فيزيولوژي مقايسهاي
انسان از دوزيستان بسيار قديمي پلك سوم را به شكل تكمه اشكي كه چيني است در نزديك چشم؛ با ارث برده است. اين چين در چشم انسان همان پردهاي است كه در چشم دوزيستان و خزندگان و پرندگان زندهي موجود و بعضي ماهيها مشاهده ميگردد.
پلك سوم در اغلب پستانداران به ويژه در اكثر پريماتها به مقياس خيلي زيادي كم شده است، اما هنوز هم در بقيه، مانند خرگوشها، گربهها و بعضي ميمونها به صورت كاملا" مشخص مشاهده ميگردد. اين چين در انسان، نمونه خوبي از شكل ناقص و اوليه آن است.
انسان داراي يك زائدهي آپانديس كرمي شكل است. اين عضو اوليه و اضافي در انسان گواه بارز و قاطعي بر آن است كه اجداد ما در مرحله پستانداران پستتر داراي روده كور نسبتا" طويلي بودهاند. در بعضي از پستانداران موجود مثلا" جوندگان و سمداران، رودهي كور در مراحل هضم غذا فعاليت زيادي دارد.
آپانديس در انسان يك عضو اوليه است. از خصوصيات اين اعضاء اوليه كه از اجداد به ما به ارث رسيده است، آن است كه از لحاظ شكل و اندازه و ساختمان بسيار متنوع هستند. آپانديس انسان به طور متوسط هشت يا نه سانتيمتر است، و گاهي اوقات ممكن است به بيست تا بيستو پنج سانتيمتر هم برسد، چنان كه در ميمونهاي آدمنما مشاهده ميشود، و گاهي ممكن است طول آن بسيار تقليل يابد و به دو تا يك سانتيمتر هم برسد، در موارد نادر حتي ممكن است اصلا" وجود نداشته باشد.
آپانديس در تمام ميمونهاي آدمنما يافت ميشود و از آپانديس انسان طويلتر است. اين ويژگي نزديكي انسان را به ميمونهاي آدمنما ثابت ميكند.
اجداد ما در طي تكامل، خصوصيات زير را جزيي يا كلي از دست دادهاند: شامه بسيار قوي، پوشش مويي بدن، اكثر عضلات جلد، دم، پاهاي چنگشونده و گيرنده، ساختمانهاي روده و آرواره كه مختص علفخواران است، كيسههاي حنجرهاي، رحم دوشاخه و تيزي نوك گوش. غدههاي پستاني اجداد ماده بعدي انسان يعني ميمونها و لمورها، به علت كمبودن زاد ولدشان تقليل يافته است، داروين معتقد بود كه اين كيفيت به مادههاي اين حيوانات منتقل شده است.
دستهاي نوزاد در روزهاي نخستين ولادت خاصيت چنگشوندگي و گيرندگي فوقالعادهاي دارد و اين دليل غير مستقيمي براشتقاق انسان از يك حيوان درختزي و در نتيجه نشانهاي بر وجود مرحله ميموني در سلسله نسب انسان است.
از بيستو پنج موجود تك سلولي كه انگل ميمونها هستند، هيجده نوع آن در انسان نيز يافت ميشود، حال آن كه وجود اين انگلها در ساير حيوانات ثبت نشدهاند.
نزديك بودن خواص خون انسان از لحاظ شيمي حياتي (بيوشيمي) با ميمونهاي آدمنما نيز مهم است. نمونه اين نزديكي عبارت از رسوب تقريبا" يكسان آلبومين در آزمايشهاي سرم خون، و شباهت گروههاي خوني است. انسان داراي چهار گروه خوني است. از ميان پريماتها فقط ميمونهاي آدمنما داراي چهار گروه خوني هستند گرچه در بعضي از ميمونهاي پستتر چنين شباهتي ديده ميشود.
در موارد بسياري خون شمپانزههاي مختلف را كه از گروه A بود به انسانهايي كه خونشان از همان گروه بود تزريق كردند و هيچ عواقب ناسازگاري مشاهده نشد.
سلول ماده (اوول) و سلول نر (اسپرماتوزوييد) از لحاظ شكل و اندازه در شمپانزه و گوريل با انسان تقريبا" غيرقابل تشخيص است. جنين رشد كرده ميمونهاي آدمنما به جنين رشد كرده انسان بيشتر شباهت دارد.
دوران آبستني شامپانزه از 210 تا 252 روز و بطور متوسط تقريبا" 235 روز و اورانگوتان در حدود 275 روز و انسان 265 تا 280 روز طول ميكشد.
تمام ميمونها و انسان 32 دندان دايمي دارند.در بچه شمپانزه تمام 32 دندان دائمي خود را در دورهاي كه اندكي بيش از 10 سال است در ميآورد. دندانهاي عقل در انسان خيلي ديرتر از ديگر دندانها در ميآيند و رشد ميكنند. اين دندانها نسبت به آسياهاي كوچك ريخت نامشخصتري دارند و تا حد زيادي ناقص و اوليه هستند. در برخي از مردم يك يا دو دندان عقل هرگز در نميآيند و در موارد نادر سه يا حتي هر چهار دندان عقل اصلا" در نميآيند.
دليل ديگري در اثبات نسل انسان از انواع ميمونهاي آدمنما، از بررسي دندانهاي شيري بدست ميآيد. دندانهاي شيري در انسان و همهي ميمونهاي برقديم (در طي مراحل هستي انسان، او نميدانست كه چگونه فلز را از سنگ جدا كند تا ابزار بسازد، بدين جهت اين وسايل از سنگ ساخته ميشدند. به همين دليل اين دوران را عصر حجر ناميده ميشود كه خود شامل سه دوره است:1- پالئوليتيك يا عصر حجر قديم يا پارينهسنگي 2- مزوليتيك يا عصر حجر وسطي (مياني) يا ميانهسنگي 3- نئوليتيك يا عصر حجر جديد يا نوسنگي. همه اين نامها از لغات يوناني مشتق شدهاند كه ليتوس به معناي سنگ، پالئو به معناي قديمي، مزو به معناي وسطي (مياني) و نئو به معناي جديد است) 20 عدد است. در هر نيمه آرواره دو دندان پيشين، يك نيش و دو آسيا وجود دارد.
دوره افزايش وزن بچه شمپانزه تقريبا" مشابه كودك انسان است.
شامپانزه ماده در 8 تا 10 سالگي و نر در 12 سالگي بالغ ميشود. گوريل ماده در چهارده سالگي و حتي ديرتر به سن بلوغ ميرسد. دوره قاعدگي شامپانزه در حدود 30 روز است.
قفسه سينه انسان شامل 12 جفت دنده و يك استخوان جناغ است كه فقط هفت جفت از دندهها به آن متصل ميشوند؛ دندههاي هشتم و نهم و دهم به دنده هفتم وصل ميشوند و به وسيله غضروفهاي دندهاي به يكديگر متصل ميگردند، دندههاي يازدهم و دوازدهم (دندههاي آزاد) در جلو متصل نيستند و خيلي كوتاهاند، مخصوصا" جفت دوازدهم كه پديدهي خاص پريماتها و انسان است.
در جنين انسان سيزده جفت دنده وجود دارد، اين خصوصيت انسان را به شامپانزه و گوريل نزديك ميكند، اما گوريل و شامپانزه اين تعداد را در سن بلوغ هم حفظ ميكنند (دوازده جفت در گوريل بيشتر از شامپانزه ديده ميشود) دندههاي سيزدهم در جنين ناچيز است. بعضي از افراد بالغ داراي سيزده جفت دنده هستند و يك جفت (يا يك) دندهي اضافي معمولا" از اولين مهره كمري و ندرتا" از هفتمين مهره گردني سرچشمه ميگيرد. در هلند يك مورد ديده شده كه سيزده جفت دنده در چند نفر از افراد يك خانواده بوده است.
اشتقاق انسان از گروه پيتكوسها فقط در اشخاص بالغ ظاهر نميشود. مثلا" قدرت گيرندگي و چنگ شوندگي دستهاي نوزاد انسان شگفتانگيز است؛ زيرا بچه ميتواند تا مدتي با انگشتان گيرندهي خود به چوب يا با انگشت كسي آويزان شود. محققين ثابت كردهاند كه اگر انگشت شست طفل يك ساعته تا يك ماهه را، با انگشت و يا چوبي كه دو سانتيمتر ضخامت داشته باشد، ميتواند به مدت 10 ثانيه در هوا آويزان بمانند. طفلي كه تازه متولد شده قادر است 30 تا 60 ثانيه در هوا آويزان بماند.
اطفالي كه عمرشان سه هفته است تواناييشان در اين باره از همه بيشتر است. اكثر آنها ميتوانند يك دقيقهونيم و بعضي تا دو دقيقهوسيوپنج ثانيه آويزان بمانند. اطفال با پاي خميدهاي كه زاويهاش نسبت به بدن قائمه است در هوا ميمانند و هيچگونه ناراحتي از خود نشان نميدهند، فقط هنگامي كه نيروي مقاومتشان تحليل ميرود، فرياد سر ميدهند.
نظرات شما عزیزان: