دلايل ديرينشناسي در باره به وجود آمدن انسان
مرحله اول انسانهاي اوليه
2- سين آنتروپوس(انسان پكن)
كشف انسان اوليه چيني، يعني سينآنتروپوس يكي از مهمترين كشفيات در انسانشناسي بود، سينآنتروپوس همعصر پيتكآنتروپوس است يعني در دور ميوسن از دوره نئوژن ظاهر شدند. كه با پيتكآنتروپوس وجوه مشترك مهمي دارد.
آثار بسياري در مورد پيشرفتهاي سينآنتروپوس به شكل ابزارهاي سنگي و بقاياي اجاق كشف شده است. علاوه بر اين استخوانهاي شكسته و نيم سوختهي بسياري هم از حيوانات ديگر يافت گرديده است. همهي اين آثار نشان ميدهد كه سينآنتروپوسها ساختمان بدن انسان اوليه را داشتهاند و قادر به ساختن ابزارهاي سنگي خشن، شكار حيوانات و استعمال آتش بوده است و به طور دستهجمعي زندگي ميكردهاند.
شكل دندانهاي سينآنتروپوس عموما" از دندانهاي نئاندرتال بسيار ابتداييتر است و دندانهاي نئاندرتال به دندانهاي انسان كنوني بيشتر شباهت دارد. اين خصوصيت ويژه در ساختمان دندانها مانند خصوصيات بسيار ديگر، سينآنتروپوس را بين "اولين انسانها" قرار ميدهد.
اهميت فسيلهاي سينآنتروپوس براي درك مرحله اول تكامل انسان بسيار اهميت دارد. استخوانهايي كه به وسيله دانشمندان از غار "كوتزتانگ" در چين يافت شده است، داراي وجوه تشابه فوقالعادهاي با استخوانهاي انسانهاي بعدي منجمله انسان كنوني هستند. با در نظر گرفتن ساختمان استخوانهاي ران، سينآنتروپوس نسبتا" قائم راه ميرفته و دستهايش با زمين تماس پيدا نميكرده است. اندازه قد سينآنتروپوس ماده 152 و سينآنتروپوس نر 163 سانتيمتر تخمين زدهاند.
به گفته دانشمندان در غار فوق سنگهاي بسياري بود كه به آنجا نقل شده بودند، سنگهاي كوارتز و كوارتزيت نيز در آنجا وجود داشت. اين مواد فراوان نشان ميدهد كه ابزارها در غارها ساخته شده بودهاند. كار به صورت دستهجمعي انجام ميگرفته و براي تراشيدن و درست كردن سنگي از سنگ ديگر استفاده ميكردهاند.
در اكثر موارد ابزارها كوچك است. بزرگترين آنها 15 سانتيمتر طول دارد. ابزارهايي كه يافت شده است اغلب مثلث، مستطيل و يا اشكال ديگر بوده است. كار آن خشن است، آشكار است كه سينآنتروپوس نميتوانسته است از عهدهي اين كار برآيد. برخي از دانشمندان معتقدند كه ابزارهاي خشن سنگي انسان قديمي پكن به يكي از مراحل اوليه تكامل فنون در اوائل عصر حجر قديم تعلق دارد.
در غار "كوتزتانگ"، علاوه بر ابزارهاي سنگي قطعات استخوانهاي زيادي يافت شد كه نشان دهنده استفاده سينانتروپوس از ابزار استخواني است. استخوانهاي متعددي كه بسياري از آنها سوخته است به 70 نوع مختلف از پستانداران تعلق دارد و ثابت ميكند كه سينآنتروپوسها دستهجمعي شكار ميكردهاند و هدف شكارشان حيوانات مختلف از آنجمله بزكوهي و غزال بوده است. چون سينآنتروپوسها استخوانهاي بلند و جمجمهها را ميشكستند تا محتوي آنها را بخورند، ميبايستي امكان استعمال قطعات شكسته و شاخهاي تيز را به عنوان ابزار ملاحظه كرده باشند.
همه ميدانند كه سوراخ كردن يا بريدن بدن با يك استخوان تيز چقدر آسان است. از استخوانها به عنوان ابزار استفاده شده است. يك كاسه سر جمجمه كه به شكل جام است، به عنوان ظرف آب به وسيله سينآنتروپوس مورد استفاده قرار گرفته است؛ زيرا لبههاي بعضي از آنها صاف شده بود و به نظر ميرسيد كه در اثر كثرت استعمال صيقلي شده باشد.
در غار فوق خاكستر و آثار آتش و گاهي تركههاي نيمسوخته به مقدار قابل ملاحظهاي در ميان آنها يافت شده است. در جايي قطر لايه خاكستر و ساير مواد مخلوط با آن، به هفت متر ميرسد. كه نشان دهنده استفاده سينآنتروپوسها از آتش است.
ظاهرا" سينآنتروپوسها غار "كوتزتانگ" را چندين قرن در اختيار داشتهاند. نسلهاي بسياري از اين انسانهاي ابتدايي زندگي اوليه خود را در آنجا گذراندهاند، زندگيي كه پر از مشكلات و خطر و بيماري بوده است. غار، آنها را از آب و هواي نامساعد و از جانوران درنده حفظ ميكرده است؛ آنها در جستجوي مواد اوليه براي ابزارشان بيرون ميرفتند و ابزار را به شكل دستهجمعي در غار ميساختند. براي شكار بيرون ميرفتند و گوشت آن را به غار ميآوردند و روي آتش كباب ميكردند.
پختن گوشت و ساير فرآوردههاي حيواني و گياهي با آتش، به عنوان غذاي انسانهاي اوليه مصرف ميشد. بدون شك پختن، غذاها را بيشتر قابل هضم ميكرد. خواص جديد غذا به طور مسلم تغييراتي در بدن به وجود آورد كه در بسياري از موارد مساعد بود. با در نظر گرفتن اين حقيقت كه گوشت قسمت اساسي غذاي سينآنتروپوسها را تشكيل ميداد اهميت قابل هضم بودن آن يكي از چيزهايي است كه قابل انكار نيست؛ غذاي گوشتي اساسيترين مواد مورد لزوم بدن را براي سوخت و ساز آن تقريبا" به طور آماده در بر دارد. اين غذا نه فقط مدت لازم هضم غذا، بلكه مدتي را كه براي روئيدن نبات در زندگي گياهي لازم است، ميكاهد و از اين رو زمان بيشتر و مواد و ميل بيشتري براي روآوردن فعالانه به زندگي حيواني به مفهوم واقعي كلمه فراهم ميآورد.
تغيير در كيفيت غذا در ساختمان بدن انسان تاثير گذاشت. روده كوچك قدري كوتاهتر شد. ناحيه صورت ضعيفتر و كوچكتر شد. در دندانها نيز تغييراتي به وجود آمد. همراه اين تغييرات، نازك شدن جدار جمجمه و تقليل برجستگي خارجي جمجمه صورت گرفت. كه با رشد پيشرونده و افزايش حجم مغز كاملا" مربوط بود. يكي از دانشمندان فرزانه قرن نوزدهم معتقد است كه اجداد ما يعني انسانهاي فسيل شدهاي كه در شرف تكامل بودند، نميتوانستند بدون خوردن گوشت و تحصيل و توزيع آن كه رشد و تكامل غريزهي اجتماعي را تسهيل كرد، انسان "كامل" شد.
احتمال دارد كه پيتكآنتروپوس استعمال آتش را نميدانسته است، اما سينآنتروپوسها به اين نيروي عظيم طبيعت مسلط بودند.
دانشمند فرزانه قرن نوزدهم ميگويد:" در آستانهي تاريخ بشر اين كشف قرار دارد كه حركت مكانيكي ميتواند به گرما تبديل شود، يعني بدست آمدن آتش در اثر مالش. و در انتهاي دورهي تكاملي كه مدتي بس دراز طول كشيد، اين كشف قرار دارد كه حرارت ميتواند به حركت مكانيكي تبديل شود، يعني اختراع ماشين بخار. و عليرغم انقلابات بسيار عظيم در دنياي اجتماعي كه ماشين بخار آن را هدايت كرد و هنوز هم به نيمه نرسيده است، شك نيست كه نسل كاشف آتش به وسيله مالش تا كنون اثر بسيار بزرگي در آزاد شدن انسان داشته است."
ابداع آتش از طريق مالش احتمالا" قبل از شيوههاي ديگري كه براي فراهم آوردن و استعمال آن به كار رفته معمول شده است. مثلا" روشن كردن شاخههاي خشك به وسيلهي مواد مذاب آتشفشاني و نگهداري شاخههاي سوزان پس از حريق جنگلها و جلگهها و حفظ آتش به وسيله ريختن مواد سوختي در آن، بعد از طريقهي تهيه آن از راه مالش صورت گرفته است. انسانهاي اوليه پس از آتش سوزيهاي جنگل بايستي بدنهاي نيمسوختهي حيوانات را يافته و قسمتهاي پخته آن را به عنوان غذا خورده باشند بعضي از خواص مفيد گوشت كباب شده ممكن است به عنوان محركي براي توسعه و تكامل تهيهي مصنوعي آتش به كار رفته باشد.
سينآنتروپوسها محتملا" نه تنها مورد استعمال آتش را ميدانستهاند، بلكه از چگونگي بدست آوردن آن هم مطلع بودهاند. ممكن است آنها از يكي از شيوههاي ساده مانند مالش دادن، اره كردن يا مته كردن براي ايجاد آتش استفاده كرده باشند.
گروههاي مختلف اجداد ما به يك نسبت تكامل نيافتهاند؛ حتي مردمان گوناگون امروزه نيز از لحاظ سطح تمدن در درجات مختلف تكامل قرار دارند. به هر حال مردمي كه ابزار را اختراع كردند و استفاده از آتش را آموختند و به فايدهي آنها در تنازع بقا پيبردند، بعدا" نميتوانستند آنها را فراموش كنند، بلكه به تكميل مورد استعمالشان پرداختند. همهي اينها مارا به اين فكر هدايت ميكند كه به گروه سينآنتروپوسهاي كه در غار چوكوتين (در چين) در عصر پيش از يخبندان ميزيستهاند، به عنوان يكي از مراكز كوچك انسانهاي اوليه بنگ
نظرات شما عزیزان: