نخستين تقسيم کار بزرگ اجتماعي
"در مرحلهي پاييني بربريت، جمعيت بسيار پراکنده بود؛ و تنها در زادگاه قبيله فشرده بود، که پيرامون آن را شکارگاههاي پهناور و در پشت آنها جنگلِ حفاظتکنندهي طبيعي که آن را از قبيلههاي ديگر جدا ميکرد، فراگرفته بود. تقسيم کار، يک محصول ناب و سادهي طبيعت بود، و تنها ميان دو جنس وجود داشت. مردان به جنگ ميرفتند، شکار ميکردند، ماهيگيري ميکردند، مادههاي خام براي خوراک، و ابزار لازم براي اين کارها را فراهم ميکردند. زنان به کارهاي خانه ميپرداختند، و خوراک و پوشاک را آماده ميکردند؛ ميپختند و ميبافتند و ميدوختند. هر يک از زنان و مردان، کارفرماي پهنهي کار خويش بود؛ مردان در جنگل، زنان در خانه. هر يک داراي ابزاري بود که خود ساخته و به کار ميبرد: مردان، داراي ابزار جنگ و شکار و ماهيگيري بودند، زنان داراي ابزار خانه. خانوار، کموني بود، و در برگيرندهي چندين – و گاه بسيار- خانواده ميشد. هر چيز که به گونهي اشتراکي توليد ميشد و مورد استفاده قرار ميگرفت، دارايي مشترک شمرده ميشد: خانه، باغ، زورق(گونهيي وسيلهي قايق مانند براي ماهيگيري). پس در اينجا و تنها در اينجا ما يک "مالکيت برآمده از دسترنج" را ميبينيم."
"اما انسان، همهجا در اين مرحله نماند. ... شماري از پيشرفتهترين قبيلهها- آرياييها، ساميها و شايد تورانيها- رام کردن، و سپس دامداري و دامپروري را پيشهي اصلي خود کردند. قبيلههاي شبان، خود را از تودهي فراگير بربرها جدا نمودند: نخستين تقسيم کار بزرگ اجتماعي. اين قبيلههاي شبان، نه تنها از ديگر بربرها غذايي بيشتر، بلکه بسيار گوناگونتر هم توليد ميکردند. آنها همچنين شير، فراوردههاي شيري، گوشت بسيار بيشتر از ديگران، پوست، پشم، موي بز و نخ و پارچههاي بافته شده داشتند، که مقدار فزايندهي مادهي خام، به بهرهگيري همهگانيتر آنها انجاميده بود. اين، براي نخستينبار مبادلهي به سامان را امکانپذير ساخت. ... جنس عمدهيي که قبيلههاي شبان براي مبادله به همسايهگان خود ميدادند دام بود؛ دام کالايي شد که همهي کالاهاي ديگر بر پايهي آن ارزشيابي ميشدند، و در همه جا مشتاقانه با کالاهاي ديگر مبادله ميشد؛ کوتاه سخن دامها کارکرد پول را به خود گرفتند و در اين مرحله به جاي پول به کار گرفته ميشدند. نياز براي يک کالاي پولي، در همان آغاز مبادلهي کالايي با چنين نياز و شتابي گسترش يافت."
فردريک انگلس؛منشاء خانواده، مالکيت خصوصي و دولت؛ صص 192- 193-194ترجمه خسرو پارسا، نشر ديگر 1386
نظرات شما عزیزان: