رابطه كار و سرمايه2
"كار به عنوان ارزش مصرفي در برابر سرمايه وجود دارد، و كار همان ارزش مصرفي خود سرمايه است يعني فعاليتي است كه سرمايه در خلال آن ارزش پيدا ميكند. بازتوليد و افزايش سرمايه براي آن است كه ارزش مبادلهاي مستقلي به نام پول به حركت افتاده و تبديل به فرايندي ارزش ساز شده است. پس كار ارزش مصرفي، يا نيروي توليدي ثروت، يا وسيله و عامل ثروتمند شدن كارگر نيست. كارگر ارزش مصرفي كار خود را در فرايند مبادله با سرمايه كه نه به صورت سرمايه، بلكه بيشتر به صورت پول در برابروي قرار گرفته وارد ميكند. در قبال كارگر، سرمايه تنها با مصرف كار است كه سرمايه ميشود؛ كاري كه در آغاز خارج از اين مبادله و مستقل از آن است، كاري كه براي سرمايه، ارزش مصرفي است براي كارگر چيزي جز ارزش مبادلهاي صرف و آماده براي مصرف نيست. كارگر بدينسان در فرايند مبادله با سرمايه داخل ميشود و كار او با پول معاوضه ميگردد. ارزش مصرفي شيء، مورد توجه فروشنده نيست، بلكه مورد نظر خريدار است. خاصيت شوره كه با آن باروت تهيه ميكند قيمت شوره را تعيين نميكند بلكه اين قيمت را هزينهي توليد شوره و مقدار كار عينيتيافته در آن تعيين ميكند. ارزش يك شيء مصرفي كه در امر مبادله قيمت معيني دارد هرچند در گردش تعيين ميشود اما ناشي از گردش نيست. قيمت، قبلا" تعيين شده، و در گردش نقد ميشود. كاري كه كارگر به عنوان يك ارزش مصرفي به سرمايه ميفروشد نيز همين حالت را دارد؛ اين كار براي كارگر ارزش مبادلهاي اوست كه بايد نقد شود، اما قيمت آن قبل از عمل مبادله تعيين گرديده و مبادله براساس آن صورت ميگيرد. ... از اينرو كارگر كارش را به عنوان يك ارزش مبادلهاي ساده كه قيمت آن از پيش تعيين شده است ميفروشد. او كار خود را در برابر مقداري كار عينيتيافته، يعني در برابر مقداري از ارزشهايي كه با كار قبلي او عينيتيافتهاند و در واقع معادل سنجيده و تعيين شدهي آنند، مبادله ميكند – سرمايه در عوض به كار زنده دست مييابد كه نيروي مولد عام ثروت و فعاليت ثروتزاست. روشن است كه كارگر نميتواند در اين مبادله غني شود، زيرا او فقط همانند عيسو1 كه حق ارشديت خويش در فرزندي را در برابر يك كاسهي عدس واگذار كرد، نيروي خلاقهاش را در ازاي به دست آوردن مقدار ثابتي از ارزشهاي موجود كه براي تجديد ظرفيت كارياش ضرورت دارند مبادله ميكند. كارگر، چنان كه بعدا" خواهيم ديد در اين مبادله حتا فقيرتر هم ميشود زيرا نيروي خلاقهي كار خود را در خدمت سرمايه كه قدرت بيگانهاي در برابر اوست ميگذارد. همهي وجود او تبديل به كاري ميشود كه به تدريج در اختيار سرمايه قرار ميگيرد. ... همچنان كه ظرفيت كاري كارگر، به كار به طور كلي صرفنظر از ويژگيهاي شخصياش در يك كالاي بخصوص، به حركت يا واقعيت كمي قابل خريد تبديل ميشود، قدرت توليدي كار او نيز به نيروي بيگانه در برابر وي تبديل ميگردد. سرمايه به عكس، از طريق تملك كار غير ارزش پيدا ميكند دست كم امكان ارزشيابي سرمايه، به عنوان نتيجهي مبادلهي كار و سرمايه، از اينجا پيدا ميشود؛ چرا كه رابطهي سرمايهسازي جز از خلال فرايند توليدي مبادلهي كار و سرمايه كه طي آن سرمايه كار غير را مصرف ميكند، ميسر نيست. پس كار به صورت ارزشي كه مقدار آن از قبل تعيين شده با معادل پولي خويش مبادله ميشود، و پول به دست آمده از اين مبادله هم براي خريد كالاهاي مصرفي پرداخت ميگردد. ... كارگر با فروش كارش به سرمايهدار تنها حقي بر قيمت كار به دست ميآورد، نه بر فرآورده كار، يا بر ارزشي كه كارش به آن افزوده است. فروش كار مساوي چشمپوشي از همهي ثمرههاي كار است ايضا" بدين ترتيب همهي پيشرفتهاي تمدن يا افزايش نيروهاي توليد اجتماعي، يعني افزايش قدرت توليدي خودكار – مانند نتايج علمي اختراعها، اكتشافها تقسيم و تركيب كار، پيدايش ابزارهاي پيشرفتهي ارتباطي، ايجاد بازار جهاني، ماشينها و غيره – نه كارگر، كه سرمايه را غني ميسازند، همهي اينها نيروهاي توليدي سرمايه يعني قدرت مسلط بر كار را بالا ميبرند. چون سرمايه آنتيتز كارگر است همهي اينها در واقع قدرت مادي مسلط بر كار را زياد ميكنند. استحالهي كار به عنوان فعاليت زنده و موثر به سرمايه، مستقيما" نتيجهي مبادلهي سرمايه و كار است، مبادلهاي كه حق تملك بر فرآوردهي كار حق فرمانروايي بر كار را به سرمايهدار ميدهد. اما اين استحالهي فقط در خود روند توليد واقعيت پيدا ميكند. پس مسئلهي اين كه آيا سرمايه مولد است يا نه، مسئلهاي پوچ و بيمعناست. حتا خود كار تنها به شرطي مولد است كه جذب سرمايه گردد يعني در فرايند توليدي كه سرمايه شالودهي آن و سرمايهدار فرمانرواي آن است داخل شود. ... كار به صورت براي خود و در هستي بيميانجياش در وجود كارگر، جدا از سرمايه، مولد نيست زيرا نتیجهي آن فقط گردش سادهي كالايي است كه دست به دست شدن و تغييراتشان امري كاملا" صوري است."
کارل. مارکس؛ گروندريسه جلد يکم صص271-272-273 -274 ترجمه باقر پرهام و احمد تدين
نظرات شما عزیزان: