نژادهاي انسان
همهي جمعيت فعلي جهان در خصوصيات اوليه و ثانويه ساختمان داخلي و خارجي بدن به همديگر كاملا" شباهت دارند. از اينرو اكثر دانشمندان از نقطه نظر بيولوژي تمام انسانها را يك نوع به نام "هموساپين" مينامند.
مردمي كه اكنون تمام خشكي و حتي قطب شمال و جنوب را اشغال كردهاند متشابه و يكنواخت نيستند بلكه گروههايي هستند كه از دير زمان به آنها نام نژاد دادهاند، اصطلاحي كه در انسانشناسي مصطلح شده است.
هر نژاد انسان عبارت از يك گروه بيولوژيكي از مردمي است كه مشابه هم هستند، اما از لحاظ طبقه بندي جانوران يك نوع فرعي نيست. افراد هر يك از نژادها منشاء مشتركي دارند و در سرزمين مشخصي كه محل سكونت آنها است ظاهر شدهاند. هر نژاد داراي خصوصيات جسماني معيني است كه اغلب در ظاهر از لحاظ ريخت و تشريح در اعضاي آن يكسان است.
مهمترين خصوصيات مميزهي نژادي به قرار زير است: وضع مو در سر، كيفيت و رشد مو در چهره (ريش و سبيل) و موي بدن، رنگ مو و پوست و رنگ عنبيه، شكل پلكها، بيني و لبها، شكل سر و صورت و طول قامت.
بين هر يك از نژادهاي انسان افرادي يافت ميشوند كه خصوصيات آن نژاد را بهتر و افرادي يافت ميشوند كه خصوصيات آن را كمتر نشان ميدهند. نژادهايي هم هستند كه وجوه مشخصه بيشتري دارند، و كاملا" واضح هستند و در مقابل آن نژادهايي يافت ميشوند كه اختلافشان با ساير نژادها اندك است. بعضي از نژادها نيز خصوصيات واسطهاي دارند. نژاد سياه-استراليايي نژاد بزرگي است كه مجموعا" به وسيله خصوصيات چندي مشخص ميگردد و نمونههاي بارز و مشخصتر آن سياههان سودان هستند و از دو نژاد بزرگ ديگر يعني نژاد اروپايي و مغولي ممتاز ميگردند.
1- مشخصات نژاد سياه به قرار زير است: موي سياه با جعدهاي پيچيده محكم يا موجدار، پوست قهوهاي شكلاتي يا حتي تقريبا" سياه (گاهي زرد، قهوهاي)، چشمان قهوهاي، بيني نسبتا" پهن كه بزرگ نيست و داراي برجستگي كوچك و سوراخهاي گشاد است ( بعضي از انواع آنها داراي بيني راست و سوراخهاي تنگ هستند)؛ اكثر آنها لبان كلفتي دارند؛ بسياري از آنها سرشان دراز است؛ چانه نسبتا" بزرگ است؛ قسمتي از فك فوقاني و تحتاني كه دندانها را نگه ميدارد متمايل به جلو است.
با در نظر گرفتن مكان جغرافيايي (نژادسياه- استراليايي) بعضي اوقات آن را نژاد استوايي يا افريقايي- استراليايي مينامند. اين نژاد طبعا" به نژادهاي كوچكتر تقسيم ميگردد: 1- نژاد غربي يا افريقايي كه به آن نژاد سياه هم ميگويند. 2- نژاد شرقي يا نژاد اقيانوسيهاي و يا استراليايي.
2- مشخصات نژاد اروپايي- آسيايي يا نژاد اروپايي(سفيد) عبارتند از: پوست صورتي و اين مربوط به عروق خوني است كه در داخل آن ديده ميشود. بعضي از آنها پوست روشني دارند و برخي ديگر پوستشان تيرهتر است؛ بسياري از آنها مويشان بور و چشمشان روشن و شفاف است؛ موها مواج يا راست است و رشد آنها در چهره و بدن يا متوسط و يا قوي است؛ لبها ضخامت متوسطي دارد؛ بيني نازك و كاملا" برجسته است. برجستگي روي بيني بلند است، چينهاي پلكها كوچك است؛ فكها و قسمت فوقاني چهره برجستگي چنداني ندارد و برجستگي چانه يا متوسط و يا زياد است. صورت عموما" زياد پهن نيست.
در داخل نژاد بزرگ اروپايي (سفيد) سه نژاد كوچكتر وجود دارد كه از رنگ مو و چشم مشخص ميشوند و عبارتند از: شماليها كاملا" مشخص (بور مانند روسها) و جنوبيها (سبزه) و اروپاييان مركزي كه كمتر مشخص هستند و رنگ آنها واسطه بين دو رنگ ديگر است.
گروه سبزه جنوب اروپا را اكثريت اسپانيوليها، فرانسويها، ايتالياييها، سويسيها، آلمانيهاي جنوبي و مردم كشورهاي بالكان تشكيل ميدهند.
3- مشخصات نژاد مغول عبارتند از: اكثريت افراد اين نژاد پوست تيره يا متمايل به زرد دارند؛ چشمانشان قهوهاي تيره است؛ موي سرشان سياه و راست و زبر است؛ ريش و سبيل آنها معمولا" رشد نميكند؛ موي بدنشان بسيار كم است؛ از خصوصيات نژاد مغول، چين مخصوص پلكهاست كه زاويهي داخلي چشم را ميپوشاند و به چشم حالت خميده ميدهد؛ چهره تا حدي پهن است، استخوانهاي گونه دور از يكديگر قرار دارد چانه و آرواره برجسته نيست؛ بيني عموما" راست اما برآمدگي آن كوچك است؛ ضخامت لبان متوسط و قامت اكثر افراد از متوسط كوتاهتر است.
مشخصات كامل اين نژاد را به فراواني بين مردم چين شمالي ميتوان ديد زيرا آنها نمونهي نژاد مغولي هستند منتهي اندكي قدشان بلندتر است. ساير گروههاي نژاد مغولي داراي لبهاي كلفتتر يا نازكترند و مويشان خيلي زبر نيست و قدشان از اندازه متوسط كوتاهتر است.
نژاد انسان عموما" به 25 تا 30 گروه تقسيم ميشود با اين حال همه از يك واحد است، زيرا گروههاي واسطهاي (انتقالي) و گروههاي مخلوط افراد انساني بين نژادهاي بزرگ، وجود دارند.
اكثر نژادهاي انسان و گروههاي مختلف آن هريك سرزمين مشترك معيني را اشغال كردهاند كه خودشان در آن ظاهر شدند و از لحاظ تاريخي رشد و تكامل يافتند. موارد بسياري پيش آمده است كه بعضي از نژادهاي معين به علت شرايط تاريخي مخصوص به سرزمينهاي مجاور و حتي بسيار دور دست مهاجرت كردهاند. در بعضي از موارد اين نژادها تماس خود را با مسكن اصلي به كلي از دست دادهاند و يا قسمت قابل ملاحظهاي از آنها نابود شدهاند.
چنان كه ديديم تقريبا" يك دسته خصوصيات جسماني موروثي از لحاظ ريخت ظاهر در اكثر افراد هر يك از نژادها به چشم ميخورد. اما ثابت شده است كه مشخصات نژادي هم در جريان تكامل فردي و هم در سير تكامل عمومي در معرض تغيير است. افراد هريك از نژادهاي بشر، به علت اصل مشتركشان به يكديگر بيشتر شباهت دارند تا به افراد نژادهاي ديگر.
تعيين خصوصيات نژادي و تغييرات فردي آنها به وسيله وسايل مخصوص و با شيوههاي استادانه انسانشناسان صورت ميگيرد. معمولا" صدها و حتي هزاران افراد از يك گروه نژادي را مورد مطالعه و اندازهگيري و آزمايش قرار ميدهند. اين شيوه تصوير كاملا" دقيقي از تركيب نژادي هر دسته از مردم، درجهي پاكي نژاد يا اختلاط نژادي آنها را نشان ميدهد، اما نميتوان براي بعضي از اشخاص نژاد مسلمي را تعيين كرد. اين امر به علت آن است كه در فرد معيني بعضي از خصوصيات نژادي ضعيف است و يا كاملا" مشخص نيست و يا آن كه آن فرد نتيجه پيوند دو نژاد است.
در بسياري از موارد مطلقا" غير ممكن است به توان گفت كه شخص به كدام نژاد تعلق دارد. زيرا خصوصيات نژادي در هر سه گروه نژادي يافت ميشود، اين امر به هيچ وجه مربوط به اين نيست كه دو نفر از نژاد مختلف با هم ازدواج كرده يا نكرده باشند. اين حقيقت كه خصوصيات نژادها اختلاط دارد يكي از دلايلي است كه نژادها داراي ريشهي مشتركي هستند و از لحاظ خون با هم قرابت دارند.
اساس نظريهي علمي منشاء نژادهاي انسان از نقطهنظر بيولوژي ابتدا از طرف داروين پايهگذاري شد. وي مطالعهي خاصي درباره نژادهاي انسان به عمل آورد و شباهتهاي بسيار زياد، خصوصيات اساسي آنها، قرابت، وابستگي خوني آنها را به اثبات رسانيد. داروين گفت كه اين امر دليل بر آن است كه همهي آنها از يك تنهي مشترك جدا شدهاند و اجداد مختلف ندارند. پيشرفت بيشتر علم، اين نظر را كه اساس نظريهي "منشاء واحد انسان" است كاملا" ثابت كرد. لذا اين كه انسان از ميمونهاي مختلف مشتق شده است يعني تئوري منشاء مختلف براي انسان بي اساس است و نظريهي تبعيض نژادي يكي از مهمترين سدهاي دفاعي خود را از دست ميدهد.
تمام نژادها داراي خصوصيات انسان معاصر هستند و هيچ يك از آنها را نميتوان به عنوان يكي از انسانهاي نئاندرتال ريخت توصيف كرد. از لحاظ بيولوژي، هيچ يك از نژادهاي انسان بر نژاد ديگر تفوق ندارد.
نژادهاي انسان كنوني بسياري از خصوصيات ميموني را كه انسان نئاندرتال دارد از دست داده و خصوصيات "هموساپين" را كسب كرده است. بنابراين هيچ يك از نژادهاي كنوني نميتواند نسبت به ديگري اوليهتر و يا به عبارت ديگر ميمونيتر در نظر گرفته شود.
آناني كه طرفدار تئوري غلط نژادهاي پست و عالي هستند معتقدند كه نژاد سياه نسبت به نژاد اروپايي به ميمونها نزديكتر است. اين نظر از لحاظ علمي كاملا" نادرست است. سياهان داراي موهاي مجعد زبر، لبهاي كلفت، پيشاني راست يا محدب هستند و به هيچوجه موهاي اواخر دوران سوم در صورت و يا بدن آنها نيست و پاهايشان نسبت به تنه بسيار بلند است. تمام مشخصات نژادها نشان ميدهد كه نژاد سياه از نژاد اروپايي نسبت به شامپانزه بسيار دورتر است. اما نژاد اروپايي هم به نوبهي خود از لحاظ رنگ روشن پوست و مشخصات ديگر با ميمونهاي آدمنما بسيار تفاوت دارد. تئوري داروين دربارهي اشتقاق انسان از يك نوع ميمون آدمنماي قديمي و تئوري انگلس دربارهي انتقال ميمون آدمنما به انسان تحت تاثير كار اجتماعي در بدست آوردن درك درستتري از نژادهاي انسان كمك ميكند. معلومات علمي فقط اين نتيجه درست را ميپذيرد كه همه نژادهاي انسان كنوني تحت تاثير قوانين بيولوژيكي و اجتماعي از يك تنه به وجود آمدند.
براي آن دسته از كاربران عزيزي كه خواهان دانستن منابع مطالعاتي سير تكامل انسان هستند بايد بگويم كه بعد از پايان يافتن پُستهايي كه به اين امر اختصاص دارد به صورت يك پُست مستقل، آن منابع را خواهم نوشت.
نظرات شما عزیزان: