رهايي زن
"(در مرحلهي پاييني بربريت)فراهم کردن روزي هميشه کار مرد بوده است؛ او ابزار آن را توليد ميکرد و مالک آن بود. گله، يک ابزار جديد فراهم کردن روزي بود، و رام کردن نخستين و نگهداري پس از آن، کار مرد بود. از اينرو، او مالک دامها و کالاها و بردهگاني بود که در مبادله با آنها به دست ميآورد. همهي مازادي که اکنون از توليد به دست ميآمد، از آن او بود؛ زن، در مصرف آن شريک او بود ولي در مالکيت آن سهمي نداشت. جنگجو و شکارچي "وحشي"، خشنود بود که در خانه جايگاه دوم را داشته باشد و برتري را به زن بسپارد. شبان "رامتر" با استفادهي نادرست از ثروتاش، خود را به جايگاه نخست رساند، و زن را به جايگاه دوم راند. زن نميتوانست شکوه کند. تقسيم کار در خانواده، توزيع مالکيت ميان مرد و زن را سامان داده بود. اين تقسيم کار پايدار مانده بود، با اين همه، اکنون مناسبات خانهگي پيشين دگرگون شده بوده، تنها از اينرو که تقسيم کار، در خارج از خانواده، تغيير يافته بود. همان علتي که پيشتر به برتري زن در خانه انجاميده بود،(زن در خانه توليد ميکرد و مرد شکارچي بود، عامل برتري در توليد است.) يعني محدود بودن او به کارِ خانهگي، اکنون برتري مرد را در خانه فراهم ميکرد: کارِ خانهگي زن در همسنجي با کارِ مرد در فراهم کردن روزي، ارزش خود را از دست داد؛ دومي همه چيز بود، يکمي يک کمک ناچيز. از همينجا ميبينيم رهايي زن و برابري او با مرد ناممکن است، و تا زماني که زن از کار مولد اجتماعي برکنار بوده و محدود به کارِ خانهگي، يعني خصوصي، باشد، چنين ميبايست بماند. رهايي زن تنها هنگامي ممکن خواهد شد که زنان بتوانند به گستردهگي در توليد، به مقياس اجتماعي، شرکت کنند و نيز هنگامي که کارِ خانهگي تنها به بخش کوچکي از توجه آنها نياز داشته باشد. و اين تنها با پيدايش صنايع بزرگ مدرن امکانپذير است که نه تنها شرکت شمار زياد زنان را در توليد شدني ميسازد، بلکه در عمل نيز به آنها نياز دارد، و افزون بر اين ميکوشد کارِ خانهگي خصوصي را نيز به يک صنعت همهگاني تبديل کند."
"مرد با به دست آوردن برتري بالفعل در خانه، واپسين سد در برابر خودکامهگي خود را در هم شکست. اين خودکامهگي با از ميان رفتن حقِ مادري، برقراري حق پدري و گذار گام به گام از خانوادهي يارگير به تکهمسري، تاييد و جاوداني شد."
فردريک انگلس؛منشاء خانواده، مالکيت خصوصي و دولت؛صص195-196 ترجمه خسرو پارسا، نشر ديگر 1386نظرات شما عزیزان: