مصرف سم تجزیه نشده در صیفی جات باعث فلج حنجره می شود
دکتر ضیاءالدین مظهری: «متاسفانه استفاده نا به جا از کودهای ازته و نیتراته برای افزایش بهره وری زمین باعث شده که بافت طبیعی مواد غذایی بسیار درهم ریخته شود. اصولا نیترات هایی که به صورت کود وارد زمین می شود می تواند وارد آب های زیرزمینی (که اغلب آب شرب روستایی و شهرها را تامین می کند) شده که باعث افزایش سطح نیترات آن می شود در نتیجه موجب افزایش تشکیل نیتروزامین که ماده ای سرطان زا است می شود و حتی چنین آب هایی برای شرب و یا تهیه غذای نوزادان و خردسالان منع مصرف دارد و مناسب تغذیه کودکان زیر یکسال نیست.»
« علاوه بر این مسئله کودهای شیمیایی و یا آفت کش هایی که نیمه عمر طولانی تری دارند در صورتی که در زمان عرضه محصولات به بازار، سموم به کار برده شده تجزیه و بی اثر نشده باشند، می توانند به طور ثانویه به مصرف کنندگان انتقال پیدا کرده و سلامتی و نشاط آنها را تحت تاثیر قرار دهند. کما اینکه چندی پیش گزارش شده بود در حوالی کرمانشاه به علت استفاده نابجا از سموم غیراستاندارد برای دفع آفات صیفی جات خصوصا خیار که آثاری از سم بر روی پوست خیار باقیمانده بود تعدادی از افراد مصرف کننده را دچار فلج حنجره نموده بود.»
« ما می توانیم با شستن و یا حرارت دادن مواد غذایی، بعضی از آلودگی ها را از بین ببریم ولی ترکیباتی که در بافت مواد غذایی و یا مواد حیوانی است با هیچ ترفندی قابل از بین بردن نیست خصوصا سبزیجاتی که ریشه ای هستند بیشتر در معرض تراکم این مواد هستند.»
« در گذشته دغدغه خاطر متخصصین تغذیه آبیاری صیفی جات و سبزیجات با آب فاضلاب ها بود.علیرغم اینکه آبیاری با فاضلاب ها موجب جذب مواد مغذی زیاد به خاک و رشد گسترده گیاهان می شود ولی به دلیل اینکه در فاضلاب ها مواد شیمیایی و فلزات سنگین فراوانی مانند سرب و جیوه وکادمیوم وجود دارد که از طریق آوندهای چوبی و آبکش جذب شده و به بافت های گیاهان رسوخ می نمایند که به هیچ وجه و از هیچ طریق برطرف شدنی نیست.»
آنچه که در بافت گیاهان و میوه ها و حیوانات رسوخ می یابند با هیچ عواملی قابل رفع نمی باشند، و نه با پختن و نه با شستن.»
«حساسیت های پوستی و مختل شدن سیستم ایمنی بدن و ابتلا به بیماری های خودایمنی نظیر ام اس و دیابت های زودرس وابسته به انسولین نیز از دیگر عوارض استفاده بی رویه از کودهای شیمیایی است. سیستم ایمنی بدن تحت تاثیر رادیکال های آزادی که از طریق سموم و آفت کش ها و کودهای مختلف وارد بدن می شود گاهی چنان سردرگم می شود که خود سیستم ایمنی که باید به بیگانه حمله کند و آنها را از پا درآورد تا سلامت وجود انسان حفظ شود به اندام های بدن حمله می کند که در اصطلاح به آن بیماری خودایمنی گویند.»
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/270363
دستگیری سارق 90 دستگاه پژو 206 در سه ماه!
تهران:پیرمرد 50 ساله به اسم حسین با اعتراف به سرقت پژو 206 در بازجویی ها گفت: به همراه پسرم محمد و دوستش فرزاد در مدت سه ماه هرشب یک خودرو 206 را سرقت می کردیم.
در بازرسی خودرو متهمان دو چاقو چند کاره، یک چاقو زورگیری، دیلم خم کردن در پژو و تعدادی پیچ گوشتی کشف و ضبط شد. منبع:http://www.asriran.com/fa/news/270368
تولید سوسیس و کالباس با گوشت وارداتی هندی
گوشت وارداتی هندی برای تولید کالباس و سوسیس مورد استفاده قرار میگیرند.اختلاف قیمت گوشت مصرف خانگی و صنعتی کیلویی 4000 تا 5000 تومان است. واردات گوشت صنعتی غیر تخصصی بوده و توسط شرکتها و ارگانهایی که ارتباطی به گوشت ندارند انجام میشود.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/270396
افزایش ۱۵ تا ۲۰ درصدی شهریه دانشگاهها
در سال ۱۳۸۰ قرار شد که هر سال مبلغی به شهریه دانشگاهها افزوده شود و امسال این افزایش قیمت ۱۵ تا ۲۰ درصد است.
افزایش قیمت برای دانشگاههای مجازی، شبانه، بین الملل و غیر انتفاعی اعمال میشود.
منبع: http://www.asriran.com/fa/news/270351
پیامکهای سایت «عاشقون» برای صیغه و عقد موقت!
علیرغم ممنوعیت قانونی ارسال پیامک به دارندگان تلفن همراه بدون اجازه مالکان آنها؛ بار دیگر پیامک سایت «عاشقون» برای صیغه و عقد موقت به صورت انبوه به افراد بسیاری ارسال شده است که فردی با یک اسم مجعول؛ افراد را به ایجاد ارتباط از کانال عضویت در سایت دعوت میکند.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/270247
هر خانواده ایرانی باید ۵ تا ۶ فرزند داشته باشد
رشد جمعیت کشور در زمان حاضر حدود ۱.۸درصد است که باید دو برابر و به حدود ۳.۶ تا ۳.۸ درصد برسد بر این اساس به طور متوسط هر خانواده ایرانی باید ۵ تا ۶ فرزند داشته باشد.
منبع:http://www.asriran.com/fa/news/270287
گفتوگو با زنی كه صاحبخانهاش را كشت
(وبلاگ آموختن: قربانیان جامعهای که اقتصادش بیمار است.) گفتو گوی ما را با پرستو بخوانید:
چند سال داری و چه مدت است در زندان هستی؟
34 سال دارم. من و پسرم متهم به قتل هستیم و هر دوی ما یك سال است در زندان هستیم.
اتهامی كه به تو وارد شده است قبول داری؟ واقعا دست به قتل زدهای؟
متاسفانه این كار را كردم. من قاتل هستم و قبول دارم. انكارم فایدهای ندارد.
تو و پسرت باهم متهم شدهاید، چرا تاكید داری تو این كار را كردی؟
واقعیت این است كه من قتل را انجام دادم و پسرم كارهای نبود، من اول كه دستگیر شدم به دروغ پسرم را متهم كردم.
اما پسرت اعتراف كرده و توضیح داده چطور مقتول را كشته است، چطور ادعا میكنی او بیگناه است؟
من قتل را انجام دادم و از ترس، پسرم را هم به این قتل متهم كردم تا مجازاتم كمتر شود. اشتباه كردم. پسرم كارهای نبود.
آن موقع از چه ترسیدی؟
از اینكه بازداشت شوم ترسیدم، من زن همسایه را كشته بودم و میدانستم دیر یا زود دستگیر میشوم، اما نمیخواستم همه اتهامات گردن من باشد و قصاص شوم به همین دلیل هم تصمیم گرفتم بگویم پسرم با من همدستی كرد.
قبل از اینكه اعتراف كنی با پسرت صحبت كرده بودی؟
بله. وقتی فهمید زن همسایه را كشتهام باهم در اینباره صحبت كردیم و از او خواستم به من كمك كند. گفتم اگر تو این كار را بكنی من نجات پیدا میكنم و ما پولدار میشویم. نیما پسرم خیلی ترسیده بود و فكر میكرد دارد به من كمك میكند.
چرا فكر میكردی حضور پسرت در این ماجرا میتواند به تو كمك كند؟
شنیده بودم بچههای نوجوان را اعدام نمیكنند.
بهتر است در مورد مقتول صحبت كنیم، چرا او را برای سرقت انتخاب كردی؟
او صاحبخانه من بود. وقتی خانهاش را اجاره كردیم رابطه صمیمانهای بین ما برقرار شد. به ظاهر خودش را زنی مهربان نشان میداد، اما بعد از مدتی متوجه شدم آنطور كه فكر میكردم آدم خوبی نیست. او از من پول گرفته بود و پس نمیداد.
این پول چقدر بود؟
من آدم فقیری بودم و پول نداشتم. زن همسایه از من خواست به او كمی پول بدهم. گفت اگر 9 میلیون تومان به او بدهم، ماهی 200 هزار تومان سود میپردازد. این سود خیلی برایم مهم بود و میتوانستم بخشی از مشكلاتم را حل كنم. چون خودم 9 میلیون تومان را نداشتم از فامیل قرض كردم و پول را دادم، اما نتوانستم از او مدركی بگیرم. همیشه از اینكه پولم را پس ندهد میترسیدم.
زن همسایه مطابق توافقتان به تو سود میپرداخت؟
بله او پولم را میداد. هیچ وقت هم تاخیر نداشت، اما كاری كرد كه فهمیدم نمیخواهد اصل پولم را پس بدهد.
چه اتفاقی بین شما افتاد؟
مرا گول زد و یك فیلم از من گرفت و بعد هم گفت دیگر پولم را نمیدهد.من كه میدانستم دیگر نمیتوانم این پول را بگیرم و قرضم را بدهم، تصمیم گرفتم او را بكشم.
توضیح بده قتل چطور اتفاق افتاد؟
یك روز زن همسایه مرا صدا زد و گفت لباسی دارد كه میخواهد آن را بپوشم. من هم به خانهاش رفتم یك لباس محلی بود، آن را به من داد و گفت بپوش! لباس را پوشیدم، خیلی تعریف كرد و گفت خیلی در تن تو قشنگ است و اصرار كرد لباس را بردارم. قبول نكردم گفت لباس را مجانی میدهد، باز هم قبول نكردم، گفتم این لباس به دردم نمیخوردم. به اتاق رفتم كه لباس را عوض كنم. مردی وارد اتاق شد و از من فیلمبرداری و بعد هم فرار كرد. وقتی از اتاق بیرون آمدم و گفتم این چه كاری بود كردی، جواب داد نمیخواهد پولم را پس دهد و اگر هم در مورد پول حرفی بزنم، فیلم را منتشر میكند.
میتوانستی از او شكایت كنی، چرا این كار را نكردی؟
نمیتوانستم این كار را بكنم، چون مدركی نداشتم و به جایی نمیرسیدم.
چرا به خاطر فیلمبرداری كه از تو شده بود، شكایتی نكردی؟
مردی كه از من فیلمبرداری كرد، نقاب به صورت داشت و نتوانستم بفهمم او كیست. از زن همسایه هم نمیتوانستم شكایت كنم و راه چاره را در این دیدم كه او را بكشم.
پس كاملا برنامهریزی شده دست به قتل زدی؟
بله. آن روز بعد از اینكه پسرم را راهی مدرسه كردم و كارهای خانهام را انجام دادم به خانه زن همسایه رفتم. به او گفتم پولم را میخواهم. خندید و گفت كدام پول. تو كه مدركی نداری. اگر میتوانی ثابت كنی برو شكایت كن. بین ما درگیری ایجاد شد. او را كتك زدم و به زمین انداختم بعد با روسری خفهاش كردم و بیحال كه شد، میز تلفن را بلند كردم و به سرش كوبیدم، بعد سر كشوهایش رفتم و هر چه طلا داشت برداشتم و فرار كردم.
پسرت چطور وارد این ماجرا شد؟
وقتی داشتم از خانه بیرون میرفتم، هراسان بودم نیما از مدرسه آمده بود. مرا دید و ترسید. به او گفتم زن همسایه را كشتهام. گفتم اگر كمكم كنی همه چیز تمام میشود. او بچه است و از اینكه مادرش به دردسر افتاده ترسیده بود. به همین دلیل هم قبول كرد به من كمك كند. به او گفتم اگر پلیس مرا بازداشت كرد، میگویم با هم این كار را كردیم و تو میز تلفن را به سرش كوبیدی اینطوری هر دو آزاد میشویم، تو بچهای و اعدامت نمیكنند. او هم قبول كرد.
طلاهایی را كه سرقت كرده بودی چه كردی؟
با پسرم به سمت یكی از مناطق جنوبی تهران رفتیم و من آن را فروختم و پولش را به خانه آوردم.
با آن پول چه كردی؟
كمی از بدهیهایم را دادم و بقیه آن را برای پسرم گذاشته بودم كه البته بعد از دستگیر شدن آنها را به پلیس تحویل دادم.
تو و پسرت باهم به قتل اعتراف كردید و صحنه قتل هم بازسازی شد، اما در دادگاه گفتی پسرت هیچ نقشی نداشت و تو تنها بودی چرا این حرف را زدی؟
چون واقعا پسرم هیچ نقشی ندارد. من او را گرفتار این پرونده كردم.
اما مدارك پرونده نشان میدهد او هم در قتل نقش داشته و تو تنهایی نمیتوانستی این كار را انجام بدهی.
این مدارك كه در موردش حرف میزنید، اعترافات من و پسرم است و مدرك دیگری وجود ندارد. من هم میگویم كه آن اعترافات درست نبود. پسرم گناهی نداشت. پسرم حتی 15 سال هم ندارد. او خیلی بچه است و من نباید او را به این دردسر میانداختم.
تو دست داشتن پسرت را در این پرونده انكار كردی، چون فهمیدهای در قصاص تو فرقی نمیكند و حالا میخواهی پسرت را نجات بدهی.
نه اینطور نیست، من واقعیت را گفتم. پسرم نباید بیگناه مجازات شود.
فكر نمیكنی این فداكاری است كه برای پسرت میكنی؟
مادر كه باشی فرقی نمیكند جنایتكار باشی یا فرشته؛ برای بچهات هر كاری میكنی، من هم سعی میكنم با گفتن واقعیت دادگاه را باخبر كنم و بگویم پسرم كارهای نبوده و من دروغ گفتم. میخواهم او خوشبخت باشد. مادر خوبی برایش نبودم. خیلی اذیتش كردم. او را بیگناه به زندان انداختم و وادارش كردم حرفهایی علیه خودش بزند، در حالی كه واقعیت نداشت، اما حالا میخواهم پسرم را از اتفاقی كه خودم باعثش شدم، نجات بدهم.
فكر میكنی دادگاه گفتههایت را باور كرده است؟
بله، فكر میكنم باور كرده باشد. چون واقعیت همان بود كه گفتم.
در مورد خودت بگو یك سال است كه در زندان هستی و تا زمان اجرای حكم هم در حبس خواهی ماند، فكر میكنی عاقبت این پرونده چه خواهد شد؟
تا به حال فقط به پسرم فكر میكردم و اینكه نجاتش بدهم. میخواستم كمكش كنم تا واقعیت مشخص شود. هیچ كس در زندگیام از پسرم مهمتر نیست و من به خاطرش دستم را به خون آلوده و ناخواسته و از سر ترس او را درگیر كاری كردم و به زندان افتاد. وقتی پسرم آزاد شد و پیش پدرش رفت، تلاش میكنم تا خودم را نجات بدهم، البته اگر بتوانم. با اینكه مقتول هم بیگناه نبود و كارهایی انجام داده بود كه زندگی مرا نابود كرد، اما لایق مرگ نبود و من نباید این بلا را سرش میآوردم. سعی میكنم با عذرخواهی از اولیایدم، آنها را راضی كنم مرا به خاطر بچهام ببخشند و امیدوارم این كار را بكنند. عذابی كه من میكشم بیشتر از اعدام است. من فقط زن همسایه را نكشتم درواقع خودم را كشتم. زندگیام دیگر معنایی ندارد. دیگر پیش پسرم نیستم به خاطر عذاب وجدانی كه تحمل میكنم، شبها نمیتوانم بخوابم و دیگر آرامشی ندارم.
نظرات شما عزیزان: