مروری بر کتاب سرمایه 62
روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

مروري بر کتاب سرمايه(62)

3.تقسيم کار و کارگاه(مانوفاکتور)

      کارگاه، شکل کلاسيک تعاون که بر پايه تقسيم کار قرار دارد، از حدود 1550 تا 1770 حکمفرما بود. کارگاه از اين طريق ظاهر مي‌گردد:

      (1)يا از طريق ترکيب پيشه‌هاي مختلف، که هريک عملي جزيي را انجام مي‌دهند (به عنوان مثال، ساختن وسيله نقليه)، که بدين‌وسيله يک پيشه‌ور واحد به زودي قابليت خود را براي ساختن کل فرآورده‌اش از دست مي‌دهد، از طريق ديگر کار جزيي خود را خيلي بهتر انجام مي‌دهد؛ و به اين ترتيب پروسه به تقسيم کل کار به اجزاي متشکله آن تبديل مي‌گردد. ([336-337]صص318-319)

      (2)يا تعداد زيادي از پيشه‌وران که کارهاي يکسان يا مشابهي انجام مي‌دهند در يک کارگاه واحد جمع مي‌شوند، و پروسه‌هاي جداگانه‌، به جاي اين که به وسيله يک کارگر به طور پي در پي انجام گيرد، به تدريج تفکيک شده و به طور همزمان به وسيله چندين کارگر انجام مي‌يابد. (انواع سوزن و غيره) در عوض اين که محصول نتيجه کار يک صنعت‌گر باشد، اکنون محصول کار جمعي از صنعت‌گران است که هر کدام تنها يک کار جزيي را انجام مي‌دهد. ([337-338] صص319-320)

      نتيجه آن‌ها در هر دو حالت يک مکانيسم توليدي است که اندام‌هاي آن موجودات انساني مي‌باشند. شکل کار طبيعت يک هنردستي را در خود حفظ مي‌نمايد؛ هر پروسه فرعي که محصول از آن مي‌گذرد بايستي به وسيله دست انجام پذير باشد؛ لذا هر تحليل (محاسبه) واقعا" علمي از پروسه توليد منتفي مي‌گردد.  هر کارگر واحد به خاطر طبيعت پيشه‌اش، کاملا" به کاري جزيي مجبور مي‌شود. ([338-339]ص321)

      از اين طريق، در مقايسه با پيشه‌ور، در کار صرفه‌جويي مي‌شود، و حتا به وسيله انتقال در نسل‌هاي متوالي، هنوز مقدار بيشتري کار ذخيره مي‌گردد. بنابراين تقسيم کار در کارگاه با گرايش جوامع پيشين در موروثي ساختن يک حرفه مطابقت دارد. کاست‌ها (طبقات)، اصناف. ([339-340]ص322)

      تقسيمات فرعي ابزار از طريق وفق يافتن با کارهاي جزيي مختلف- 500 نوع چکش در بيرمنگام .([341]صص323-24)

      کارگاه از نقطه نظر مکانيسم (کارکرد) کل آن داراي دو وجه است: يکي صرفا" اتصال مکانيکي مصنوعات جزيي جداگانه (ساعت)، ديگري يک رشته پروسه‌هاي پيوسته در يک مصنوع (سوزن).

      در کارگاه هر گروهي از کارگران، دسته ديگر را با مواد خام خود تامين مي‌نمايد. از اين‌رو شرط اساسي اين است که هر گروه يک سهم معين را در يک مدت معين توليد نمايد، بنابراين يک نوع تداوم، نظم، يکنواختي و شدت کار به وجود مي‌آيد که کاملا" با آن چيزي که درخور يک تعاوني است تفاوت دارد. بنابراين در اينجا ما با قانون فني پروسه توليد مواجه مي‌گرديم: يعني، کار بايستي از نظر اجتماعي، کار لازم باشد. ([345]ص329) 

      نابرابري زمان لازم براي انجام هر عمل جداگانه ايجاب مي‌نمايد که گروه‌هاي مختلف کارگران اندازه و شماره‌هاي مختلفي را در بر بگيرد (در حروف چيني: چهار حروف ياب و دو حروف چين در برابر يک دستگاه). بنابراين، کارگاه يک نسبت ثابت رياضي را براي حدود کمّي اندام‌هاي مختلف کارگر مرکب1 برقرار مي‌سازد، و توليد تنها به وسيله به کار گرفتن ضرايب اضافي از کل گروه‌ها، گسترش مي‌يابد. علاوه بر آن، تنها پس از اين که به سطح معيني از توليد دست يافتيم، کالاهاي معيني به صورت مستقل در مي‌آيند: نظارت، حمل و نقل محصولات از نقطه‌اي به نقطه ديگر، و غيره. ([346]صص329.330)

      ترکيب کارگاه‌هاي مختلف در يک کارگاه ائتلافي هم اتفاق مي‌افتد، اما هنوز هم اين ترکيب از وحدت تکنيکي (فني)، که تنها با ماشين ظهور مي‌کند، برخوردار نيست. ([347.348]ص331)

      ماشين‌ها از همان ابتدا در کارگاه ظاهر شدند- به طور پراکنده- مانند گندم کوب، و کلوخ کوب و غيره، اما فقط چيزهايي فرعي به شمار مي‌آمدند. ماشيني نمودن عمده کارگاه2 به صورت کارگر مجتمع مرکب collective combined worker مي‌باشد، که نسبت به صنعت‌گران دستي قديم از درجه تکامل خيلي بالاتري برخوردار است، و اين که در آن تمام نواقص، مثل آن‌هايي که اغلب به ناچار در مورد کارگر جزء ‌کار3 به وجود مي‌آيد، به صورت کمالات ظاهر مي‌گردد.([348.49]ص333) کارگاه، تفاوت‌هاي  ميان اين کارگران جزء کار، ماهر و غيرماهر، و يا حتا يک سلسله مراتب کامل از کارگران را بهبود مي‌بخشد. ([349]ص334) ‌

            تقسيم کار: 1.به صورت عمومي (تقسيم به کشاورزي، صنعت، کشتيراني و غيره.)؛ 2.به صورت ويژه (تقسيم به انواع اصلي و فرعي)؛ 3. به صورت مشروح (کارگاه‌هاي مختلف). تقسيم اجتماعي کار نيز از سرچشمه‌هاي مختلفي آغاز مي‌گردد. (1) از درون خانواده و طايفه، تقسيم طبيعي کار بر طبق جنس و سن، به اضافه برده‌داري از طريق اعمال زور و به اسارت کشيدن اقوام مجاور، که باعث گسترش آن مي‌گردد. ([351.52]ص335) جماعت‌هاي مختلف برحسب محل اقامت، آب و هوا، و سطح فرهنگ، محصولات گوناگوني به وجود مي‌آورند که در جايي که جماعت‌ها با يکديگر تماس مي‌يابند مورد مبادله قرار مي‌گيرند. ([87]ص49) مبادله با جماعات بيگانه، سپس يکي از عمده‌ترين وسايل متوقف ساختن گردهم‌آيي طبيعي خود جماعت، از طريق توسعه بيشتر تقسيم طبيعي کار، مي‌گردد. ([352]ص336) 

      بنابراين، تقسيم کار در کارگاه، متضمن درجه معيني از توسعه تقسيم اجتماعي کار است؛ از طرف ديگر، تقسيم کار در کارگاه باعث توسعه بيشتر اين يک مي‌گردد- مانند تقسيم کشوري کار. ([352.353]صص337.338)

      به خاطر همه اين‌ها، هميشه اين تفاوت ميان تقسيم اجتماعي کار و تقسيم کار در کارگاه وجود دارد که باعث مي‌شود. اولي لزوما" کالاها را به وجود بياورد، در حالي که در دومي کارگر جزء کار، کالا توليد نمي‌کند. لذا تمرکز و سازمان يافتگي در دومي، و پراکندگي و بي نظمي در رقابت در اولي به وجود مي‌آيد. ([354.356]صص339.341)

      سازمان ابتدايي‌تر جماعت‌هاي سرخ پوست. ([357]صص341.342) اصناف ([358.59]صص343.44). در حالي که در تمام اين‌ها تقسيم کار در جامعه وجود دارد، تقسيم کار در کارگاه، بدعت خاص شيوه توليد سرمايه‌داري است.

      همانند تعاوني، ارگانيسم فعال کار يک شکل وجودي سرمايه در کارگاه است.  از اين‌رو قدرت توليدي که از ترکيب کار حاصل مي‌شود، به عنوان قدرت توليدي سرمايه متجلّي مي‌گردد. اما در هر کجا که تعاوني شيوه کار انفرادي را به طور کلي دست نخورده باقي مي‌گذارد، کارگاه آن را دگرگون مي‌سازد، و کارگر منفرد را زمين‌گير مي‌کند؛ او ديگر قادر نيست مستقلا" محصولي توليد نمايد، صرفا" به صورت يکي از ضمائم کارگاه سرمايه‌دار در مي‌آيد. تا آنجا که به مهارت‌هاي بسياري مربوط مي‌گردد، قابليت‌هاي معنوي کار از بين مي‌روند تا عرصه را براي يک نوع (مهارت) باز نمايد. اين يکي از نتايج تقسيم کار در کارگاه است که کارگران با قابليت‌هاي معنوي پروسه کار، به عنوان مايملک يک‌نفر ديگر و به عنوان يک قدرت مسلط، رو در رو قرار مي‌گيرند. اين پروسه جدايي، که آغاز آن با پيدايش تعاوني همراه بوده و در کارگاه توسعه مي‌يابد، در صنايع جديد تکميل گرديد، اين پروسه علم را به عنوان يک نيروي توليدي مستقل از کار جدا نموده و آن را در خدمت سرمايه‌ قرار مي‌دهد. ([364]ص346)  

      اشارات روشن‌گرانه. ([362.63]ص347)  

      کارگاه که از يک جهت، يک سازمان مشخص کار اجتماعي است، از جهت ديگر تنها يک طريق خاص ايجاد ارزش اضافي است. ([364]ص350) اهميت تاريخي آن در همان‌جا

      موانع تکامل کارگاه حتا در دوره کلاسيک آن عبارتند از محدوديت تعداد کارگران غيرماهر به خاطر سلطه کارگران ماهر؛ محدوديت کار زنان و کودکان به خاطر مقاومت کارگران مرد؛ پافشاري بر قوانين دوره نوآموزي تا دوره اخير، حتا در موارد غير ضروري؛ عدم اطاعت مداوم کارگران، از آن‌جا که کارگر مرکب1 هنوز هيچ‌گونه چهارچوب مشخص کاري مستقل از کارگران ندارد؛ مهاجرت کارگران. ([367.368]صص353.354)  

      به علاوه، کارگاه قادر نبود که خودش کل توليد اجتماعي را دگرگون سازد يا حتا بر آن مسلط گردد. تکيه‌گاه فني محدود آن، با خصوصيات توليدي که خودش به وجود آورده بود، در برخورد قرار گرفت. ماشين ضرورت يافت، و کارگاه از قبل آموخته بود که چگونه آن را به وجود آورد. ([368]ص355)

ادامه دارد

انگلس فردريک؛ درباره كاپيتال مارکس ترجمه ج. آزاده، صص91لغایت94چاپ يكم سال 1358 انتشارات مازيار

 

1 – در قسمت (2-تعاون) توضيح داده شد.(م)

2 – مجموعه‌اي از ماشين‌ها که به صورت زنجيري کار مي‌کنند و مجموعا" محصول واحدي را توليد مي‌نمايند. (م)

3  – کارگري که تنها يک قطعه جزيي از محصول را توليد مي‌کند. detail worker (م)

1 – در اينجا منظور کارگر مرکب غيرماشيني است.(م)



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب