ايدههاي طبقهي حاكم در هر عصري ايدههاي حاكماند
"ايدههاي طبقهي حاكم در هر عصري ايدههاي حاكماند: يعني طبقهاي كه نيروي مادي جامعه است، در عين حال نيروي معنوي حاكم آن نيز هست. طبقهاي كه وسايل توليد مادي را در اختيار خود دارد، مهار وسايل توليد معنوي را نيز به دست دارد، طوري كه ايدههاي كساني كه فاقد وسايل توليد معنوي هستند، به طور كلي تابع آناند. ايدههاي حاكم چيزي نيست بجز بيان انديشگيِ روابط مادي مسلط، روابط مادي مسلّطي كه به صورت ايدهها دريافت ميشود؛ همان روابطي كه طبقهاي را طبقهي حاكم و بنابراين ايدههاي تسلط آن را ميسازد. افرادي كه طبقهي حاكم را تشكيل ميدهند، از جمله داراي آگاهي هستند و پس ميانديشند. بنابراين آنان تا آنجا كه به مثابهي طبقهاي حاكم حدود و شعور عصري تاريخي را تعيين ميكنند بديهي است كه آنان اين را در حيطهي كلياش انجام ميدهند و بنابراين ايشان به صورت متفكّر، به صورت توليدكنندگان ايدهها نيز حكومت ميكنند، و توليد و توزيع ايدههاي عصرشان را تنظيم ميكنند: بدينگونه ايدههاي آنان ايدههاي حاكم بر عصر را تشكيل ميدهند.... "وجود ايدههاي انقلابي در دورهاي خاص، مستلزم وجود طبقهاي انقلابي است." "
ماركس.كارل و انگلس.فردريك،"لودويك فوئرباخ و ايدئولوژي آلماني" صص 332-331 ترجمه پرويز بابايي چاپ دوم 1380 نشر چشمه
نظرات شما عزیزان: