اثر صنعت بزرگ بر جامعه
"صنعت بزرگ با رقابت همگاني همهي افراد را وادار به استفاده از حداكثر انرژي خود كرد. تا آنجا كه امكان داشت ايدئولوژي، دين، اخلاق و امثال آن را نابود كرد و جايي كه نتوانست از عهدهي اين كار برآيد، آنها را به دروغي مشهود و محسوس تبديل نمود. براي نخستين بار تاريخ جهان پديد آورد، تا جايي كه ملل متمدن و هر عضو جداگانهي آنها را براي ارضاي نيازهايشان به سراسر جهان وابسته كرد و بدينگونه محدوديت طبيعيِ سابقِ ملل جداگانه را از ميان برداشت. علم طبيعي را به خدمت سرمايه درآورد و از تقسيم كار، آخرين نمودِ خصلت طبيعي آن را گرفت. بر روي هم، جنبهي طبيعي را در مورد كار تا آنجا كه ممكن بود نابود كرد و تمامي مناسبات طبيعي را به مناسبات پولي فروكاست. در جاي شهرهاي خود- روييده، شهرهاي صنعتي بزرگِ خلقالساعه ساخت. در هر جا كه تسلط يافت، پيشهها و تمامي مراحل صنعت، پيشين را نابود كرد. پيروزي شهر بر روستا را تكميل نمود. مبناي صنعت بزرگ نظام خودكار است. اين صنعت حجمي از نيروهاي مولد به وجود آورد كه مالكيت خصوصي براي آن درست همان قيد و بندي شد كه صنف براي مانوفاكتور، و كارگاه كوچك روستايي، براي توسعهي صنايع دستي. اين نيروهاي مولد در نظام مالكيت خصوصي فقط توسعهي يك سويه مييابند و براي اكثريت، آنها نيروهاي نابود كننده ميشوند؛ افزون براين، بخش عظيمي از اين نيروها در چارچوب نظام مالكيت خصوصي هيچگونه كاربردي نميتوانند پيدا كنند. به عبارت كلي، صنعت بزرگ در همهجا مناسبات واحدي را ميان طبقات جامعه به وجود آورد و جنبههاي خاص مليتهاي گوناگون را نابود كرد. و سرانجام در حالي كه بورژوازي هر ملت، هنوز منافع ملي جداگانه را حفظ ميكرد، صنعت بزرگ طبقهاي ايجاد كرد كه در تمامي ملتها منافع يكساني دارد و برايش ديگر مليت مرده است؛ طبقهاي كه به راستي از تمامي جهان كهن خلاص شده است و در عين حال رو در روي آن قرار دارد. صنعت بزرگ رابطهي كارگر را نه فقط با سرمايهدار كه با خودِكار تحمل ناپذير ميسازد."
"بديهي است كه صنعت بزرگ در همهي نواحي كشور به سطح يكساني نميرسد. ولي اين مانع جنبش طبقاتي پرولتاريا نيست، چرا كه پرولترهاي مولد صنعت بزرگ رهبري اين جنبش را برعهده ميگيرند و تمامي تودهها را با آن به پيش ميبرند زيرا كارگرانِ خارج از صنعت بزرگِ زير تاثير آن هنوز در موقعيتي بدتر از كارگران شاغل در خود صنعت بزرگ قرار ميگيرند. كشورهايي كه در آن صنعت بزرگ توسعه مييابد بركشورهاي كم و بيش غيرصنعتي به روش مشابهاي تاثير ميكنند تا آنجا كه كشورهاي مزبور براثر مراودهي جهاني در مبارزهي رقابتآميز جهاني مستهلك ميشوند."
ماركس.كارل و انگلس.فردريك،"لودويك فوئرباخ و ايدئولوژي آلماني" صص 353-354 ترجمه پرويز بابايي چاپ دوم 1380 نشر چشمه
نظرات شما عزیزان: