مروري بر کتاب سرمايه(24)
"هيچ توليد كنندهاي نميتواند كالايي را بجز نيروي كارش به فروش رساند، مگر اين كه صاحب وسايل توليد، مواد اوليه، ابزار كار و غيره باشد. مثلا" او نميتواند بدون داشتن چرم، پوتين بسازد. به علاوه به وسايل امرار معاش نيز نيازمند است. هيچكس نميتواند از محصولاتي كه در آينده توليد خواهد كرد و ارزشهاي سودمندي را كه توليدشان هنوز به اتمام نرسيده است استفاده كند. انسان مجبور است كه قبل از توليد و در حين آن مصرف كند، همانطور كه از اولين روز پيدايشش در صحنهي جهاني اين چنين بوده است. اگر محصولات او به عنوان كالا توليد گردند بايد بعد از توليد فروخته شوند، و فقط بعد از فروش ميتوانند جوابگوي خواستههايش باشند. مدت توليد به واسطهي زماني كه براي فروش لازم است طولانيتر ميگردد.
"بنابراين تبديل پول به سرمايه، نيازمند ملاقات صاحب پول و كارگر آزاد در بازار ميباشد، آزاد به دو معني، كه او به عنوان انساني آزاد بتواند ترتيب فروش (نيروي)كارش را بدهد و اينكه از طرف ديگر هيچگونه كالاي ديگري براي فروش نداشته باشد و به هيچوجه وسايلي را كه بتواند نيروي كارش را به فعاليت وا دارد، در دست نداشته باشد."
"اين پرسش که چرا کارگر آزاد در قلمرو گردش با صاحب پول روبرو ميشود علاقهي صاحب پول را بر نميانگيزد زيرا وي بازار کار را شاخهي ويژهاي از بازار کالا ميداند. و در حال حاضر، اين موضوع نيز زياد مورد علاقهي ما نيست. همانطور که صاحب پول عملا" خود را به اين واقعيت محدود ميکند، ما نيز از لحاظ نظري خود را به آن محدود ميکنيم. با اين همه، يک چيز روشن است: طبيعت صاحبان پول يا کالاها را از يک سو، و کساني را که فقط مالک نيروي کار خويش هستند، نيافريده است. اين رابطه هيچ بنيادي در تاريخ طبيعي ندارد و همچنين بنياد اجتماعي مشترک در تمامي دورههاي تاريخ بشر نيست. اين رابطه آشکارا نتيجهي يک تکامل تاريخي گذشته و محصول بسياري از انقلابهاي اقتصادي و انقراض مجموعههاي کاملي از صورتبنديهاي قديميتر توليد اجتماعي است2."
ادامه دارد
انگلس فردريک؛ درباره كاپيتال مارکس ترجمه ج. آزاده، ص34چاپ يكم سال 1358 انتشارات مازيار
2 – مارکس. کارل؛ کاپيتال جلد يکم ص 199 ترجمه حسن مرتضوي، چاپ يکم سال 1386 انتشارات آگاه
نظرات شما عزیزان: