ويژگي عصر کنوني ما
روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

ويژگي عصر کنوني ما

وبلاگ آموختن:هرکسي مي‌تواند عصر کنوني را به هر نامي که ميل دارد، مزين گرداند. عصر فضا، عصر اينترنت، عصر ماهواره، عصر ربات‌ها و چيزهايي از اين قبيل. اما اصطلاحي که ويژگي‌هاي ذاتي و دروني جامعه جهاني امروزي را بيان نمايد چيست؟ عصر بربريت؟ عصر توحش؟ يا عصر از خودبيگانگي انسان از انسان؟ کداميک؟

با توجه به قتل عام‌هاي که به اشکال گوناگون (ريزش ساختمان محل کار و قتل بيش از هزار نفر و آتش سوزي در محل کار کارگران بنگلادشي، ريزش معادن در چين و قتل هزاران کارگر، کشتار کارگران آفريقاي جنوبي، بستن بمب به خود و انفجار آن در ميان جويندگان کار در کشورهاي مختلف آفريقا، خاورميانه و آسيا و ريختن بمب‌هاي کشتار جمعي بر مردم کشور خود و يا کشورهاي ديگر در جهان و ...) از نوع بشر  به دست بشر در عصر حاضر صورت مي‌گيرد، مي‌توان از کارل مارکس در که در سن 26 سالگي در "دست‌نوشته‌هاي اقتصادي فلسفي 1844" کمک گرفت. که اين عصر را، با عنوان "کار بيگانه شده" به زيبايي هر چه تمام‌تر ويژگی‌هايش را بيان نموده است.

عصري که در آن از يک سو، جان انسان در برابر سودجوئي  سرمايه چنان بي‌ارزش شده است که براي حتي يک لحظه هم، وقفه در پروسه ارزش اضافي و مکيدن خون قربانيان‌اش براي آن قابل تحمل نمي‌باشد. چنانکه صاحب‌کار طمع‌کار بنگلادشي با علمِ به محتمل بودن قريب به يقينِ فاجعه‌ي فروريزي ساختمان و عليرغم هشدار و اصرار کارگران به توقف کار، از اين امر امتناع ورزيده و آنها را وادار به کار مي‌نمايد، و از سوي ديگر، انسان سرمايه‌دار را نيز به چنان حيوان وحشي و درنده‌اي مبدل مي‌سازد که براحتي به خود اجازه مي‌دهد به ميان کساني که براي مزد ناچيز زحمت و مشقت خود آمده‌اند در نهايت بيرحمي گلوله خالي کند.

نبايد گمان برد که اين بيگانگي از خود و از انسانيت، ويژگي فردي و استثنائي اين يا آن کارفرماي بنگلادشي يا کارفرماي کشور ديگري است. همه اين سهل‌انگاري‌ها و بي توجهي‌ها به جان و سلامت کارگران زير نگاه مطلع و سرد سرمايه‌داران غربي و کمپاني‌هاي طرف قرارداد انجام مي‌گيرد.

 مکيدن خون انسان‌ها به هر قيمتي، حتي به قيمت به نيستي کشيدن جان هزاران انسان بي‌گناه، نه ويژه  اين يا آن سرمايه‌دار و نه ناشي از خصوصيات فردي فلان يا بهمان کارفرما، بلکه نتيجه ناگزير بيگانه شدن انسان از خود و از انسان‌هاي ديگر، و آن نيز برخواسته از ذات سرمايه و ضرورت سودجويي آن است. ضرورتي که استثمارشونده و استثمارکننده هر دو بنحوي از جمله قربانيان آن بشمار مي‌روند.

نهايت سادگي و خوش خيالي است چنانکه تصور شود که بربريت و توحش سرمايه با اين واقعه و وقايع نظير آن به پايان مي‌رسد.

 اکنون در يک کشور واحد طي شش ماه سه بار جان صدها کارگر زن و دختر بي‌گناه جوان طعمه حريق و آوار مي‌شوند. اکنون هر روز انفجار يک بمب جان ده‌ها انسان بي‌گناه را قرباني عطش دوباره زنده شده‌ي پوسيده‌ترين افکار و باورهاي متعلق به قرون و اعصار کهن مي‌گردند. باورهائي که صرفا براي مشروع جلوه دادن بي‌رحمانه‌ترين استثمار سرمايه زنده  شده‌اند. اکنون دخترکان، اين چنين بي‌رحمانه، قرباني سودجوئي سرمايه در صنعت سکس مي‌شوند. اکنون انسان‌ها در پي لقمه‌اي نان اين چنين و در مقياسي چنين عظيم به صورت کارگران مهاجر و براي ارضاي عطش سودآوري سرمايه آواره مرزها و سرزمين‌هاي بيگانه و ناشناخته مي‌شوند.

اينها همگي ويژگي‌هاي عصر ما است. عصر انباشت حيرت‌انگيز سرمايه. انباشتي که هرچه دامنه آن بيشتر گسترش مي‌يابد، همچون هيولائي که روز به روز فربه‌تر و گرسنه‌تر مي‌شود، با شدت بيشتري در جستجوي قربانيان خود و مکيدن خون آنها بر مي‌آيد، هرچه متمدن‌تر مي‌نمايد با شدت بيشتري نشان از بربريت خود مي‌دهد، و  هرچه بيشتر بر ثروت خود مي‌افزايد با شدت بيشتري مولدين ثروت را به کام فقر فرو مي‌برد. بديل اين بربريت سوسياليسم است. تضادي که آخرين اميد بشريت است. اميدي که سرانجام  بر ويرانه‌هاي نظام سرمايه که هرچه به پيش مي‌رود با شتاب بيشتري گور خود را مي‌کند، محقق خواهد شد. به قول استاد شاملو "حتي روزي  که ديگر نباشم.":

  آنروز را انتظار مي کشم

روزي ما دوباره کبوترهايمان را پيدا خواهيم کرد

و مهرباني دست زيبايي را خواهد گرفت.

روزي که کمترين سرود بوسه است

و هر انسان براي هر انسان برادري ست.

روزي که ديگر درهاي خانه شان را نمي بندند

قفل افسانه ايست

و قلب  براي زندگي بس است.

روزي که معناي هر سخن دوست داشتن است

تا تو بخاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي.

روزي که آهنگ هر حرف ؛ زندگيست

  تا من بخاطر آخرين شعر ،رنج جستجوي قافيه نبرم...

روزي که تو بيايي ؛ براي هميشه بيايي  

و مهرباني با زيبايي يکسان شود

روزي که ما دوباره براي کبوتر هايمان دانه بريزيم...

 و من آن روز را انتظار مي کشم                                      

                                                  حتي روزي  که ديگر نباشم .

 شعر: احمد شاملو




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب