رشد مغز انسانهاي فسيل شده
مغز انسان كنوني يكي از مهمترين نتايج رشد و تكامل انسانهاست كه موجودات اجتماعي سازنده وسايل كار بودهاند. در اجتماع انسان از همان نخستين مراحل آن، توانايي مغزي انسان كه در زندگي و اجتماع او مفيد واقع شد، رفته رفته جاي برجستهاي را اشغال كرد.
نه فقط جريان ساختن ابزار، بلكه استعمال ابزار نيز در تعيين راه تكامل انسان بسيار مهم بود. كار، تكلم و شكار دستهجمعي همه به بقاياي افرادي كه مغز بسيار تكامل يافتهاي داشتند كمك كرد.
مغز پيتكآنتروپوس يك برابر و نيم اندازهي مغز گوريل، و وزن نسبي آن چهار برابر بزرگتر است. در طي چند ميليون سال مغز انسان ميموننما به مغز نئاندرتال كه از لحاظ اندازه و وزن به انسان كنوني بسيار نزديك است، تبديل شد و تكامل يافت.
كار اثر تكامل بخشندهاي در رشد مغز داشته است. مغز تحت تاثير كار اجتماعي رفته رفته دستخوش تكامل بيشتر گرديد و از لحاظ حجم بزرگ شد.
حجم متوسط جمجمهي پيتكآنتروپوس جاوه در حدود 900 سانتيمترمكعب و انسان پكن يا سينآنتروپوس 1050 سانتيمترمكعب بود، در حالي كه حجم مغز نئاندرتال 1300 تا 1400 سانتيمترمكعب يعني تقريبا" مساوي انسان كنوني بود.
اما تاثير تازه و نيرومند كار بر سازمان بدن انسان با چنان مقياسي باعث پيشرفت و تكامل مغز گرديد كه قبل از آن به هيچ وجه نشده بود و هرگز نميتوانست در ساير حيوانات هم به وقوع پيوندد.
در اواخر دوران سوم تكامل پيشرونده ابعاد مطلق، شكل و ساختمان مغز انسانها همراه با كاهش بعضي از قسمتهاي آن ادامه يافت. اطلاع دقيق از تغييرات در شكل و ساختمان مغز انسانها بر اثر مطالعهي قالبهاي جمجمههاي فسيل شده به دست آمده است.
داروين جاي برجستهاي براي تكامل مغز اجداد ما قائل بود. به عقيدهي او اين امر حتي از زمانهاي بسيار دور، يعني از زماني كه انسان قادر شد تكلم را اختراع كند و به كار ببرد و اسلحه و ابزار و دام و غيره بسازد بايستي جاي برجستهاي داشته باشد. در نتيجهي اين امر انسان به كمك عادات اجتماعي بين همه موجودات زنده، از همان زمانهاي پيشين موقعيت ممتازي پيدا كرد.
سپس داروين ادامه ميدهد: " هنگامي كه تكلم به صورت هنر و غريزه هر دو به كار رفت، در تكامل شعور گام بسيار بزرگي برداشته شد، زيرا استعمال مداوم زبان در مغز منعكس شد و اثر جدا ناپذيري در آن باقي گذاشت. و اين گام خود در تكميل و بهبود زبان اثر گذاشت. زبان يعني موتور عجيبي كه محرك رشتههاي فكر است كه هرگز بر اثر احساس محض ممكن نبود به وجود بيايد، و يا اگر هم به وجود ميآمد نميتوانست ادامه يابد و تعقيب شود."
آغاز و تكامل زبان كه محتملا" انسان آن را در همان مراحل اوليه تحصيل كرد، در تكامل مغز انسان داراي اهميت استثنايي بود. بزرگ فرزانه قرن نوزدهم ميگويد:"انسان در دوران كودكي نژادش هنوز در مسكن اوليهاش، يعني در نواحي جنگلي استوايي يا نيمه استوايي تا حدي روي درختان ميزيست؛ همين امر به تنهايي ميتواند بقاي او را در برابر حيوانات درنده بزرگ توجيه كند. ميوهها و دانههاي مغزدار و ريشهها غذاي او را تشكيل ميداد، به وجود آمدن زبان بزرگترين موفقيت اين دوره بود. هيچيك از مردمي كه در دوره تاريخي شناخته شدهاند، ديگر در اين مرحله ابتدايي نبودهاند. اگر چه اين دوره هزاران سال طول كشيده لكن ما هيچ دليل روشني بر وجود آن در دست نداريم؛ اما وقتي اشتقاق انسان را از حيوان ميپذيريم، پذيرش اين مرحلهي انتقالي نيز ناگزير است."
نظرات شما عزیزان: