یک خبر علمی + یک خبر اجتماعی
روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

نوشابه و ديابت

دانشمندان اروپايي مي گويند که مصرف يک قوطي نوشابه در روز در مقايسه با يک قوطي نوشابه در ماه، خطر نسبي ابتلا به ديابت نوع ۲ را به اندازه ۲۰ درصد افزايش مي دهد.

اين مطالعه که نتايج آن در نشريه "ديابت شناسي" چاپ شده مؤيد يافته هاي مشابه قبلي در آمريکاست.مردم نوشيدني ها و خوراکي هاي حاوي شکر را محدود کنند زيرا کالري زياد و کم فايده آن باعث افزايش وزن مي شود.

اين مطالعه در بريتانيا، آلمان، دانمارک، ايتاليا، اسپانيا، سوئد، فرانسه و هلند انجام شد و هدف اوليه آن يافتن ارتباط ميان تغذيه و سرطان بود. در اين مطالعه از حدود ۳۵۰ هزار نفر در مورد عادت هاي غذايي سوال شد.

دکتر متيو هابز سرپرست بخش تحقيقات موسسه ديابت بريتانيا در مورد اين مطالعه مي گويد که ارتباط ميان شکر و ديابت حتي در صورت عدم افزايش وزن هم مي تواند برقرار باشد بنابراين علت فقط کالري اضافه ناشي از نوشابه نيست.

با اين حال او مي گويد که حتي اين مطالعه هم به طور قطع ثابت نمي کند که نوشابه هاي شکردار به طور قاطعانه باعث ابتلا به ديابت نوع دو مي شود.او تاکيد کرد که مهمترين کار براي جلوگيري از ابتلا به ديابت نوع ۲ نگه داشتن وزن بدن در حد سالم است.

هرچند نوشيدني هاي شکردار فقط بخشي از علل بالقوه ابتلا به ديابت نوع دو هستند اما از آنجا که حذف آنها از رژيم غذايي آسان است، راه خوبي براي کاهش اين خطر به شمار مي آيد

منبع: دانش و فن بی بی سی فارسی

قتل 5 میلیون‌ تومانی

قاتل: پنج‌سال می‌شد که من و مازیار با هم دوست بودیم من تولید‌کننده روکش ماشین و مازیار هم فروشنده ‌بود. ما بده‌بستان زیادی داشتیم و در یکی از معاملات برای مازیار مقداری جنس به مبلغ حدود پنج‌میلیون تومان خریدم. بعد از آن چندبار از او طلبم را خواستم و مازیار چکی یک‌میلیون‌تومانی به من داد و گفت تا بعدازظهر بقیه مبلغ را هم می‌آورد. بعدازظهر که شد او آمد با هم در کارگاه من قرار داشتیم به او گفتم پول را بده گفت دارم ساختمان‌سازی می‌کنم و فعلا پول ندارم. جایی که مازیار ایستاده‌بود جلوی توپ ‌پارچه بود او به طرفم مشتی پرت کرد اعتراض کردم و درگیری لفظی شروع شد. او دوباره به من مشت زد این دفعه او را هل دادم. پایش روی توپ پارچه رفت و پارچه از زیر پایش در رفت و سرش به چرخ خیاطی صنعتی پایه‌داری که آنجا بود برخورد کرد. سرش خون نیامد اما چند قطره خون از دهانش بیرون ریخت. ترسیده‌ بودم، تصمیم گرفتم جسد را از کارگاه خارج کنم. جوانی در همسایگی ما بود که مجنون بود با کمک او جسد را بیرون بردم و مقداری ابر روی جنازه ریختم و بعد از دوستم کمک گرفتم تا ماشین را به جایی دیگر منتقل کنیم. البته دوستم خبر نداشت جسد داخل ماشین است. فکر می‌کرد ماشین مال کسی است و چون من گواهینامه ندارم از او کمک خواستم. سر راه کبریت و کمی بنزین خریدم ماشین را به خیابان فداییان اسلام بردیم و در آنجا آتش زده و جسد سوخت.
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/316781



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب