دخالت نظام محکوم
روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

 دخالت نظامي محکوم است

      کشورهای امپرياليستی که درنده خويي و وحشي‌گری جزء جدايي ناپذير اخلاق آن‌هاست (سرمايه است)، به هر حيله و نيرنگی دست می‌يازند تا چهره‌ی، حکومت‌ها و دولت‌هاي خود را که زشت و کريه منظر هستند، پنهان دارند. اين کشورهاي متجاوز امپرياليستي در چند صد سال گذشته به شيوه‌هاي متفاوتي به منظور غارت و تاراج ملل ديگر، هرچه در توان داشته‌اند بي محابا انجام داده‌اند:

      زماني با لشکر کشي بر کشورهاي ضعيف آن‌ها را به طور کامل تصرف کرده و جزيي از خاک و قلمرو کشور خود محسوب مي‌کردند و فردی نظامی را به عنوان "فرماندار نظامي" حاکم بر آن مملکت مي‌نشاندند مانند بيشتر کشورهايي آسيايي و آفريقايي، که مستعمره انگلستان و فرانسه و کشورهاي آمريکاي جنوبي که بيشترشان مستعمره اسپانيا بودند.

      زمانی ديگر، بعد از اين که مردم اين کشورها برعليه کشورهاي استعمارگر به مبارزه برخاستند و يکي بعد از ديگري به اصطلاح استقلال خود را بازيافته و دست مستقيم کشورهاي امپرياليستي را از منابع مالی خود قطع کردند، مکارانه حيله‌ي ديگري را جايگزين کردند بدين صورت که عده‌اي مزدور وابسته به خود را در داخل آن کشورها پرورش و با استفاده از منابع مالي غارت شده، دست به کودتا زده و مهره و دست نشانده خود را آن کشور به عنوان حکومتی "آزاد و دمکراسی خواه"، به مردم غالب مي‌کردند.(يا می‌چپاندند!) مانند کودتاهاي انگليسي امريکايي که در ايران، شيلي، پاناما، پاکستان و ده‌ها کشور ديگر در دهه‌های گذشته روی داده است.

زماني که اين روش هم رنگ باخت راه ديگري برگزيدند:

      مزدوران داخلی خود را لباس مخملی بر تن‌شان پوشاندند و سپس با استفادی از رسانه‌های تبليغی خود آن‌ها را عَلَم کرده و "انقلاب مخملی" خود ساخته راه انداختند تا بدين شيوه بتوانند برای مدتی که شده بر سر مردم قيام کننده شيره‌ی لازم را بمالند. زمانی که اين شيوه هم رنگ باخت باز هم راه ديگری برگزيدند:

       خود را انقلابی جلوه دادن و در کنار قيام کنندگان ايستادن و عکس گرفتن. تجربه ليبي (و احتمالا متعاقبا تجربه سوريه) نشان دادند که  دخالت نظامي متحدين غربي که تحت پوشش فريبکارانه دفاع از مردم قيام کننده صورت مي‌گيرد در واقع هدفي جز ويران کردن زيرساخت اقتصادی و خاموش ساختن شعله‌هاي قيام حق طلبانه مردم ندارد. اهداف اوليه اين دخالت، تحميل رژيمي به مردم است که بتواند در شرايط جديد مصالح و منافع کشورهاي امپرياليستي را حفظ کند. و به آسانی بتوانند منابع مالی کشور اشغال شده را غارت کنند. هرگونه دلخوش کردن به دخالت نظامي آمريکا و ديگران، به معني فروکش کردن و ضعيف شدن شور مبارزاتي و انقلابی و کاهش اعتماد به نفس مردم است. چنين وضعيتي راه را براي به قدرت رسيدن استثمارگران و ستمگران جديدي که خود را با منافع دولت‌هاي امپرياليستي هماهنگ ساخته‌اند، هموار خواهد کرد.

      دخالت نظامي دولت‌هاي غربي با هر توجيهي صورت بگيرد در درجه اول زيرساخت اقتصادی آن کشور را هدف قرار داده و آن را به طور کامل نابود می‌کنند تا کشور را برای سال‌های متمادی وابسته به خود نموده و از اين طريق منافع اقتصادی سرشاری را نصيب خود نمايند و در درجه دوم مانند سمي است که بر پيکر مبارزه عادلانه مردم اين کشورها عليه ديکتاتوري تزريق مي‌شود.  اين نخستين و مهمترين درس از نمونه ليبي است. شواهد نشان مي‌دهد که در کشور سوريه هم اين بار با محوريت دولت ترکيه و اتحاديه عرب در تدارک اجراي سناريو مشابهي هستند تا نگذارند رژيم حاکم در اين کشور در تداوم قيام کنوني مردم سوريه سرنگون شود. نمونه ليبي نشان داد که از اين طريق حتي نمي‌توان جان شهروندان بيشتري را هم نجات داد.

      درس ديگري که مي‌توان گرفت اين است که چنانچه در جريان تداوم اين مبارزات حق طلبانه کارگران و مردم محروم و بپاخاسته نتوانند سازمان و رهبري خود را بوجود بياورند، دولت‌هاي غربي و دشمنان انقلاب در اين کشورها بديل خود را تحميل خواهند کرد. ملزومات شکل گرفتن رهبري راديکال و سوسياليست در اين جنبش‌ها وجود دارد. با وجود اين که ضعيف است، اما اين رهبري تنها از طريق اتکاء به نيروي اجتماعي طبقه کارگر و طبقات زحمتکش ديگری که حضور فعال در متن اين مبارزات دارند، می‌تواند به وجود آيد و بوجود خواهد آمد.

      دستگاهاي تبليغاتي غرب هرگز نخواستند تصويري واقعي از مبارزات و خيزش‌هاي انقلابي اخير ارائه دهند. کانال‌هاي تلويزيوني مدام به دنبال صحنه‌هاي پر تب و تاب جنگ و گريزهاي خياباني هستند و چشمشان را بر روي واقعيت‌هاي تعيين کننده ديگري که در پشت اين صحنه‌ها در جريان است مي‌بندند. بعنوان مثال آنچه که در مصر کمر رژيم مبارک را شکست، تجمع اعتراضي مردم در ميدان تحرير قاهره نبود. اعتصابات کارگري در همه عرصه‌ها طي روزهائي که بخش‌هائي از مردم در اين ميدان جمع شده بودند، رژيم حاکم را فلج کرده بود. هزاران نفر از کارگران کانال سوئز که رگ حياتي اقتصاد مصر است دست به اعتصاب زده بودند. کارگران شرکت‌هاي هوايي و حمل و نقل شهري، کارگران پالايشگاه‌ها، صنايع فولاد، پنبه و آلومينيوم و بسياري از مراکز ديگر به اعتصاب عمومي پيوسته بودند.  در تونس فراخوان اعتصاب عمومي اتحاديه کارگران تونس بود که رژيم حاکم را در آستانه سقوط قرار داد.

      اگر چه رسانه‌هاي غربي توجه خود را اساسا بر رويدادهاي ميدان تحرير متمرکز کرده بودند اما دولت و فرماندهان نظامي و مشاورين اوباما و سارکوزي و ديگران مي‌دانستند که روند تعميق انقلاب مصر آغاز شده است. آنان مي‌دانستند که با ادامه انقلاب، انبوه مردمي که در ميدان تحرير و در تيررس نيروهاي امنيتي و نظامي قرار دارند، با گذشت زمان متشکل خواهند شد.

      وحشت از تکوين چنين شرايطي بود که فرماندهان ارتش و سناريو پردازان غربي آنان را ناچار کرد کنار گذاشتن حسني مبارک را به مردم عرضه کنند تا آنان را از ادامه و تعميق انقلاب شان باز بدارند. گرچه آنان به کمک رسانه‌هاي جمعي تحت کنترل خود تلاش مي‌کردند که همه انقلاب مصر را در تجمع ميدان آزادي خلاصه کنند و با نمايش حضور تانک‌هاي ارتش در ميان مردم، ماهيت واقعي اين ابزار تداوم سلطه ديکتاتوري و دفاع از نظام استثمارگر حاکم را پوشيده بدارند، اما خود در دنياي واقعي مي‌ديدند که در گرماگرم نمايش "وحدت ارتش و مردم"، چگونه  هزاران زاغه نشين در بندر سوئز در اعتراض به نداشتن سرپناهي براي خود مقر دولت در اين شهر را به آتش كشيدند و دهها هزار کارگر با دست از کار کشيدن هماهنگ خود پايه‌هاي نظام حاکم را به لرزه در آوردند.

      واقعيت اين است که يکي از عوارض عدم حضور رهبري راديکال و پيشرو و سوسياليست در راس اين جنبش‌ها، سوق پيداکردن خود به خودي آنها در مسيرهاي پر تلفات است. اگر يک رهبري داهيانه از اين نوع وجود مي‌داشت، نه اجازه مي‌داد بهانه‌اي براي مداخله بدست دولت‌هاي غربي بيفتد و نه چنين مسير دردناکي را بپيمايد. راههاي متعددي براي فرسوده کردن و سرانجام بزانو در آوردن ديکتاتورها وجود دارد. اعتصابات عمومي، اعتصابات کارگري، نافرماني‌هاي مدني، کار در ميان سربازان و نيروهاي مسلح و آماده ساختن آنها براي سرپيچي از دستورات فرماندهان و تشويق آنها به ترک پادگانها و پيوستن شان به صفوف مردم،  شکل دادن به شوراهاي مردمي بعنوان نهادهاي حاکميت مردم از پائين در مکان‌هاي کار و زندگي، نمونه‌هائي هستند که می‌تواند دست نيروهاي سرکوبگر را تا حدود زيادي بسته نگاه دارد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب