مروري بر کتاب سرمايه(41)
کالا و پول
1.کالا، آنطور که هست
. . .
"از اين رو ماده متشکله ارزش مبادله کار مطلق است و مقدار آن، مدت زمان کار مطلق. حال براي اينکه به شکل ارزش مبادله توجه کنيم.
(1) y کالاي ب = x کالاي الف؛ ارزش يک کالا در برابر ارزش مصرفي کالاي ديگر ارزش نسبي آن است. عبارت تساوي دو کالا، صورت ساده ارزش نسبي است. در معادله بالا y کالاي ب همان معادل است. در آن x کالاي الف ارزش خود را متمايز از شکل طبيعي خويش (شکل طبيعي کالا) به دست ميآورد، در حالي که y کالاي ب در همان زمان قابليت مبادله مستقيم را حتا در شکل طبيعي خودش کسب مينمايد. ارزش مبادله يک کالا به وسيله روابط مشخص تاريخي بر ارزش مصرفي آن نقش ميبندد. از اينرو، کالا نميتواند ارزش مبادله خود را با ارزش مصرفي خودش معين سازد، بلکه فقط آن را در ارزش مصرفي کالاي ديگري بيان ميکند. تنها در معادل قرار دادن دو محصول واقعي کار است که خاصيت کار واقعي متراکم شده در آن دو به عنوان کار مطلق انساني متجلي ميگردد، يعني نميتوان به عنوان تنها شکل تجسم کار مطلق، يک کالا را به کار واقعي تراکم يافته در خودش نسبت داد، بلکه به همين طريق ممکن است به کار واقعي متراکم شده در کالاهاي نوع ديگر نسبت داده شود. معادله y کالاي ب = x کالاي الف لزوما" بر اين امر دلالت ميکند که x کالاي الف همچنين ميتواند با ارزش مصرفي کالاهاي ديگري نيز بيان شود، بنابراين:
(2) x کالاي الف = y کالاي ب= z کالاي ج = v کالاي د = u کالاي ز= غيره و غيره. اين صورت بسط داده شده فرم نسبي ارزش است. در اينجا x کالاي الف ديگر به هيچوجه به يک کالاي قابل مبادله اشاره نميکند، بلکه به همه آن کالاها به عنوان تنها شکلهاي مجسم و محسوس کاري که در آن عرضه شده رجوع مينمايد. اما عکس ساده قضاياي فوق منجر ميشود به
(3) صورت دوم و معکوس ارزش نسبي:
x کالاي الف = y کالاي ب
x کالاي الف = z کالاي ج
x کالاي الف = v کالاي د
x کالاي الف = u کالاي ز
و غيره و غيره.
در اينجا به کالاها صورت عمومي نسبي ارزش1 داده شده که در آن همه کالاها از ارزش مصرفي خود مجزا گرديده و معادل x کالاي الف به عنوان تجسم مادي کار مطلق قرار گرفتهاند؛ x کالاي الف شکل عام معادل براي تمام کالاهاي ديگر است؛ اين کالا، معادل عمومي آنهاست؛ کاري که در آن صورت مادي به خود گرفته نمايشگر تجلي کار مطلق، يعني کار به مفهوم کلي در خود آن است. حال به هر صورت،
(4) هر کدام از کالاهاي مجموعه بالا ميتواند نقش معادل عمومي را ايفا نمايد، اما در يک زمان مشخص فقط يکي از آنها ميتواند چنين نقشي داشته باشد، چرا که اگر تمام کالاها معادل عمومي بودند، هريک از آنها به نوبه خود ديگران را از اجراي چنين نقشي معاف ميداشت. از لحاظ منطقي شکل (3) به وسيله x کالاي الف فراهم نگرديده، بلکه به وسيله کالاهاي ديگر صورت يافته است. لذا يک کالاي مشخص بايستي براي مدتي نقش معادل را ايفا کند- در يک زمان ديگر ممکن است اين کالا جاي خود را به کالاي ديگري بدهد- و تنها از اين طريق است که يک کالا، کاملا" تبديل به کالا ميشود. اين کالاي بخصوص که با شکل طبيعي خودش به عنوان معادل عمومي شناخته ميشود، پول است."
ادامه دارد
انگلس فردريک؛ درباره كاپيتال مارکس ترجمه ج. آزاده، ص 54 چاپ يكم سال 1358 انتشارات مازيار
1 – general relative form of value
نظرات شما عزیزان: