خشونت ساختاري، مجازات فردي و بازتوليدي از جنس خشونت(1)
نویسنده:الهام هومين فر(جامعه شناس)
مقدمه
هنوز 18 سالش نشده، بيكار است و سابقه كيفري هم ندارد. در محله حسينآباد مهرشهر كرج زندگي مي کند وتنهاتا سوم راهنمايي درس خوانده و ... براي رفتن روي چهارپايه ومجازات اعدام دوبار پايش لغزيد. ترسيده بود، درست مثل روزي كه مرد قوي هيكل
روبرويش ايستاد بر سر يك درگيريساد،. اما ترسيده بود و براي دفاع از خودش مثل هميشه ابزار امنيت را به كار گرفت. قصد آن را نداشت اما صدماتي به گردن و قلب مردي ميزد كه نام قويترين مرد جهان را يدك ميكشيد. «از سه يا چهارسال پيش با خودم چاقو حمل ميكردم براي امنيتم بود . چند سال پيش در پاركي مردي را ديدم كه به زور چاقو از نوجواني پول ميخواست از آن به بعد با خودم هميشه چاقو داشتم.( به نقل از مجله خبري،12مرداد 1390، خبر انلاين 30/6/90 و سايت خبري تبيان 29/4/1390)
افزايش روز افزون خشونت در جامعه ايراني و عدم کنترل آن با مجازات هاي مرسوم نشان از بحراني عميق در امنيت و اعتماد اجتماعي دارد. افزايش آمار قتل و درگيري هاي خياباني، تجاوز و خشونت هاي جنسي، اسيد پاشي، چاقوکشي و کودک آزاري؛ براي فضاي عمومي نگران كننده بوده وآن را به ترس و تاملي ژرف کشانده است.
پاسگاه نعمت آباد: کودکان کار و مساله حمل سلاح سرد، مربيان و مددکاران اين مرکز با بررسي متوجه مي شوند حدود دو سال پيش پسر 12 ساله اي از كودكان كار، مورد تجاوز گروهي قرار گرفته و سپس توسط متجاوزان به طرز فجيعي دار زده شده است.( به نقل از يکي از داوطلبين مرکز) كودكان اين صحنه را ديدهاند و خوب ميدانند در مناطق حاشيهاي اين شهر، مورد حمايت قرار نخواهند گرفت؛ حتي اگر دهها كودك گم شوند و يا به تجاوز و مرگ محكوم؛ تنها محمد بيجهاي(اشاره به فاجعه پاک دشت که در آن پسر بچه هاي زيادي توسط فردي به نام بيجه که خود قرباني تجاوز و محروميت اجتماعي بود، مورد تجاوز و قتل واقع شدند. اين مساله با اعدام بيجه پايان يافت!) پيدا ميشود كه بلاگردان جامعهاي باشد كه خودش محصول مناسبات اجتماعي آن جامعه است. بنابراين براي تامين امنيت، خود بايد شخصا دست به کار شوند تا در بزنگاه، از حق حيات شان که طبيعيترين حق انسانياشان است، دفاع كنند.
اگر چه اين دو داستان هرگز قدرت تعميم به انواع خشونت را ندارد اما به خوبي نشان مي دهد افرادي كه از خشونت ترسيدهاند و يا قرباني آن شده اند،خشونت را با خود حمل خواهند كرد. اين داستان ها و داستان هايي از اين قبيل تراژدي جامعه اي است كه خشونت، انتقام، بياعتمادي و عدم امنيت در آن ،بحراني اجتماعي محسوب مي شود. در چند ماه اخير آمار بالاي خشونت در بخشهاي گوناگون جامعه ، زنگ خطري است كه از بحران عميق و ساختاري در جامعه ايران خبر ميدهد. خشونتي كه نه تنها با مجازات و بازتوليد خشونت هيچ دردي از آن درمان نخواهد شد، بلكه تنها با از بين بردن قبح خشونت در چشم ناظران يا كنشگران اجتماعي، آنان را به سمت خشونت مجدد سوق ميدهد و جامعه را از كندوكاو عميق براي دستيابي به علتهاي اصلي خشونت باز ميدارد. مبادله فيلم ها و عکس هاي وحشتناک از خشونت و تجاوز و بلوتوث آن ها نشانه خشونت طلبي و لذت از نمايش خشونت است که ظاهرا در چشمان ناظران نه تنها نامطلوب نيست بلكه لذتي خاص يافته است!
در تعريف، خشونت رفتاري است آشكار يا پنهان به قصد وارد آوردن آسيب فيزيكي، رواني يا اجتماعي به فرد يا افراد ديگر.( ستوده، هدايت الله، 1378، روانشناسي اجتماعي ف تهران انتشارات آواي نور ص:11) خشونت به عنوان رفتاري كه در جامعه كنوني ايران به شدت افزايش يافته با تحليلهاي سطحينگر و يا راهكارهاي ساده و ابتدايي پاسخي نخواهد گرفت. نه به گفته آن جامعهشناس با اغواگري زنانه ايجاد ميشود. (مصاحبه خبرگزاري دانشجو با دكتر غلامرضا جمشيديها پس از قتل دختر دانشجو در پل مديريت،12/5/90) نه به گفته برخي روانشناسان با تنبيه و مجازات كاهش مييابد.( فدايي، فريد، مجله سپيد شماره 259 16/4/90) و نه به گفته برخي مديران و مسئولان با اشد مجازات در ملأ عام از جامعه رخت بر ميبندد. آنچه كه از ساختارهاي اجتماعي بر ميخيزد تنها به واسطه تغيير ساختاري قابل درمان است.
ادامه دارد
نظرات شما عزیزان: