تئوريسينهای خيال باف
"همانطور كه اقتصاددانان نمايندگان علمي طبقه بورژوا هستند، سوسياليستها و كمونيستها هم تئوريسينهاي طبقه پرولتاريا هستند. تا زماني كه پرولتاريا هنوز به اندازه كافي تكامل نيافته باشد كه خود را به عنوان طبقه سامان دهد و مبارزه پرولتاريا عليه بورژوازي هنوز خصلت سياسي نداشته باشد، تا زماني كه نيروهاي توليد هنوز در دامن خود بورژوازي به آن اندازه تكامل نيافته باشند، كه شرايط مادياي را كه براي رهايي پرولتاريا و تشكيل جامعه نوين ضروري هستند، عرضه نمايند، اين تئوريسينها فقط خيال بافاني هستند كه به خاطر رفع نيازمنديهاي طبقات تحت ستم، سيستمهايي ميسازند و به دنبال يك علم نوساز ميگردند. اما با اين شتاب كه تاريخ به پيش ميرود و توأم با آن، مبارزه پرولتاريا آشكارتر پديدار ميگردد، آنها ديگر احتياج به آن ندارند كه علم را در مغزهاي خود جستجو كنند و فقط بايد به آنچه در مقابل چشمانشان ميگذرد، توجه مبذول دارند و سخنگوي آن باشند. تا زماني كه آنها به دنبال علم ميگردند و سيستم ميسازند، تا زماني كه در آغاز مبارزه هستند، در فقر فقط فقر را ميبينند، بدون آن كه به جنبه انقلابي و واژگون سازنده آن- كه جامعه كهنه را درهم فرو خواهد كوبيد – توجه داشته باشند. از اين لحظه به بعد، علم محصول آگاهانه حركت تاريخي است و ديگر دكتريني نبوده و انقلابي شده است."
مارکس. کارل؛ فقر فلسفه صص 124-125ترجمه آرتين آراكل، چاپ سوم سال 1383 انتشارات اهورا
نظرات شما عزیزان: