تفکيک جنسيتی يا نگاه جنسيتي؟
در خبرها آمده بود که بسياري از دانشگاههاي کشور کلاسهاي دانشجويان دختر و پسر را از هم جدا يا به اصطلاح تفکيک جنسيتي نمودهاند تا شايد به قول دستاندرکاران معضل رابطه بين دختران و پسران را حل کرده باشند. عدهاي هم صحبت از تفکيک جنسيتي در مهد کودکها را نمودهاند. براي بررسي اين موضوع مختصر نگاهي علمي به مسئله فوق مياندازيم.
نياز انسان قبل از هر چيز خوراک، پوشاک، مسکن، توليد مثل، بهداشت، آموزش و ... است. يعني قبل از اين که انسان به فکر هنر، اخلاق، مذهب و ... باشد، به صورتي طبيعي و ناخودآگاه به دنبال کسب نيازهاي فوق است.
در بين اين نيازها، دو نياز خوراک، و توليد مثل در بدن انسان ايجاد لذتهايي مينمايند که هيچ شخصي نميتواند آن را انکار کند مگر اين که با خود دروغ بگويد، که به لذت در غذا خوردن و لذت جنسي نمود پيدا ميکنند.
دليل فيزيولوژيکي لذت جنسي
در بدن انسان غدههايي وجود دارد که به سه گروه غدد خارجي، غدد داخلي و غده مختلط تقسيمبندي ميشوند. غدد خارجي که مواد ترشحي خود را که دارای آنزيم است در مجراي لوله گوارش جهت هضم غذا ميريزند مانند غدد بزاقي، غدد معدي، غدد رودهاي، جگر و لوزالمعده يا پانکرانس که اينها مورد بحث ما نيستند. غدد مختلط هم مانند لوزالمعده که هم کار غدد خارجي و هم کار غدد داخلي را انجام میدهد و شيره لوزالمعده جهت گوارش غذا و هورمون انسولين جهت سوختن قند در بدن توليد مينمايد، که اين هم مورد بحث ما نيست.
اما غدد داخلي به غدههايي گفته ميشود که مواد ترشحي خود را مستقيما" به داخل خون ميريزند به اين مواد ترشحي که عملي شبيه به دستگاه عصبي در بدن انجام ميدهند "هورمون" گفته ميشود. مانند غده هيپوفيز، غدد فوقکليوي و غده تيروييد و پاراتيروييد و غدد جنسي و ... که از ميان اين غدهها، غدد جنسي مورد بحث ماست.
غدد جنسي در زن تخمدان و در مرد بيضه است. که هر دو غده در دوران کودکي هيچگونه فعاليت جنسي را سبب نميشوند. اما با رشد بدن و رسيدن به سن بلوغ جنسي، فعاليت آنها آغاز ميگردد. تخمدان هورمون استروژن و پروژسترون و بيضه هورمون تستوسترون توليد مينمايد.
در تخمدانها پس از تبديل فوليكول به جسم زرد، ترشح استروژن كاهش يافته هورمون ديگري به نام پروژسترون ترشح ميشود. مهمترين نتايج ترشح استروژن و پروژسترون، علاوه بر اثر آنها در ايجاد صفات جنسي ثانوي ماده مانند رشد پستانها، ظاهر شدن مو در زير بغل و آلت تناسلي، تأثير بر بافت مخاطي رحم جهت لانهگزيني سلول تخم است.
درون بيضه و در بين لولههاي منيساز سلولهاي ميانبند وجود دارند كه هورمون جنسي نر (آندروژن)، مانند تستوسترون، ترشح ميكنند که در ايجاد صفات جنسي ثانوي نقش اصلي دارند. مانند رشد حنجره و تارهاي صوتي يعني تغيير صدا و رشد مو در صورت، زير بغل، ناحيه آلت تناسلي و بزرگ شدن بيني، از جمله صفات جنسي ثانوي مردانه هستند.
نتيجهي فعلو انفعالات شيميايي اثر هورمونهای جنسی، متمايل شدن مردان و زنان به جنس مخالف که يک ميل طبيعي، واقعي و عيني، جهت توليد مثل است. که بايد به صورت علمي نه ذهني و برمبناي افکار سنتي دست و پاگير و عقبمانده، با آن برخورد کرد. روزنامه جام جم يکشنبه پنجم شهريور 1391 در صفحه حوادث نوشته بود که مادر و دختري به دليل مخالفت(درست يا غلط بودن مخالفت منظور من نيست) پدر با ازدواج دختر، به وسيله مادر و دختر به قتل ميرسد. علت را بايد در پاسخ ندان علمي به موضوع بررسي کرد.
تقريبا" کليه آموزشدهندگان جامعه ما، چون خود با فرهنگ مردسالارانه و نگاه جنسيتي به خيليچيزها آموزش ديدهاند، همه معضلات را به گردن زنان و دختران مياندازند و کلمه "فاحشه" را فقط براي زنان و دختران به کار ميبرند در حالي که چشم و انديشه خود را بر "مردان فاحشه" که تعداد آنها از زنها هم بيشتر است، ميبندند1.
راه کار چيست؟
راه کار آموزش است که بايد اساس آن بر علم روز استوار باشد. نحوه آموزش که به صورت عملي صحت و سقم آن، چه در ايران(مدارس مختلط قبل و بعد از انقلاب) و چه در جوامع ديگر به اثبات رسيده، مد نظر است. تکيه بر محفوظات منتقل شده از نسلي به نسل ديگر، جهت آموزش، پاسخ علمي به مسئله نيست.
براي اين منظور بايد حتما" ابتدا آموزش دهندهگان مورد آموزش علمي قرار گيرند تا همه افکار سنتي ناکارآمد و عقب مانده و مردسالار از ذهنشان بيرون رانده شود و نيز مجهز به علم روز شوند و هر روز هم علم خود را بروز نمايند. در اين صورت ميتوانند صلاحيت داشته باشند که کودکان را مورد آموزش قرار دهند.
و شرط دوم هم اين است که در تمام مقاطع تحصيلي از همان دوران کودکي، دختران و پسران همراه با هم و در کنار هم در مکانهاي آموزشي مختلط مورد آموزش قرار گيرند در اين صورت است که ميتوانيم ريشهي بسياري از نابرابريهاي اجتماعي بين زنان و مردان را کمرنگ کنيم و نيز روابط بين اکثريت عظيم دختران و پسران نه از نگاه جنسيتي بلکه از نگاه انساني، برقرار نماييم. و نيز اکثريت ناهنجاريهايي که در اين خصوص وجود دارد از بين ميروند. در نتيجه روابط کاملا" عادي، معمولی و انسانی جای آن را ميگيرد. عده بسيار کمي هم خواهند بود که اين قاعده را نپذيرند و بر مبناي ديگري حرکت نمايد، اينها نيز به تدريج تحت تاثير اکثريت قرار گرفته و دست از کار ناهنجار خود برخواهند داشت و در نهايت باقیمانده هنجار شکنان افراد بيماری خواهند بود که بايد همانند يک فرد بيمار با او برخورد شود نه به عنوان يک مجرم. پايان
1 - عصر ايران :27/05/1390
در يکي دو سال اخير ، برخي مسوولان و رسانههايي که داعيه دار ارزشگرايي هم هستند ، نگاه هاي خاصي به مساله جنسيت داشتهاند که به همان اندازه که مضحکاند ، شرمآور و تأسفبار نيز هستند ؛ تو گويي که بعضي ها ، همه ارکان و عناصر خلقت آدم و عالم را رها کردهاند و به جهان هستي از پيرامون جنسيت و رفتارهاي مبتني بر آن مينگرند!
مثلاً همين سال گذشته بود که لوگوي روزنامه تهران امروز ، يک جنجال بزرگ در سطح ملي به وجود آورد و حتي بازتابهاي جهاني داشت که طي آن دنيا به نوع نگاه بعضي ها در داخل خنديد!
در آن مقطع ، يکي از مسوولان وقت ، کشف کرده بود که لوگوي اين روزنامه شبيه زني است که ميرقصد و بايد تغيير کند و تهديد کرده بود که در صورت برچيده نشدن اين فساد آشکار ، با روزنامه برخورد خواهد کرد! و اين در حالي بود که تا قبل از کشف اين شباهت(!) به مخيله هيچ بني بشري با عقل متعارف ، چنين چيري حتي متبادر هم نميشد!
يا زماني خبر آمد که فلان مسوول دستور داده صداي ضبط شده خانمي که در آسانسور ، طبقات را اعلام مي کند و ميگويد "لطفا مانع بسته شدن در نشويد" را قطع کنند!
چند روز پيش نيز، خبرگزاري مهر خبر داد که به ناشري گير دادهاند که بايد بيت در آغوش گرفتن جسد خسرو توسط شيرين سانسور شود! و اين در حالي است که در 9 قرني که از سروده شدن اين منظومه توسط نظامي گنجوي ميگذرد ، هيچکس از اين بيت تحريک و منحرف نشده بود! (هر چند دو روز بعد مسوولان مربوطه گفتند که قضيه ناقص مطرح شده است و چون مخاطب کتاب نوجوانان بوده اند برخي ملاحظات طبيعي است.)
غلبه نگاه جنسي به دنياي پيرامون و گارد گرفتن در برابر همه چيز ، به اين چند مورد ختم نمي شود. اخيراً نيز ارگان رسمي دولت و پيشتر ، يک سايت حامي دولت ، مقالهاي منتشر کرده بودند که در آن همه چيز به طرز بي سابقهاي ، جنسي و سکشوال قلمداد شدهاند.
مثلاً شهرسازي کنوني با ماهيت جنسي تعريف شده و نويسنده فيلسوف آن (!) نمادهاي شهري را نيز جنسي کرده و نوشته است: در شهر مدرن ، نمادهاي مردانه(مانند برج ميلاد) ، در برابر نمادهاي زنانه (مانند تونل کردستان يا توحيد) ميايستند(!) و با اشاره به " اتوبانها و بزرگراههايي که ميتوان با سرعت در ميان انبوه اتومبيلها لايي کشيد، نوشته بود: "لايي" کشيدن در ترافيک خيابانها و لذت حاصل از آن ، يک کنش سکشوال است.چنين کنشي شب ها در خيابان لذت بيشتري توليد ميکند(!)
يا در همين مقاله، ادعا شده که فوتبال هم ماهيت سکشوال دارد زيرا توپ در درون دروازه جاي ميگيرد يا بازيکنان به هم لايي ميزنند... و در ادامه نيز خودروي پژو 206 را محصولي جنسي معرفي کرده که مردم از آن خبر ندارند!
نکته تاسفبار تر اين که اين نگاههاي بيمارگونه ، به جاي روانه شدن به کلنيکهاي روانشناسي جهت معالجه افرادي که حتا برج ميلاد را با نگاه جنسي مينگرند ، سر از تريبونهاي رسمي و ارگان دولت در ميآورند و به عنوان فلسفه به خورد مردم داده ميشوند!
صاحب چنين نگرشي که حتا اشيا ، خيابانها و خودروها را نيز با نگاه جنسي ميبيند اگر قدرت اجرايي هم پيدا کند ، معلوم است که با رفتارهاي متعارف برآمده از اقتضائات سني جوانان چگونه برخورد ميکند و چه تفاسيري از آن ارائه ميدهد!منبع: http://www.tabnak.ir/fa/news/184510
نظرات شما عزیزان: