هرچه آدمي خود را بيشتر ...
به رفتار اين مرد هندی که در مراسم آیینی هندوها در حاشیه رود گنگ، به دقت نگاه کنید که چگونه با تمام وجود خود را وقف بتش میکند. يکي از معضلات عظيمي که انسانهاي امروزي به آن گرفتارند، "ازخود بيگانگي" است. اثر ظاهري اين "ازخود بيگانگي" طوري است که انسان کمتر به خود ميپردازد و بيشتر به ذهنيات خود مشغول ميگردد و آن را همانند يک مسکن قوي شبيه مرفين در وجود خود به کار ميبرد تا از دردهايي که براثر "ازخود بيگانگي" به آن مبتلا شده است، بکاهد. مفهوم ساده "ازخود بيگانگي" اين است که محصول کار روزانهی کارگر از آن خود کارگر نيست بلکه از او ربوده میشود و متعلق به کسی است که نيروی کار او را به عنوان يک کالا خريداری کرده است :
"واقعيت يافتگي كار به عنوان از دست دادن واقعيت تا آن حد است كه كارگر واقعيت خويش را تا مرز هلاك شدن از فرط گرسنگي از دست ميدهد. عينيت يافتن به عنوان از دست دادن شيء تا آن حد است كه از كارگر اشيايي ربوده ميشود كه نه تنها براي زندگيش بلكه براي كارش ضروري است. در حقيقت خودِ كار به شيء تبديل ميشود كه كارگر تنها با تلاشي خارقالعاده و با وقفههاي بسيار نامنظم ميتواند آن را به دست آورد. تصاحب شيء به شكل بيگانگي با آن تا آن حد است كه كارگر هرچه بيشتر اشيا توليد ميكند، كمتر صاحب آن ميشود و بيشتر نفوذ محصول خود يعني سرمايه قرار ميگيرد."
"تمام اين پيامدها از اين واقعيت ريشه ميگيرد كه رابطهي كارگر با محصول كار خويش، رابطه با شيء بيگانه است. براساس اين پيش فرض، بديهي است كه هرچه كارگر از خود بيشتر در كار مايه گذارد، جهان بيگانهي اشيايي كه ميآفريند بر خودش و ضد خودش قدرتمندتر ميگردد، و زندگي درونيش تهيتر ميگردد و اشياي كمتري از آنِ او ميشوند. همين جريان نيز در مذهب اتفاق ميافتد. هرچه آدمي خود را بيشتر وقف خدا ميكند، كمتر به خود ميپردازد. كارگر زندگي خود را وقف توليد شيء ميكند اما زندگيش ديگر نه به او كه به آن شيء تعلق دارد. از اينرو هرچه اين فعاليت گستردهتر شود، كارگران اشياي كمتري را تصاحب ميكنند. محصول كار او هرچه باشد، او ديگر خود نيست و در نتيجه هرچه اين محصول بيشتر باشد، او كمتر خود خواهد بود. بيگانگي كارگر از محصولاتي كه ميآفريند، نه تنها به معناي آن است كه كارش تبديل به يك شيء و يك هستي خارجي شده است بلكه به اين مفهوم نيز هست كه كارش خارج از او، مستقل از او و به عنوان چيزي بيگانه با او موجوديت دارد و قدرتي است كه در برابر او قرار ميگيرد. اشيا با حياتي كه كارگر به آنها ميدهد، چون چيزي بيگانه در برابر او قرار ميگيرند."
دستنوشتههاي فلسفي اقتصادي و فلسفي1844 / ماركس كارل؛ صص 126-127ترجمه حسن مرتضوي انتشارات آگاه 1387
نظرات شما عزیزان: