایش حیات بود که جانداران حقیقی به وجود آمدند. ادامه دارد
کشف گونه تازهای از انسان در آفریقای جنوبی
۱۳۹۴/۰۶/۱۹
کشف تازه فسیل استخوانهای ۱۵ بدن نوعی از انسان که پیشتر برای دنیای علم ناشناخته بود، از طرف دانشمندان به عنوان یک پیشرفت شگرف در تحقیقات تکامل عنوان شده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این فسیل استخوانها در غاری در آفریقا پیدا شده و روز سهشنبه برای نخستین بار اعلام شد.
حدود ۱۵۰۰ قطعه فسیل در دالانی در عمق غاری در نزدیکی شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی یافت شده است.
این گونه جدید انسان «هومو نالدی» نامیده شده است که که در زبان محلی «سسوتو» آفریقای جنوبی به معنی ستاره است.
علت نامگذاری آن، به محلی به اسم «طلوع ستاره» برمیگردد که غار در آنجا کشف شده است.
دانشمندان هنوز با قاطعیت نتوانستهاند تاریخ زندگی این نوع انسان را مشخص کنند، اما بر اساس گزارش خبرگزاری فرانسه، کشف جدید افق جدیدی برای یافتن منشا پیدایش انسان باز کرده است.
لی برگر استاد دانشگاه «ویت واترزلند» که عضو گروه تحقیقات پیرامون فسیلهای یافته شده است میگوید که «ما بهگونهای جدیدی از انسان برخوردیم که به نظر میرسد جسد آنها بهطور عمدی در محل یافت شده، قرار داده شده است. ما تاکنون بر این عقیده بودهایم که تشریفات دفن اجساد تنها به "هومو ساپین"ها که از نژاد انسان کنونی هستند مختص بوده است. ما چنین فکر میکردیم و باور داشتیم،
اما آنچه مشاهده کردیم نشان میدهد که گونه دیگری از انسان نیز چنین قابلیتی داشته است، موضوعی که خارقالعاده است».
این گزارش میافزاید که فسیلها برای نخستین بار در سال ۲۰۱۳ توسط محققان دانشگاه «ویت واترزلند» در ۵۰ کیلومتری غرب ژوهانسبورگ کشف شدند.
پروفسور کریس استرینگر از موزه تاریخ طبیعی لندن در همین زمینه میگوید که «کشف چنین حجم از فسیل استخوانهایی که متعلق به ۱۵ انسان باستانی بوده، موضوع قابل توجهی است. این یافته نشان از پیچیدگی شجرهنامه نسب انسانها است و هنوز تحقیقات زیادی برای یافتن ریشه نهایی و تاریخ پیدایش انسان کنونی باید انجام شود».
دانشمندان میگویند که دستها، مچ دست و پاهای این نوع انسان باستانی شبیه به انسانهای کنونی است، اما اندازه مغز و قسمت بالاتنه آنها بیشتر شبیه به انسانهای اولیه است.
جان هاوکز از دانشگاه دانشگاه ویسکانسین-مدیسن آمریکا نیز میگوید که «همو نالدی» مغز کوچکی دارد که به اندازه یک نارنجی معمولی است.
قد این نوع از انسان حدود ۱.۵ متر بوده و وزن آن ۴۵ کیلوگرم ارزیابی میشود.
تریسی کیول از دانشگاه «کنت» بریتانیا معتقد است که دستهای این انسانها ظاهرا قادر به استفاده از ابزار بوده است. «با کمال تعجب، انگشتهای آنها فوقالعاده خمیده بوده است تقرییا خمیدهتر از از همه انسانگونهها؛ که نشان از قابلیت آنها در بالا رفتن از درخت دارد».
این گزارش میگوید که شصت محقق از سال ۲۰۱۳ بر روی فسیلها کار میکنند و غار یاد شده هنوز چیزهای زیادی برای کشف کردن خواهد داشت.
منبع: دانش و فن فارسی RF
نظر: آرش
واقعیت این است که وقتی یک موضوعی را از زمان کودکی و نوجوانی به خورد ما می دهند و آن را مدام تکرار می کنند به تدریج ملکه ذهن ما می شود و قسمتی از هویت ما را تشکیل می دهد. قابل تحمل نیست که کسی این باورها را زیر سوال ببرد. اگر ناگهان معلوم شود بسیاری از باورهایی که از کودکی به ما گفته اند دروغ بوده است، تصور کنید که در چه برزخی گیر خواهیم کرد و چه عذابی خواهیم کشید. این طرف "نام مستعار" شما فعلا در مرحله "انکار" به سر می برد. مراحل بعدی "خشم"، "نادیده گرفتن" و در نهایت "پذیرش" است.
گالیله هم می گفت که زمین در مرکز جهان نیست. حتی روحانیون کلیسا را پای تلسکوپ خود برد و حرکت اجرام فلکی را به آن ها نشان داد. ولی آن ها چیزی را که با چشم خود می دیدند باور نمی کردند و دائم سعی می کردند که یک جوری آن را توجیه کنند. چون برای بیش از هزار سال نظریه زمین مرکزی ارسطو که با تعالیم کتاب مقدس هم سازگار بود در همه جا تدریس می شد. این اعتقاد چنان در ذهن همه ریشه دوانیده بود که نمی توانستند حتی برای یک لحظه خلاف آن را تحمل کنند. همه برج و باروی باورهای هزار ساله آن ها فرو می ریخت، اصالت کتاب مقدس زیر سوال می رفت. این برای کلیسا فاجعه بود. برای همین گالیله بینوا متهم به "کفر گویی" و انتشار "افکار ضاله" کردند، او را زندانی کردند و فقط بعد از توبه گرفتن زورکی از مجازات سوزاندن در آتش رهایی یافت، از زندان آزاد شد ولی در عوض حبس خانگی شد و اجازه نداشت که نظریاتش را چاپ و منتشر کند یا با کسی درباره آن ها صحبت کند.
همین داروین وقتی که کتاب "منشاء انواع" خود را منتشر کرد و در آن انسان و میمون را از یک منشاء مشترک دانست در انگلستان هیاهویی بر پا شد که نپرس. روحانیون کلیسا او و دستیارش هاکسلی را مرتد و کافر خواندند. ملکه ویکتوریا گفته بود که در نماز و نیایش به درگاه خدا دعا و استغاثه می کند که خلاف نظریه داروین ثابت شود و آبروی انسان نرود! سال ها طول کشید تا نظریه داروین مورد قبول واقع شد.
کشف زمین خواری جدید در بندرعباس
ابوالقاسم جراره نماینده مردم بندرعباس در مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با فارس، با بیان اینکه ما در بندرعباس درگیر زمینخواران عمده هستیم، گفت: در مقطعی از زمان فردی اقدام به خرید زمین در بندرعباس کرد اما به واسطه ارتباطاتی که داشته چندین برابر زمین خود سند ثبتی به نام وی صادر شده است.وی افزود: مردم بومی منطقه به واسطه اینکه تاکنون با چنین مسائلی روبرو نشده بودند اقدام خاصی برای ثبت زمینهای خود نکرده بودند و امروز این زمینخواران با اسناد خود با مردم درگیری دارند و از جمله در منطقهای از بندرعباس به نام نخل ناخدا ما با یکی از این زمینخواران درگیری داریم.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/531962
زمینخواری 39 هزار مترمربعی در طاهرآباد بومهن
زمینخواری 39 هزار مترمربعی در طاهرآباد بومهن در حالی رخ میدهد که همه پروندههای از این دست بدون شک در انتظار برخورد قانون خواهد بود.به گزارش خبرگزاری فارس از شرق استان تهران، پیش از ظهر امروز دادستان شهرستان پردیس و قضات دادگستری به همراه رئیس اداره راه و شهرسازی شهرستان پردیس و اصحاب رسانه از تپه مشرف به روستای طاهرآباد، یکی از روستاهای حومه شهر بومهن که توسط متصرفان تصرف شده بود، بازدید کردند.بنا بر این گزارش، قسمتی از این تپه که حدود 39 هزار مترمربع است، توسط سه متهم تصرف، قطعهبندی، فروخته و ویلاسازی شده بود.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/531962
۷۰۰ میلیون یورو پول نفت ایران گم شد
معاون وزیر نفت در حالی طلب نفتی ایران از پالایشگاههای یونانی را ۹۰۰ میلیون یورو اعلام میکند که یونان اعلام کرده این رقم را ۷۰۰ میلیون یورو کمتر میداند.شبکه خبری وزارت نفت هفته گذشته به نقل از امیرحسین زمانی نیا معاون امور بینالملل وزیر نفت، حجم طلب نفتی ایران از پالایشگاه های یونانی را ٩٠٠ میلیون یورو (معادل بیش از یک میلیارد دلار) اعلام کرده بود.در همین حال، معاون امور بینالملل وزیر نفت با اشاره به تشکیل کارگروهی به منظور وصول این طلب نفتی پالایشگاههای یونان، تاکید کرده بود: به زودی برخی از مقامات یونانی برای مذاکره بر سر پرداخت این بدهی به تهران میآیند.با این وجود در حالی کمتر از چند روز از این اظهار نظر معاون وزیر نفت می گذرد که پالایشگاههای یونانی حجم بدهی نفتی خود به ایران را ۲۰۰ میلیون یورو اعلام می کنند که ۷۰۰ میلیون یورو کمتر از رقم اعلامی مقامات وزارت نفت است.منابع یونانی روز گذشته با استفاده از رسانه های دولتی، اعلام کردند: شرکت نیمه دولتی هلنیک پترولیوم حدود ۲۰۰ میلیون یورو بابت خرید نفت به ایران بدهکار است و ایران پس از لغو تحریم ها خواستار بازپرداخت این بدهی خواهد شد.از سوی دیگر پایگاه یونانی بالکانالیسیس، با انتشار گزارشی، نوشته است: تا سال ۲۰۱۲ میلادی و تشدید تحریم ها علیه ایران از جمله تحریم های حوزه انرژی، یونان روزانه حدود ۲۰۰ هزار بشکه نفت از ایران وارد می کرد و یکی از بهترین مشتریان نفت این کشور بود.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/531962
180- چند خبر متفاوت
به این میگن اعتصاب
3800 کارمند یک شرکت هواپیمایی هواپیمایی شیلی با به خط کردن هواپیماهای شرکت دست به اعتصاب زدند.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/417583
تصویر شگفتانگیز هابل از کهکشان گل آفتابگردان
تلسکوپ فضایی هابل به تازگی نمایی شگفتانگیز از کهکشان مشهور Messier 63 ارائه داده که کهکشان گل آفتابگردان نیز خوانده میشود.
تصویر جدید که به تازگی توسط ناسا منتشر شده، ساختار ظریف این کهکشان مارپیچ را به نمایش میگذارد. این تصویر توسط «دوربین سیارهای و میدان وسیع 2» هابل شکار شده است.
آرایش بازوهای مارپیچ در کهکشان Messier 63 در این تصویر هابل، یادآور الگوی مرکز گل آفتابگردان است.
این کهکشان در سال 1779 توسط پیر مِکاین کشف شد و بعدها وارد کاتالوگ مشهور چارلز مسیه شد که در سال 1781 منتشر شد.
کهکشان Messier 63 یک کهکشان مارپیچ در صورت فلکی تازیها است که حاوی یک دیسک مرکزی است و این دیسک خود توسط بخشهای بازوهای مارپیچ کوچک احاطه شده است.
این کهکشان دوردست در فاصله 27 میلیون سال نوری قرار گرفته و به گروه M51 تعلق دارد. این گروه از کهکشانها به دنبال شفافترین عضو آن یعنی Messier 51 نامگذاری شده است. Messier 51 یک کهکشان مارپیچی شکل دیگر است که کهکشان گرداب لقب گرفته است.
تلسکوپ فضایی هابل توسط ناسا و محققان آژانس فضایی اروپا طراحی شده و کشفیات بزرگی را در تاریخ نجوم رقم زده است.
هابل از زمان پرتاب در سال 1990،به درک بهتر منجمان از کیهان نزدیک و دوردست کمک کرده و دادههای مهمی را در اختیار آنها گذاشته است.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/417557
گروه بابک زنجانی چمدان چمدان پول میبردند
«فساد در اقتصاد ایران از فاز عادی خارج شده و به ورطهای سیستمی و ساختاری رسیده است».
فساد در ایران ساختاری و سیستمی شده و در این مسئله تردیدی نیست. نباید راحت از کنار فساد گذشت. اینکه صرفا با عوامل، برخورد شود هم کافی نیست؛ اینکه صرفا بیاییم و با شخص زنجانی برخورد کنیم. زنجانی تمام نشده، یک پرونده دیگر مشابه او رو میشود؛ بنابراین باید دقت کرد و برای ازبینبردن این ساختارهای فساد کوشید. فساد ساختاری، برای سرنوشت یک کشور خطرناک است.
حالا هم آقای روحانی باید بیاید و درباره همین تخلفها، جزئیات را به مردم بگوید؛ اینکه کشور به خاطر تحریمها چه ضرری کرد و تا کجا پیش رفت. این پولهایی که حالا حرفزدن درباره آن هم تکراری شده، حق مردم و بیتالمال است که به اسم آقای زنجانی و خیلیهای دیگر، حالا از کشور خارج شده و معلوم نیست اصلا بتوان این منابع را به کشور برگرداند یا نه.
چندی پیش خانوادگی سفری به تاجیکستان داشتیم؛ یکی از دوستانی که آنجا بود ما را به بازدید از چند جا برد؛ میگفت هرچه تاکسی در تاجیکستان میبینی مال بابک زنجانی است. بعد هم ما را برد به یک ترمینال بزرگ که آن هم متعلق به زنجانی بود و بانکی که حالا دولت تاجیکستان درباره آن ادعا دارد. علاوه بر اینها هواپیماهایی دیدیم که آن هم به زنجانی تعلق داشت.
عمق فاجعه این بود که در بازدید از «خانه ایران» متوجه شدیم که با سرمایه و پول ایران در تاجیکستان سرای فرهنگی بزرگی ساختهاند و تابلوهای نفیس در آن به نمایش درآوردهاند و اتفاقا فروردین ٩١ شخص آقای احمدینژاد برای افتتاح «خانه ایران» روانه تاجیکستان میشود و نوروز در کنار ١٠ کشور همسایه جشن گرفته میشود. حالا اسناد و یافتهها نشان از آن دارد که «خانه ایران» متعلق به ایران نیست و به نام یک فرد ثبت شده.
گویا پولها را به خاطر تحریمها چمدانچمدان به تاجیکستان بردهاند و درحالحاضر هم پیگیریهای من، نشان از آن دارد که هیچ سندی از ثبت و سرمایهگذاری ایران در ساخت «خانه ایران» نزد طرف ایرانی وجود ندارد.
یعنی مالکیت این سازه درحالحاضر فردی است.
تا جایی که پیگیریهای ما نشان داده، بله.
بهجز «خانه ایران»، در سفر به تاجیکستان با مورد دیگری هم برخورد کردید؟
بله، متأسفانه از این دست موارد بسیار است؛ ازجمله میتوان به مرکز تلویزیون ایران که به نام «تلویزیون نوروز» معروف شده اشاره کرد. در مرکز بهداشت و درمانی مجهزی در تاجیکستان نیز سرمایه و پول ایرانی آمده و حالا هیچ ردپایی از مالکیت دولت ایران وجود ندارد؛ تازه شما فکر کنید من به یک کشور کوچک رفتهام و این همه داستان وجود دارد.
گزارش مبسوطی از آنچه در تاجیکستان دیده بودم برای جناب آقای اسحاق جهانگیری، معاوناول رئیسجمهوری، وزیر امور خارجه، وزیر اطلاعات و کمیسیون اصل ٩٠ مجلس فرستادم.
و نتیجه تا به اینجای کار چه بوده؟
بنده بهعنوان رئیس کمیسیون برنامهوبودجه مجلس تا به همین لحظه هیچ پاسخی دریافت نکردهام.
لطفا درباره اسناد بهدستآمده کمی بیشتر توضیح بدهید؛ چطور میگویید در طرف ایرانی سندی از فروش و سرمایهگذاری وجود ندارد؟
تاجاییکه جستوجوها نشان داده گویا پولها را به خاطر تحریم با چمدان و به وسیله اشخاص به تاجیکستان منتقل کردهاند و حالا هیچ دسترسی ملی به این منابع پولی وجود ندارد. البته سرجمع این پولها شاید ١٠٠ میلیارد تا ٢٠٠ میلیارد تومان باشدو در مقایسه با ارقام دیگر شاید رقم چندانی نباشد، اما فساد، فساد است.
مجموعه عواملی که در مناصب تصمیمگیری قرار گرفتند، اینها افراد صاحب صلاحیت نبودند و مسیر درستی را نرفتند و حالا هم زبان خیلی از همان آقایان دراز است.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/532091
یادگار ناظم های قدیمی برای مجلس: حجاب، ماهواره، مجازات و دیگر هیچ
ناظم های مدرسه برای افرادی که امروز در سنین بالای 30 سال هستند، معنا و خاطرات خاصی را تداعی می کنند.
بر خلاف این سال ها که نظام آموزشی بر حفظ احترام دانش آموز و مواردی مانند عدم تنبیه بدنی تأکید دارد، ناظم های قدیمی، به سبک مألوف آن سال ها ، همواره با چوب یا حتی تکه شیلنگی در دست به میان دانش آموزان می آمدند و کوچک ترین تخلفی - که حتی می توانست دویدن در حیاط مدرسه در زنگ های تفریح یا خندیدن و حرف زدن در سر صف باشد - را با برخورد فیزیکی پاسخ می دادند.
اقتدار ناظم ها، بچه ها را می ترساند و نظمی نه چندان منطقی در مدرسه به وجود می آمد و هیچ کس به این فکر نمی کرد که آن رفتارهای تنبیه محور، چه آثار مخربی بر روح و روان نسل آینده می گذارد.
مهم ترین اثری که ناظم های قدیمی بر تربیت دانش آموزان دیروز و مدیران امروز گذاشتند، نهادینه کردن این باور بود که راه حل همه مشکلات، تنبیه است، همان گونه که ترکه های ناظم نظم را در مدرسه برقرار می کرد.
رد پای این باور نانوشته را می توان در بسیاری از امور جاری کشور جست و جو کرد و از جمله در میان قانونگذاران سراغ گرفت که برای مواجهه با هر ناهنجاری و مشکلی به زعم خود، سراغ جرم انگاری و جریمه نقدی و شلاق و زندان می روند و وظیفه خود را تمام شده می دانند!
نمونه بارز آن را می توان در طرح برخی مجلسی ها سراغ گرفت که این روزها، گزارش منتقدانه مرکز پژوهش های مجلس درباره آن منتشر شده است.
طبق این طرح، زنان بدحجاب به 200 هزار تا یک میلیون تومان جریمه و توقیف خودروهایشان و دارندگان ماهواره به 8 میلیون تومان جزای نقدی محکوم می شوند. همچنین اگر مدیران ساختمان ها، گزارش نصب ماهواره توسط همسایگان را به نیروی انتظامی ندهند، خودشان دادگاهی و محکوم می شوند!
واقعاً طرز تفکری که پشت این طرح است، همان فکر ناظم های چوب به دست قدیمی نیست که فکر می کردند دوای تمام دردهای عالم در چوبی است که به سر و دست بچه ها می کوبند؟!
آیا قرار نیست قانوگذاران مملکت، بروز شوند و علاوه بر آن، مردم را "بچه مدرسه ای" تلقی نکنند که هر گونه تصمیمی درباره آنها می توانند بگیرند؟
اصلاً فکرش را کرده اند که چگونه می خواهند با میلیون ها زن و دختر که موهای سرشان از زیر روسری بیرون زده برخورد کنند؟
یا این همه خودروی توقیف شده را کجا می خواهند نگه دارند؟ یا می خواهند با 71 درصد مردم ایران که طبق آمار رسمی ماهواره دارند برخورد کنند؟ اصلاً چه کسی قرار است و اساساً توان دارد که با بیش از دو سوم مردم یک کشور برخورد کند و از آنها 8 میلیون تومان جریمه بگیرد؟!
یا مردم را چه حساب کرده اند که ملزم شان می کنند راپورت همسایگان شان را درباره داشتن ماهواره به پلیس بدهند؟
اصلاً این نمایندگان در کدام سیاره زندگی می کنند که اینقدر با واقعیت های جامعه ایران بیگانه اند؟!
اگر حجاب برخی زنان مطابق با دستور شرع نیست، باید علتش را جست و برایش چاره جویی کرد نه این که آن را وسیله ای برای درآمدزایی و البته ناراضی تراشی قرار داد.
علت بدحجایی، آن است که بسیاری از مبلغان دین، کار دین را وانهاده اند و غرق در امور اداری و مدیریتی و سیاسی و جناحی شده اند و نیز بسیاری از مدعیان دینمداری در حکومت اسلامی، چنان رفتار کرده اند که بسیاری، نه فقط از آنان که از دین هم گریزان شده اند.
اگر ماهواره اینقدر فراگیر شده، علت را باید در انحصاری بودن صدا و سیما دانست که گویا فقط باید برای 5-4 میلیون نفر برنامه بسازد و کاری به 75 میلیون نفر دیگر ندارد!
اگر راست می گویید، دین رحمانی را آنگونه که باید، به گفتار و عمل رواج دهید، انحصار صدا و سیما را بشکنید و آن را "رسانه ملی" کنید ، به کارهای اصلی و مشکلات واقعی مردم برسید و اینقدر سر به سر ملت نگذارید تا ببنید که نه فقط موضوع حجاب و ماهواره که بسیاری دیگر از مسائل نیز حل می شود.
منبع: http://www.asriran.com/fa/news/414682
174- ده اختراع برتر ناسا
ناسا، سازمان ملی هوافضای آمریکا، اجرای برنامههای فضایی غیرنظامی این کشور را بهعهده دارد. جمع کثیری از نخبگان علمی در رشتههای مختلف از نجوم، فیزیک و شیمی گرفته تا زیستشناسی و علم مواد در این مجموعه فعالیت میکنند و از زمان تاسیس آن در سال 1958 توانستهاند به پیشرفتهای شگرفی دست یابند که از جمله آنها میتوان به اعزام انسان به ماه و کاوش بر سطح مریخ با ابزارهای خودکار بدون سرنشین اشاره کرد.
اما از آنجا که فقط بخش کوچکی از اختراعات این مجموعه برای ساکنان زمین کاربردی است، ناسا تصمیم گرفت با الهام گرفتن از وسایل مکانیکی کوچکی که در صنعت هوافضا کاربرد دارد، بخشی از اختراعات خود را به طراحی و ساخت ابزارهایی که در زندگی روزمره ساکنان زمین کارایی دارد، اختصاص دهد.
در ادامه ده مورد از این اختراعات را با یکدیگر مرور می کنیم.
1. فوم ضربه گیر
در اوایل دهه 60 چارلز یوست، مهندس هوانوردی سیستمی را طراحی کرد تا فرود بدون نقص ماژول فرماندهی آپولو و سرنشینان آن را تضمین کند. چهار سال بعد، مرکز تحقیقات آمس ناسا از این ایده در طراحی صندلی هواپیما بهره گرفت. دانشمندان قصد داشتند صندلی هایی طراحی کنند که هنگام سقوط احتمال نجات یافتن مسافران را با جذب انرژی ناشی از سقوط افزایش دهد. به این منظور، یوست نوعی فوم پلاستیکی طراحی کرد که قابلیت معجزه آسایی در انعطاف پذیری و جذب فشار اضافی وارد آمده داشت و می توانست دوباره به حالت اولیه برگردد. پژوهشگران دریافتند این نوع خاص از فوم پلاستیکی علاوه بر ایمنی، راحتی مسافران را در پروازهای طولانی افزایش می دهد.
سال 1967، یوست شرکت سیستم های دینامیکی را تاسیس کرد. فوم های تولیدی این شرکت با عنوان مموری فوم (Memory Foam) در مدت کوتاهی به طیف وسیعی از مصارف کاربردی راه یافت. در دهه های 70 و 80، تیم فوتبال دالاس کابویز از این فوم ها در ضربه گیرهایی که بازیکنان می پوشیدند، استفاده کرد. تولیدکنندگان کفش نیز این فوم ها را در ساخت کفی های فوق راحت به کار گرفتند. علاوه بر این از مموری فوم ها در ساخت تجهیزات بیمارستانی مانند تشک و صندلی های چرخدار استقبال شد تا زخم های بیماران بر اثر خوابیدن یا نشستن تشدید نشود. شرکتی در کلورادو نیز اکنون از این فوم ها نوعی قایق بادی تولید می کند که به علت خاصیت ضدغرق شدگی برای استفاده در پارک های بازی بسیار مناسب است. به همین ترتیب، یک شرکت دیگر در کنتاکی آمریکا این فوم ها را در ساخت زین اسب و پروتزهای درمانی برای حیوانات آسیب دیده به کار می برد.
2. پوشش های ضدخوردگی
تجهیزات کاوش های فضایی باید به گونه ای ساخته شود که در همه نوع شرایط از گرمای طاقت فرسا گرفته تا سرمای شدید کارایی خود را از دست ندهد. اسکلت های بزرگی که در اطراف سایت های پرتاب موشک نصب می شود، بر اثر ذرات معلق پراکنده در هوا ناشی از آب شور اقیانوس ها و نیز هوای مه آلود دچار خوردگی می شود. دهه 70، دانشمندان مرکز پرواز فضایی گادارد دریافتند پوشاندن این تجهیزات با یک لایه محافظتی حاوی گرد روی و پتاسیم سیلیکات، مانع خوردگی آنها می شود.
اوایل دهه 80، یک شرکت ساخت پوشش های معدنی با الهام گرفتن از این ایده موفق شد یک پوشش غیرسمی مبتنی بر آب بسازد و آن را سیلیکات روی آی سی 531 نامید. مواد به کار رفته در این پوشش بسرعت با فولاد ترکیب شده و در عرض 30 دقیقه به یک ماده سخت سرامیک مانند تبدیل می شود. اکنون این پوشش در ساخت پایه های پل ها، خطوط لوله، سکوهای نفتی، تجهیزات لنگرگاه ها، شناورها و حتی پوشش خارجی تانک ها کاربرد دارد. جالب است بدانید اواسط دهه 80، 852 لیتر از این ماده به مجسمه آزادی در نیویورک اضافه شد تا از تخریب زودهنگام این مجسمه نمادین جلوگیری شود.
3. نرم افزار آرتِریوویژن برای تشخیص بیماری های قلبی
از اواسط دهه 60، دانشمندان آزمایشگاه پیشرانش جت ناسا قصد داشتند نرم افزاری طراحی کنند تا کیفیت تصاویری را که فضاپیماها از سیارات دور یا دیگر اجرام آسمانی می فرستند، افزایش دهد.
در سال های اخیر، دانشمندان پزشکی از نرم افزارهایی که ناسا برای تقویت تصاویر دریافتی به کار می برد، استفاده کردند تا گردش خون بیماران را با دقت بیشتری زیر نظر بگیرند.
این نرم افزارها به آنها امکان داد بیماری هایی نظیر تصلب شریان را راحت تر تشخیص دهند. تشخیص زودهنگام این بیماری از آن جهت حائز اهمیت است که بیمار به علت رسوب چربی در عروق خونی هر لحظه در معرض حملات قلبی و سکته قرار دارد. نسخه نهایی این نرم افزار آرتِریوویژن نام دارد که ترکیب آن با تجهیزات سونوگرافی در تشخیص بموقع بیماری های قلبی ـ عروقی موثر است. پزشکان معتقدند این فناوری بیماران زیادی را در همان مراحل اولیه از بیماری شان آگاه می کند و آنها می توانند بدون این که نیازی به دارو یا اعمال جراحی سنگین داشته باشند، فقط با ورزش و تغذیه صحیح بیماری خود را کنترل کنند.
4. حلزون مصنوعی گوش
اواخر دهه 70، آدام کیسیاه جِی آر روی پروژه شاتل فضایی در مرکز فضایی کندی کار می کرد. او که از مشکل شنوایی رنج می برد به نواقص سمعک های آنالوگ معمولی کاملا آگاه بود. این سمعک ها صدای ورودی به گوش را بدون هیچ وضوحی فقط تشدید می کردند.
کیسیاه برای حل این مشکل از پیشرفت های ناسا در زمینه سیستم های سنجش الکترونیک، مسافت سنجی و حسگرهای لرزش صدا الهام گرفت و موفق شد سمعک جدیدی بسازد که با تولید پالس های دیجیتال و تحریک پایانه های عصبی شنوایی موجب انتقال سیگنال ها به مغز می شود.
او این ایده را توسط شرکت خصوصی بایواِستیم به مرحله تولید رساند و از آن زمان تاکنون طبق گزارش وزارت غذا و داروی ایالات متحده 219 هزار بیمار این حلزون های مصنوعی گوش را دریافت کرده اند. این ابزار قادر است موهبت شنوایی را به بیمارانی که از ابتدای تولد ناشنوا هستند برگرداند. این ابزار همچنین در بیمارانی که عصب شنوایی آنها هنوز تحریک پذیر است، اما به علت ضربات شدید روحی - روانی یا بیماری شنوایی خود را از دست داده اند، کاربرد دارد.
5. عدسی های ضدخش
شاید باور نکنید اما در گذشته عدسی عینک ها از شیشه ساخته می شد. عدسی های شیشه ای نه تنها سنگین بودند بلکه هر لحظه امکان داشت بر اثر تصادف یا هر گونه ضربات مستقیم در چشم فرد به هزار تکه تبدیل شوند. به همین علت در سال 1972، وزارت غذا و داروی ایالات متحده استفاده از عدسی های شیشه ای را در ساخت عینک های آفتابی و طبی ممنوع اعلام کرد. از آن زمان تاکنون سازندگان عدسی به عدسی های پلاستیکی بادوام تر روی آورده اند.
دید بهتر و جذب بیشتر نور ماورای بنفش از جمله مزایای عدسی های پلاستیکی است. اما هنوز یک مشکل اساسی وجود کرد: عدسی های پلاستیکی براحتی خش می افتادند. اینجا بود که تِد ویدِوِن، دانشمند ناسا در مرکز تحقیقات آمِس وارد عمل شد. او در آن زمان روی سیستم تصفیه آب برای فضاپیماها کار می کرد و متوجه شد اگر یکی از فیلترها را با یک لایه نازک پلاستیک با دستگاه تخلیه الکتریکی بخارات آلی بپوشاند، نوعی پوشش سخت و مقاوم به دست خواهد آمد. ناسا از این ایده در ساخت تجهیزات هوانوردی ضدسایش بهره گرفت. سال 1983، شرکت سازنده عینک های آفتابی فاستِر گِرَنت، این پوشش های ضدخش را تجاری کرد تا جایی که امروزه بیشتر عینک هایی که در ایالات متحده به فروش می رسد مجهز به عدسی های پلاستیکی است که ده برابر عدسی های قدیمی بادوام ترند.
6. امولسیون آهن صفر ظرفیتی
بعد از هر بار ارسال شاتل به فضا، مقداری سوخت و زباله های شیمیایی در محل سکوی پرتاب و اطراف آن باقی می ماند. این بقایا حاوی تری کلرواتیلن است که تجزیه طبیعی آن در زمین مدت زیادی طول می کشد و برای سلامت مضر است. تا پیش از اواسط دهه 70، ناسا این زباله ها را مدفون می کرد به این امید که در خاک تجزیه شود، حال آن که تجزیه تری کلرواتیلن به این سادگی ها اتفاق نمی افتد. اما خیلی زود دانشمندان ناسا دریافتند که چگونه باید زمین را از این مواد پاکسازی کرد. ژاکلین کواین و کاتلین بروکس محلولی ابداع کردند که به کمک آن تری کلرواتیلن به مواد جانبی غیرسمی تبدیل می شود و هیچ ضرری برای محیط زیست ندارد. این محلول غلیظ که امولسیون آهن صفر ظرفیتی نام دارد، قابل تزریق به آب های زیرزمینی است تا اثرات زیانبار مواد شیمیایی سمی که بهداشت محیط زیست را تهدید می کند، خنثی شود. این فناوری بسرعت به بازارهای تجاری راه یافت و اکنون صنعتگران با خرید این محلول می توانند زباله های شیمیایی سمی ناشی از تولیدات کارخانه ای را پاکسازی کنند.
7. پمپ انسولین
شاید از خودتان بپرسید که ناسا و دیابت چه ربطی به هم دارند؟ از آنجا که سفر به اعماق فضا سلامت فضانوردان را تحت تاثیر قرار می دهد، دانشمندان ناسا ناگزیر شدند نوعی سیستم نظارتی طراحی کنند که علائم حیاتی فضانوردان را کنترل کند. سپس مشابه این سیستم های نظارتی به کمک بیماران مبتلا به دیابت نوع یک آمد. در نتیجه تحقیقات مرکز پرواز فضایی گادارد، دانشمندان پزشکی موفق به ساخت نوعی ابزار کاشتنی شدند که سطح قند خون بیمار را کنترل می کند و در صورت لزوم با ارسال سیگنال موجب آزاد شدن انسولین می شود. این فناوری اکنون با عنوان پمپ انسولین شناخته می شود و از اواخر دهه 80 در خدمت کنترل وضعیت بیماران دیابتی است.
گفتنی است پمپ انسولین با نمونه های پیشین فرق دارد. پیشتر، ابزارهای توزیع کننده انسولین براساس نیاز بیمار به صورت دستی برنامه دهی می شد. پمپ انسولین همچنین بیماران دیابتی را از تزریق روزانه انسولین بی نیاز کرده است.
8. قیچی های امداد و نجات
بعد از این که شاتل فضایی ناسا اتمسفر زمین را به مقصد اعماق فضا ترک می کند، بوسترها از شاتل جدا می شود. آنچه جداسازی بدون نقص بوسترها از شاتل را فراهم می کند، الهام بخش طراحی و ساخت ابزارهای نجات بخش برای ساکنان زمین شد.
سال 1994، ناسا موفق شد با همکاری شرکت فناوری های شییر نوعی ابزار برش تولید کند که در امداد و نجات و مواقع اورژانسی کارایی دارد. این قیچی ارزان تر، سبک تر و کم صداتر از نمونه های پیشین آن است و به همین علت موجب کاهش استرس وارد آمده بر قربانیان و همین طور امدادگران می شود.
برخلاف انواع هیدرولیک، انرژی مصرفی این ابزار از نوعی واکنش آتش زا حاصل می شود که در داخل کارتریج اتفاق می افتد. این دقیقا همان ایده ای است که در مقیاس بزرگ تر موجب جداسازی بوسترها از شاتل می شود. قیچی های امداد و نجات از زمان اختراع تاکنون در عملیات جستجو و امدادرسانی جان قربانیان بسیاری را که در زیر آوارگیر افتاده بودند، نجات داده اند.
9. فیلترهای آب
فضانوردان فرسنگ ها بالاتر از سطح زمین مشغول کارند؛ با این حال همچنان به نیازهای ضروری زندگی زمینی نظیر آب سالم نیازمندند. اما پرسش این است که ناسا چگونه از سلامت آبی که فضانوردان می نوشند اطمینان پیدا می کند؟ در دهه 70، این دغدغه دانشمندان را بر آن داشت فیلترهایی طراحی کنند که خروجی آن به طور حتم آب سالم است. ناسا با همکاری مرکز تحقیقات اومپکوآ در اورگان موفق به ساخت نوعی فیلتر کارتریج شد که عمل تصفیه ذخایر آب شاتل ها را با ید انجام می دهد. این فناوری اکنون در تصفیه آبی که برای آبیاری گیاهان سطح شهر استفاده می شود، کاربرد دارد. این فیلترها بویژه در مناطقی که مواد شیمیایی موجب آلودگی منابع آب های زیرزمینی شده است، بسیار موثرند. در سال های اخیر، دانشمندان ناسا طراحی سیستم هایی را آغاز کرده اند که ادرار انسان را به آب آشامیدنی تبدیل می کند. این ایده چنان مورد توجه قرار گرفت که به نظر می رسد اگر روزی سفر به مریخ میسر شود، فضانوردان در تأمین آب آشامیدنی با مشکلات کمتری مواجه خواهند بود.
10. سی سی دی
در تلسکوپ فضایی هابل تعداد زیادی حسگر فوق پیشرفته وجود دارد. از این میان، یک قطعه بخصوص با عنوان سی سی دی (Charge coupled devices) به حوزه تجهیزات پزشکی راه یافته است.
سی سی دی ها قادرند انرژی نور را راحت تر از دیگر روش ها به تصاویر دیجیتال تبدیل کنند. سال 1997، ناسا یک سی سی دی فوق حساس برای هابل طراحی کرد که با جمع آوری جزئیات دقیق تر از ساختارها در کهکشان های دوردست، کیفیت تصاویر دریافتی را افزایش دهد.
سپس شرکت لوراد از این ایده در طراحی یک روش نوین برای اسکن بیماران مشکوک به سرطان پستان بهره گرفت. این روش به پزشکان اجازه می دهد جزئیات دقیق تری از روند بیماری کسب کنند. بدون این که نیازی به نمونه برداری باشد، سی سی دی تصویری واضح از اندام موردنظر در بدن ارائه می دهد. در نتیجه، این روش نه تنها هزینه های تشخیص و درمان را کاهش می دهد بلکه بیمار را از اعمال جراحی نمونه برداری بی نیاز می کند.
امروزه از فناوری سی سی دی ها در دوربین های دیجیتال برای تشکیل و ثبت تصویر استفاده می شود. به بیان دیگر باید گفت اگر سی سی دی های به کار گرفته شده در تلسکوپ فضایی هابل نبودند، هنوز ما با دوربین های آنالوگ قدیمی باید عکاسی را تجربه می کردیم و گوشی های تلفن همراهمان بدون دوربین می ماند!
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/415439
تسمه مالیاتبرارزشافزوده بر گرده مردم
غلامرضا کمالی پناه نوشت:
به رستوران رفتم تا برای بچه ها غذا بخرم ، قیمت غذا ها مشخص بود ، وقتی فیش را نگاه کردم دیدم مبلغی اضافه بر قیمت ها از من گرفته اند ، از صندوق دار علت را پرسیدم گفت: مالیات بر ارزش افزوده است. رفتم کفش برای بچه ها بخرم همین اتفاق افتاد و همین پاسخ را شنیدم. پوشاکی ها همین کار را کردند. برای خانم خواستم یک قطعه طلا بخرم همین کار را کردند؛ در املاک مسکن همین اتفاق افتاد. میوه فروشی همین کار را کرد. نانوایی، لبنیاتی، سوپری ، لوازم التحریری و هر جایی و هر کسی که تولید کننده و فروشنده بود ، وقتی کالای خود را به من مصرف کننده فروخت سهم مالیات ارزش افزوده را به مبلغ فروش اضافه کرد و از ما دریافت نمود. از خودم سوال کردم راستی چند سال پیش که برخی اصناف به این نوع مالیات اعتراض کردند و آن بزن و ببند ها در بازار اتفاق افتاد اگر قرار این بود که از مردم دریافت شود چه لزومی داشت که فروشندگان محترم آن همه تاوان بدهند و احیانا مورد ضرب و شتم قرار گیرند؟ اکنون هیچ زیانی به فروشندگان نرسیده است بلکه این مصرف کننده بی پناه است که باید این مبلغ را بپردازد و نمی داند به چه کسی اعتراض کند. اگر قرار بود از نفس کشیدن هم مالیاتی اخذ شود باز مالیات ارزش افزوده از مصرف کننده دریافت میشد.
سوال مطرح این است که وقتی قیمت مصرف کننده برای کالاها مشخص می شود آیا سهم مالیات ارزش افزوده محاسبه نشده است که دوباره فروشندگان کالا و خدمات به این کار اقدام می کنند؟ آیا هدف اولیه دولت از این سهم در عمل همین اتفاقی است که افتاده است یا زورش به فروشندگان و تولید کنندگان نرسیده و در عمل به انحراف کشیده شده و با این کار دارند از گرده مصرف کننده تسمه می کشند و صدای اینها هم به جایی نمی رسد.
در خبر آمده بود که 503 نفر از مودیان مالیاتی مبالغی بیش از 50 میلیون تومان پرداخت کرده اند. واقعا این مبلغ از سهم سود این مودیان پرداخت شده است یا این که این دسته از مردم شریف با لطایف الحیل مالیات را به سود خود اضافه می کنند و از مصرف کننده دریافت می کنند و به دولت می پردازند؟
مردم عادی که سر از این کارها در نمی آورند و دوغ و دوشاب را از هم تشخیص نمی دهند و اگر فروشندگان محترم آنان را اصطلاحا بدوشند تسلیم هستند و چارهای ندارند. باید گوشت و لبنیات و برنج و خوراک و پوشاک و خدمات و... بخرند. این که آیا تمام مالیات را آنان می پردازند یا اینکه فروشنده هم از جیب مایه میگذارد در توان و حوصله و تشخیص آنان نیست.
آنچه مهم است این است که مایحتاج خود را باید تهیه کنند به هر قیمتی که باشد. حس می کنند که در این موضوع خاص به آنان ستم میشود و لی نمی دانند که چه بکنند و آیا اعتراضشان محلی از اعراب دارد یانه. یا اصلا ارزش این پیگیری را دارد یانه. به هرحال دیواری کوتاه تر از دیوار مصرف کننده نهایی نیست. اکنون هم که در راستای سیاست رهایی اقتصاد از بند ناف نفت و وابستگی به مالیات، دولت فشارهای خود را به اصناف ومودیان بیشتر کرده است و حالا که پول نفت بر سر سفرههای مردم نیامد دولت تصمیم گرفته پول مالیات را از سفره آنان بردارد و روی سفره خود بگذارد، برخی از منتقدان محترم در مجلس دست به کار شده که وزیر را تحت فشار قرار دهند و با اعطای کارت زرد و سوال و استیضاح اصناف را نجات دهند.
البته اصناف زبان دارند و پول و قدرت چانه زنی و تشکل و خلاصه ابزار فشار دارند ؛اما از نمایندگان محترم می پرسیم مردم عادی که هیچ کدام از این ها را ندارند و بسیاری از اصناف محترم خواه دولت از این فشار ها بکاهد یا نکاهد قیمت های خود را افزودهاند ؛ آیا به حال مصرف کننده بی پناه فکری کردهاید؟
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/527817
تولید عسل بیزنبور و آبلیمو بدون لیمو
روزنامه شهروند در ادامه نوشت: در این شرایط سودجویان با هدف به دست آوردن بالاترین سود ممکن از تجارت کثیف خود دست به تقلبهایی میزنند که این روزها نگرانیهای جدی برای سلامتی مردم را به دنبال داشته است. تولید ١٠ تن آبلیمو از تنها ۴ لیتر اسید سولفور و گوگرد به تنهایی سود کلان بازیگران این تجارت غیراخلاقی را فاش میکند. کافی است بدانید در شرایطی که متوسط برداشت عسل طبیعی از یک کندو تنها ٣ تا ١۴ کیلوگرم است، متقلبان از یک کندو با استفاده از شکر ٨٠ کیلوگرم عسل برداشت میکنند و دسته دیگری عسلهایی به بازار روانه میکنند که از قند مصنوعی و بدون دخالت زنبور ساخته شده است. در بازار روغن زیتون نیز برخی تجار در بستهبندیهای شیک، کالایی با عنوان روغن زیتون خارجی به مشتریان عرضه میکنند که درواقع یک نوع روغن خطرناک صنعتی و ارزانقیمت است که برای ساخت کرم و پمادها مورد استفاده قرار میگیرد و مصرف خوراکی آن در تمام کشورها منع شده است و متقلبان داخلی نیز بدون میوه زیتون و با استفاده از پارافین و روغن مایع و اسانس شیمیایی زیتون، اقدام به تولید روغن زیتون تقلبی میکنند.
نکته غمانگیز ماجرا این است که به گواهی مسئولان سازمان استاندارد نام برخی برندهای سرشناس مواد غذایی کشور در لیست متقلبان بزرگ دیده میشود و همین اواخر یکی از همین برندهای سرشناس به جریمه مالی ٩٠٠میلیون تومانی محکوم شده است.
اما حلقه مفقوده این بازار، نظارتهای قانونی است که اجرا نمیشود. براساس قوانین موجود ناظران آزمایشگاهی کارخانههای تولیدی نباید در استخدام مالی کارفرما باشند و باید حقوق خود را از نهادی مستقل دریافت کنند. ولی این قانون سالهاست که در ایران رعایت نمیشود و دربسیاری از موارد کارکنان و متخصصین آزمایشگاههای کنترل کیفی کارخانجات حقوق خود را از کارخانهدار دریافت میکنند و همین موضوع موجب میشود که کیفیت فدای ارتباط مالی کارفرما و ناظران شود. در این گزارش بهطور مفصل به سه کالای بازار مواد غذایی پرداختهایم که در صدر تقلبهای بزرگ و عمده قرار دارند.
اسیدی که خاک را نابود میکند!
آبلیمو یکی از بزرگترین تقلبات بازار مواد غذایی ایران را تشکیل میدهد. بنا به ادعای «محمد میررضوی» دبیر سندیکای صنایع کنسرو ایران و عضو کانون انجمنهای صنفی مواد غذایی ٩٩درصد آبلیموهای موجود در بازار کشور تقلبی هستند و متقلبان از این بازار سود هنگفتی به جیب میزنند. او در گفتوگو با ایسنا اعلام کرده که برای تشخیص این سود کلان کافی است که بدانید تنها با ۴ لیتر اسید سولفور و گوگرد، میتوان بدون استفاده از لیمو ١٠ تن آبلیموی تقلبی تهیه کرد.
گرچه کارشناسان معتقدند امکان تشخیص آبلیموی تقلبی به جز در آزمایشگاه وجود ندارد، اما برای دانستن این موضوع کافی است یک استدلال ساده را درنظر بگیریم: قیمت تمام شده آبلیموی صنعتی از نرخ لیموترش تازه در بازار پایینتر است. یک کیلوگرم لیموترش تازه در بازار بین ١٢ تا ١٧هزار تومان قیمت دارد. این درحالی است که یک لیتر آبلیمو بستهبندی حدود ٨ تا ١٠هزار تومان قیمت گذاری شده است.
آبلیموهای تقلبی دودسته هستند. یک دسته آبلیمویی که بدون استفاده از میوه لیمو تولید میشود که محتوای آن اسید سولفور و گوگرد است و دسته دوم آبلیموی بسیار رقیق طبیعی با مقادیر بالای ترکیبات شیمیایی است.
میزان مجاز استفاده از متابی سولفیت سدیم که یک ماده شیمیایی است در حد ٢۵٠ پیپیام است، زیرا این ماده مانع از تغییر رنگ و فساد میکروبی آبلیمو میشود. این در حالی است که نتایج آزمایش آبلیموهای موجود در بازار نشان میدهد که در برخی از آنها تا ۵ برابر یعنی نزدیک ١٢۵٠ واحد متابی سولفیت موجود است.
در برخی موارد متقلبان اقدام به عرضه آبلیمو با آرم استاندارد کرده بودند. آبلیموهایی که به هیچ عنوان قابلیت مصرف انسانی ندارد و حتی برای معدوم کردن آن با مشکل مواجهیم. زیرا این آبلیموها آثار مخرب زیست محیطی داشته و حتی برای خاک مخرب است و به همین دلیل سازمان حفاظت محیطزیست برای معدوم کردن آن محدودیتهای قانونی اعمال کرده است اما این محصولات که خاک تحمل آن را ندارد به راحتی تولید و به مصرف انسانی میرسد.
تولید عسل بدون دخالت زنبور
عسل تقلبی همپای آبلیمو در صدر تخلفات بازار مواد غذایی قرار دارد. بهطوری که نقل قولهای متفاوت از درصد بالا و نزدیک به ٩٠درصدی سهم عسل تقلبی از بازار این ماده غذایی خبر میدهند. البته تعریفها از عسل تقلبی متفاوت است و برهمین اساس عدهای خوراندن محلول آب شکر به زنبور را تقلب نمیدانند. این در شرایطی است که دستهای دیگر از کارشناسان هرگونه تغییر غیرطبیعی در فرآیند تولید ماده غذایی را نوعی تصرف و تقلب میدانند. با این حساب تقلب جالب دیگری در این بازار وجود دارد و آن تولید عسل بدون دخالت زنبور است. در کشور ما سه نوع عسل وجود دارد، نوع اول عسلهای طبیعی و نوع دوم عسلهای تغذیهای هستند که در تولید نوع دوم به زنبور مخلوط آب و شکر خورانده میشود و در نوع سوم که عسلهای دستساز نامیده میشود متقلبان با گلوکز و اسانس و بدون دخالت زنبور عسل تولید میکنند.
متوسط برداشت عسل طبیعی از هر کندو بین ٣ تا ١۴ کیلوگرم در نوسان است این درحالی است که در شرایط تولید عسل تغذیهای و با استفاده از آب شکر برداشت از یک کندو تا ٨٠ کیلوگرم نیز میرسد!
رئیسی با بیان اینکه قیمت عسل طبیعی بین ۴٠تا ۶٠هزار تومان است، هرنوع عسل ارزانتر از این قیمت را تقلبی دانست.
بهگفته کارشناسان مصرف قند و شکر مصنوعی مورد استفاده در عسلهای دست ساز بهویژه برای بیماران بسیار خطرناک است و موجب تشدید عوارض بیماریهایی مانند سرطان، دیابت و بیماریهای هورمونی میشود.
فروش روغن پماد و کرم به جای روغن زیتون!
روغن زیتون یکی دیگر از رکوردداران تقلب در بازار ایران است. به گفته کارشناسان سازمان استاندارد روغن زیتون تقلبی بدون استفاده از میوه زیتون و با ترکیب پارافین، روغن مایع و اسانس زیتون ساخته میشود، اما تقلب در این کالا به همین موضوع محدود نمیشود و نوعی روغن زیتون در بازار ایران وجود دارد که اصولا مصرف خوراکی ندارد و در سایر کشورها برای تولید خمیر دندان، پماد و کرم مورد مصرف قرار میگیرد. این نوع روغن زیتون که با فعل و انفعالات شیمیایی و از تفاله زیتون (پومیت) استخراج میشود بسیار خطرناک و سرطان زاست و مطابق قوانین کشور واردات و عرضه آن بهعنوان روغن خوراکی ممنوع است. اما سودجویان این نوع روغن زیتون را با یکسوم قیمت از کشورهایی مانند ترکیه و ایتالیا وارد کرده و با نرخ روغن زیتون خوراکی به مشتریان ایرانی میفروشند.
: روغنهای زیتونی که به صورت فله یا در بستهبندیهای زیبا و با نامهای خارجی از مبادی غیرقانونی وارد میشوند، روغن تفاله زیتون است که با پارافین خوراکی مخلوط هستند و طبق آزمایشهای انجام شده، اغلب این روغن زیتونها به لحاظ افزودنیهای غیرمجاز سرطانزا هستند.
: روغن زیتون طبیعی از گوشت میوه تازه و به روشهای مکانیکی استخراج میشود، اما ممکن است ۵ تا ٧درصد روغن در تفاله زیتون باقی بماند که توسط تجهیزات روغنکشی قابل استحصال نیست و بنابراین با استفاده از گرما، حلالها و فعل و انفعالات شیمیایی بهطور مجدد از این تفاله روغن گرفته میشود که به هیچ عنوان کیفی نیست و به دلیل خطر بالای مواد شیمیایی حلال، مصرف خوراکی آن منع شده است و فقط مصرف صنعتی دارد.
در سایر کشورها روی بستهبندی روغن پومیت حتما این موضوع را عنوان میکنند تا اشتباهی به مصرف خوراکی نرسد، اما در ایران برخی تجار برای برخورداری از حاشیه سود بالاتر این روغن را ارزانتر از روغن خوراکی زیتون میخرند و با عنوان روغن زیتون خوراکی به بازار عرضه میکنند.
براساس اعلام انجمن صنایع غذایی ایران مارکهای ولئو (Vawleo)، پوماس(Pomace)، آلبانو (Albano)، استیلا(Stilla)، زر(Zer)، پانتئولی(panteoli) و اورزانو (urzanoe) برخی از برندهای روغن زیتون تقلبی وارداتی در بازار ایران هستند.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/526970
دلبستهگی دو سویه
"آزادی کامل در ازدواج تنها هنگامی میتواند به گونهیی فراگیر عملی شود، که برچیدن تولید سرمایهداری، و مناسبات مالکیتی برآمده از آن همهی آن خرده ارزشهای اقتصادی را که هنوز یک چنین اثر نیرومندی در گزینش شریک بازی میکند، از میان برده باشد. در آن هنگام دیگر هیچ انگیزهیی مگر دلبستهگی دو سویه برجای نخواهد ماند."
"... با از میان رفتن ملاحظههای اقتصادی که زن را وادار میکند بیوفایی مرسومِ مرد را تحمل کند- نگرانی دربارهی معاش و حتا بیشتر از آن در بارهی آتیهی فرزنداناش- برابری زنان که با این روش به دست میآید، با تکیه به همهی تجربههای گذشته میتوان گفت این برابری برای تک همسر شدن واقعی مردان و نه چند شوهره شدن زنان اثر بسیار چشمگیری داشته و به آن میانجامد."
"... پس آنچه اینک در بارهی سازگاری مناسباتِ جنسی- بعد از نابودی نه چندان دورِ تولید سرمایهداری- میتوانیم حدس بزنیم بیشتر یک ویژهگی منفی دارد، و بیشتر محدود به آن چیزهایی است که از میان خواهد رفت. اما چه چیزی به آن افزوده خواهد شد؟ پاسخ این پرسش، بعد از پرورش یافتن نسلی نوین معین خواهد شد: نسلی از مردانی که هیچگاه در سراسر زندهگیشان فرصت خرید تن در دادن زن با پول یا با هر ابزار قدرت اجتماعی دیگر را، نداشتند، و نسلی از زنانی که هیچگاه ناگزیر نبودهاند برای هیچ ملاحظهیی مگر عشق راستین، خود را به هیچ مردی واگذار کنند، یا از تسلیم خود به معشوقهای خویش برای ترس از پیآمد اقتصادی آن خودداری نمایند. هنگامی که چنین مردمانی پیدا شوند، بایدهایی را که ما امروز برای کردارشان میاندیشیم به پشیزی نخواهند گرفت. آنها کردار و افکار همهگانی خود دربارهی رفتار هر فرد، را برقرار خواهند ساخت. همین و دیگر هیچ."
فردریک انگلس؛منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت؛ ص97-98-99ترجمه خسرو پارسا، نشر دیگر
هر منطقه ایران یک پادشاه قاچاق دارد
حرص زمینخواری در ایران چنان افزون شده که حتی به جزایر ایران نیز رحم نکرده است. چندی پیش خبر اختلاس در منطقه آزاد قشم سروصدای زیادی به راه انداخت. حالا هم گویا دایره تخلفات در این جزیره گسترش هم یافته.
قاچاق یک حرفه ملی شده است و فقط متعلق به مناطق آزاد نیست... . تخمین زده میشود که سالانه حدود ١۵ میلیارد دلار سوخت قاچاق میشود. ٢٠ میلیارد دلار هم کالا قاچاق میشود. پس سهچهارم پول قاچاق کالا مربوط به سوخت است و هر منطقه ایران هم یک پادشاه قاچاقچی دارد.
گویا زمینخواری و ساحلخواری به مناطق آزاد هم کشیده شده است، آیا صحت دارد؟
متأسفانه صحت دارد. وقتی توسعه به یک منطقه دریایی بیاید اراضی ساحلی قیمت پیدا میکند. شما از میناب تا جاسک یا از جاسک تا چابهار میروید و کسی این اراضی را خریدوفروش نمیکند.
قبل از ایجاد منطقه آزاد قشم در سال ١٣۶٩ زمینبازی در قشم وجود نداشت، اما وقتی طرح جامع تهیه کردیم و اولین بلوارها را ساختیم، زمینها قیمت پیدا کرد. الان در قشم زمینی وجود دارد که به قیمت زمین میرداماد است. مشخص است که یک عده سندسازی میکنند که از این اراضی استفاده کنند.
در مدل دیگر پروژههای صنعتی که موجب توسعه میشوند برای پروژههای خود بیش از نیازشان، زمین ارزیابی میکنند که این امر نیز به زمینخواری میانجامد. مورد دیگر که خطرناکتر است زمینخواری با رانت دولتی است. این دو بخش است؛ یک بخش این است که یک سازمان برای خودش ده کیلومتر از ساحل را میگیرد که تأسیسات بسازد، درحالیکه به پانصد متر ساحل نیاز دارد. وقتی چند کیلومتر ساحل را میگیرد تمام پروژههای توسعه منطقه را میگیرد. با فنسکشی نه خودش آن منطقه را آباد میکند و نه اجازه میدهد دیگران این کار را انجام دهند. الان حرص زمینخواری سازمانهای دولتی در سواحل و جزایر بسیار زیاد است، به این خاطر پیشنهاد من به دولت تدبیر و امید این است که تصرف اراضی را از طریق سازمانهای دولتی از هر نوع ممنوع کنند تا اگر دولتها میخواهند در این زمینه کاربری داشته باشند اراضی را از بخش خصوصی بخرند. زمانی که دستاندرکاران دولتی بهدنبال گرفتن اراضی وسیع هستند این کار با سرعت بیشتری انجام میشود. این کار، کار اشخاص معمولی نیست.
حجم مشخصی از زمینخواری توسط ارگانهای دولتی در قشم، که شما در آنجا مشغول به فعالیت هستید، مشخص شده است؟
زمینخواری مفصلی در قشم توسط یک دستگاه انجام شده که نه طرحی دارند و نه بودجه، در اراضی ساحلی که در قانون گفته شده تا ١٢٠ متر بالاتر از نقطه مد جزء حریم دریاست، در داخل این حریم توافقی با مدیرعامل وقت قشم انجام دادهاند و اجازه این کار را گرفتهاند که خلاف قانون و وظیفه سازمانیشان بوده و بودجهای هم نداشتند و فقط حرص زمینخواری است و استدلال دیگری هم ندارد. زمانی که بزرگراه ساحلی در این منطقه ساخته شد، اراضی بین بزرگراه و دریا را بیخود تصاحب کردند که به گمانم چهار تا پنج میلیون متر مربع مساحت این زمین است؛ البته ما شکایت کردهایم و این قرارداد باطل است و به نظرم قاضی دستور ابطال آن را صادر خواهد کرد.
آیا ارگان دیگری نیز در این زمینخواریها حضور داشت؟
نهادهای دیگر هم منطقه وسیعی را گرفته اند، درحالیکه باید در ستاد بالاتر آنها این امر تصویب شود و با منطقه آزاد توافقنامه امضا کنند، بعد این کار را انجام دهند. بدون توافقنامه و اینکه مصوبهای وجود داشته باشد، این اتفاق افتاده است.
وضعیت قاچاق در مناطق آزاد چگونه است؟
قاچاق یک حرفه ملی شده است و فقط متعلق به مناطق آزاد نیست. عمده قاچاق گازوئیل است نه بنزین. چون قیمت گازوئیل را براساس تخیل و اقتصاد وهمی پایین نگه میداریم و فکر میکنیم در اقتصاد ملی مؤثر است، در حالی که برعکس است چون با این کار امکان سرمایهگذاری و اشتغال و رشد اقتصادی را از بین میبریم. از آنجاکه قیمت گازوئیل در ایران ۵٠٠ تومان و در ترکیه شش هزار تومان است، چندین سال سهمیه استان اردبیل را بهعنوان سواپ از باکو به تبریز در ترکیه فروخته و کاروان تانکر میبردند. یک شخصیت خیلی مهم هم آن زمان استاندار بود. اینها روزی ٣٠٠ هزار لیتر قاچاق میکردند و ٣٠٠ هزار دلار در روز به دست میآوردند. اگر میخواستند این میزان را با پول بیاورند، پولشویی بود، باید جنس میبردند. جنس ترک را در ایران زیر قیمت میفروختند چون سودش را در جای دیگر برده بودند، بنابراین روی جنسی که ١٠ برابر سود برده بودند، زیر قیمت خرید میفروختند و باز هم سود میبردند اما پولشان را قبل از تحویل جنس بهصورت نقد دریافت میکردند. نتیجه قاچاق سوخت این است. جنس به ترکیه میرود و بهجای پول جنسی میآید که کالای ایرانی قابلیت رقابت با آن را ندارد. صنایع نساجی و کفشدوزی ما را قاچاقچیان سوخت از بین بردند. قاچاق کالا اینطور نیست که عدهای ارز میخرند و از ترکیه لباس وارد میکنند. قاچاق سوخت به کردستان و ترکیه و...، موجب ورود کالای چینی به ایران است. همه نوع جنس وارد میشود، بنابراین قاچاق ضربدر قاچاق است. این درحقیقت همان توان دو انرژی است. برهمفزایی قاچاق نابودکنندهترین عامل اشتغال در صنایع ماست. اول صنایع نساجی است که الان نابود شده. مسبب این کارها سیاست اشتباه عوامانه اقتصاد وهمی در مورد سوخت است. قیمت سوخت را طبق قانون باید ٩۵ درصد قیمت فوب خلیجفارس میکردند تا قاچاق بهصرفه نباشد. زمانی که گازوئیل ٣٠٠ تومان بود، مطالعهای انجام دادیم که طبق آن، قاچاقچیان سهمیهها را جمع میکردند و به هرکسی که سهمیه داشت ۵٠ تومان میفروختند. لنج ماهیگیری ۵٠٠ لیتر در روز سهمیه دارد، با این کار ٢۵ هزار تومان به اندازه مزد یک روز یک فرد درآمدزایی داشت. این فرد ماهیگیری نمیکند و لنجش را هم دارد و پول هم میگیرد. کسی که این سهمیهها را جمع میکند ١۵٠ تومان به دست میآورد. فردی هم که گازوئیل را از لوله رد میکند و با لنج به وسط دریا برده، پولی میگیرد و به این ترتیب قیمت سوخت از مرز ایران با قیمت هزار تومان خارج میشود در حالی که در پمپ ٣٠٠ تومان است و درنهایت به قیمت هزارو ۵٠٠ تومان فروخته میشود. قیمت سوخت در دوبی برای شناورهای دوبی و پاکستان دو هزار تومان است و با خرید هزارو ۵٠٠ تومان، آن فرد ۵٠٠ تومان سود میبرد. به عبارتی همه سود میبرند به جز ملت ایران. در واقع عمده واردات قاچاق، اجتناب از پولشویی است؛ یعنی پول مبادله نمیشود و جنس وارد شده و توزیع میشود. قضیه قاچاق در قاچاق یکی از اسراری است که مردم از آن بیخبرند. یک عده داد میزنند قاچاق سوخت و یک عده میگویند قاچاق کالا کشور را از بین برد. این دو به هم وصل هستند. پوشاک، مواد غذایی و موبایل که زود به پول تبدیل میشوند، جزء قاچاق هستند. نکته اینجاست که کالا را یک دلار میخرند، ٩٠ سنت میفروشند، اما این طرف ٣٠ سنت خریده و ٩٠ سنت فروختهاند پس ۶٠ سنت سر جایش است اما صنایع ما این وسط از بین رفتهاند چون توان رقابت ندارند و به این علت در ایران اجناس ترک ارزانتر از ترکیه است.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/526435
"منطقهای از جهان که ما در آن زندگی میکنیم، اقتضا میکند که برای برآوردن نیازها، کار صورت گیرد و از اینرو باید دستکم بخشی از جامعه همیشه و به طور خستگیناپذیر کار کند، دیگرانی هم در زمینههای هنری و غیره کار میکنند؛ بعضیها هم که کار نمیکنند حاصل زحمت دیگران را در اختیار دارند. به همین دلیل، این دارندگان فقط باید سپاسگزار تمدن و نظم باشند؛ چون وجودشان صرفا" مدیون نهادهای تمدن است، زیرا اینان دریافتهاند که شخص میتواند به طرقی غیر از کار کردن به ثمرات کار دست یابد. این صاحبان ثروت مستقل تقریبا" تمامی ثروت خود را مدیون کارغیراند و نه مدیون استعداد و قابلیت خویش که به هیچ وجه برتر از آن دیگران نیست. آنچه جامعه را به تهیدست و دارا تقسیم میکند دارا بودن زمین و یا پول نیست بلکه سلطه بر کار است."
کارل. مارکس؛ گروندریسه جلد دوم ص307 ترجمه باقر پرهام و احمد تدین، انتشارات آگاه، تهران 1362
من الان به عنوان یک دختر مجرد حقوقی دارم که بعد از ازدواج از من سلب میشود. فکر کنید من الان میتوانم به سفرهای خارجی بروم ولی هنگامی که ازدواج کنم حتما باید از شوهرم رضایتنامه داشته باشم. چرا وقتی وارد مرحله دیگری از زندگی شدهام و قاعدتا باید امتیازاتی به دست بیاورم، همان حقوقی که هنگام تجرد داشتهام را هم باید از دست بدهم؟
خبرآنلاین نوشت: 18، 23، 27، 33 و 37 ساله. نامشان را فرض کنید مینا، الهام، منصوره، تبسم و رعنا. همگی مجرد و از طبقه متوسط. سوالهای مشترکی که به آن پاسخ دادند درباره ازدواج بود. این که چقدر مشتاقند متاهل شوند، چه سختیهایی را به خاطر مجرد بودن تحمل میکنند، تجرد چه مزایایی برایشان دارد، دلایل علاقه یا بیعلاقگیشان به ازدواج چیست و خلاصه توصیفی از آنچه پشت سر گذاشته و پیش رو میبینند.
مادرم تمام عمرش را کار کرد
مینای 18 ساله، منتظر نتایج کنکور است. میگوید من زندگی پدر و مادر خودم را دیدهام؛ سالها سختی و اجارهنشینی. دیدهام که مادرم چطور خسته از سر کار برمیگشت و تازه مشغول کارهای خانه میشد. میبینم که حالا چطور پیر و تکیده شده است. حالا برادرم برای تحصیل به خارج از کشور رفته است. من هم که دیر یا زود ازدواج میکنم. میمانند مادر و پدرم.
مینا که میگوید مراقب است اوضاعش شبیه مادرش نشود، میگوید: پدر من مرد خوبی است و میدانم که هوای مادرم را دارد؛ اما خستگی و دردهای استخوانی و روحی مادرم را که نمیتواند درمان کند. آن روزهای سخت لازم بود به مادرم کمک کند. این مادرم بود که وقتی ما مشغول درس و بازی بودیم و پدرم تلویزیون میدید، در حال پخت و پز و جمع و جور کردن خانه بود. حتی بیشتر از مادران دوستانم که شاغل نبودند به اوضاع خانه رسیدگی میکرد. حالا که بزرگ شدهام میفهمم چرا. به خاطر حرف مردم؛ که نگویند شاغل است و به زندگیاش اهمیت نمیدهد. برای این که خلاء بیرون از خانه بودنش را پر کند. خواب و استراحت را به خودش حرام میکرد که مبادا هر کدام از ما کمبودی احساس کنیم.
میدانم مثل مادرم آنقدر فداکار نیستم که زندگیام را وقف دیگران کنم و بعد ببینم هرکس چطور راه خودش را میرود. به چروک صورتش که نگاه میکنم، هم قدردانم، هم از این آینده میترسم.
حقوقی که با ازدواج سلب میشود
الهام 23 سال دارد و دانشجوست. در دانشگاه آزاد، مهندسی شیمی میخواند. دنبال کار است اما فعلا شاغل نیست. از او میخواهم نظرش را درباره ازدواج بگوید: ببینید، من هم مثل هر دختر دیگری خواستگارانی داشتهام. اما چیزی که باعث شده به هیچکدام از آنها جواب مثبت ندهم، این است که با شرایط بعد از ازدواج مشکل دارم و فعلا تجرد را ترجیح میدهم.
درباره شرایط بعد از ازدواج، توضیح میدهد: منظورم این است که من الان به عنوان یک دختر مجرد حقوقی دارم که بعد از ازدواج از من سلب میشود. فکر کنید من الان میتوانم به سفرهای خارجی بروم ولی هنگامی که ازدواج کنم حتما باید از شوهرم رضایتنامه داشته باشم. چرا وقتی وارد مرحله دیگری از زندگی شدهام و قاعدتا باید امتیازاتی به دست بیاورم، همان حقوقی که هنگام تجرد داشتهام را هم باید از دست بدهم؟ مشکلات حق تحصیل، حق اشتغال، حق طلاق و ... را هم که دیگر همه میدانند.
وقتی میگویم این حقوق را میتوان جزو شروط ضمن عقد آورد، پاسخ میدهد: بله، اما همه پسرها که چنین شروطی را قبول نمیکنند. من با چند نفر از خواستگارانم درباره این مسائل حرف زدهام اما آنها به جای این که فکر کنند قرار است چیزی را امضا کنند که حقوق طبیعی مرا تضمین میکند، فکر میکردند در حال از دست دادن حقوقی هستند و به من امتیاز ویژهای میدهند! تصور میکردند اگر از حق طلاق حرف میزنم یعنی اصلا آیندهای برای زندگی مشترک قائل نیستم و از همان اول زندگی دنبال جدا شدنم. اگر این موارد جزو قانون بود، آنها برای رعایت این اصول که ما را با هم برابر میکند، مردد نبودند و به نظرشان طبیعی میآمد، اما حالا که باید به دفتر ثبت اسناد رسمی بیایند و برگهای را امضا کنند، فکر میکنند به آنها ظلم میشود!
الهام در پایان حرفهایش تاکید میکند: من به شدت اعتقاد دارم بعد از ازدواج هم لازم است حریم شخصی و استقلال فردی زن و شوهر حفظ شود. با این حساب، ترجیح میدهم تا زمان پیدا شدن کسی که با این خواستهها مخالفتی نداشته باشد، مجرد بمانم. چرا خودم را در شرایطی قرار بدهم که اگر پشیمان شدم یا مشکلی پیش آمد، هیچ راه بازگشتی نداشته باشم؟ چرا خودم را گرفتار کنم؟
چرا دخترها خواستگاری نکنند؟
منصوره، شاغل است و 27 سال دارد. گرافیک خوانده و حالا در یک نشریه فعالیت دارد. میگوید حقوق خوبی میگیرد و از شرایط شغلیاش راضی است و همین را مقدمهای میکند برای این که به این سوالم پاسخ بدهد که چرا تجرد؟ ببیند، من با یک موضوع فرهنگی که مختص جامعه ما هم نیست مشکل دارم و آن هم این است که چرا باید تنها پسرها به خواستگاری دخترها بروند؟ خیلی از دوستانم میگویند چرا ازدواج نکردی؟ خواستگار خوبی نداشتی؟ بگوییم فلانی بیاید خواستگاری؟ انگار همیشه بنا بر انتخاب شدن است. هیچکس نمیگوید به کسی علاقه داری؟ چرا به او پیشنهاد ازدواج نمیدهی؟
سریع ادامه میدهد: بله میدانم که این موضوع میتواند به دلیل بار اقتصادی مساله ازدواج باشد و چون اغلب مردها هستند که وظیفه تامین معاش را به عهده دارند، باید در شرایطی باشند که بتوانند از پس هزینه زندگی متاهلی بربیایند. اما به این دقت کنید که در سالهای اخیر معمولا هم زن و هم مرد شاغلند. با این وصف و تغییری که در وضعیت اقتصادی و اشتغال به وجود آمده، نباید در وضعیت فرهنگی دنبال تغییر باشیم؟ به عنوان مثال من خودم وضعیت مالی خوبی دارم و اگر همسرم هم شاغل باشد میتوانیم یک زندگی را به خوبی اداره کنیم. پس چرا من نباید از همکارم که یک آقاست بخواهم ازدواج کنیم و تنها او این حق را دارد که از من خواستگاری کند؟
منصوره که میگوید در کنار گرافیک، مطالعات فرهنگی و اجتماعی دارد، تاکید میکند: من فکر میکنم تا زمانی که در شکلهای سنتی آشنایی، خواستگاری و ازدواج تغییری ایجاد نشود، پاسخی به نیازهای دختر و پسر امروزی داده نخواهد شد.
از او میپرسم خودش از پسری خواستگاری کرده است؟ با سرش حرفم را تایید میکند که: بله من یک بار احساس کردم شخصی مناسب من است و به او پیشنهاد ازدواج دادم. اما او با این که فردی سنتی هم نبود این پیشنهاد را عجیب دانست و جواب رد داد. راستش را بخواهید، فکر میکنم از داشتن یک زن جسور و شجاع، ترسید. برای دوستانم که این موضوع را تعریف کردم، منتظر یک بحران روحی بودند، در حالی که من به سادگی از کنار این موضوع گذشتم و گفتم: مگر پسرها فقط خواستگاری یک نفر میروند؟ مگر با اولین درخواست ازدواج، جواب مثبت میگیرند یا اگر کسی به خواستگاریشان جواب منفی داد افسرده میشوند؟
این همه طلاق، آدم را میترساند
تبسم 33 ساله، یکی دیگر از افراد مجردی است که در این گزارش، گفتههایش را میخوانید. معلم است و در یک آموزشگاه زبان انگلیسی تدریس میکند.
بسیاری از جوانها به خصوص پسرها دچار بحران شدهاند و درباره این که چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست، سردرگمند. آنها از طرفی با حرفهای خانواده مبنی بر انتخاب همسر به شکل سنتی و معرفی مادر و پدر مواجه میشوند و از طرف دیگر با فعالیتهای اجتماعی و حضور در فضاهای تحصیلی و شغلی، به دخترانی برمیخورند که آنها را برای ازدواج مناسب میبینند. آنها از طرفی با آموزههایی مبنی بر در خانه ماندن زن تربیت میشوند و از طرف دیگر میبینند زنانی که فعالیتهای اجتماعی نداشته باشند نمیتوانند همدم، همراه و همکلام خوبی برایشان باشند.
تبسم میگوید: این تربیتهای دوگانه به این منجر میشود که در مواجهه با پسری که قصد ازدواج دارد، سردرگمی آنها به دختران هم سرایت کند و بیاعتمادی نسبت به تصمیم پسرها برای ازدواج شکل بگیرد؛ آنها یک روز از ما انتظار یک زن موفق و فعال اجتماعی بودن دارند و یک روز دیگر توقع دارند دستپختت به همان خوبی یک زن خانهدار باشد، یک روز میگویند هیچکس نباید مانع پیشرفت دیگری شود و روز دیگر میگویند وظیفه زن فقط این است که بنشیند خانه و بچه بزرگ کند، یک بار زنی با معیارهای گذشته را الگو قرار میدهند و یک بار زن موفق معاصری را در آن سوی دنیا.
و از این موضوع با عنوان یکی از مشکلات دوران گذار در جامعه یاد میکند: حالا که مسئولان خودشان هم به دوران گذار و پیامدهایش باور دارند و از آن سخن میگویند، بهتر است به جای این که صرفا حرفها و توصیههای کلیشهای انجام شود، همانقدر که برای ازدواج برنامهریزی میکنند، به چگونگی پیداکردن همسر هم فکر کنند و در رسانهها درباره این موضوع آُموزش داده شود. طلاقهای رسمی و عاطفی که در اطرافیانمان میبینیم جدا نگرانکننده است و مجردها را از شروع زندگی مشترک میترساند. باید ریشهیابی شود این جداییها بیشتر به چه دلیل است؟ من فکر میکنم زن و مرد وضعیت اقتصادی همدیگر را که قبل از ازدواج میدانند و با اتفاق غیرقابل پیشبینی روبهرو نمیشوند که ناگهان بخواهند جدا شوند، این فضای فکری و فرهنگی متفاوت آنهاست که مدتی بعد از ازدواج خودش را نشان میدهد و کار به جدایی میرسد.
از مجردها هم حمایت شود
رعنای 37 ساله؛ پرستار است. دو سال است از خانواده جدا شده و تنها زندگی میکند. از مشکلات زندگی مجردی که میپرسم، سرش را تکان میدهد و میگوید: اگر مسائل مالی و سختیها و مشکلات عاطفی و فیزیکی را هم بتوان تحمل کرد، این نگاه مردم است که بیشتر از هر چیز یک دختر مجرد را آزار میدهد. تجربه به من یاد داده به جز تعداد کمی از دوستانم، زندگی مجردیام را از بقیه پنهان کنم و طوری وانمود کنم که با خانوادهام زندگی میکنم.
تا میفهمند دختر مجردی هستی که مستقل شدهای و زندگی جداگانهای را تشکیل دادهای، برخوردها با تو عوض میشود؛ یا زیادی خشن میشوند یا زیادی مهربان! از همسایه و فامیل گرفته تا همکار و همکلاسی. سن و جنس و طبقه اجتماعی خاصی هم ندارد. هرکس به نوعی رفتارش عوض میشود. این که دختری بدون ازدواج از خانه پدری خارج شود هنوز در کشور ما چندان جا نیفتاده و تعداد کمی از افرادی که با آنها برخورد داشتهام، این مساله برایشان بغرنج نیست.
رعنا درباره دلایل ازدواج نکردن و جدایی از خانواده هم توضیح میدهد: دلایل زیادی باعث شد ازدواج نکنم؛ یکی از آنها این بود که هم خودم و هم خانوادهام اصرار داشتیم دوره لیسانس و فوق لیسانس تمام شود بنابراین در دوره دانشجویی برای این که مزاحمتی در راه تحصیلم پیش نیاید به خواستگارها جواب منفی میدادیم. بعد از آن هم سختگیری خانواده شروع شد. وقتی من راضی میشدم، خانوادهام راضی نمیشدند و هنگامی که آنها راضی بودند من تمایلی به زندگی با آن فرد نداشتم.
معیارهایی که در نظر داشتیم متفاوت بود. آنها به دنبال امنیت مالی و اقتصادی بودند و من دنبال داشتن نگاه مشترک به زندگی. تا این که دو سال پیش تصمیم گرفتم از خانواده جدا شوم و زندگی مستقلی را برای خودم تشکیل بدهم. پدر و مادرم ناراضی بودند اما وقتی دیدند مصمم هستم که خانه و زندگی جداگانه خودم را داشته باشم و از لحاظ مالی این توانایی را دارم، قبول کردند که دخترشان در خانهای جداگانه اما نزدیک به آنها زندگی کند.
او میگوید: به هر حال من الان از وضعیت زندگیام راضی هستم. نمیگویم احساس تنهایی نمیکنم، نمیگویم فکر کردن به آینده نگرانم نمیکند، نمیگویم گاهی دلم نمیخواهد یک رابطه عاطفی پایدار داشته باشم و مادر بودن را تجربه کنم. اینطور نیست. گاهی این احساسها خیلی هم شدت میگیرد؛ ولی وقتی به زندگی بعضی از دوستانم نگاه میکنم که چطور بدون علاقه و تفاهم و فقط به خاطر فرار کردن از حرف مردم تن به زندگی مشترک دادهاند و نارضایتی را در چشمشان میبینم، از تصمیمی که گرفتهام احساس رضایت میکنم.
رعنا در پایان حرفهایش میگوید: با نگاهی به جمعیت مجرد کشور، این تصمیمگیران هستند که باید برای مدیریت این شرایط وارد عرصه شوند. لازم است در عین حال که برای ازدواج و افزایش جمعیت، برنامهریزی میکنند، به فکر جمعیت مجرد کشور هم باشند و آنها را به رسمیت بشناسند. من فکر میکنم کاری که دولت باید در شرایط فعلی انجام دهد، حمایت از افراد مجرد و بویژه با شرایطی که در آن هستیم حمایت از دختران مجرد است. آموزشهای عمومی برای شیوه برخورد با قشر جوان مجرد و در نظر گرفتن حمایتهایی مانند حمایتهای بیمه، مسکن، وامهای ضروری و ... می تواند کمی از سختیهای افراد مجرد کم کند. هرچه باشد، ما هم حقی داریم.
منبع:
حیرانخورها به بگمبگم رسیدند(طنز)
سالهاست که درباره زمینخواری در گردنه حیران صحبت میشود اما هیچ وقت مثل حالا قضیه بیخ پیدا نکرده بود. آن سالها چون کم میخوردند و به اندازه میخوردند و با هم میخوردند کسی پی داستان را نمیگرفت. در آن سالها با این که میخوردند اما گردنه حیران هنوز درختان زیادی داشت و از زیباییاش کم نشده بود.
حالا اما حیران به دشت پر از ویلا تبدیل شده است. علاوه بر این برخی دوستانِ بخور، تکخور شدهاند و در این تکخوری تا قله کوه را هم خوردهاند و به روستاخواری روی آوردهاند. به همین دلیل است که حساسیت ایجاد شده و آنهایی که دستوپایی در ماجرا دارند سعی در لو دادن هم دارند.
یکی فهرست زمینخواری خانوادگی از دیگری رو میکند و یکی فهرست بلندی از اسامی زمینخوران وابسته به دیگری منتشر میکند و... . متاسفانه این بگمبگمها هم در صحن مجلس اتفاق میافتد؛ یعنی جایی که باید منزه باشد از بگمبگم.
واقعا مرحبا به بابک زنجانی و تیمش که همه سکوت کردهاند و مرد و مردانه پشت هم ایستادهاند. آفرین. کار اصولی یعنی این؛ نه این که تا چک اول را خوردی همه را لو بدهی.
به هر حال آنچه مسلم است این است که یکی با آتشسوزی صوری در جنگلها زمین را صاف کرده و ویلا ساخته است. یکی برای ساخت هتل زمین گرفته و آن را فروخته است و به کانادا (مقصد و آمال ایرانیهایی که در حیف اموال عمومی استادند) رفته است و دیگری زمین متری سه میلیون تومان را متری 100هزار تومان خریده است.
نکته مهمتر این است که طبق ادعاها حتی به خبرنگاری که با پسر یکی از این افراد دوست بوده، 17 هکتار ساحل رسیده است. یعنی هر کس که از دور هم دستی در این پرونده داشته صاحب بخشی از مملکت شده است.
واقعا اگر به جای درس خواندن میرفتم با همین آقا پسر دوست میشدم الان وضعم خیلی بهتر از این بود. شما آشنای گردنکلفت ندارید که پسر همسن من داشته باشد؟
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/412477
تجمع سه روزه کارگران پیمانکاری مس سرچشمه مقابل وزارت صنعت در تهران
تجمع اعتراضی کارگران پیمانکاری مس سرچشمه در مقابل ساختمان وزارت صنعت، معدن و تجارت در تهران امروز وارد سومین روز خود شد.
تجمع کنندگان که شمار آنها تا نزدیک به 250 نفر برآورد میشود از جمله کارگرانی هستند که از طریق شرکتهای پیمانکاری در مجتمع مس سرچشمه مشغول کارند.
این کارگران در اعتراض به نابرابر بودن دستمزدها، به تاخیر افتادن موعد پرداخت مطالبات مزدی و یک ماه بودن زمان اعتبار قرا ردادهای کار از روز جمعه 23 مرداد ماه دست از کار کشیده و راهی تهران شدهاند.
شهرام جزایری از سوئیت وی.آی.پی، مناظره 88 و سمبوسه در اوین و ... می گوید
در دادگاه هر چه عکس از شما هست لبخند بر لبتان وجود دارد و عکاسان میگفتند که لبخند آقای جزایری گاهی اوقات لجدرآر است؛ نظرتان چیست؟
دلم می خواهد به مردم بخندم !
مدل ماشین شما چیست؟
بنز 250E مشکی صفر
علاقه خاصی به رنگ مشکی دارید؟
این ماشین را به دلایل زیادی انتخاب کردم. خیلی از دوستان شائبه این را دارند که شهرام به رغم اینکه پولدار است و وضع خوبی دارد، این موضوع را پنهان میکند. درحالی که من پول ندارم بلکه ثروت دارم و ثروتم، اعتبار و حیثیت تجاریم است. و این ثروت به اندازهایست که در این شرایط خودرویی داشته باشم که 500 میلیون تومان قیمت داشته باشد که کافی است. همین یک ماشین را دارم که هم شیک است و هم پاسخ خیلی از موضوعات را میدهد.
در حال حاضر موقعیت مالی شما در چه حدی است؟
خدارو شکر خیلی خوب است. به اندازهای که دستم را جلو دیگران دراز نکنم و هزینه زندگیام را داشته باشم.
میگویند آقای جزایری پاساژ و مغازه زیاد دارد؟
بعضی اوقات به رفقایی که پروژههای بزرگ را ساختند کمک کردم و شائبه شده که من تملکی دارم اما این موضوع واقعیت ندارد. فعلا یک زندگی عادی و از نظر مالی هم کافی دارم.
مردترین فرد زندگی شما چه کسی بوده است، و به تبع آن نامردترین فرد؟
اجازه دهید سکوت کنم. قطعا مجبورم رفقای سیاسی را ذکر کنم و آن وقت ممکن است آسیبی متوجه کسی شود پس اجازه دهید در این باره سکوت کنم.
در حال حاضر با 100 میلیون پول چه کاری میشود انجام داد؟
به رفقایی که از من سوال میکنند با 100 و یا 10 میلیون چه فعالیتی می شود انجام داد، گفته ام؛ بستگی دارد که فرد به چه شغلی مشغول است. اگر وی شغل اقتصادی دارد میتواند در شغل خود به کار ببرد. انشاالله بازار سهام و سرمایه رونق بیشتری پیدا خواهد کرد میتوانند وارد بازار سرمایه شوند چرا که امروز با 100 میلیون تا کرج هم نمیشود رفت.
سالها قبل سعید مرتضوی از شما تجلیل کرده بود؟
آقای سعید مرتضوی در سال 88 جلوی مرخصی مرا محکم گرفت. خیلی ها از قضات پرونده من در محافل غیر رسمی لطف داشتند و با ذکر کلمه نابغه اقتصادی مرا تایید میکردند. شاید آقای مرتضوی هم در غیاب این کار را کرده باشد و من اطلاعی ندارم.
از اینکه حکم اعدام برایتان صادر شود، نمیترسیدید؟
من از اعمال خودم مطلع بودم اثرات و ترتیبات پرونده قضایی من مشخص بود. به نظر نمیرسد چنین حکمی برای من صادر شود. حتی حکم حبس هم برای پرونده من بسیار زیاد بود.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/412166
اعلام اسامی زمین خواران حیران توسط یک نماینده
نماینده مردم اردبیل در مجلس در نامه ای به معاون اول رئیس جمهور شرحی از جزئیات زمین خواری گردنه حیران به همراه ۶۶ نفر از افراد دخیل در این ماجرا ارائه کرد.
به گزارش خبرنگار مهر پس از اعلام خبری در رسانه ها در هفته گذشته مبنی بر وقوع زمین خواری گسترده در منطقه توریستی و طبیعی گردنه حیران و آغاز پیگیری ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، هفته گذشته نماینده مردم آستارا در مجلس شورای اسلامی در برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما که به همین موضوع اختصاص داشت، به بیان جزئیاتی از این واقعه و نیز اسامی برخی افراد دخیل در این زمین خواری پرداخت؛ پس از این برنامه و در جلسه روز یکشنبه هفته جاری مجلس شورای اسلامی، بر سر این ماجرا میان نعیمی رز نماینده مردم آستارا و کمال الدین پیرموذن نماینده مردم اردبیل درگیری لفظی رخ داد و هر کدام از آنها دیگری را به افشاگری تهدید کرد.
در نهایت امروز پیرموذن نماینده نیر و نمین در مجلس شورای اسلامی متن دست نویس نامه خود به معاون اول رئیس جمهور را در میان خبرنگاران پارلمانی توزیع کرد؛ در این نامه به شرح برخی جزئیات زمین خواری در منطقه حیران و بخش های تابعه آن پرداخته شده و اسامی برخی افراد از جمله بستگان نزدیک یکی از نمایندگان این منطقه در مجلس در متن نامه آمده است.
نماینده مردم اردبیل در این نامه همچنین اسامی ۶۵ نفر از افراد دخیل در این زمین خواری را که عمدتا از بستگان مسئولان محلی هستند ضمیمه کرده است که این اسامی در خبرگزاری مهر محفوظ است.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/525142
معضل دریاخواری شدیدتر از زمینخواری
پدیده پنهان به نام دریاخواری در حاشیه ساحل های کشور در حال هویدا شدن است که اکنون بیشتر توجه ها به معضل زمین خواری و کوه خواری است اما اکنون برخی ها به اسم طرح توسعه دریا را برای ساخت پاساژ و هتل خشک می کنند.
به گزارش تابناک هرمزگان به نقل از میزان، ساخت و ساز در حاشیه ساحل ها و خشک کردن دریا این روزها یکی از پر هزینه ترین و شایع ترین معضلات استان های شمالی و جنوبی کشور است.
به طور حتم شهروندان استان گیلان، مازندران و بندرعباس با معضل دریاخواری و ساخت و ساز بی رویه در حاشیه ساحل ها روبرو هستند.
این روزها پر و خشک کردن دریا یکی از پر ریسک ترین و پر هزینه ترین اقدامات است اما اکنون میلیاردرهای سرمایه گذاری را مشاهده می کنیم که اقدام به ساخت پاساژ و هتل در دل دریا می کنند.
پدیده دریاخواری در مازندران مشاهده شده است
مهرداد لاهوتی عضو کمیسیون عمران مجلس شورای در گفت وگو با خبرنگار اقتصادی میزان، اظهار کرد: شنیده ام که این پدیده در مازندران بیشتر از گیلان مشاهده شده است.
وی ادامه داد: به هر حال ساخت و ساز در حاشیه دریا به نوعی تجاوز به حریم دریا و تصرف اموال عمومی است که دولت باید نسبت به این موضوع توجه جدی داشته باشد.
این نماینده مجلس شورای اسلامی گفت: هیچ فرقی بین زمین خواری و کوه خواری با دریاخواری نیست زیرا تمام این موارد به نوعی تصرف و تجاوز به اموال عمومی است.
وی گفت: ساخت و ساز بی رویه در حاشیه ساحل و خشک کردن ساحل برای ساخت و ساز تبعات و پیامدهای زیادی به دنبال دارد زیرا زمانی که دریا به سمت ساحل پیش روی می کند، اگر خسارت متوجه به این افراد شوند، مدعی حمایت دولت و پرداخت خسارت می شوند.
لاهوتی افزود: در گذشته هزینه و خسارت های زیادی برای جابه جایی افرادی که در حاشیه دریا ساخت و ساز کرده بودند از سوی دولت پرداخت شد و اکنون نیز این پدیده دریا خواری دوباره این معضل را تشدید خواهد کرد.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/525169
اقدامات جالب و خواندنی یک زمینخوار باکلاس!
افراد سودجو و حرفه ای از طریق ارتباطات پشت پرده و تبانی با برخی مراجع مسئول، سعی می کنند به واسطه ارزش مالی بالای اراضی و املاک واقع در منابع طبیعی و متعلق به عموم مردم، آن را یک شبه تصاحب کرده و پول های هنگفتی را به جیب بزنند.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/525179
دولت خود مجری و ضامن قاچاق به کشور است؟
عملا قاچاق میوه در زیر نظر دولت و از مبادی رسمی و حتی گاهی با حمایت های امنیتی برای قاچاق نیز صورت می گیرد.
یکی از جالب ترین این اتفاقات یعنی قاچاق رسمی میوه در مرزهای کشور چندی پیش در مرز گمرکی سردشت رخ داد که در پی آن ورود 800 تن پرتقال مصری به کشور شبانه، با دستور مستقیم از استانداری منجر به برچیده شدن فنس کشی های دور گمرک و رقم خوردن یکی از سیستماتیک ترین روش های ورود قاچاق کالا به کشور شد! موضوعی که علی رغم پیگیری های متعدد رسانه ها، نه وزیر کشور و نه استاندار آذربایجان غربی و نه هیچ یک از مسئولان ذیربط دیگر در خصوص آن توضیحی ندادند و هیچ کس در این میان توبیخ نشد، الا کارمندان گمرک سردشت!
جالب است در دولت آقای روحانی که خود ادعای قانون مداری و اخلاق دارد، یک چنین روش های پیچیده و سیستماتیک برای دور زدن قانون که به گفته کلانتری باید نام آن را دزدی نهاد، پیاده می شود. باید پرسید آیا فاصله حرف تا عمل دولت در موارد اینچنینی تا این حد زیاد است و آیا وزیر کشور از بروز تخلفاتی به این آشکاری و گستردگی در زیر مجموعه خود بی خبر است؟
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/525187
194-اخلاق محیط زیستی خود را تقویت کنیم
وبلاگ آموختن: در نهمین روز نشست جهانی تغییرات اقلیمی در شهر پاریس نمایندگان 195 کشور جهان همچنان به دنبال توافق برای مواجهه با مشکلات تغییرات آب و هوایی هستند. از جمله محورهای این اجلاس تلاش برای دستیابی به توافق بر سر روشهای کنترل گرمایش زمین و پیدا کردن راههایی عملی برای کاهش مصرف سوختهای فسیلی میباشد. "لوران فابیوس"، وزیر امور خارجه فرانسه که ریاست اجلاس را به عهده دارد ابراز امیدواری کرده است "که تا روز جمعه به توافق نهایی برسند" و جان کری هم اظهار داشته که "ما به نقطه عطفی برای توافقی رسیدهایم که هیچ وقت قبلا وجود نداشته است". اما علیرغم اظهار امیدواری نمایندگان این دولتها برای دستیابی به یک توافق جامع، معضل اصلی اجرایی شدن راه حلها برای کاهش گازهای گلخانهای نه تنها جمعه به توافقی نرسید، بلکه یک روز دیگر، نشست را تمدید کردند.
اجرای این راه حلها بار اقتصادی دارد و بورژوازی حاکم بر اقتصادهای بزرگی مانند چین، ایالات متحده آمریکا، هند، روسیه و اندونزی که بیش از نیمی از گازهای گلخانهای جهان را تولید میکنند و همچنین سرمایهداران حاکم در سایر کشورهای جهان که در رقابت اقتصادی با هم در تخریب محیط زیست از یکدیگر سبقت میگیرند حاضر نیستند هزینه اجرایی شدن کاهش گازهای گلخانهای را بپردازند. از اینرو برای جلوگیری از تخریب محیط زیست راهی جز مبارزه و در افتادن با نظام سرمایهداری وجود ندارد.
واقعیت این است که از نیمه دوم قرن بیستم به بعد تحولات سریع و بیسابقهای در محیط زیست جهان به وقوع پیوسته است. اثرات ویرانگر مناسبات تولیدی حاکم، بر طبیعت و محیط اطرافش سرعت سرسامآوری به خود گرفته است. دیگر تقریباً هیچ زیستگاه یا اکوسیستم طبیعی در سطح زمین وجود ندارد که لااقل اندکی دستخوش تغییر نگردیده باشد. کره زمین به طرز خطرناکی در حال از بین رفتن است.
البته همزمان مبارزه برای حفظ محیط زیست گسترش پیدا کرده و مبارزه علیه نقش ویرانگر نظام سرمایهداری بر طبیعت پیرامون همواره عرصهای از جدال و کشمکش جنبشهای طرفدار محیط زیست و دیگر جنبشهای پیشرو اجتماعی بوده است. جنبش دفاع از محیط زیست همزمان با نشست جهانی تغییرات اقلیمی در پاریس بیش از 2000 اکسیون در 600 شهر و مناطق روستایی در 125 کشور جهان را سازماندهی کرد.
امروزه اغلب مسایل و مشکلات و تنگناهای زیست محیطی دیگر بهعنوان یک موضوع محلی و یا حتا ملی بشمار نمیآیند و با توجه به وابستگی متقابل و غیر قابل تفکیک محیط زیست با مباحث کلان انسانی از جمله اقتصاد، فرهنگ، توسعه، سیاست، اخلاق و بویژه نوع خاص آن یعنی جغرافیای سیاسی و بسیاری دیگر از جنبههای مادی و معنوی حیات انسانها، امری جهانی به حساب میآید. در واقع هر مشکل زیست محیطی هر اندازه محدود به نظر برسد و حتا محدود در داخل مرزهای قراردادی یک کشور، مشکلی برای کل جهان و نوع بشر بشمار میآید.
توجه به محیط زیست و حفظ سلامتی انسان و کلیه موجودات کره زمین یکی از اصول اساسی در بقای زندگی و استفاده از دادههای طبیعی است که به وفور در اختیار ما قرار دارد. مشاهده روزانه خود ما و ارزیابیهای کارشناسان این عرصه که در خدمت سرمایه نیستند، این واقعیت را توضیح میدهند که اساساً بیشتر بلاهایی که بر سر محیط زیست میآید، ناشی از دست درازیهای حریصانه صاحبان ثروت و قدرت است و اگر جامعه بهگونهای دیگر اداره شود و نظم تولید و مصرف بهگونهای دیگر سازمان داده شود که اساسش پاسخگویی به نیازهای واقعی بشر باشد و همه چیز برای همه باشد و انسانها حساب شده و با نقشه تنها به اندازه نیازهایشان از منابع طبیعی بهره برداری کنند و نقشهمند و کارشناسانه منابع تجدیدشونده را بازسازی کنند، طبیعت آسیبی جدی نخواهد دید و نظام زیست محیطی با بحران روبرو نخواهد شد!
اگر چه حفظ محیط زیست وظیفه دولتها و حکومتها است و برای جلوگیری از تخریب محیط زیست باید دولتها را تحت فشار گذاشت، اما آحاد مردم هم بدرجاتی میتوانند سهمی در جلوگیری از تخریب زیاده از حد آن داشته باشند. انسانها مستقل از اینکه دولتها تا چه اندازه در حفظ محیط زیست نقش خواهند داشت میتوانند "اخلاق محیط زیستی" خود را تقویت کنند.
اخلاق محیط زیستی، نوعی از رفتار انسان مسئول و متمدن امروزی است که بدون تذکر کسی، به: طبیعت، محیط زیست و به قانونمندیهای زیست محیطی، احترام میگذارد و خود را مسئول به رعایت حفظ محیط زیست خویش میداند و میکوشد در محدوده اختیارات و حریم زندگی خود در حفظ محیط زیست نقش داشته باشد.
همینکه افراد در مصرف برق، در مصرف آب، در مصرف هر چیز دیگری به صورت عاقلانه مصرف میکنند و زیادهروی در مصرف ندارند.
همینکه انسانها توجه به بهداشت محیط دارند و از ریختن آشغال در معابر و پارکها و کوچه و خیابان پرهیز میکنند.
همینکه انسانها در مییابند که وجود موجودات زنده حیوانی و نباتی حلقههایی از چرخه زیست محیطی هستند و نباید نابودشان کرد.
همینکه انسانها سعی دارند دورریزها را تفکیک و بازیافت کنند.
همینکه انسانها بی رویه از نایلون و کیسههای پلاستیکی و ظروف یکبار مصرف استفاده نمیکنند.
همه این کارهای کوچک و شدنی و نمونههایی هم میتوانید خود اضافه کنید، در حد خود سلامتی محیط زیست را بیشتر میکند. طبعاً کسانی که به این درجه از حساسیت برسند که خود همین نکات پیش پا افتاده را رعایت کنند، قطعاً دیگران را هم تشویق خواهند کرد که مثل خودشان به محیط دور و برشان حساس باشند. اخلاق محیط زیستی، اینگونه عمومیت مییابد. اما بیگمان در نظامی که همه چیز بر پاشنه گردش سرمایه و کسب سود و پول میچرخد و برای سوداندوزی همه چیز از جمله محیط زیست قربانی میشود، رواج فرهنگ و اخلاق محیط زیستی به تنهایی کافی نیست بلکه باید با مناسباتی در افتاد که به حکم ماهیت ذاتیاش هر روزه بدون توجه به پیامدهای آنی و درازمدت آن گوشهای از طبیعت را به ویرانی میکشد.
هر چند در نظامی که ساختارش بر پایه تملک، استثمار، تبعیض و کسب سود بنیاد نهاده شده باشد؛ نقش افراد در حفاظت از محیط زیست کمرنگ میشود و محیط زیست اساساً دستخوش مطامع قدرتمداران و صاحبان ثروت قرار میگیرد، اما سوسیالیستها به مثابه انسانهایی مسئول در قبال سرنوشت جامعه بشری نمیتوانند نسبت به این مسئله حیاتی بی تفاوت باشند. آنها نه تنها در محدوده و حریم کار و زندگی خود خواهند کوشید تا سهمی در حفاظت از محیط زیست داشته باشند، بلکه قاطعترین مبارزین راه مقابله با ویرانگریهای زیست محیطی در نظام سرمایهداری هستند. آنها که در هر عرصهای از فعالیتهای اجتماعی، پیشرو و منشاء تغییراند، نمیتوانند نسبت به محیط طبیعی پیرامون بیتفاوت باشند.
نباید گذاشت سرمایهداران، بیتوجه به نیاز انسانها و در خدمت حرص سوداندوزی صاحبان خودشان زمین را تخریب کنند، آبها را آلوده نمایند، زیبایی طبیعت را از بین ببرند. محیطهای طبیعی را بیریخت و ویران کنند و جامعه بشری را در مقابل پاره شدن لایه اوزون و آب شدن کوههای یخ، بالا آمدن آب دریاها و سیل و طوفان و گردباد و فجایع ناشی از آن رها کنند.
محیط زیست ما با همه منابع و با همه جلوههای زیبای طبیعیاش، میراثی بجا مانده برای ماست که باید آن را پاس داشت و آنرا با همه جلوههای زیبایش برای نسلهای بعدی بجا گذاشت!
مشکلات زندگی پسر گردن زرافهای
پسر 15 ساله که از کودکی دچار مشکل ستون فقرات بوده است،هم اکنون از بلندی گردن خود رنج می برد.
وی که اهل چین و ساکن پکن است، زندگی بسیار دردناکی دارد و ادامه آن را غیر ممکن تصور می کند.
گفته می شود، او هم اکنون تحت درمان قرار گرفته و قرار است در روز های آینده چند عمل جراحی بر روی این پسر جوان انجام شود.
قدرت پول در جامعهي بورژوازي
"پول با تصاحب توانايي خريد هرچيز، با تصاحب توانايي تملك همهي اشيا، ابژهي تصاحبي آشكار و معلوم است. جهان شمولي توانايي آن، همانا بيانگر قدرقدرتي آن است. بنابراين، پول چون قادري مطلق عمل ميكند. پول دلال محبت ميان نياز آدمي و ابژه، ميان زندگي او و ابزار حياتش است. اما آنچه براي من ميانجي زندگيم است، در مورد هستي اشخاص ديگر نيز حكم ميانجي را برايم دارد. پول برايم، شخص ديگري است." ص 218
"آنچه كه از طريق واسطهاي به نام پول برايم انجام ميشود و بابت آن ميتوانم وجهي بپردازم(يعني چيزي كه پول ميتواند بخرد)، خودم هستم: صاحب پول. حدود قدرت پول، حدود قدرت من است؛ ويژگيهاي پول، ويژگيها و قدرتهاي ذاتي من است: ويژگيها و قدرتهاي صاحب آن. بنابراين آنچه كه هستم و آنچه كه قادر به انجام دادنش هستم ابدا" براساس فرديت من تعيين نميشود. زشت هستم اما ميتوانم براي خود زيباترين زنان را بخرم. بنابراين زشت نيستم زيرا اثر زشتي، قدرت بازدارندهي آن، با پول خنثي ميشود. چلاق هستم اما پول بيستوچهار پا (اشاره به شعر شكسپير: اگر من بتوانم شش نريان نيرومند داشته باشم ... كه تو گويي بيستوچهار پاي آنان همه از من است.) در اختيارم ميگذارد بنابراين چلاق نيستم. آدم رذل، دغل، بيهمه چيز و سفيه هستم اما پول و طبعا" صاحب آن عزت و احترام دارد. پول سرآمد تمام خوبيهاست پس صاحبش نيز خوب است. علاوه براين پول مرا از زحمت دغلكاري نجات ميدهد بنابراين فرض براين قرار ميگيرد كه آدم درستكاري هستم. آدمي سفيه هستم اما اگر پول عقل كل همهي چيزهاست، آن وقت چطور صاحبش سفيه است؟ علاوه براين او ميتواند آدمهاي با استعداد را براي خود اجير كند آن وقت كسي كه چنين قدرتي بر آدمهاي با استعداد دارد، از آنها با استعدادتر نيست؟ آيا من كه به يمن داشتن پول قادرم كارهايي بكنم كه قلوب تمام بشر مشتاق آن هستند، تمام امكانات انساني را در اختيار نميگيرم؟ بنابراين آيا پول من، تمام ناتوانيهايم را به عكس خود تبديل نميكند؟"
"اگر پول زنجيري است كه مرا به زندگي انساني، جامعه را به من، من و طبيعت و آدمي را به يكديگر پيوند ميدهد، آيا زنجير زنجيرها نيست؟ آيا پول نميتواند تمام بندها را باز كند و از نو ببندد؟ بنابراين آيا پول عامل جهانشمول جدايي نيست؟ پول نمايندهي راستين جدايي و نيز نمايندهي راستين پيوندهاست- قدرت(جهانشمول) الكتريكي-شيميايي جامعه"
"به هم ريختگي و وارونه شدن تمام ويژگيهاي انساني و طبيعي، اخوت ناممكنها و قدرت الهي پول ريشه در خصلت آن به عنوان سرشت نوعي بيگانهساز آدمي دارد كه با فروش خويش، خويشتن را بيگانه ميسازد. پول، توانايي از خود بيگانهي نوع بشر است."
"كاري كه به عنوان يك انسان قادر به انجام دادن آن نيستم و بنابراين نيروهاي ذاتي فرديام از انجام دادن آن ناتوان هستند، با پول به انجام دادن آن هستم. بدينسان پول هركدام از اين نيروهاي ذاتي را به چيزي تبديل ميسازد كه در ذات خود نيست يعني به ضد خود تبديل ميسازد."
"فرضا" اگر طالب غذايي باشم يا كالسكهاي بخواهم به اين دليل كه آنقدر قوي نيستم كه پياده بروم، پول غذا و كالسكه را برايم ميفرستد يعني پول آرزوهايم را از حيطهي تخيل به حيطهي واقعي ميآورد، آنها را از هستي تخيلي يا خواسته به هستي حسي و بالفعل ترجمه ميكند: از تخيل به زندگي و از وجودي تخيلي به وجودي واقعي تبديل ميسازد. پول به دليل نقش ميانجي كه در اين ميان دارد، قدرتي به راستي خلاق است."
"بيترديد حتي آن كه پولي در بساط ندارد، خواستههايي دارد اما خواستهي او فقط چيزي است تخيلي كه هيچ اثر يا موجوديتي براي من يا هر شخص ثالث و يا كلا" ديگران ندارد و بنابراين براي من غير واقعي و بدون ابژه است. تفاوت ميان خواستهي مؤثري كه به پول متكي است و خواستهي بيحاصلي كه به نياز، شهوت و آرزويم متكي است، همانا مانند تفاوت وجود و انديشه است، تفاوت ميان آن چيزي است كه صرفا" به عنوان تخيل من وجود دارد و آن چيزي كه به عنوان يك ابژهي واقعي خارج از من وجود دارد."
"اگر براي سفر پولي نداشته باشم، در واقع به معناي آن است كه نيازي واقعي و قابل تحقق براي سفر كردن ندارم. اگر گرايش به تحقيق داشته باشم اما پولي براي آن نداشته باشم، در عمل به معناي آن است كه گرايشي به تحقيق ندارم يعني هيچ گرايش مؤثر يا واقعي ندارم. از طرف ديگر اگر واقعا" هيچ تمايلي به تحقيق نداشته باشم اما اراده و پول آن را داشته باشم، آمادگي مؤثري براي آن دارم. پول به اين خاطر كه ابزار و نيرويي است خارجي و عام براي تبديل يك تصور به واقعيت و تبديل يك واقعيت به يك تصوير محض(نيرويي كه نه از بشر به عنوان بشر و يا از جامعهي انساني به عنوان جامعه مشتق شده است)، نيروهاي ذاتي واقعي آدمي و طبيعت را به آنچه كه صرفا" تصوري انتزاعي است و بنابراين ناقص يعني به وهمي عذابآور، تبديل ميسازد چنان كه نواقص واقعي و خيالهاي موهومي يعني نيروهاي ذاتي را كه واقعا" ناتوان هستند و صرفا" در تخيل فرد وجود دارند به نيروها و تواناييهاي واقعي تبديل ميسازد."
"بدينسان پول در پرتو اين خصيصه، بيانگر واژگوني عام فرديتهايي است كه به ضد خويش بدل ميشوند و ويژگيهاي متناقضي را به ويژگيهاي خود ميافزايند."
"بنابراين پول به عنوان نيرويي واژگون كننده ظاهر ميشود كه هم در برابر فرد و هم در برابر پيوندهايي در جامعه قد علم ميكند كه مدعياند به خودي خود، ذات و گوهر ميباشند. پول وفاداري را به بيوفايي، عشق را به نفرت، نفرت را به عشق، فضيلت را به شرارت، شرارت را به فضيلت، خدمتكار را به ارباب، ارباب را به خدمتكار، حماقت را به هوش و هوش را به حماقت تبديل ميكند."
"چون پول به مثابه مفهومي فعال از ارزش، تمام چيزها را درهم ميآميزد و معاوضه ميكند، خود نيز بيانگر درهم آميختگي و معاوضهي عام هم چيزها- جهاني وارونه- يا به عبارتي درهم آميختگي و معاوضهي همهي كيفيتهاي طبيعي و انساني است."
"آن كه شجاعت را ميخرد، شجاع است هرچند آدمي بزدل باشد. از آنجا كه پول نه با كيفيت مشخص يا چيزي مشخص يا نيروهاي ذاتي مشخص آدمي بلكه با سراسر جهان عيني آدمي و طبيعت معاوضه ميشود، از نقطه نظر صاحب آن در خدمت معاوضهي هرگونه توانايي با تواناييها و اشياي ديگر، حتي متناقض، ميباشد؛ پول اخوت ناممكنهاست؛ پول باعث ميشود اضداد همديگر را در آغوش گيرند."
"اگر انسان، انسان باشد و روابطش با دنيا روابطي انساني، آنگاه ميتوان عشق را فقط با عشق، اعتماد را با اعتماد و غيره معاوضه كرد. اگر بخواهيم از هنر لذت ببريم، بايد هنرمندانه پرورش يافته باشيم؛ اگر ميخواهيم بر ديگران تأثير گذاريم، بايد قادر به برانگيختن و تشويق ديگران باشيم. هركدام از روابط ما با بشر و طبيعت بايد نمود ويژهاي باشد كه با ابژههاي اراده و زندگي فردي واقعيمان منطبق باشد. اگر عشق ميورزي ولي ناتوان از برانگيختن عشق هستي يعني اگر عشقت، عشقي متقابل نميآفريند، اگر با نمود زندهي خود به عنوان آدمي عاشق، محبوب ديگري نميشوي، آنگاه عشقت ناتوان است و اين عين بدبختي است."همان منبع صص 224-223-222-221-220
" حدود قدرت پول ، حدود قدرت من است : ويژگیهاي پول ، ويژگیها وقدرتهاي ذاتی من است ، ويژگیها وقدرتهاي صاحب آن، بنابراين آن چه که هستم و آن چه که قادر به انجام دادنش هستم، ابداً براساس فرديت من تعيين نمیشود . زشت هستم ، اما میتوانم برای خود زيباترين زنان را بخرم ، بنابراين زشت نيستم . زيرا اثر زشتی، قدرت باز دارنده آن، با پول خنثی میشود. به عنوان يک فرد، چلاق هستم، اما پول بيست وچهار پا در اختيارم میگذارد، بنابراين چلاق نيستم. من آدم رذل، دغل، بی همه چيز و سفيه هستم اما پول و طبعاً صاحب آن عزت و احترام دارد . پول سرآمد تمام خوبی هاست. پس صاحبش نيز خوب، است، علاوه براين مرا از زحمت دغل کاری نجات میدهد. بنابراين فرض قرار میگيرد که آدم درست کاری هستم. آدمی سفيه هستم، اما اگر پول عقل کل همهي چيزهاست، آن وقت چطور صاحبش سفيه است ؟ " و در يک کلام پول ، به هم ريختگی وارونه شدن تمام ويژگی های انسانی و طبيعی ، اخوت ناممکنها وقدرت الهی پول ريشه در خصلت آن به عنوان سرشت نوعی بيگانه ساز آدمی دارد که با فروش خويش، خويشتن را بيگانه می سازد، پول، توانای از خود بيگانهي نوع بشر است." ص 221
منبع: ماركس، كارل؛ دستنوشتههاي فلسفي اقتصادي و فلسفي1844/ ترجمه حسن مرتضوي انتشارات آگاه
انفجار گاز در خوزستان 4 کشته برجای گذاشت
انفجار ناشی از سیلندر گاز در ساحل رودخانه کرخه در شهرستان شوش در شمال استان خوزستان چهار کشته و یک مجروح بر جای گذاشت.
در این حادثه که در یک آلاچیق در ساحل رودخانه کرخه و نزدیک پل شهید ناجیان رخ داد چهار جوان بر اثر انفجار ناشی از سیلندر گاز در دم جان باخته و یک نفر دیگر نیز مصدوم شد.
طبق بررسی اولیه بر اثر نشت گاز ، آلاچیق آتش گرفته و چهار تن بر اثر انفجار و سوختگی جان خود را از دست دادند.
شدت انفجار و سوختگی افراد به حدی بوده که اجساد کشته شدگان این حادثه قابل شناسایی نیست.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/434432
بررسی 5 هزار پرونده زمین خواری مرتبط با اقازاده ها
نماینده مردم دشتستان گفت: بررسیهای به عمل آمده در خصوص زمینهای تصرفشده توسط آقازادهها، از ۲۰ هکتار به ۲۰۰ هکتار رسیده است.وی ادامه داد: حدود ۵ هزار پرونده در خصوص تخلفات منسوب به آقازادهها در دست بررسی است که بخشی از آنها احکامی را دریافت کردهاند و برخی هم در محاکم قضایی سرگردانند.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/550352
ماهیگیری وحشیانه با برق در آبهای خوزستان
سید باقر موسوی فعال محیط زیست خوزستان ؛ با اشاره به ماهیگیری در خوزستان به روشی غیر قانونی و خلاف محیط زیست اظهار کرد: ماهیگیری با برق در پارک ملی دز و پارک ملی کرخه رواج بیشتری دارد و همچنین رودخانه کارون و حتی در خود اهواز این کار با شدت هر چه بیشتر اعمال میشود، در حالیکه از نظر قانونی صیادی با برق تحت هر شرایطی ممنوع است.
وی با بیان اینکه ماهیگیری با برق در آب تا نقاط مختلفی اجازه حیات به هیچ موجود زندهای که به نوعی با آب ارتباط داشته باشند را نمیدهد، افزود: متاسفانه این روش به هیچ موجود زنده آبزی رحم نمیکند، از کوچکترین تا بزرگترین ماهی و حتی خزندگان، پرندگان یا هر حیوانی که جهت نوشیدن آب به این رودها در مواقع حضور این برقیها نزدیک شود از ادامه حیات باز میدارد.
فعال محیط زیست خوزستان ادامه داد: تاکنون چندین فرد بر اثر این شیوه خطرناک جان خود را از دست دادهاند و اکثر دامداران به ویژه آنهایی که گاومیش پرورش میدهند از دست این سودجویان مینالند.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/550493
انفجار مرگبار در اصفهان
متاسفانه عصر روزگذشته به دلیل انفجار گاز، دو باب منزل مسکونی به طور 100 درصد تخریب شدند و تاکنون یک نفر کشته و دو نفر مجروح شدهاند، اما کماکان جستجو برای پیدا کردن مجروحان احتمالی دیگر ادامه داد.
در این انفجار که در خیابان بعثت و منطقه چمران اصفهان رخ داد دو باب منزل مسکونی به طور کامل تخریب شده است و تاکنون یک نفر نیز به دلیل سوختگی شدید و سقوط آوار جان خود را از دست داده است.
وی با بیان اینکه علت این انفجار نشت گاز و اختلاط 15 درصدی هوا و گاز هنگام انفجار بوده است، افزود: پس از جستجوی اولیه نیروهای آتش نشانی، دو نفر از زیر آوار خارج شدند که سریعا به بیمارستان انتقال داده شدند و یک نفر نیز متاسفانه جان خود را از دست داد.
طبق گزارشات، یک مادر و دختر هنوز زیر آوار هستند و جستجو برای یافتن آن ها هنوز ادامه دارد.
منبع: http://www.asriran.com/fa/news/434461
فروش مدرک قابل تأیید «تافل با نمره دلخواه» بیخ گوش مسئولان!
نمیدانیم نامش را چه میتوان گذاشت؛ اما مدتی است از این دست تقلبهای علمی آنقدر در جامعهمان دیده میشود که مجبورمان میکند به همه مدارک علمی شک کنیم و این اولین آفت رواج این مدرک فروشیهاست.
هفت هشت سال پیش، زمانی که در بحث استیضاح یکی از وزرا، کار به مدرک تحصیلی وی کشید و معلوم شد ایشان که سال های سال در پستهای مهمی خدمت کرده، بدون گذراندن دوره کارشناسی ارشد، «دکتر» لقب گرفته و اساسا دکترایش هم به ازای پرداخت مبلغی، خریداری کرده، آنچنان ولولهای در جامعه علمی کشور به پا شد که انتظار میرفت اتفاقات کارآمدتری در این زمینه رخ دهد.
آن ماجرا به نوعی رسمیت بخشیدن به بحثی بود که سال های سال مطرح بود، ولی کمتر کسی میتوانست صحت و سقم آن را اثبات کند و بیشتر در حد شایعاتی پراکنده مطرح میشد؛ اینکه برخی مسئولان مدارک علمی که ادعا میکنند دریافت نمودهاند، خریداری یا از مؤسساتی دریافت کرده اند که اعتبار علمی خودشان هم زیر سؤال است، چه برسد به کاغذهایی که مهر ایشان پای آنها خورده است.
این را میشود از اخباری که هر از چندگاهی در این باره منتشر میشوند و هیچ واکنشی به دنبال ندارند هم فهمید (به عنوان نمونه به اینجا، اینجا و اینجا بروید) اما چه کنیم که از پیگیری این تقلب ها نومید نمیشویم و هنوز امیدواریم که نهادهای مسئول تکانی به خود دهند و مانع از شوند که در سایه این مدرک فروشی ها، اعتبار علمی در کشورمان زیر سؤال برود و همه چیز مضحکه دست آنهایی شود که از فروش مدارک مرتبط با «علم» برای خود «ثروت» میاندوزند!
با این رویکرد، بد نیست گفتوگو با یکی از این مدرک فروشان را بخوانید؛ گفتوگویی که ماحصل مواجهه با یک تبلیغ عجیب ایمیلیست و مطالب قابل توجه زیادی در دل آن نهفته است؛ با یادآوری این نکته که فایل صوتی این گفتوگو نزد تابناک محفوظ است:
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/550581
عذر خواهی معلم بازنشسته از شاگردانش
یکی از معلمین بازنشسته استان آذربایجان شرقی در متنی که در یکی از روزنامه ها منتشر کرده از دانش آموزان خود بابت آموختن این موضوع که علم بهتر از ثروت است، عذر خواهی کرد.
متن به شرح زیر است : علم بهتر از ثروت نیست!
به این وسیله از تمامی دانش آموزان عزیزی که از سال 52 تا 82 به عنوان معلم انشا در خدمتشان بودم و در این کلاس ها دانش آموزان را به نحوی راهنمایی می کردم که همیشه نتیجه بگیرند علم بهتر از ثروت است ، با اوضاعی که در زندگی فرهنگیان بازنشسته می بینم ، حرفم را پس می گیرم ، چون به این نتیجه رسیده ام که علم بهتر از ثروت نیست !امیدوارم برای آنچه که قبلا گفته بودم ، شاگردان مرا ببخشند!
سراب (آذربایجان شرقی) - حمدالله نورالهی - معلم بازنشسته
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/550639
وبلاگ آموختن: در جامعهای که پول حرف نخست را میزند و همه شب و روز به دنبالش میدوند. بنابراین پول دارای قدرت لایزال است. ثروت قدرت را به دنبال خود دارد. با پول به آسانی میشود علم را خرید اما اگر علم داشته باشی و پولی نداشته باشی نه تنها پولی به دست نمیآوری ممکن است از گرسنگی هم تلف شوی!
2015
به مناسبت 25 نوامبر 2015
وبلاگ آموختن:امروز چهارشنبه 25 نوامبر 2015 میلادی روز مبارزه با محو خشونت علیه زنان است. خشونت علیه زنان یک پدیده جهانی است و در ابعاد گسترده و در اشکال متنوع ادامه دارد. براساس اعلام رسمی "سازمان جهانی بهداشت"، سالانه 150 میلیون زن در جهان و حدود سه میلیون کودک دختر 5 تا 10 ساله قطع عضو را تجربه می کنند. به گفته "سازمان عفو بین الملل" خشونت در خانواده بیش از ابتلا به سرطان و تصادفات جاده ای عامل مرگ یا معلولیت جسمانی زنان اروپایی در سنین 16 تا 44 سالگی است. براساس آمار جهانی 90 درصد از قربانیان خشونت خانگی زنان هستند. آمار خودکشی در میان زنان دو برابر مردان است.
براساس آمار سازمان بهداشت جهانی در هر 18 ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری قرار می گیرد. در نقاط مختلف جهان 10 تا 50 درصد از زنان به نحوی از انحاء مورد بدرفتاری فیزیکی همسرانشان واقع شده اند. میلیونها دختر جوان در پنج قاره جهان بدون حق انتخاب به عقد مردان درمی آیند. به گزارش "برنامه توسعه ملل متحد" سالانه بیش از 2 میلیون زن در سرتاسر جهان مجبور به تن فروشی شده یا به سمت فحشا سوق داده می شوند. بیست هزار زن در سال قربانی قتل های ناموسی می شوند. زنان از اولین قربانیان بحران های اقتصادی و جنگ های امپریالیستی، منطقه ای و نیابتی و از اولین قربانیان خشونت و تجاوز توسط نیروهای درگیر در این جنگ ها هستند. این آمارها تنها گوشه ای از اعمال خشونت علیه زنان در پهنه جهان است که نشان می دهد جهت محو این خشونت ها باید سراغ آن مناسبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رفت که هم زمینه این خشونت ها را فراهم می سازد و هم با تکیه بر فرهنگ مرد سالار، سلطه اقتصادی و سیاسی خود را حفظ می نماید.
اگرچه مناسبات مبتنی بر بردگی مزدی انسان سرچشمه تبعیض جنسیتی و خشونت بر زنان در سراسر جهان است، اما در کشورهای پیشرفته سرمایه داری زنان به یمن مبارزات آزادیخواهانه، در عرصه های مختلف حیات سیاسی و اجتماعی و در محیط خانواده تا اندازه ای به برابری حقوقی در برابر قانون دستیابی پیدا کرده اند و خشونت علیه زنان عملی غیر قانونی به حساب می آید.
بنابراین خشونت علیه زن به عنوان یک فاجعه اجتماعی مرزی نمی شناسد و کل جهان را در نوردیده است. در جهان معاصر نظام سرمایه داری عامل تولید و بازتولید این خشونت است. به همین اعتبار خشونت علیه زن با همه مصائب آن یک پدیده اجتماعی است و مثل هر پدیده اجتماعی دیگر باید بستر باز تولید آن را شناخت و بر حسب ویژگی هایش به اشکالی سازمانیافته و در ابعادی اجتماعی برای مبارزه علیه آن نیروی توده زنان و مردان کارگر و زحمتکش و انسانهای آزاده و برابری طلب را بسیج کرد. باید چنان فشاری به دولت ها وارد آورد که بپذیرند اعمال هر شکلی از خشونت علیه زنان در خانه، مدرسه، مراکز کار و هر نقطه ای از جامعه، مجازات سنگین به دنبال داشته باشد. هیچکس نباید به خود اجازه دهد خشونت علیه زن را امری شخصی، خانوادگی، قومی، فرهنگی و مذهبی بداند و از پیگرد و مجازات در امان بماند. هر کس که به هر شکلی علیه زن خشونت اعمال کند، بی هیچ چون و چرایی باید مجازات شود. نه تنها باید هر شکلی از ضرب و شتم و تحقیر و توهین در جامعه و هر شکلی از خشونت در محیط کار اکیداً ممنوع باشد، بلکه باید شخص خشونت گر نیز تحت پیگرد قرار گیرد.
مبارزه جهت محو خشونت علیه زنان و فراتر از آن مبارزه جهت برابری واقعی زن و مرد و لغو آپارتاید جنسی بخش جدایی ناپذیری از مبارزه ضد سرمایه داری است. درست از این زاویه است که انهدام زمینه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی خشونت علیه زنان از بستر تعرض رادیکال به رژیمهای سرمایه داری می گذرد.
امسال با فرا رسیدن 25 نوامبر بیش از نیم قرن از قتل فجیع خواهران "میرابل" می گذرد. 25 نوامبر سال 1960، در بخش شمالی "جمهوری دومینیکن" جسدهای سه خواهر به نامهای "پاتریا، مینروا، ماریاترزا" میرابل، در کنار یک مرداب پیدا شدند. این سه خواهر که از مبارزان فعال علیه دیکتاتوری "رافائل تراخیلو"، حکومت مورد حمایت دولت آمریکا بودند، پس از تجاوز و شکنجه به دست جانیان این حکومت به شیوه فجیعی به قتل رسیدند. هر چند حکومت می خواست قتل آنان را یک حادثه رانندگی جلوه دهد، اما به سرعت نوع تجاوز و قتل آنان، باعث رسوایی آشکار حکومت شد و خواهران میرابل به عنوان سمبل "مبارزه در راه آزادی" با لقب "پروانههای فراموش نشدنی" مشهور شدند. شکنجه ها و خشونت های انجام شده بر روی سه خواهر و نقشی که آنان در مبارزه علیه دیکتاتوری حکومت تراخیلو ایفا کرده بودند، سبب شد
در اولین گردهمایی سازمان های زنان آمریکای لاتین و جزایر دریای "کارائیب" در "بوگوتا"ی کلمبیا، در سال 1981، زنان، روز 25 نوامبر را به عنوان "روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان" اعلام کنند. زنان، در این همایش، نه تنها خشونت برپایه جنسیت را محکوم کردند، بلکه هر نوع خشونت علیه زنان را از شکنجه و قتل و تجاوز توسط حکومت ها در زندان گرفته تا خشونت های روانی و فیزیکی در محیط خانواده و آزار و اذیت و تبعیض در محیط های کاری و اجتماع را محکوم کردند. زنان و انسان های آزاده هر سال در روز 25 نوامبر انواع خشونت هایی را که از طرف دولت ها و جامعه مردسالار سرمایه داری، در محیط های کار، اجتماع و خانواده بر آنها اعمال می شود، با انجام تظاهرات، گردهمآیی و دادن بیانیه و غیره محکوم می کنند.
تنها در نتیجه تلاش و مبارزه پیگیر سازمان های مدافع حقوق زنان و فشار افکار بشریت عدالتخواه جهان بود که در 17 دسامبر 1999، مجمع عمومی سازمان ملل با صدور قطعنامهای، 25 نوامبر برابر با (4 آذر) را به عنوان "روز جهانی محو خشونت علیه زنان" اعلام کرد.
از سال 2000 به این طرف دولت هایی که مفاد اعلامیه "روز جهانی محو خشونت علیه زنان" را پذیرفته اند به این مناسبت مراسم هائی برگزار می کنند. اما برخی کشورها مفاد اعلامیه مزبور را مغایر با قوانین و فرهنگ خود می دانند.
خشونت علیه زنان در خانه، محیط کار و در مجامع عمومی را می توان به شکل های گوناگون دسته بندی کرد. خشونت های لفظی، خشونت فیزیکی، حشونت روانی، خشونت جنسی، خشونت اقتصادی و ممانعت از رشد فکری و معنوی زنان، ممانعت از رشد اجتماعی و ایجاد محدودیت در امر تحصیل، کاریابی و اشتغال اشکال مختلفی از اعمال خشونت علیه زنان هستند.
در برخی از کشورهای خاورمیانه، زنان جز دارایی و ملک مردان محسوب می شوند. و کتک زدن زنان مجاز شمرده می شود. زن بدون اجازه شوهر خود نمی تواند از خانه بیرون برود حتی اگر تشییع جنازه پدرش باشد. سفر کردن، کار کردن و تحصیل که جای خود را دارد.
خشونت هایی مثل شلاق زدن و سنگسار کشتن زن به بهانه ناموسی و نیز فرهنگ مرد سالاری و بیان حرفهای رکیک و زشت در محیط های کار روزانه انواع خشونت علیه زنان را میتوان نام برد.
روی آوری گسترده زنان به تحصیلات عالی، اشتغال به کار در خارج خانه و مبارزات رو در رو با سیاست و اعمال زن ستیزانه این کشورها و فرهنگ مرد سالاری باعث شده تا کنترل حکومتها بر سرنوشت زنان سست شود.
نبرد عیله خشونت و تجاوز به حقوق زنان تنها مسئله زنان نیست، بلکه مسئله همه مردان آزاده و مترقی نیز هست. مبارزه برای محو خشونت علیه زنان بخشی از مبارزه برای رهایی کامل زنان از قید و بند مردسالاری و نظام سرمایه داری است. به این جهت باید مبارزات زنان و مردان مبارز در این عرصه نیز به مبارزات کارگران برای برچیدن نظام سرمایه داری و تحقق سوسیالیسم گره بخورد.
جمعآوری دیانای جانوران در حال انقراض در «کشتی یخزده»
۱۳۹۴/۰۹/۰۴
گروهی از دانشمندان بریتانیایی دی ان ای موجودات در حال انقراض را جمع آوری و از آنها محافظت میکنند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، این پروژه که «کشتی یخ زده» نام دارد، تلاش میکند قبل از آنچه دانشمندان «انقراض عظیم ششم» مینامند، نمونههای دی ان ای جانوران کمیباب و در حال انقراض را محافظت کند. این نامگذاری الهام گرفته از کشتی نوح است.
جان آمور، استاد دانشگاه ناتینگهام که این پروژه در آنجا انجام میشود میگوید: «بسیاری از گونههای جانوری حتی قبل از اینکه ما شناساییشان کنیم منقرض خواهند شد.» به گفته آمور قصد این پروژه دستیابی و محافظت به اطلاعات ژنتیک این گونهها برای نسل بعد است قبل از آنکه دیگر خیلی دیر شود.
این پروژه که کلید آن ده سال قبل توسط یک زن و شوهر دانشمند بریتانیایی به نامهای دریان کلارک و آن کلارک زده شد، حالا در ۲۲ نقطه جهان فعال است و توانسته قریب به ۴۸ هزار نمونه دی ان ای از ۵ هزار و پانصد گونه مختلف جانوری را گردآوری کند.
در دانشگاه ناتینگهام، ۷۰۵ نمونه دی ان ای در کارتهای مخصوصی در دمای معمولی و بقیه نمونهها در فضای مخصوصی با دمای هشتاد درجه زیر صفر نگه داری میشوند. دی ان ای ببر سیبریایی و پلنگ آمور نیز در این مجموعه نگهدای میشوند. گونههایی که در آستانه انقراض هستند.
البته بسیاری از محققان عرصه حفظ محیط زیست، این پروژه را شکستخورده مینامند. دکتر اد لویی یکی از متولیان این پروژه است میگوید: آنها (مخالفان این طرح) میگویند که همه تلاش ما باید در جهت حفظ گونههای در حال انقراض باشد. واقعیت این است که این حرف غیرممکن و غیر عملی است. ما (در پروژه کشتی یخ زده) قصد نداریم جای تلاشهای حامیان و حافظان محیط زیست و جانوران در حال انقراض را بگیریم. این پروژه یک پشتیبان دوم است. امیدواریم این پروژه بتواند میراث ژنتیکی گونهها را نجات دهد.
پروژه کشتی یخ زده، از طرحی برای نجات یک نوع حلزون در حال انقراض شروع شد. وقتی طرح با موفقیت انجام شد و برایان و آن کلارک توانستند گونه در حال انقراض را نجات دهند، به این فکر افتادند که چرا برای بقیه جانوران در حال انقراض چنین طرحی را پیاده نکنند.
سرعت انقراض گونههای مختلف جانوری به حدی زیاد است که گروهی از دانشمندان عقیده دارند «انقراض عظیم ششم» در پیشروی کره زمین است. آخرین انقراض ۶۵ میلیون سال قبل رخ داد و منجر به از بین رفتن دایناسورها از سطح کره زمین شده بود.
منبع: دانش و فن فارسی RF
سهم و مسئولیت ایران در گرمایش زمین
ایران جزو آخرین کشورهای جهان بود که طرح داوطلبانه خود را برای کاستن از تولید گازهای مضر در هوا اعلام کرد.
طبق این طرح که در آستانه اجلاس جهانی تغییرات اقلیمی در پاریس ارائه شده، ایران وعده داده است که تا ۱۵ سال آینده ۴% از تولید گازهای مضر بکاهد.
اعلام طرح های داوطلبانه کشورها کمک می کند که در سند نهایی اجلاس پاریس تعهدات همه کشورها هماهنگ و گنجانده شود.
خطر گرمایش زمین
جهان با خطر بزرگی به اسم گرمایش زمین روبرست که هدف اجلاس پاریس تلاشی دیگر برای آهسته کردن روند این گرمایش است.
بشر سال گذشته بالغ بر ۴۵ هزار میلیارد کیلوگرم گازهای آلاینده وارد جو زمین کرده است.
این گازها مقداری خطرناکی از حرارت خورشید را در جو زمین نگه می دارند و آب و هوا را گرم تر و گرم تر می کنند.
دانشمندان تقریبا هم نظر هستند که اگر حرارت زمین بیش از دو درجه سانتیگراد بالاتر برود جهان، آینده پر خطری در پیش دارد.
سهم ایران
سهم ایران در آلودگی جو زمین اندک است. یک و نیم درصد گازهای مضر گلخانه ای در جهان را ایران تولید می کند.
سهم کشورهایی مثل عربستان و کانادا و مکزیک در آلایندگی و گرمایش زمین تقریبا اندازه سهم ایران است هر چند ایران بیشترین افزایش را در تولید گازهای مضر شاهد بوده.
اما برای ایران مانند خیلی از کشورهای رو به توسعه که نیازمند رشد اقتصادهای خود هستند، کاستن از سهمی یک و نیم درصدی اولویت ندارد.
ایران تازه خود را آماده رفع تحریم ها و سرمایه گذاری های هنگفت در صنعت نفت و گاز می کند و نیاز به درآمدهای حاصل آن دارد.
ایران در طرح داوطلبانه خود این موضوع را به صراحت گفته و تاکید کرده که تعهداتش هیچ الزامی برای آن کشور ایجاد نمی کند.
طرح سه صفحه ایران برای ایفا تعهداتش -که پیداست سردستی تهیه شده-، مملو است از اشاره های مستقیم و غیر مستقیم به تحریم های "ناعادلانه".
ایران می گوید اگر تحریم ها رفع شود و ایران بتواند منابع مالی و فناوری های بیشتری دریافت کند شاید بتواند تا ۱۲% از سهم خود در آلایندگی زمین بکاهد.
دعوای فقیر و غنی
البته ایران تنها کشوری نیست که می گوید برای کمک به مقابله با گرمایش زمین نیازمند پول و فن آوری های کشورهای پیشرفته است.
کشورهای پیشرفته همواره در مظان این اتهام هستند که با بهره گیری از سوخت های فسیلی پیشرفت کردند ولی حالا از کشورهای فقیر که از همه نسبت به گرمایش زمین آسیب پذیرترند، می خواهند که دست از اقتصاد فسیلی بردارند.
کشورهای فقیر مبالغی بسیار بیشتر از صد میلیارد دلاری که وعده آن داده شده برای دست برداشتن از سوخت های فسیلی مطالبه می کنند.
البته که فقط گام های موثر آمریکا و چین و اتحادیه اروپا که به ترتیب ۱۵، ۲۴ و ۱۰ درصد آلاینده های جهان را تولید می کنند می تواند برای نجات بشر راهگشا باشد.
گازهای گلخانه ای که آمریکا تعهدات داده تا ۱۵ سال آینده بکاهد – ۸۵۰ میلیون تن - از کل میزان گازهای گلخانه ای که اقتصاد ایران تولید می کند بیشتر است.
با این حال برای دست روی دست گذاشتن کشورهای فقیر و رو به توسعه، این نمی تواند توجیهی اخلاقی باشد.
مقصر گرماش زمین هر که باشد، دود میلیاردها تن گاز مضر در هوا بیشتر از همه به چشم کشورهای فقیر و رو به توسعه می رود.
ایران در طرح داوطلبانه خود یادآوری کرده که گرمایش زمین به طور مستقیم و غیر مستقیم باعث کاهش محصولات کشاورزی، افزایش گرما و گسترش بیماری، ریز گردها، آلودگی هوا و از میان رفتن تنوع زیست محیطی در این کشور شده است.
منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی
راکت فضایی یک شرکت خصوصی سالم به زمین نشست
- 25نوامبر 2015 - 04 آذر 1394
هدف از این آزمایش ها بردن علاقهمندان به بالاتر از اتمسفر زمین است که بی وزنی در آن تجربه می شود.
فضاپیمای شرکت "بلو اوریجین" روز دوشنبه بدون سرنشین از غرب تگزاس پرتاب شد.
شرکت آقای بزوس گفت که هر دو قسمت تشکیل دهنده "نیو شپرد" - هم کپسول و هم واحد پیشران - به سلامت به زمین نشستند.
در اولین پرتاب آزمایشی این وسیله در ماه آوریل، واحد پیشران - یعنی راکت - به علت نقص هیدرولیکی هنگام بازگشت نابود شد.
نیو شپرد ظرفیت حمل شش نفر به ارتفاع ۱۰۰ کیلومتری را دارد و در پرتاب دوشنبه از این حد کمی بالاتر رفت.
واحد پیشراننده آن برای پرتاب و فرود عمودی طراحی شده تا دوباره قابل استفاده باشد.
پس از پرواز آزمایشی این وسیله به فاصله ۱.۴ متر از سکوی پرتاب فرود آمد که یک دستاور مهم فنی به حساب می آید.
کپسول حمل مسافران در ارتفاع بالا از واحد پیشراننده جدا می شود و با شتاب موجود به فضا می رسد و بعد با کمک چترهایی به زمین برمی گردد. این کپسول هم مجددا قابل استفاده است.
انتظار می رود که نیو شپرد پس از طی مراحل آزمایشی ابتدا برای مقاصد علمی به کار گرفته شود. این پروازهای بدون سرنشین ممکن است سال آینده شروع شود.
هم اکنون دو شرکت دیگر ویرجین گالاکتیک و اکسکور هم برای ساخت سیستم های مسافربری به فضا کوشش می کنند.
فرق آنها این است که از فضاپیماهایی که مثل هواپیما بلند می شود و فرود می آید استفاده می کنند.
شرکت بلو اوریجین متعلق به جف بزوس اخیرا چند پروژه عمده فضایی را اعلام کرده است. از جمله موتورهای نسل بعدی موشک هایی که کاوشگرها را راهی سیارات می کنند یا ماهواره های امنیتی آمریکا را به فضا می فرستند را خواهد ساخت.
منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی
فروش دایناسوری که ۱۵۰ میلیون سال سن دارد
به گزارش خبرآنلاین، از 150 تا 155 میلیون سال سن دارد و اولین دایناسوری است که در چنین شرایط خوبی پیدا شده است. اما این فسیل جوان چقدر ارزش دارد؟!
باستان شناسان جواب این سوال را امروز که این آلوزاروس فوق العاده و نادر به زیر چکش حراج می رود خواهند فهمید.
این دایناسور 270 سانتی متری در وایومینگ پیدا شد و به او اسم مستعار «آل جوان» داده شد و دومین آلوزاروس نوجوانی است که تاکنون پیدا شده.
مدیر حراج در این رابطه گفت: این زمان بسیار هیجان انگیز ولی عصبی کننده برای ما است. اولین گونه آلوزاروس فقط چند قطعه استخوان بود ولی این با اختلاف کامل ترین گونه است.
این دایناسور جوان توسط یک شکارچی فسیل پیدا شد، او علاقه ای ندارد که نامش فاش شود. او این فسیل را در منطقه ای که در آن فسیل های زیادی وجود دارد پیدا کرد. با وجود قیمت سنگین، فرد گمنام بعید است از این کاوش سودی ببرد.
مدیر حراج در این رابطه گفت: اگر شما می خواهید سودی ببرید، نباید یک جستجو گر فسیل شوید.
کارشناسان می گوید احتمالا این دایناسور 750 هزار دلار فروخته خواهد شد.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/550010
سلطان قیر در آستانه خروج از کشور
احتمال می رود یک تاجر قیر با 2 هزار میلیارد تومان بدهی خود را برای خروج از کشور آماده می کند.
گزارش تابناک اقتصادی، در حالی که پرونده بابک زنجانی در صدر اخبار رسانه ها قرار دارد، یک تاجر قیر که از او با عنوان پدرخوانده با سلطان بازار قیر در سکوت و به رغم داشتن 2 هزار میلیارد تومان بدهی خود را برای خروج از کشور آماده می کند.
احتمال می رود مقصد این فرد کشور کاناداست، کشوری که در حال حاضر میزبان متهم برزگترین اختلاس بانکی تاریخ ایران یعنی خاوری است.
متاسفانه در سالهای اخیر میدان دادن به افرادی مانند بابک زنجانی، شهرام جزایری و این فرد که برای خود عنوان پدرخوانده قیر را دست و پا کرده بود، شرایطی را ایجاد کرده که سرمایه گذاران واقعی از چشم انداز فعالیت های اقتصادی خود در کشور نگران هستند و همین موضوع باعث شده به رغم تلاش های صورت گرفته توسط دولت برای بهبود فضای اقتصادی، همچنان شاهد ادامه رکود اقتصادی باشیم؛
رکودی که به گفت کارشناسان یکی از دلایل آن گسترش فساد سازمان یافته است و این مسئله ضرورت نظارت و فعالیت بیشتر را در موضوعات مرتبط با مفاسد اقتصادی روشن می سازد.
سیاستهای آشفته اقتصادی به کار گرفته شده در سالیان گذشته باعث شد زمینه های رانت جویی در بازار کالاهای فراوانی فراهم شود و افراد سود جوی بسیاری با تکیه بر همین آشفته بازار به ثروت های باد آورده ای رسیدند و در همین بستر مفاسد اقتصادی فراوانی به وقوع پیوسته که می بینیم هر روز ابعاد تازه ای از این اتفاقات در رسانه ها منعکس می شود.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/550033
حقوق روزانه 80 میلیونی یک معاون وزیر
احمد توکلی در یادداشتی انتقادهای خود به ادغام بیمهها و لزوم تحقیق و تفحص از طرح سلامت پرداخت. در بخشی از یادداشت توکلی آمده است:جناب وزیر بهداشت من و آقای نادران را دعوت کردند و آنجا همین استدلال را مطرح کردیم که این افزایش تعرفهها به رشد هزینههای بخش درمان میانجامد و بیمهها توان پرداخت آنرا نخواهند داشت. نباید تعهدات پایدار را بر اساس منابع ناپایدار ایجاد کرد. آقای هاشمی و معاونانش توضیح دادند و ما در انتها گفتیم قانع نشدیم. به وزیر محترم گفتم معاون محترم شما یک روز در هفته در بیمارستان مشغول خدمت هستند و ماهانه ۶۰ تا ۸۰ میلیون تومان درآمد دارند. مگر ایشان چقدر در تولید ناخالص ملی نقش دارند که تصمیم دارید این حقوق را به ۲۰۰ میلیون تومان در ماه برسانید.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/550020
کارگر 30 ساله زیر بالابر جان سپرد
روابط عمومی مرکز فوریت های پزشکی آذربایجان شرقی اعلام کرد: کارگر 30 ساله ساختمان در شهر جدید سهند عصر روز چهارشنبه زیر بالابر ماند و جان خود را از دست داد.
شهر جدید سهند با افزون بر 200 هزار نفر جمعیت در 25 کیلومتری جنوب تبریز در مجاورت شهر اسکو واقع شده است.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/434111
راهپیمایی مردان با کفش زنانه
در روز جهانی منع خشونت علیه زنان تعدادی از کارمندان مرد وزارت خانه های خارجه و تجارت استرالیا در شهر کانبرا با پوشیدن کفش پاشنه بلند زنانه مسافتی به طول یک مایل را به نشانه همبستگی با زنان پیاده روی کردند.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/434120
حواستان به رنگ سیبزمینی سرخکرده و تهدیگ باشد
۱۳۹۴/۰۸/۲۶
اگر از آن دسته افرادی هستید که چیپستان را در خانه درست میکنید، یا نان سوخاری دوست دارید و آن را با دستگاههای سوخاری خانگی درست میکنید، باید حواستان به میزان سرخ شدن سیب زمینی یا سیاهی نان سوخاری باشد.
تحقیق تازهای که توسط آژانس تعیین کیفیت غذای بریتانیا، منتشر شده، میگوید که میزان آکرل آمید، سمی که موجب بروز سرطان میشود، در سیبزمینیهای سرخ شده و نانهای سوخاری خانگی بالاست.
به گزارش تلگراف، توصیه پزشکان این است که سیبزمینی یا نان باید تا زمانی سرخ یا تست شوند که به «رنگ طلایی روشن» در آیند. هر چه سیبزمینیها سرختر و تردتر یا نان سوخاریتر شود، میزان آکرل آمید آن بیشتر میشود.
آکرل آمید، که سرطانزایی آن ثابت شده است، در اثر ترکیب آمینو اسید، شکر و آب موجود در سیبزمینی و نان در دمای بالاتر از ۱۲۰ درجه سانتیگراد شکل میگیرد.
هر چه میزان حرارت و زمان پخت بیشتر شود، آکرل امیدهای بیشتری تولید میشود. نتایج این تحقیق نشان میدهد که وقتی سیب زمینی زیاد سرخ میشود، میزان آکرل امید موجود در آنها پنجاه تا هشتاد برابر بیشتر میشود. در مورد نان تست خانگی، این میزان به نوزده برابر افزایش مییابد.
پروفسور گای پاپی، مشاور سازمان امنیت غذایی بریتانیا، میگوید که ارزیابی ریسک موجود نشان میدهد که آکرل آمید این غذاها میتواند موجب بروز سرطان شود. او میگوید: «ما نمیگویم که افراد این غذاها را نخورند، اما وقتی در خانه چیس یا نان سوخاری درست میکنند باید حواسشان به رنگ آنها باشد.»
روزنامه دیلی میل هم نوشته است که محققان دریافتهاند که اغلب افراد از وجود خطر آکرل آمیدها بیاطلاعاند و نمیدانند که نوع پختن غذاها میتواند باعث تشکیل این ماده سرطانزا در غذاهایشان شود.
نتایج این تحقیق به خوراکی مورد علاقه ایرانیها یعنی تهدیگها و تهدیگ سیبزمینی هم قابل تعمیم است. تهدیگ سیاه شده (یا قهوهای تیره) حاوی مقدار بسیار زیادی اکرل آمید است و مصرف آن میتواند خطرناک باشد.
منبع: دانش و فن فارسی
زندان و زندگی
در زندان هم زندگی جریان دارد؛زندگی با شادی ها و اندوه هایش،با خنده ها و گریه هایش، با تازگی ها و کهنه هایش- گرچه شادی ها و خنده ها و تازگی هایش،با آنچه در بیرون است فرق دارد. زندگی در زندان هم جریان دارد : دوستی و دشمنی،کار و بی کاری ،نواندیشی و کهنه اندیشی. و اینها همه نشان می دهند که در دنیای زندانی ها هم زندگی هست : شطرنج،کتاب،ورزش باستانی، زیبایی اندام،ورزش صبحگاهی و خیلی چیزهای دیگر مثلا سیگارکشیدن. اندوه و دوری و دلهره و ناامیدی هم هست. گاهی از کنار کسی که دارد تلفن می زند می گذری و می بینی اشک در چشمانش حلقه زده و دارد گریه می کند، دستی می کشی بر شانه هایش و رد می شوی- یک بار در همین حال بر شانه های من هم دست کشیدند. خب زندان است دیگر و سختی ها،محدودیت ها،کم و کاستی های و دنیای خودش را دارد. می بینی که طرف در کار و کاسبی اش،چند میلیون تومان کم آورده و هم اکنون سه چهار سال است که در زندان است؛تازه،دختر بچه ای بیمار هم دارد و پیاپی از بیرون،خبر سلامتی و یا بیماری اش را می گیرد. یا آن یکی که در جریان پرونده ای مالی،حبس ابد خورده و هم اکنون سال هاست که در زندان است و کمابیش کار همیشگی اش به ناگزیر شده شطرنج. پای صحبت شان که می نشینی هر کدام دنیایی از اندوه و نگرانی اند. برخی امید به آزادی و عفو و گشایشی دارند و برخی هم ناامید ناامیدند و گویا به چیزی که نمی اندیشند آزادی است. برخی ها در زندان،فراموش شدگانند،نه به کسی تلفنی می زنند و نه کسی به ملاقات شان می آید. مدت زندان که زیاد می شود آهسته- آهسته زندانی از یادها می رود،یا زندانی بودنش عادی می شود. مدت زندان که زیاد می شود رفته- رفته دیگران فکر می کنند که طرف از همان آغاز در زندان به دنیا آمده و زندگی اش با زندان پیوندی ناگسستنی دارد!
هر زندانی، یک داستان است،یک سرگذشت است. برخی شان چیزهای زیادی می دانند،دنیا دیده اند،سرد و گرم روزگار چشیده اند،کتاب خوان،اهل اندیشه و اهل هنرند،اخلاق شناس و اخلاق مدارند،و در کل بسیار دوست داشتنی اند. برخی پیر و برخی جوان اند. برخی بسیار امیدوار و با انرژی و باانگیزه اند. بستگی به خودت دارد که چگونه با زندان برخورد کنی. البته اگر شانس بیاوری و پیش چند تا از همین دوست داشتنی ها و اهل اندیشه بیفتی می توانی در هر روز زندان چیزهای زیادی یاد بگیری. نمی گویم که زندان از بیرون بهتر می شود اما می توانی از وقت تلفی ها و دل تنگی ها و اعصاب خردی های زندان بگریزی و چیزهای زیادی یاد بگیری. پول- چونان همیشه و همه جا- در زندان هم نقش مهمی بازی می کند. آنکه پول دارد نه چندان در اندیشه دخل و خرج خودش است و نه آنچنان دل نگران بی پول ماندن خانواده اش. وضع خورد و خوراکش هم بد نیست. بدبخت بیچاره ها البته داستان دیگری دارند. بی پولی بر دل نگرانی دوری از خانواده افزون می شود و وضع اندوه باری پدید می آورد. من ِ آموزگار بارها با خود می اندیشیدم که ای کاش می شد هر ماه از هر یک میلیون همکارم،تنها هزار تومان کمک می گرفتم و با آن یک میلیارد تومان،ما فرهنگیان،ماهانه ده ها زندانی را آزاد می کردیم.
نویسنده:مهدی بهلولی
جنایت هولناک در فرانسه
وبلاگ آموختن: این حمله جنایتکارانه که اینبار شهروندان بی دفاع پاریس را هدف قرار داد و مردم فرانسه را در بهت و وحشت فرو برد، خشم و انزجار مردم آزادیخواه در سراسر جهان را برانگیخته است. این جنایت تروریستی در همانحال بطور عینی تری مردم فرانسه و سایر کشورهای اروپایی را متوجه ابعاد فجایعی میکند که هر روزه توسط دولتها و جریانهای اسلامی فوقارتجاعی در کشورهای خاورمیانه، شمال آفریقا و برخی دیگر از نقاط جهان بوقوع میپیوندند. هیچ روزی نیست که در یکی از کشورهای سوریه، عراق، افغانستان، ترکیه یا لیبی دهها و صدها انسان بیدفاع قربانی تروریسم گروههای اسلامی فوقارتجاعی یا تروریسم دولت های حاکم نشوند. فجایع انسانی ناشی از عملیات های تروریستی در عراق و سوریه و افغانستان چنان به امری روزمره تبدیل شده است که خبرگزاری ها با اکره اخبار مربوط به این وقایع را در ردیف اخبار خود جای می دهند. روزی نیست که جوانان فلسطینی طعمه تروریسم هار دولت نژادپرست اسرائیل نشوند. چند ماه است که دولت ترکیه به بهانه مقابله به پ . ک . ک شهرهای کردستان ترکیه را یکی بعد از دیگری محاصره کرده و مقررات حکومت نظامی را به اجرا در می آورد و در تبانی با داعش و انجام عملیات تروریستی در شهرهای مختلف مخصوصا" کردنشین، فضای حاکم بر جامعه را تروریزه کرده است.
حکومت های عربستان، ترکیه و قطر که از هم پیمانان آمریکا، بریتانیا و فرانسه در خاورمیانه بحساب می آیند حامی و پشت و پناه اصلی گروه های تروریسم اسلامی فوقارتجاعی داعش و امثال آنها، در منطقه هستند.
اگر سیاستهای مداخله جویانه قدرت های امپریالیستی جهان در افغانستان، عراق، لیبی و سوریه زمینه های عینی و واقعی رشد گروه های تروریستی اسلامی با فرهنگ فوقارتجاعی، در منطقه را فراهم آورده، حمایت همین قدرتهای سرمایه داری از حکومت های حامی تروریسم در منطقه موجبات بقاء، ادامه کاری و گسترش فعالیت های این گروه ها در منطقه و سراسر جهان را تضمین کرده است.
بنابراین مبارزه با تروریسم این گروه های فوقارتجاعی اسلامی از مبارزه با مداخله جویی های امپریالیستی و مبارزه با دیپلماسی ریاکارانه و خونین آمریکا و دیگر دولت های سرمایه داری در اروپا جدا نیست. همانگونه که جنایات این گروه ها مرزی نمی شناسد، مبارزه علیه این نیروها و حکومت های حامی آنها و سیاست های مداخله جویانه امپریالیستی آمریکا و دیگر قدرت های غربی، امر طبقهی فروشندگان نیروی کار و همه انسان های آزادیخواه در سراسر جهان است.
اکنون در شریطی که موجی از خشم و انزجار علیه جنایت این تروریست های فوقارتجاعی بر فضای سیاسی فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی حاکم شده است، دفاع از ارزش های پیشرو و روح همبستگی انسانی حکم می کند که سازمان ها، نهادها و انسانهای آزادیخواه نگذارند که جریان های راسیستی و احزاب راست گرا این جنایت تروریستی را به بهانه ای برای تشدید سیاست های نژادپرستانه و پناهنده ستیزانه خود تبدیل کنند. مردم عادی در کشورهای مسلمان نشین روزانه قربانی جریان های تروریسم فوقارتجاعی داعش و داعشمانندها هستند، نباید گذاشت شهروندان مسلمان در کشورهای اروپایی نیز به قربانی خشونت جریان های راست گرای افراطی تبدیل شوند. مردم فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی با در نظر گرفتن این واقعیت ساده که بین جریان های تروریستی فوقارتجاعی داعش با شهروندان مسلمان این کشورها تمایز اساسی وجود دارد، نباید بگذارند که واقعه تروریستی شامگاه 13 نوامبر به بهانه ای برای ایجاد ناآمنی و اعمال خشونت علیه شهروندان مسلمان این کشورها ازجانب جریان های نژاد پرست تبدیل گردد.
اقتصاد سياسي به زبان ساده(63)
منظور از سرمايهي تجاري و سود تجاري چيست؟
تجربه به سرمايهدار صنعتي (سرمايهدارهايي که در بخش صنعت فعاليت ميکنند.) نشان ميدهد که کالاهايش را به سرمايهداراني بفروشد که هم بازارهاي مصرف در اختيار داشته باشند(سرمايهدارهايي که در بخش تجارت فعاليت ميکنند. نام ديگرش دلال است.) و هم از نظر مالي داراي اعتبار و پشتوانه باشند. سرمايهدار صنعتي از اين طريق پول خود را بسيار سريع به دست ميآورند.
سرمايهاي که سرمايهداران تجاري يعني تاجران، با آن کالاهاي توليد سرمايهداران صنعتي يعني کارخانهداران را ميخرند، سرمايهي تجاري ميگويند. اما پر واضح است که تاجر هم به خاطر به دست آوردن سود دست به خريد کالاهاي سرمايهدار صنعتي ميزنند. بنابراين سرمايهدار صنعتي که به طور مستقيم ارزش اضافي را تصاحب و مالک ميشود، بخشي از آن را به تاجر ميدهد. يعني سودي که عايد تاجران ميشود نيز بخشي از ارزش اضافياي است که از کار پرداخت نشده کارگران کارخانه به دست ميآيد.
آيا سرمايهدار تجاري يعني تاجر ميتواند به کالاها ارزشي بيفزايد؟ خير، زيرا ما ميدانيم که ارزش، زماني به کالا اضافه ميشود که روي آن (کالا) کار انجام گيرد؛ در اين صورت، تاجر که هيچگونه کاري بر روي کالا انجام نداده، چگونه ميتواند ادعا نمايد که سودي که عايد من ميشود ارزشي است که به کالا اضافه شده است؟ مگر ارزش خود به خود به چيزي اضافه ميشود؟ خير، در خارج از کارخانه به هيچوجه ارزشي به کالاها اضافه نميشود و سودي هم که نصيب تاجر ميشود، بخشي از ارزشي است که کارگران بدون دريافت مزد آن به کالاها وارد کردهاند. همانطور که بيان کرديم سودي که سرمايهدار تجاري يعني تاجر به دست ميآورد بخشي از ارزش اضافي است که سرمايهدار صنعتي به تاجر واگذار ميکند.
تجارت داخلي
تجارت داخلي يعني مبادلهي کالاها در داخل کشور که به دو شکل صورت ميگيرد؛ يکي تجارت عمده فروشي و ديگري تجارت خردهفروشي
تجارت عمده فروشي: تجارتي است که بين سرمايهداران صنعتي يعني کارخانهداران و سرمايهداران تجاري يعني تاجران انجام ميگيرد. اينان با خريد انبوه کالاهاي کارخانهداران و توزيع تدريجي آن بين تجار خردهفروش که همان مغازهداران هستند، ارزش اضافي هنگفتي را بدون اين که ساعتي کار انجام بدهند، به جيب ميزنند. جالبتر آن که در جامعهاي که اقتصادش در بحران، مانند تورم و غيره است، روزهايي براي آنها پيش ميآيد که يک شبه قيمت اجناس انبارهايشان دو و يا چند برابر ميگردد.
تجارت خرده فروشي: در اين نوع تجارت، خرده فروشان يا همان مغازهداران اجناس خود را از عمده فروشيها تهيه کرده و به تدريج آن را به طور مستقيم به مصرف کننده نهايي يعني مردم جهت امرار معاش ميفروشند. مانند مغازههاي پوشاک، کفش، کيف، خواربار، قصابي و غيره.
تجارت خارجي
تجارت خارجي يعني مبادلهي کالاها بين دو يا چند کشور که براي فروش کالا به کشور ديگري، از کلمه صادرات و براي خريد کالا از کلمه واردات استفاده ميکنند. در اين مبادلات کالاها از آنجا که هدف اصلي به دست آوردن سود بيشتر است. هر کشور سرمايهداري سعي ميکند که کالاي خود را با بيشترين قيمت صادر و در عوض کالاي مورد نيازش را با کمترين قيمت وارد نمايد. مانند کشورهاي پيشرفته سرمايهداري که کالاهاي صنعتي خود را با گرانترين قيمت صادر و نفت و گاز و زغال سنگ را با نازلترين قيمت وارد کشور خود مينمايند.
حالا هر کشوري پس مدت معيني مثلا" يک سال ميآيد و قيمت کليهي کالاهايي را که صادر گشته و قيمت کليهي کالاهايي را که وارد شده محاسبه و در نظر ميگيرد و نسبت آنها را به دست ميآورد. مثلا" در يک سال 10 ميليارد تومان کالا صادر و در همان مدت 15 ميليارد کالا وارد کشور شده است. بين قيمت کليهي کالاهاي صادر شده و قيمت کليهي کالاهاي وارد شده در مدت معين مثلا" يک سال را موازنهي بازرگاني ميگويند.
اگر صادرات کشوري بيشتر از وارداتش باشد، موازنهي بازرگاني گويند مثبت است و اگر واردات بيشتر از صادرات باشد، گويند موازنهي بازرگاني منفي است. کشوري که موازنهي بازرگانياش منفي باشد، يعني وارداتش بيشتر از صادراتش شده باشد، بايد قيمت کليهي کالاهاي صادر شده را از قيمت کليهي کالاهاي وارد شده کم کند، و باقيمانده را که بدهياش ميباشد، از منابعي مانند ذخيرههاي طلا و معادن کشور مانند نفت و گاز و زغال سنگ جبران نمايد.
سرمايهي قرضي (يااستقراضي)
گاهي پيش ميآيد که سرمايهدار پولي در اختيار دارد که همان موقع مورد احتياجش نميباشد. در نتيجه سرمايهي اين سرمايهدار که معطل مانده، سودي براي صاحبش توليد نميکند. و نيز هنگامي پيش ميآيد که سرمايهدار ميخواهد ماشينهاي توليدي جديدي بخرد، اما با کمبود پول روبرو ميشود.
سرمايهدار پولدار، پولش را به واسطهها يعني بانکها ميسپارد که براي او سودي در بر داشته باشد. سرمايهدار نيازمند پول هم به بانک مراجعه ميکند و جهت خريد ماشين آلات و يا مواد خام از بانک پول قرض ميکند تا نيازهايش را برطرف نمايد و با استفاده از ارزش اضافياي که به دست ميآورد مقداري پول اضافي علاوه بر پول اصلي، به بانکدار ميپردازد.
در چنين حالتي فرد سرمايهداري که پول بيمصرف داشت، آن را براي مدت معيني از طريق بانک و با مسئوليت بانک، به فرد سرمايهداري که به آن پول نياز دارد ميدهد، و پس از پايان مدت معيني پولش را همراه با مقداري پول اضافي دريافت ميکند. به اين پول اضافي بهره ميگويند.
بنابراين سرمايه قرضي يا استقراضي، سرمايهي پولي ميباشد که براي مدت معيني در مقابل مقداري پول اضافي يعني بهره قرض داده ميشود. در فرهنگ اسلامي به بهره، ربا ميگويند.
منشاء بهره کجاست؟ هنگامي که سرمايهدار پول بيمصرف سرمايهدار ديگري را از طريق بانک، ميگيرد، آن را به کار توليد انداخته و بدين طريق ارزش اضافي که از کار اضافي و بدون مزد کارگران حاصل ميشود، به دست ميآورد. اين سرمايهدار توليدکننده پس از به پايان رسيدن مدت زمان معين شده توسط بانک، پولي را قرض گرفته به اضافهي بهرهي آن که در حقيقت بخشي از ارزش اضافي ميباشد، به سرمايهدار قرض دهنده ميدهد. بنابراين ميبينيم که بهره در واقع بخشي از ارزش اضافي ميباشد.
کارگران به آساني نميتوانند متوجه شوند که سرمايهداران قرض دهنده هم در استثمار آنها سهيم ميباشند، زيرا کارگران، آنها را هيچگاه نميبينند؛ اما سرمايهداران قرض دهنده از آنجا که بخشي از ارزش اضافي را تصاحب ميکنند، در استثمار کارگران سهيم ميباشند.
بانکها
بانکها همانند واسطهها و دلالها عمل ميکنند. بدين معني که پول را از يکي گرفته به ديگري ميدهند و مقداري پول به دست ميآورند. در اين ميان خود بدون هيچگونه کاري اين مقدار از پول که منشاء آن ارزش اضافي ناشي از کار اضافي کارگران که پول آن به اين کارگران پرداخت نشده است، ميباشد.
يعني بانکها با جمع کردن سرمايههاي بدون مصرف سرمايهداران و نيز جمعآوري پول بقيهي مردم تحت عناوين قرضالحسنه و سپرده و غيره، و سپردن آنها به سرمايهداراني که به آن سرمايهها احتياج دارند، ميباشد. امروزه به اين سرمايههاي مورد نياز نقدينگي ميگويند.
در حالتي که اوضاع اقتصادي عادي باشد، ممکن است چندين نفر همزمان به بانک مراجعه و مقداري و يا تمام پول خود را طلب نمايد؛ در همين زمان هم عدهاي به بانک مراجعه و پول خود را به حساب خود واريز مينمايند. اما زماني که کشوري دچار بحران اقتصادي، جنگ و غيره بشود، مانند بحران کنوني نظام سرمايهداري که در سال 2008 آغاز و هم اکنون (2014) ادامه دارد، صاحبان پسانداز، گروه گروه براي خارج کردن پولهاي خود به بانکها مراجعه ميکنند. در چنين صورتي اگر مالکان بانکها نتوانند به وسيلهي قرض کردن پول کافي از دولت، جواب طلبکاران را بدهند، ورشکست ميشوند. مانند ورشکست شدن بسياري از بانکهاي اروپايي و آمريکايي.( در نخستين ساعات بامداد پانزدهم سپتامبر سال 2008 ميلادي، با اعلام رسمي ورشكستگي بانك "لمان برادرز"، يكي از بزرگترين بانكهاي آمريكا.)
ورشکست شدن بانکها، هستي سرمايهداراني را که صاحب بانک ميباشند نابود ميکند؛ علاوه بر اين سرمايهي پولي سرمايهداراني هم که به بانکها سپرده شده، از بين ميرود؛ و مردم عادي هم، پساندازهاي خود را از دست ميدهند.
سود بانکي(بهره بانکي)
هنگامي که سرمايهدار صنعتي و يا تجاري براي گرفتن وام به بانک مراجعه ميکند، صاحب بانک يعني سرمايهدار بانکي در ازاء مقدار پولي که ميدهد، از او ميخواهد که پس از مدت معيني همان پول را، همراه با 18% بهره يا سود به بانک برگرداند. يعني بانکدار براي دادن وام به سرمايهداران و يا بقيهي مردم، 18% بهره طلب ميکند.
هنگامي که سرمايهدار صنعتي و يا تجاري و يا عموم مردم پول خود را به بانک ميسپارند، بانک در همان مدت معين، 12% سود يا بهره با صاحبان پسانداز پرداخت ميکند.
بنابراين ميبينيم که بانکدار پول را با 12% بهره از مردم و سرمايهداران صنعتي و تجاري ميگيرد و آن را با بهرهي 18% به ديگران ميدهد. در نتيجه از تفاضل اين دو عدد 6% به دست ميآيد که به آن سود بانکي يا بهرهي بانکي ميگويند.
شرکتهاي سهامي
براي به وجود آوردن شرکتهاي بزرگ صنعتي و تجاري، احتياج به سرمايههاي بزرگي است که يک سرمايهدار به تنهايي نميتواند، آن سرمايه را تامين نمايد. بنابراين براي به وجود آوردن چنين شرکتهايي، بايد عدهي زيادي پولهاي خود را روي هم بريزند تا بدين طريق سرمايههاي بزرگي جمع شود. به همين دليل شرکتهاي سهامي به وجود آمدند.
بدين جهت به منظور جمعآوري منابع مالي آن را در ميان عموم مردم گسترش دادند و مردم را تشويق ميکنند که به منظور سرمايهگذاري بيايي سهام بخريد. مثلا" براي تاسيس شرکتي 100 ميليون تومان سرمايه نياز است. آنها اين سرمايهي 100 ميليون توماني را به قطعات کوچکتر مثلا" 100 هزار توماني تقسيم ميکنند و مقداري از آن را که زير 50% باشد در بازار دلالي بورس سهام به معرض فروش ميگذارند و افراد با خريد تعدادي از اين سهام، سهامدار شرکت محسوب ميشود اما چون سهم آنها اندک است نميتوانند هيچگونه دخالتي در مديريت شرکت داشته باشند، فقط منتظر ميمانند اگر شرکت سود داشته باشد در پايان سال مقداري سود به اين سهام تعلق ميگيرد که به سود سهام معروف است.
اما سرمايهدارها خود به خوبي ميدانند براي اين که مديريت شرکت از دست آنها خارج نشود، هيچ وقت سهم خود را کمتر از 50% نخواهند کرد. و نيز در بوق و کرنا ميدمند که کارگران هم ميتوانند بيايند و سهام بخرند و تبديل به کارخانهدار شوند تا فاصلهي طبقاتي هم از بين برود!
ادامه دارد
پيدايش حيات، ظهور و تکامل انسان(8)
ظهور و تکامل انسان
اصل و نسب انسان
بحث درباره اصل و نسب انسان هميشه مردم را مشغول داشته و مشغول ميدارد. جاي انسان در طبيعت مدتهاست تعيين شده است. انسان از شاخه پستانداراني است كه در آن اسب، سگ، گاو، خوك، و گوسفند و ... هم قرار دارند. براي اين است كه به طور واضح ساختمان بدن و كار اندامهاي مختلف انسان مانند ساير پستانداران است. اما در شاخه پستانداران، انسان با ميمونهايي مانند ژيبون، اورانگاوتان، گوريل و شمپانزه مشابهت بيشتري دارد.
از نظر ساختمان بدني، فرق بزرگي بين انسان با ديگر پستانداران وجود دارد. در انسان و شامپانزه نيمكرههاي مخ خيلي شباهت ظاهري به هم دارند اما از نظر وزن، بين مغز انسان و شمپانزه اختلاف وجود دارد. وزن مغز در يك شخص 14 كيلوگرمي 400 گرم است؛ اما وزن مغز يك شمپانزه 15 كيلوگرمي تقريبا" 100 گرم است. شيارهاي مخ در انسان فراوان و عميق است اما در شمپانزه شيارهاي مخ كمتر است و چندان عميق نيستند.
کودکي از کشور پرتقال که مانند دهها کودک ديگر با دم زاده شده است.
منبععکس:"آيا براستی انسان زاده ميمون است؟" دکترمحمودبهزاد
در بعضي از ميمونها دُم حقيقي وجود ندارد اما انتهاي ستون مهره آنها را استخوان دُم يا دنبالچه مينامند. در واقع دم در آنها تحليل رفته است. بقاياي دنبالچه كه در ميمونهاي شبيه انسان وجود دارد باقيمانده دم در اجداد خودشان كه ميمونهاي دمدراز بودهاند ميباشد. دنبالچهاي كه در انسان هم وجود دارد، به ارث به او رسيده است.
اين تصاوير خويشاوندي انسان را با ميمونهاي آدم نما را نشان ميدهد:
بعضي قسمتهاي بدن انسان از مو پوشيده شده اين مو از بقاياي موهاي انبوهي است كه در انسانهاي اوليه تمام بدنش را ميپوشانده. چنين اثري در انسان تحليل رفته است. اتفاق افتاده است كه يك پسر نوزاد، تمام بدنش از سر تا پا از مو پوشيده شده است. هستند نوزاداني كه يا دم دارند و يا در عوض 12 جفت دنده، 13 جفت دنده دارند. (ژيبون و شمپانزه و ساير ميمونها 13 دنده دارند.) اين اتفاقها، خويشاوندي انسان را با ميمونهاي آدم نما را نشان ميدهد.
جنين خوك، خرگوش، گربه، ميمون و انسان در مراحل اوليه تكامل تفاوت كلي با هم ندارند. حتا دانشمندان با تجربه هم نميتوانند به درستي بيان كنند كه كدام يك از جنينها بچه گربه يا ميمون يا انسان ميشود. زيرا جنين آنها بسيار به هم شبيه است. دليل اين شباهت اين است كه اين جنينها همگي متعلق به يك گروه از جانوران يعني پستانداران هستند، و از يك شاخه به وجود آمدهاند.
جنين انسان در ماههاي پنجم و ششم حاملگي از موهاي نرم پوشيده شده است كه به تدريج اين موها از بين ميرود.
در هر ميليمترمكعب خون انسان حدود 5 ميليون گلبول قرمز وجود دارد. حال اگر مقداري خون گوسفند را با خون گرگ مخلوط كنيم گلبولهاي قرمز خون گوسفند بلافاصله خراب ميشود و از بين ميرود. اما اگر خون گرگ را با خون سگ مخلوط كنيم همه چيز خوب ميگذرد و تغييري حاصل نميشود.
گلبولهاي قرمز خون سگ ميتوانند در خون گرگ و برعكس، زندگي كنند. اين كيفيت نشان ميدهد كه سگ و گرگ خويشاوندي نزديكي به هم دارند. سگها از اجداد گرگها بودهاند كه از قديم آنها را اهلي كردهاند. اگر اين عمل را با خون انسان و ميمونها انجام دهيم گلبولهاي قرمز خراب نميشوند. (با رعايت مثبت يا منفي بودن خون) زيرا انسان و ميمونها خويشاوندي خوني نزديكي به هم دارند.
نبايد فراموش كنيم كه بين انسان و ميمونها تفاوتهاي زيادي وجود دارد. مانند شكل ظاهري، ساختمان اسكلت، وزن مغز، استعداد انسان در فكركردن، تكلم و زندگي اجتماعي انسان. براي اين تفاوتها است كه نبايد فكر كنيم كه نژاد انسان مستقيما" از ميمونها بهوجود آمده و اشتباه است كه بگوييم انسان از ميمون است. نبايد بگوييم كه داروين گفته است انسان از نژاد ميمون است. بلكه گفته است ژيبون، گوريل، اورانگاوتان و شامپانزه با انسانهاي اوليه خويشاوندي دارند. يعني بين انسان و ميمونهاي آدمنما اجداد مشتركي وجود داشته است. اين اجداد مشترك مانند ساقه درختي است كه شاخههايي دارد كه شاخههايي از آنها در مراحل تكامل باقيمانده و ميمونهاي آدمنماي امروزي هستند. شاخه ديگر تكامل زيادي حاصل كرده و از آن جوانههايي بهوجود آمده است كه شكوفههاي آن نژاد انسان است كه به صورت طايفههاي مجزا پديدار گشتهاند.
بيشتر دانشمندان تابع اين نظر هستند كه انسان پتيكآنتروپ با اجداد انسان جد مشتركي داشتهاند. در اين زمان اجداد انسان تكامل حاصل كردهاند و خيلي از نظر تكامل به جلو رفتهاند اما تكامل انسان پتيكآنتروپ متوقف شده است. اجداد انسان بعد از چند ميليون سال نسبت به حيوانات ديگر خيلي تكامل حاصل كرده است. در نتيجه گذراندن اين مراحل تكامل تدريجي در زمانهاي بعد آدم سينآنتروپ يا انسان چين پيدا شده و بالاخره آدم هايدلبرگ و انسان نئاندرتال ظاهر گشته است كه از تكامل تدريجي آنها انسانهاي كنوني يعني هموساپينس به وجود آمدند.
نخستين نژاد انسان هوموپريميژينوس (يعني نخستين نسل انسان) است. كه به تكامل خود ادامه داده و قدم به قدم فكرش توسعه يافته و مسير بالاتري را طي كرده است. مغز آنها آنچنان تكامل يافت كه آنها را هوموساپينس( يعني انسان عاقل) ميگويند.
انسان تصادفا" به وجود نيامده بلكه مانند تمام موجودات ساكن كره زمين با گذشت ميليونها سال و با تكامل تدريجي به وجود آمده است. شكل ساده جانوران به تدريج پيچيده گشته و تحت تاثير قوانين طبيعت مراحل تكامل را طي نموده است. انسان هم مانند حيوانات تحت قوانين طبيعت تكامل تدريجي را پيموده است.
پس فرق اساسي و اصلي بين انسان و حيوان اکنون نه در مقايسهي اندامها، بلکه در توليد ميباشد. انسان توليدكننده است كه ميتواند مواد موجود در طبيعت را با كار بر روي آن در جهت رفع نيازهاي خود تغيير دهد. هيچ موجود زندهي ديگري قادر به توليد و تکامل شيوه توليد خود نيست.
تكامل انسان از نظر داروين
داروين دلايل منشاء طبيعي انسان را از علم زمينشناسي، تشريح مقايسهاي، فيزيولوژي مقايسهاي، جنينشناسي، روش طبقهبندي و ديرينشناسي گرفت، و شواهد تاريخي زمين و رشد و تكامل حيات را در اثبات آن به كار برد.
وي دلايل مبتني بر تشريح مقايسهاي و فيزيولوژي مقايسهاي جمعآوري كرد كه دانشمندان را قادر ساخت از شكل، ساختمان، وظيفه، رشد و تكامل بدن موجودات زنده به وجوه تشابه و اختلاف آنها پي ببرند. جنينشناسي دلايل مهمي به دست او داد كه شباهت بين انسان و حيوانات را نشان ميداد. داروين همچنين به روش طبقهبندي متوسل شد و تمام موجودات فسيل شده و زنده را بنابر درجات تشابه آنها طبقهبندي كرد و در نتيجه وجود يا فقدان خويشاوندي بين گروههاي مختلف را ثابت نمود. وجود يا فقدان خويشاوندي به كمك ديرينشناسي، مطالعه حيوانات فسيلشده و زندگي گياهي و انتشار و تكامل آنها امكانپذير گرديد. اين مطالعات او را قادر ساخت كه با اطمينان قاطع بيان كند كه اجداد بلافصل انسان ميمونهاي آدمنماي فسيلشده هستند و در دوران سوم زمينشناسي در نواحي گرم نيمكره شرقي زندگي ميكردهاند.
داروين نوشت: "ميمونها در آن زمان به دو ساقه بزرگ منشعب شدند: ميمونهاي نيمكره غربي و ميمونهاي نيمكره شرقي، و انسان يعني افتخار و اعجاب جهان در زمانهاي بسيار دور از ميمونهاي اخير ناشي شد."
طبق نظر داروين اجداد پيشين ما، يعني ميمونهاي نخستين، به طور دستهجمعي روي درختان ميزيستند، گوشهايشان تيز و بدنشان پوشيده از مو بود، و نر و ماده هر دو ريش داشتند. داروين اظهار داشت كه اجداد بعدي ما، ميمونهاي آدمنما بودند. از ميمونهاي آدمنما كه وي ميشناسد "دريوپتيكوس" را نام ميبرد. اجداد اوليه ما، يعني ميمونهاي آدمنماي منقرض شده، در اثر تغييراتي كه در محيط طبيعيشان به وجود آمد، مخصوصا" به علت تنگ شدن جنگلها، مجبور شدند طرز زندگي را تغيير دهند، درختان را ترك كنند و در جلگههاي بيدرخت روي زمين زندگي نمايند، و بعدا" در نواحي مطلقا" باز و بيدرخت ساكن شوند.
اين تغييرات اساسي اجبارا" بر شيوه حركت كردن آنها اثر گذاشت: راه رفتن نيمه دوپايي اين جانور چهارپا، به راه رفتن دوپايي محض تبديل شد. اين امر طبعا" يك مرحله طولاني بود. اما نتيجه مهمي كه از آن حاصل گرديد آزاد شدن دستها بود كه قبل از آن وظيفه حمل وزن سنگين بدن را در موقع حركت بر روي زمين ايفا ميكردند. انسان فقط ممكن بود از حيواني مشتق شده باشد كه راست راه ميرفت، (همو ارکتوس) دستهايش آزاد بود، و مغزش ساختمان عالي يافته بود. انسان در جريان تكامل خود بين همه موجودات زنده مقام نخستين را احراز كرد. داروين گفت كه اجداد ما به سبب قدرت عقلاني برجسته و شايان خود قادر شدند دست به ساختن وسائل و ابزار بزنند، و زبان را براي تكلم به كار اندازند؛ و در نتيجه بر طبيعت تسلط يابند.
پيشرفت علم نظريه داروين را مبني بر اينكه انسان از نسل ميمونهاي آدمنماي فسيل شده پا گرفته، تاييد كرد. اين ميمونها در واقع فقط اجداد بلافصل انسان بودند. هر قدر عقب برويم، اجداد انسان را ميمونهاي پستتر، لمورها، جنينداران پستتر مانند پلاسن تاليا، حيوانات كيسهدار اوليه مانند مارسوپيال، خزندگان، دوزيستان، ماهيهاي ريهدار، و ماهيهاي بالاتر، كورداتهاي اوليه، و ... تشكيل ميدهند. در پاي نردبان زندگي حيواني نخستين موجودات زنده قرار دارند و نقطه شروع تكامل انسان را تشكيل ميدهند. سلول تخم (نطفه) انسان تاحدي تكرار اولين مرحله فيلوژني1 اوست.
آنتوژني2 عبارت است از تكرار تكاملي سريع و خلاصه فيلوژني است كه به وسيله اعمال فيزيكي ارثي و سازش با محيط (تغذيه) ايجاد ميشود. هر موجود زنده در دوران كوتاه و سريع رشد و تكامل خود مهمترين تغييرات صوري را كه اجدادش در يك دوران طولاني و بطئي تكامل در زمانهاي ديرين برمبناي قوانين توارث و سازش با محيط از سرگذراندهاند، تكرار ميكند.
ادامه دارد
1 – فيلوژني يعني تاريخ كامل تكامل نژاد انسان يا آناليزهاي تبارشناسي
2 – آنتوژني يعني تاريخ كامل تكامل فردي انسان
پيدايش حيات، ظهور و تکامل انسان(4)
مرحله سوم پيدايش حيات
وقتي كه امر اتصال كربنها به يكديگر آغاز شد، همچنان ادامه يافت و از ميان موادي آلي ساخته شده، بعضي مواد با يكديگر و با مواد غيرآلي تركيب شدند و ملكولهاي پيچيدهتر به وجود آوردند.
از ميان مواد آلي كه با يكديگر تركيب شدند، يكي قندها بودند. نتيجهي تركيب شدن آنها پيدايش يك سلسله مولكولهاي بزرگتر شد كه رشتههاي دراز كربن را شامل بودند. بعضي از پليساكاريدها كه بدين طريق ساخته شدند بسيار فراوان هستند. مثلا" نشاسته، سلولز، گليكوژن، از پليساكاريدهايي هستند كه هر يك از 12 ملكول قند يا بيشتر از آن تركيب يافته است. ظهور پليساكاريدها در آغاز امر براي پيدايش ماده زنده اهميت اساسي داشت زيرا چنانكه خواهيم ديد، پليساكاريدها از مواد ساختماني بسيار خوب و از منابع عالي انرژي براي واكنشهاي شيميايي هستند و در حال حاضر نيز به همين منظورها به كار ميروند.
در سلسله واكنشهاي ديگر، گليسرين، با اسيد چرب تركيب شد و چربيها را به وجود آورد. اين مواد نيز از مواد عالي انرژيزا هستند و از نظر سازندگي بهتر از پليساكاريدها هستند.
از مهمترين تركيبات جديد، پروتئينها بودند. پروتئينها از اسيدهايامينهاي كه به صورت پيچيدهاي به يكديگر اتصال دارند، ساخته شدهاند. ملكولهاي بيشماري از اسيدهايامينه (يكصد هزار ملكول يا بيشتر) ممكن است براي ساختن پروتئيني گرد همآيند. الگوي هندسي چنين مادهاي ممكن است بينهايت متغير باشد. حاصل آنكه نه تنها پروتئينها بزرگترين ملكولها را به وجود آوردند بلكه شامل متنوعترين ملكولها نيز بودند. پروتئينها به سبب تنوع و پيچيدگي فراواني كه دارند از مناسبترين مادهي ساختماني مادهي زنده نيز هستند.
فراواني پروتئينها از نظر ديگر، واجد اهميت فراوان بود، زيرا بعضي از پروتئينها توانستند واكنشهاي شيميايي ميان مولكولهاي ديگر را تسريع كنند. شيميدانها براي تسريع واكنشهاي شيميايي، روشهاي بسيار ميشناسند. مثلا" گرما يكي از عوامل تسريعكننده است. ولي بعضي از واكنشها بدون تاثير گرما و تنها با افزودن موادي به نام كاتاليزگر يا کاتاليزور تسريع ميشوند. بسياري از پروتئينها مانند كاتاليزگر عمل ميكنند. پروتئينهاي كاتاليزگر را آنزيم (دياستاز) مينامند. بنابراين با پيدايش پروتئينها، سرعت واكنشها در اقيانوسهاي اوليه زياد شد و از همان آغاز تا كنون «حيات تابع واكنشهايي شد كه توسط آنزيمها تسريع ميگردند.»
گروه ديگر ملكولهاي پيچيده، كه در تنوع و درجهي پيچيدگي دست كمي از پروتئينها نداشتند، ملكولهايي بودند كه از پيريميدينها و پورينها ساخته شده بودند. اين دو ماده با دو نوع ماده ديگر تركيب شدند: يكي از دو مادهي اخير يك قند 5 كربني، و مادهي ديگر فسفات بود. (فسفات از مواد كاني است كه در آن ايام و نيز در حال حاضر همواره در اقيانوسها موجود بوده و هست). حاصل آنكه دو نوع مادهي مركب بسيار پيچيده به وجود آمد:
يكي «پورين- قند- فسفات» و ديگري «پيريميدين- قند- فسفات»، هردوي، اين مواد را نوكلئوتيد ميگويند. صدها و هزارها ملكول نوكلئوتيد با هم تركيب شدند و ملكولهاي بينهايت پيچيدهي اسيدهاينوكلئيك را ساختند.
واكنشهاي شيميايي سومين مرحله پيدايش حيات را ميتوان چنين خلاصه كرد:
قند + قند پليساكاريد
اسيد چرب + گليسرين چربي
اسيدامينه + اسيدامينه پروتئين
(پورين، پيريميدين) + قند و فسفات نوكلئوتيد
نوكلئوتيد + نوكلئوتيد اسيدهاي نوكلئيك
مرحله چهارم پيدايش حيات
فرايندهاي تدريجي توليد تركيبات گوناگون شيميايي همچنان ادامه يافت و ملكولهايي از پليساكاريدها، چربيها، پروتئينها و اسيدهاي نوكلئيك به طرق گوناگون با هم تركيب شدند. از ميان ملكولهاي بسيار پيچيدهاي كه از اين واكنشها حاصل شد، نوكلئوپروتئينها بودند كه تركيباتي هستند از اسيدهاي نوكلئيك و پروتئينها، نوكلئوپروتئينها بزرگترين و پيچيدهترين ملكولهاي شناخته شده هستند.
توليد مثل
شواهد موجود نشان ميدهد كه نوكلئوپروتئينها، طي تاريخ تكامل خود، صاحب خواص بسيار مهمي شدند. مهمترين اين خواص عبارت از اين بود كه بعضي از ملكولهاي نوكلئوپروتئين ميتوانستند همانند خود را بسازند. به عبارت ديگر قدرت توليد مثل داشتند.
اينكه ملكول بتواند همانند خود را بسازد، امري خيالي و غيرعملي مينمايد و حال آنكه وقتي فرايند همانندسازي را با دقت مطالعه كنيم، مسئلهاي كاملا" عملي به نظر ميرسد و تجسسهاي كنوني انسانها پرده را از روي اين راز برداشتهاند.
براي ساختن همانند چيزي، ابتدا بايد اجزاي ساختماني آن چيز آماده شود، سپس آن اجزا را به صورتي با هم جور كنند كه نظير الگوي نخستين گردد. بنابراين اگر بايد ملكولي نوكلئوپروتئين ساخته شود، ابتدا وجود ملكولهاي قند و اسيدامينه و فسفات و پورين و پريميدين لازم ميآيد. اين اجزاي سازندهي نوكلئوپروتئين در اقيانوساوليه به وفور موجود بودند. بخشي از اين مواد، نخستين ملكولهاي نوكلئوپروتئين را به وجود آوردند و بقيه براي ساختن همانندهاي نخستين ملكولها به كار رفتند. بنابراين توليد ملكول نوكلئوپروتئين عبارت ميشود از مرتب شدن اجزاي موجود به صورت ملكول بزرگي كه همانند ملكول اصلي است.
نوكلئوپروتئينها ملكولهايي بزرگ و دراز و رشته ماننداند كه يكي از خواص آنها اين است كه هر بخش سازندهي مولكول، ميل تركيبي با بخش آزاد نظير خود، كه در محيط موجود است، دارد. حاصل آنكه اگر همهي اجزاي ساختماني يك ملكول نوكلئوپروتئين در حول آن موجود باشد، هر جزيي به جزء همانند خود در طول ملكول متصل ميشود و مجموع اجزاي متصل شده به ترتيبي قرار ميگيرند كه آن ترتيب در ملكول قبلي بوده است. بنابراين ساخته شدن يك ملكول جديد هنگامي پايان ميپذيرد كه اجزاي گردآمده به صورتي «صحيح» به هم متصل شوند.
ميليونها سال طول كشيد تا در نتيجهي تركيب قند و فسفات و پيريميدين و پورين، نوكلئوتيد به وجود آمد و سپس بر اثر تركيب نوكلئوتيدها اسيدهاي نوكلئيك ساخته شدند. و در نتيجه تركيب اسيدهايامينه، پروتئينها پيدا شدند و سرانجام بر اثر تركيب پروتئينها و اسيدهاي نوكلئيك، نوكلئوپروتئينها ظاهر گشتند. هنگامي كه نخستين ملكولهاي نوكلئوپروتئين ساخته شدند، به عنوان الگو در توليد ملكولهاي ديگر، ولي سريعتر، به كار رفتند. هر ملكول نوكلئوپروتئين كه در آغاز با كندي بسيار پيدايش مييافت، براي به وجود آمدن مولكولهاي نو در حكم «دستور تهيه» بود. به كمك اين دستور تهيه قندها و اسيدهاي امينه و پورينها و پيريميدينها و اسيدهاي فسفريك و غيره به وضعي مناسب به يكديگر متصل شدند و يكجا و به طور مستقيم ملكولهاي نو ساختند.
از آن پس معني درست توليد مثل چنين شد: «گرد آمدن سريع مواد سادهي خام، برطبق الگويي از مدل قبلي، براي به وجود آوردن همانند آن» در امر توليد مثل موجودات زنده، خود الگوي قبلي، كار جمعآوري و مرتب ساختن اجزاي ساختماني همانند خود را به عهده دارد. الگوي حاصل نيز به نوبه خود الگويي براي ساخته شدن مدل نو ميشود. با اين روش بود كه جانشينان نوكلئوپروتئينهاي اوليه، يكي پس از ديگري، از آغاز پيدايش تا كنون، به وضعي مداوم به دنبال هم ساخته شدند.
تا آنجا كه اطلاع داريم نوكلئوپروتئينها نخستين و تنها ملكولهايي بودند كه ميتوانستند همانند خود را بسازند و اكنون نيز چنين هستند. اين خاصيت مهم نوكلئوپروتئينها بستگي كامل به سازمان داخلي و پيچيدگي اتمي مولكولهاي آنها دارد. هر وقت كه تعداد و انواع معيني از اتمها به صورت درستي گردهم آيند، خاصيت توليد خواهند يافت. اين فرايند هيچگاه نبايد اسرار آميز و عجيبتر از خواص تركيبي ساير اتمها به نظر آيد زيرا مثلا" اتمهايي هستند كه با هم تركيب ميشوند و اسيدي به وجود ميآورند و اين اسيد ميتواند فولاد را سوراخ كند. حاصل آنكه توليد مثل خاصيتي چون خواص ديگر موادي است كه از اتمها تركيب يافتهاند و حيات جز بسط چنين خاصيتي چيز ديگري نيست.
تغذيه
يكي از نيازمنديهاي توليد مثل فراهم بودن مواد اوليه ساختماني نوكلئوپروتئينها بوده و در حال حاضر نيز هست. بنابراين مواد بيشمار آلي و كاني موجود در اقيانوساوليه در حكم مواد خوراكي محسوب ميشدند. پس به وجود آمدن نخستين ملكول نوكلئوپروتئين نه تنها موجب فرايند توليد مثل بوده بلكه فرايند تغذيه را هم به ميان كشيده است. مواد آلي خوراكي يا غذاها، چون قندها و اسيدهايامينه و پورينها و پيريميدينها و غيره، همراه مواد خوراكي كافي چون فسفاتها و آب بودند كه فرايند توليد مثل را امري ممكن ساختهاند.
به تدريج در نتيجهي توليدمثل، مواد خوراكي بيشتري، به صورت نوكلئوپروتئين در ميآمدند، و اين ملكولها همانند خود را ميساختند و تعداد آنها روزافزون ميشد. شك نيست كه سرعت تبديل مواد خوراكي به نوكلئوپروتئين از همان آغاز، بيش از سرعت ساخته شدن ملكولهاي نو مواد خوراكي براساس تركيب شدن متان و آمونياك و آب بوده است.
عامل ديگري نيز وجود داشت كه سبب كاهش مواد خوراكي آزاد و مورد نياز ساخته شدن مولكولهاي نو نوكلئوپروتئينها ميشد. به درستي نميدانيم كه چگونه و چه وقت اين عامل دستاندر كار شد ولي اوضاع فيزيكي روي زمين سرانجام به نحوي تغيير يافت كه اندوخته تازه قند و اسيدامينه و ساير غذاها فراهم نميگشت. شايد تخليهي الكتريكي اتمسفر به درجهاي كم شده بود كه متان و آب و آمونياك به مقدار قابل ساخته نميشدند، شايد به سبب روي دادن تغييرات ديگري در اتمسفر زمين، انرژي اشعهي خورشيد با شدت و مقادير قبلي به سطح زمين نميرسيد. تعدادي از اين قبيل تغييرات فيزيكي، كافي بود كه ساخته شدن مواد غذايي را متوقف سازد و حال آنكه غذاي موجود در اقيانوسها به وسيلهي نوكلئوپروتئينهاي روزافزون در شرف اتمام بود. آشكار است كه با پيدايش نوكلئوپروتئينهاي توليدمثلكننده، دير يا زود، همهي ذخاير ملكولهاي آزاد اقيانوس از ميان ميرفت و به صورتي در ميآمد كه در حال حاضر هست. مسئله كاهش روزافزون اندوختهي غذايي سبب پيش آمدن وضع جديدي شد و آن مسئله تنازع بقا بود. از آنجا كه تنها ملكولهاي نوكلئوپروتئين ميتوانستند، ملكولهاي آزاد غذايي را از اقيانوس بگيرند، پس در به دست آوردن غذا شروع كردند به تنازع. در چنين اوضاعي، خاصيت ديگري در نوكلئوپروتئينها به ظهور پيوست كه اهميتش كمتر از توليد مثل نبود و از اين گذشته روز به روز مهمتر شد.
تكامل
مولكول نوكلئوپروتئين سازماني پايدار دارد. يعني برخلاف ساير انواع مولكولها، به آساني تحت اثر عوامل فيزيكي و شيميايي از هم پاشيده نميشود. ولي در عين ثباتي كه دارد تحت تاثير شرايط درونی و محيطی دستخوش بعضي از تغييرات میشود. وقتي كه چنين تغييري به ملكولي دست داد، ملكول تغيير يافته، ثبات خود را در وضع جديد همچنان حفظ ميكند و آن را عينا" به ملكولهاي بعدي انتقال ميدهد. اينگونه تغييرات ارثي را جهش يا موتاسيون (Mutation) مينامند. جهشها ممكن است تغييراتي جزيي يا نسبتا" بزرگ در نوكلئوپروتئينها به وجود آورند.
بنابراين اگر جهشهايي در نوكلئوپروتئيني نو به وجود آيد (بدون شك اينگونه جهشها صورت گرفتهاند)، آن ملكول منفرد خواهد توانست تعداد زيادي مولكولهاي همانند خود توليد كند كه سازمان داخلي آنها با سازمان ديگر نوكلئوپروتينها تفاوت دارد. بعضي از اين جهشها ممكن است برحسب شرايط مساعد حال ملكول باشد. مثلا" جهشي كه نوكلئوپروتئين را قادر سازد از ملكولهاي غذايي كه قبلا" نميتوانسته است مورد استفاده قرار دهد، استفاده كند، يا جهشي كه نوكلئوپروتئينهايي را قادر سازد كه بتوانند گردهم آيند و تودهي ملكولي به وجود آورند. از آنجا كه تعداد ملكولهاي فعال در هر تودهي ملكولي بسيار است و احتمالا" هر ملكولي ميتواند بيش از ايامي كه منفردا" ميزيسته، غذا به دست آورد، ممكن است نخستين پديدهي همكاري ميان مولكولها بدين روش آغاز شده باشد.
احتمال دارد كه در نتيجه وقوع اينگونه شرايطهاي مساعد، گروه مخصوصي از نوكلئوپروتئينها به وجود آمده باشند كه بهتر از اقسام ديگر در تنازع بقا، به دست آوردن غذا، توفيق يافته باشند. در اين صورت گروه نو قاعدتا" سريعتر توليد مثل كرده و اخلاف بيشتري توليد ميكنند و حال آنكه اقسام قبلي، كه حتا از به دست آوردن غذايي كه روز به روز كم ميشد، عاجز بودند، قدرت توليد مثل نداشتند. حاصل اين جريان به تكامل (Evolution) نوكلئوپروتئينها انجاميد.
اختصاصات نوكلئوپروتئين بدون تغيير به جانشينان ميرسد تا وقتي كه جهشي حاصل شود. جهش به نوبه خود به اخلاف تغيير يافته، انتقال مييابد.
حاصل آنكه :
1- گروههاي جديد نوكلئوپروتئين ظاهر شدند.
2- تنازع بقا مؤثري ميان انواع آنها به وقوع پيوست و گروههايي توانستند بهتر از ديگران توليدمثل كنند.
3- انتقال خواص مفيد، از طريق وراثت، سبب بقاي عدهي زيادي از نوكلئوپروتئينهاي نو شد.
4- نوكلئوپروتئينهايي كه در به دست آوردن غذا توفيق نيافتند سرانجام نابود شدند.
ترديدي نيست كه با چنين تكاملي نسلهاي گوناگوني از نوكلئوپروتئينها به وجود آمدند و عوامل تنازعبقا، همكاري، جهش، توليدمثل، وراثت و بقاياصلح تكامل را همچنان پيش بردند.
چهارمين مرحله پيدايش حيات را ميتوان چنين خلاصه كرد:
پلي ساكاريدها، چربيها، پروتئينها، اسيدهاي نوكلئيك
ملكولهاي درشت بخصوص نوكلئوپروتئينها، تغذيه، توليدمثل، جهش، وراثت، تكامل
انواع گوناگون نوكلئوپروتئينها و تودههاي نوكلئوپروتئيني
در نتيجه رشد و تنوع نوكلئوپروتئينها، حيات به مرحلهاي حد واسط ميان موجودات زنده و غيرزنده رسيد. گرچه بعضي از نوكلئوپروتئينها، صاحب بعضي از خواص موجودات زنده بودند ولي موجودات زندهي حقيقي هنوز به عرصه نرسيده بودند. در پنجمين مرحله پيدايش حيات بود كه جانداران حقيقي به وجود آمدند.
ادامه دارد
پيدايش حيات، ظهور و تکامل انسان(7)
مرحله هفتم پيدايش حيات
بيشك، جانشينان مستقيم نخستين گياهان سبز و نخستين جانوران اكنون نيز در روي زمين موجودند: جلبك از نخستين گياهان سبز منشأ گرفتهاند و جانوران تك سلولي (آغازيان) از نخستين جانوران. اين دو گروه جديد هنوز هم تكسلولي هستند ولي جانداراني كه موجد اين دو دسته بودند، گياهان و جانوران پرسلولي جديد را نيز به عرصه رساندند.
انقلابي كه اكسيژن برپا كرد
در جريان اين انقلاب، فتوسنتز رو به فزوني گذاشت و تغييرات عمده در اوضاع فيزيكي زمين حادث كرد. يكي از محصولات فتوسنتز اكسيژن است كه حالت بسيار فعالي دارد، يعني به سهولت با ساير مواد تركيب ميشود. از روزي كه اتمهاي آزاد اكسيژن به صورت مواد مركب درآمدند، تا زماني كه فتوسنتز ابداع شد، اكسيژني در اتمسفر موجود نبود. اكسيژنهايي كه با وقوع فتوسنتز حاصل ميشدند، تدريجا" مقادير زياد اكسيژن از گياهان آبي وارد اقيانوس شد و از آنجا به اتمسفر آمد. بنا به گفتهي اوپارين امروزه ثابت شده است که قسمت اعظم اکسيژن مولکولي جو منشاء حياتي دارد و بعد از پيدايش حيات پديد آمده است. اين گاز يعني اکسيژن با هر مادهاي كه در مجاورتش بود و امكان تركيب شدن داشت، تركيب شد و انقلاب عظيمي را در سطح زمين پايه گذاري كرد.
احتمال دارد كه اكسيژن با متان، كربن دياكسيد ساخته باشد:
O2H 2+ 2CO 2O 2 + 4CH
و نيز با آمونياك توليد نيتروژن كرده باشد:
O2H 6+ 2N 2 2O 3 + 3HN4
در نتيجهي اين واكنشها اتمسفر قديمي سرانجام به اتمسفر كنوني كه نه متان دارد نه آمونياك، تبديل شد و در عوض صاحب بخارآب، كربندياكسيد، نيتروژن مولكولي و مقدار زيادي اكسيژن ملكولي آزاد، شد.
مولكولهاي اكسيژن، در ارتفاعات زياد، تحت اثر اشعهي پرانرژي آفتاب، با هم تركيب شدند و لايهاي از اوزون (3O)به وجود آوردند. اين لايه كه در چند كيلومتري بالاي اتمسفر به وجود آمد، سپري بود كه بهتر از كربندياكسيد نفوذ اشعهي پرانرژي آفتاب را مانع ميگشت. در نتيجه، موجودات زندهاي كه بعد از ساخته شدن سپر اوزوني به وجود آمدند، در محيطي زندگي كردند كه كمابيش عاري از اشعهي پرانرژي خورشيد بود و به همين دليل است كه گياهان و جانوران عالي با تحمل چنين اشعهاي سازش ندارند و تحت اثر مقادير كم آنها ميميرند. برعكس نخستين ويروسها و نخستين باكتريها و سلولهاي هستهدار، هنگامي پيدايش يافتند كه هنوز اوزون كافي در اتمسفر موجود نبود. از اينرو كمابيش به تحمل آن سازش يافته بودند. منسوبان كنوني آنها، تحمل اشعهي پرانرژي را از آنها به ارث بردند و آن مقدار اشعه ايكس يا انرژيهاي مشابه را ميتوانند تحمل كنند كه براي كشتن صد انسان كفايت ميكند.
اكسيژن آزاد روي قشر جامد زمين اثر كرد و فلزات و كانيهاي خالص را به صورت اكسيدها در آورد. بيشتر سطح خشكيها اكنون از اين اكسيدها، يعني سنگها و كانيهاي فلزي، ساخته شده است. شمارهي كمي از فلزات، نظير طلا، در برابر اكسيژن مقاومت كردند ولي ساير فلزات قادر به چنين كاري نبودند. اگر امروز بخواهيم مثلا" آهن يا آلومينيوم خالص به دست آوريم بايد به روشهاي مخصوصي يا در نتيجه ذوب كردن سنگهاي معدن، پيوند اكسيژن آنها را پاره كنيم.
اكسيژن آزاد سرانجام فرايند تنفس را، كه در استفاده از انرژي شيميايي مؤثرتر از تخمير است، به ميان كشيد. انرژي كه از اكسيدشدن مقدار معيني غذا حاصل ميشود بسيار زيادتر از انرژي حاصل از تخمير همان مقدار غذا است. وقتي كه اكسيژن آزاد زياد شد جانداران پيشرفتهتر، وسيلهاي براي استفاده از آن گاز ابداع كردند. بدين طريق بود كه تنفس آغاز گرديد و به زودي روش عادي استخراج انرژي غذاها شد.
با وجود اين، تخمير در همهي موجودات زنده صورت ميگيرد. مثلا" بعضي از باكتريها هنوز تنها به روش تخمير زندگي ميكنند و گمان ميرود كه اجداد آنها پيش از ابداع فرايند تنفس وجود داشتهاند. موجوداتي كه در طي انقلاب اكسيژن و نيز بعد از آن پيدا شدند. قدرت تخمير را به ارث برده بودند ولي تنفس روش اصلي توليد انرژي در آنها بود و تخمير وظيفهاي فرعي داشت. نتيجه اين شد كه بيشتر گياهان و جانوران صاحب تنفس هوازي شدند ولي هنگامي كه اكسيژن در دسترس نداشته باشند ممكن است تخمير صورت دهند.
ناگفته نماند كه تاثير فعاليت نخستين موجودات زنده، تغيير كلي در اوضاع فيزيكي زمين و نيز در خواص حياتي خود آنها را سبب شد. و از آن پس همواره، اوضاع فيزيكي زمين سبب پيدايش و تكامل حيات شد و نيز جهان جانداران در تغيير اوضاع فيزيكي زمين مؤثر افتاد.
از ميان هفت مرحله غيرآسماني پيدايش حيات، هيچ يك را نميتوان "آغاز حيات" به حساب آورد. سلول محصول هفت مرحله است و ما تنها اين محصول را زنده ميشناسيم و حال آنكه نخستين نوكلئوپروتئين نيز بعضي اختصاصات حياتي داشته است. نوكلئوپروتئين نيز به نوبه خود آغاز كار نبوده بلكه خود از مولكولهاي سادهتر ساخته شده بوده است. به عبارت ديگر آغاز حيات را بايد در اتمهاي آزاد اوليه جستجو كرد، و پيدايش حيات قدم به قدم صورت گرفته و در هر قدمي خاصيت تازهاي ظاهر گشته و هر يك از هفت مرحله به منزلهي پلي بوده كه ميان انقلابهاي شيميايي حاصل زده شده بوده است و هر مرحله با مرحله قبلي و مرحله بعدي خود ارتباطي مستقيم و پيوسته داشته است.
بنابراين حيات، به خلاف آن چه غالبا" تصور ميشود، به يك باره و خلقالساعه پيدايش نيافته، بلكه تدريجا" تكامل حاصل كرده است و اين يكي از بهترين نمونههايي است كه نشان ميدهد چگونه از آغازي ناچيز، انجامي عظيم و عجيب بر ميآيد. مسئلهي تكامل از نشانهاي بارز حيات شد و در حال حاضر حيات هم چنان در حال پيدايش و شكل گرفتن است و هيچگاه "پايان نمي پذيرد" مگر آنكه آخرين جرقهي آن خاموش شود. منظور از آخرين جرقهي آن خاموش شود اين است كه حيات در اثر عواملي مانند انفجارات بمبهاياتمي و هيدروژني توسط انسان تحت حاكميت سرمايه و يا برخورد سياركي و يا شهاب سنگ غولپيكري به زمين، از بين برود.
هفت مرحله پيدايش حيات را ميتوان بدين صورت خلاصه كرد:
مرحله يکم: به وجود آمدن آب، آمونياك، متان.
1- قند ساده
2- گليسرين
مرحله دوم: تبديل آب و آمونياك و متان به 3- اسيدهاي چرب
4- اسيدهاي امينه
5- پورين و پيريميدين
1- قند ساده + قند ساده پليساكاريد
2- اسيد چرب + گليسرين چربي
مرحله سوم: 3- اسيد امينه + اسيد امينه پروتئين
4- پيريميدين يا پورين + قند + فسفات نوكلئوتيد
5- نوكلئوتيد + نوكلئوتيد اسيد نوكلئيك
1- توليدمثل
مرحله چهارم: اسيدهاي نوكلئيك + پروتئين نوكلئوپروتئين 3- تغذيه
مرحله پنجم: 1- تركيب كردن مواد
2- رشد
نوكلئوپروتئين + قشري از مواد آلي و ويروس مانند، 3- تقسيم
سلول اوليه 4- تكامل
5- كنترل امور داخلي
6- تخمير 2CO
1- جانوران
مرحله ششم: ويروس مانند، سلول اوليه: 1- انگل 2- ساپروفيتها
3- كموسنتزكنندهها
2- كلروفيل فتوسنتزكنندهها (قند + 2O O2H + 2CO) گياهان
1- اكسيژن + متان 2CO
2- اكسيژن + آمونياك N2
مرحله هفتم: انقلاب اكسيژن: 3- اكسيژن + اكسيژن اوزون 3O
4- اكسيژن + فلزات معادن فلزات
5- اكسيژن + موجودات تنفس
ادامه دارد
اقتصاد سياسي به زبان ساده(61)
بازتوليد
انسان براي اين که بتواند به زندگي خود ادامه دهد، بايد مصرف کند. اما مگر جامعه ميتواند بدون توليد، مصرف نمايد؟ انسانها هم توليد و هم مصرف ميکنند، دوباره هم توليد ميکنند و هم مصرف ميکنند. اين روند، يعني باز توليد و باز مصرف، همواره در جامعه بشري بوده و نيز ادامه خواهد يافت.
در جامعهي سرمايهداري، اقليتي از افراد جامعه، مالکيت وسايلتوليد را در اختيار دارند. در اين جامعه صاحبان سرمايه، نيرويکار کارگران را ميخرند و آنها را مجبور ميکنند که بيش از دستمزدي که ميگيرند کار و توليد نمايند؛ چون در غير اين صورت سرمايهدارها نميتوانند ارزشاضافي به دست آورند.
اما سرمايهدار با اين ارزشاضافي به دست آمده، چه ميکند؟ پاسخ اين است که او تمامي ارزش اضافه و يا بخشي از آن را به مصرف نيازهاي شخصي خود و خانوادهاش ميرساند و مازاد را انباشت و براي گسترش فعاليت اقتصادياش به کار ميبرد. بنابراين در هر حالتي، سرمايهدار توليد را متوقف نميکند.
توليدکنندگان، لباس، کفش، مواد غذايي و ساختماني و غيره توليد ميکنند و آنها را هم مصرف ميکنند. آنها باز هم لباس، کفش، مواد غذايي و کالاهاي ساختماني و غيره توليد ميکنند و به مصرف ميرسانند. به اين روند، بازتوليد ميگويند. بازتوليد دو نوع است: يکي بازتوليد ساده و ديگري بازتوليد گسترده.
بازتوليد ساده
در اين نوع بازتوليد، سرمايهدار هر چه ارزشاضافي به دست ميآورد، صرف احتياجات زندگي شخصي خود و خانوادهاش ميکند. به عنوان مثال اگر فرض کنيم که شخص سرمايهدار يک ميليارد تومان سرمايهگذاري کرده است و پس از يک سال، سرمايهاش به يک ميليارد و دويست ميليون تومان افزايش يابد. در اين حالت 200 ميليون تومان به سرمايهي او اضافه شده که از کاراضافي کارگران به دست آمده است. حال اگر سرمايهدار تمام ارزشاضافي را (200 ميليون تومان) به مصرف شخصي و ترميم وسايل توليد خود برساند، در نتيجه آنچه برايش باقي ميماند، همان يک ميليارد تومان اوليه است. سرمايهدار براي سال بعد مجددا" همين يک ميليارد تومان سرمايه را به کار مياندازد و از آن 200 ميليون تومان ارزشاضافي مجدد به دست ميآورد که باز هم تمام آن را به مصرف ميرساند. در اين شيوه بازتوليد ساده چيزي به سرمايه اوليه اضافه نميشود و اين روند همچنان ادامه مييابد. زيرا که تمام ارزشاضافي صرف احتياجات شخصي سرمايهدار و خانوادهاش ميشود.
بازتوليد گسترده
در اين نوع بازتوليد، سرمايهدار بخشي از ارزشاضافي را به مصرف شخصي خود و خانوادهاش ميرساند و بخش ديگر آن را به سرمايهي اصلياش افزوده تا به مصرف خريد نيرويکار و موادخام بيشتري براي بازتوليد برساند. با توجه به مثالي که در بازتوليد ساده فرض کرديم، اگر سرمايهدار 100 ميليون تومان از 200 ميليون تومان ارزشاضافي را به مصرف شخصي برساند و 100 ميليون تومان ديگر را براي توسعهي بازتوليد کالاهايش به کار ببرد؛ در اين صورت 100 ميليون تومان از ارزشاضافي به سرمايهي سابق خود افزوده و در نتيجه بخشي از ارزشاضافي به سرمايه تبديل ميشود. اضافه شدن قسمتي از ارزشاضافي به سرمايه را انباشت سرمايه ميگويند.
کارل مارکس در کاپيتال جلد يکم مينويسد:
"به کار بردن ارزشاضافي به عنوان سرمايه يا باز تبديل ارزش اضافه به سرمايه را انباشت سرمايه مينامند1."
"اين يک داستان قديمي است: ابراهيم اسحاق را به وجود آورد، اسحاق يعقوب را به وجود آورد و غيره و غيره. سرمايهي اوليهي 10000 پوندي ارزشاضافي 2000 پوندي را به وجود ميآورد که به سرمايه تبديل ميشود. اين سرمايه جديد 2000 پوندي ارزشاضافي 400 پوندي را به وجود ميآورد که اين نيز به سرمايه تبديل ميشود و بنابراين، به دومين سرمايهي اضافي دگرگون ميشود که به نوبهي خود ارزشاضافي تازهاي برابر با 80 پوند توليد ميکند. و اين فرايند به همين شيوه ادامه مييابد2."
"... و اين آن چيزي است که ايجاد سرمايه به وسيلهي خود سرمايه ناميده ميشود. ... هرچه سرمايهدار بيشتر انباشت کرده باشد، بيشتر ميتواند انباشت کند3."
اما آنچه براي همهي ما روشن است اين است که اين ارزشاضافي از طريق استثمار کارگران (يعني نپرداختن بهاي نيرويکارشان) به دست ميآيد. سرمايه هم از اضافه شدن قسمتي از اين ارزشاضافي افزايش پيدا ميکند. نتيجه اينکه سرمايه تنها از طريق استثمار کارگران به دست ميآيد.
اما هدف سرمايهدار از انباشت سرمايه چيست؟ آيا هدف او رفع نيازهاي واقعي مردم بوده و يا به دست آوردن ارزشاضافي بيشتر است؟ به تجربهي روزمره زندگي خودمان دريافتهايم که هدف سرمايهدار رفع نيازهاي واقعي مردم نيست، بلکه ارزشاضافي و سود بيشتر است. توليد ميليونها تُن کالاهاي بنجل، همراه با تبليغات بازرگاني گسترده و ارسال آن به بازار فروش؛ تاييدي بر اين ادعاست. و يا هنگامي که براي منافع شخصي خود، محيطزيست را تخريب و متلاشي مينمايند، هدفشان زندگي بهتر براي انسانها و محيط طبيعي سالم نيست.
سرمايهدارها تشنهي ارزشاضافي بيشتر هستند و تلاش ميکنند که سرمايهشان را افزايش دهند. هرچه سرمايه بيشتر باشد، ميتوان هم مواد خام بيشتري خريد و هم کارگران زيادتري را استثمار کرد تا ارزشاضافي بيشتري به دست آيد.
مبارزه براي به دست آوردن سود بيشتر، در بين سرمايهداران رقابت ايجاد ميکند. در اين مبارزه، سرمايهداران کوچکتر ورشکست شده و از ميدان رقابت خارج ميشوند. رقابت، سرمايهدار را مجبور مينمايد براي گسترش توليد، تکنيک توليد را بهتر کند؛ و اين راهي است که هر سرمايهدار براي جلوگيري از سقوط خود انتخاب ميکند.
قانون عام انباشت سرمايهداري
نوشتيم که تبديل قسمتي از ارزشاضافي به سرمايه، انباشتسرمايه نام دارد. سرمايهدار براي ارزشاضافي حرص ميزند و سعي ميکند هرچه بيشتر سرمايهاش را افزايش دهد. اين يک قانون است. قانون عام انباشت سرمايه نشان ميدهد که هرچه سرمايهي سرمايهدار بيشتر گردد، بيکاري، رنج و فقر و ناامني شغلي براي طبقهي کارگر نيز زيادتر ميشود.
کارل مارکس در کاپيتال جلد يکم در رابطه با قانون عام انباشت سرمايه مينويسد:
"هرچه ثروت اجتماعي، سرمايهي دست اندر کار، گستره و نيروي رشد آن، و بنابراين هرچه تعداد مطلق پرولتاريا و بهرهوري کار آن بيشتر باشد، ارتش ذخيرهي صنعتي بزرگتر است. همان علتهايي که نيروي گسترش يابندهي سرمايه را تکامل ميدهد، نيروي کار در دسترس را نيز تکامل ميدهد. بنابراين، مقدار نسبي ارتش ذخيرهي صنعتي با توانمندي ثروت افزايش پيدا ميکند. اما هرچه اين ارتش ذخيره نسبت به ارتش فعال کار بزرگتر ميشود، اضافه جمعيت که فقر و فلاکت آن با مقدار عذاب و شکنجهاي که در شکل کار بايد ازسر بگذراند نسبت معکوس دارد، تثبيتيافتهتر ميشود. سرانجام، هرچه لايههاي مستمندشدهي طبقهي کارگر و ارتش ذخيرهي صنعتي گستردهتر ميشوند، بينوايي رسمي بيشتر ميشود. اين قانون مطلق و عام انباشت سرمايهداري است."
"سرانجام، قانوني که پيوسته بين اضافه جمعيت نسبي، يا ارتش ذخيرهي صنعتي، و گستره و نيروي انباشت توازن برقرار ميکند، کارگر را به سرمايه محکمتر از ميخهاي هفستوس که پرومته را به صخره دوخته بود، زنجير ميکند. قانون يادشده مستلزم انباشت فقري متناسب با انباشت ثروت است. بنابراين، انباشت ثروت در يک قطب، در همان حال انباشت فقر، زجر و عذابِ ناشي از کار، بردگي، ناداني، خشونت و خوارشدن اخلاقي در قطب مخالف يعني در طبقهاي است که محصول خاص خود را به عنوان سرمايه توليد ميکند4."
ترکيب ارگانيک سرمايه
ميدانيم که کل سرمايهي سرمايهدار از دو بخش سرمايهي ثابت (ماشينها، مواد خام، مواد سوختي و غيره) و سرمايهي متغير (دستمزد کارگران) تشکيل ميشود. بنابراين هرگاه سرمايهدار بخواهد قسمتي از ارزشاضافي را به کل سرمايهاش اضافه کند، مجبور است بخشي از آن را به سرمايهي ثابت و بخش ديگر را به سرمايهي متغير اضافه نمايد.
فرض کنيم کل سرمايهي سرمايهدار 1000 ميليون تومان ميباشد که 800 ميليون تومان آن را سرمايهي ثابت و 200 ميليون تومان آن را سرمايهي متغير تشکيل ميدهد. حال اگر کارگران نصف تمام مدت کار روزانه را براي خود و به جاي دستمزد، و نصف مدت کار روزانه باقيمانده را براي سرمايهدار کار کنند، (نرخ ارزش اضافي 100%) پس از يک سال علاوه بر 200 ميليون تومان دستمزدي که به کارگران پرداخت نموده است مبلغ 200 ميليون تومان ديگر به دست ميآورد. چرا؟ چون سرمايهدار مزد نصف مدت کار روزانه را در يک سال به کارگران پرداخته، در حالي که کارگران دو برابر مقدار کارلازم، کار انجام دادهاند.
در اين حالت (نرخ ارزش اضافي 100%) هرگاه مزد کارلازم کارگران برابر با 200 ميليون تومان باشد، مزد کاراضافي پرداخت نشده هم 200ميليون تومان است. بنابراين آنچه که کارگران در مدت يک سال براي سرمايهدار توليد ميکنند معادل 400 ميليون تومان خواهد شد. اما سرمايهدار از اين چهارصد ميليون تومان، 200 ميليون تومان را به عنوان دستمزد به کارگران پرداخت ميکند و 200 ميليون تومان ديگر را تصاحب ميکند و يا به عبارتي به جيب خود ميريزد.
اما ميدانيم که ارزشاضافي تماما" به سرمايه اضافه نميشود. سرمايهدار قسمتي از آن را براي مصرف شخصي خود و خانوادهاش (مثلا" 100 ميليون تومان را) کنار ميگذارد، و بقيه را (100 ميليون تومان ديگر را) به سرمايه اضافه ميکند.
قبلا" فرض کرديم از 1000 ميليون تومان سرمايهي سرمايهدار، 800 ميليون تومان سرمايهي ثابت و 200 ميليون تومان را سرمايهي متغير (دستمزد کارگران) تشکيل ميدهد. اکنون هم که سرمايهدار ميخواهد 100 ميليون تومان را به سرمايهاش اضافه کند، مجبور است مقدار زيادي از آن را (مثلا" 90 ميليون تومان را) به سرمايهي ثابت (جهت گسترش کارخانه، خريد موادخام، خريد مواد سوختي، و ساير مخارج ديگر) بيافزايد و باقيمانده را (10 ميليون تومان را) به سرمايهي متغير (جهت خريدن نيروي کار جديد) اضافه نمايد. يعني کل سرمايه برابر 1100 ميليون تومان ميشود که سرمايهي ثابت 890 ميليون تومان و سرمايهي متغير برابر با 210 ميليون تومان خواهد شد.
تقسيم سرمايهي ثابت بر سرمايهي متغير را ترکيب ارگانيک سرمايه ميگويند. يا نسبت سرمايهي ثابت به سرمايهي متغير را ترکيب ارگانيک سرمايه ميگويند. مثلا" اگر کل سرمايه 1000 ميليون تومان باشد به طوري که، سرمايه ثابت 800 ميليون تومان و سرمايه متغير 200 ميليون تومان باشد، ترکيب ارگانيک سرمايه چنين ميشود: (C سرمايه ثابت، V سرمايه متغير)
=ترکيب ارگانيک سرمايه
4 800
ــــــ =ـــــــــــــ = ترکيب ارگانيک سرمايه
1 200
يعني نسبت بين سرمايهي ثابت به سرمايهي متغير 4 به 1 خواهد بود. به بيان ديگر ترکيب ارگانيک سرمايه در مثال فوق 4 به 1 است.
اگر کل سرمايه 1100 ميليون تومان، سرمايه ثابت 890 ميليون تومان و سرمايه متغير 210 ميليون تومان شود، ترکيب ارگانيک سرمايه چنين خواهد شد:
2/4 890
ــــــ =ـــــــــــــ = ترکيب ارگانيک سرمايه
1 210
در دو مثال فوق ديديم، اگر سرمايه به نسبت V200 + C800 تشكيل شده باشد، تركيب ارگانيك سرمايه 4 به 1 خواهد بود. و اگر سرمايه به نسبت V2100+C890 تشکيل شده باشد، تركيب ارگانيك سرمايه، 2/4 به 1 خواهد بود. تنها در اثر تغييرات تركيبفني سرمايه (يعني در واقع به روز کردن ماشينها)، ترکيب ارگانيک سرمايه تغيير مييابد.
همگام با تكامل سرمايهداري و انباشت روزافزون سرمايه، در تركيب ارگانيك سرمايه رشد و ترقي مداومي وجود دارد. مثلا"، در صنايع تبديلي در امريكا، تركيب ارگانيك سرمايه به ترتيب در 1889 برابر 5/4 به 1 در 1939 برابر 6 به 1 و در 1955 برابر 8 به 1 بوده است.
اين رشد تركيب ارگانيك، مبين اين واقعيت است كه هرچه توليد تكامل مييابد، در مقدار مواد خام، ماشينها، كارافزارها و ساير تجهيزات در مقايسه با مقدار نيرويکار مصرف شده در توليد، افزايشي حاصل ميگردد. مثلا" در حالي كه تركيب ارگانيك سرمايه بدوا" 1 به 1 بوده است بعدها به 2 به 1 و سپس 3 به 1 و 4 به 1 و 5 به 1 و به همين ترتيب تغيير مييابد. از آنجا كه تقاضا براي كار نه از روي كل سرمايه بلكه نسبت به بخش متغير آن تعيين ميگردد، مفهوم تنزل نسبي سرمايهي متغير آن است كه نسبتي كه كارگران به آن نسبت بسوي توليد رانده ميشوند، كمتر و كمتر شده و از نسبت انباشت سرمايه عقب ميماند.
بنابراين هرچه ارزشاضافي ايجاد شده، بيشتر باشد، انباشت سرمايه بيشتر و تركيب ارگانيك آن بالاتر است. هرچه انباشت سرمايه، بيشتر و تركيب ارگانيك آن بالاتر باشد، ميزان نيرويکاري كه در روند توليد جذب ميشود، كمتر است.
هر چه سرمايهداري بيشتر تكامل يابد، تركيب ارگانيك سرمايه بالاتر ميرود يعني حجم مواد خام، ماشين آلات و تجهيزات در كارگاههاي توليدي افزايش مييابد و در همين وضع منتها نه به اين سرعت، تعداد كارگران هم افزايش مييابد؛ بنابراين سرمايهي متغير كندتر از سرمايهي ثابت رشد ميكند.
و اما هرچه تركيب ارگانيك سرمايه بالاتر باشد نرخ سود پايينتر است اما مجموع مقدار سود كاهش نمييابد. كاهش نرخ سود امري است اجتناب ناپذير، همانطور كه افزايش تركيب ارگانيك سرمايه نيز اجتنابناپذير است.
به طور ساده از مطالب بالا اين نتيجه را ميگيريم که هرچه سرمايه بيشتر شود، ترکيب ارگانيک سرمايه بالاتر ميرود و نيروي کار کمتري براي توليد خريده ميشود. بدين ترتيب بخش بزرگي از مردم که هيچگونه وسيلهاي براي امرار معاش ندارند، هيچ کاري پيدا نخواهند کرد. سرمايهداران خواهان وجود ارتشي از بيکاران هستند. زيرا بدين وسيله به راحتي ميتوانند هرگاه کارگران، کوچکترين اعتراضي کردند، آنها را تهديد به اخراج کرده و ميگويند:
"خلاصه خوب حواستان را جمع کنيد و به کارتان بچسبيد! اگر نفستان در بيايد و کوچکترين اعتراضي بکنيد، اخراجتان ميکنم و از اين همه کارگر بيکاري که پشت در ايستادهاند، چندتايي را به جاي شما استخدام ميکنم."
تازه از اين گذشته، سرمايهدار بر کارگران منت هم ميگذارد که استثمارشان ميکند:
"برويد به جان من دعا کنيد؛ من آدم خوب و دل رحمي هستم! به جان خودم قسم، دلم برايتان ميسوزد که دستتان را به کار بند کردم! و گرنه چيزي که فراوان است، کارگر بيکار ميباشد. پس تا نفس داريد کار کنيد!"
ادامه دار
1 - مارکس. کارل ؛ كاپيتال جلد يك ص624ترجمه حسن مرتضوي، 1386 انتشارات آگاه
2 - مارکس. کارل ؛ كاپيتال جلد يك ص626ترجمه حسن مرتضوي، 1386 انتشارات آگاه
3 - مارکس. کارل ؛ كاپيتال جلد يك ص 628 ترجمه حسن مرتضوي، 1386 انتشارات آگاه
4 - مارکس. کارل؛كاپيتال جلد يك ص691-692 ترجمه حسن مرتضوي، 1386 انتشارات آگاه