4.ماشينها و صنايع جديد
الف.ماشين، آنطور که هست
انقلاب در شيوه توليد، که در کارگاه با نيروي کار شروع شد، در اينجا با ابزار کار آغاز ميگردد.
تمام ماشينآلات پيشرفته مرکب از اين قسمتها هستند. 1. مکانيسم موتور؛ 2. مکانيسم انتقال (نيرو)؛ 3. ابزار يا ماشين کار. ([373]ص357)
انقلاب صنعتي قرن هجده با ماشين کار آغاز شد. آنچه که مشخصه آنرا بيان ميدارد اين است که ابزار- در يک شکل کم و بيش اصلاح شده- از انسان به ماشين منتقل شده، و به وسيله ماشين با مديريت انسان به کار گرفته ميشود. در ابتدا مهم نيست که نيروي محرکه عامل انساني باشد و يا يک عامل طبيعي. تفاوت عمده در اين است که بشر تنها اندامهاي خود را به کار ميگيرد در صورتي که ماشين ميتواند در محدوده معيني، هر تعداد ابزار را که لازم باشد به کار بگيرد. (چرخ طيار1، يک دوک؛ ژني2، 12 تا 18 دوک).
در چرخ طيار، تا کنون نه رکاب، يعني نيروي محرکه، بلکه دوک (نخريسي) است که از انقلاب صنعتي متاثر گشته است- در ابتدا هنوز در همه جا، بشر هم نيروي محرکه است و هم مراقب جريان پيشرفت کار3. انقلاب ماشين کار برعکس، در ابتدا تکميل ماشين بخار را به صورت يک ضرورت در آورد، و بعدا" نيز آن را به انجام رساند. ([386.377]صص361.362)
دو نوع سيستم ماشينها در صنايع جديد: يا به صورت (1) همکاري ماشينهاي مشابه (دستگاه نيرو power-loom، ماشين بستهبندي، که کار چندين کارگر جزء کار را به وسيله ترکيبي از ابزارهاي مختلف ادغام مينمايد)، در اين حالت هماهنگي فني از قبل به وسيله سيستم انتقال و نيروي محرکه فراهم ميشود؛ و يا (2) سيستم ماشيني، که ترکيبي از ماشينهاي جزء کار مختلف است (ماشين نخ تابي spinning-mill). مبناي طبيعي اين يک، تقسيم کار در کارگاه ميباشد. اما به يکباره تفاوتي اساسي ايجاد ميگردد. در کارگاه ميبايستي هر پروسه جزء با کارگر وفق داده شود؛ در اينجا اين امر ديگر ضرورتي ندارد- پروسه کار ميتواند به طور مطلوبي اجزاء متشکلهاش تجزيه گردد، که سپس براي اين که در سلطه ماشينها قرار گيرد، به علم و يا تجربه متکي به آن سپرده ميشود. در اينجا نسبت کمّي گروههاي مختلف کارگران به صورت نسبت گروههاي مختلف ماشينها تکرار ميگردد. ([378.379]صص363.366)
در هر دو حالت کارخانه به صورت يک آدم مکانيکي بزرگ در ميآيد (خيلي تکامليافتهتر، يعني در سطحي که تنها اخيرا" به آن دست يافته است) و اين شکل کافي آن خواهد بود. ([379]ص367). و کاملترين شکل آن آدم مکانيکي ماشيني (machine-building automaton) است، که پايههاي کار دستي و کارگاهي صنايع بزرگ را منسوخ نمود، و بنابراين شکل تکامل يافته مجموعه ماشينها را براي اولين بار به وجود آورد. ([384.386]صص369.372)
رابطه ميان دگرگون نمودن شاخههاي مختلف (صنعت)؛ تا وسايل ارتباطي. ([383]ص371)
در کارگاه ترکيب کارگران يک ترکيب ذهني است. در اينجا يک ارگانيسم مکانيکي توليد به طور عيني وجود دارد که کارگر آن را در مقابل چشمهايش مشاهده ميکند، و اين که تنها از طريق کار جمعي ميتواند عمل نمايد؛ خصلت تعاوني پروسه کار حالا به صورت يک ضرورت فني (تکنيکي) در ميآيد. ([366]ص372)
نيروهاي توليدي که از تعاون و تقسيم کار سرچشمه ميگيرد براي سرمايه هيچگونه هزينهاي در بر ندارد؛ نيروهاي طبيعي: بخار، آب هم هزينهاي به وجود نميآورد. حتا نيروهايي که به وسيله علم کشف ميشوند، هزينهاي ايجاد نمينمايند. اما اين نيروها تنها با وسايل مناسبي تحقق مييابند، که فقط با قيمتهاي سرسامآوري قابل ساختن است؛ به همين ترتيب هزينه ماشينهاي کار هم خيلي بيشتر از ابزارهاي قديمي ميباشد. اما اين ماشينها عمر خيلي طولانيتري دارند، و عرصه توليد بسيار بزرگتري را هم نسبت به ابزار شامل ميگردند؛ بنابراين آنها در مقايسه با ابزار، نسبتا" سهم خيلي کوچکتري از ارزش را به محصول منتقل مينمايد، و از اينرو خدمات بلاعوضي که به وسيله ماشين انجام ميشود(که در ارزش محصول منعکس نميگردد) خيلي بيشتر از مورد ابزار است. ([387.388.390]صص374.375.376)
کاهش هزينه از طريق تمرکز توليد در صنايع جديد نسبت به کارگاه بسيار زيادتر است. ([388]ص375)
قيمت کالاهاي ساخته شده ثابت ميکند که تا چه اندازه ماشين باعث ارزان شدن محصولات گشته، و اين که بخشي از ارزش که به ابزار کار مربوط ميشود به طور نسبي افزايش داشته اما به طور مطلق کاهش يافته است. بهرهوري ماشين به وسيله ميزاني که ماشين جايگزين نيروي کار انساني ميگردد، سنجيده ميشود. مثالها. ([390-392]صص377-379)
با فرض اين که يک خيش بخار جايگزين 150 کارگر، با دستمزد سالانه 3000 پوند گردد، اين دستمزد ساليانه نمايانگر تمام کاري که به وسيله آنان انجام گرفته نيست، بلکه فقط کار لازم را نشان ميدهد- در هر صورت، آنها به علاوه کار اضافي هم انجام ميدهند. اگر قيمت خيش بخار 3000 پوند باشد، در هر حال اين بيان پولي تمام کار نهفته شده در آن است. بنابراين، اگر ماشين به ميزان نيروي کاري که جايگزينش ميگردد ارزش داشته باشد، نيروي کار نهفته شده در آن هميشه خيلي کمتر از نيروي کاري است که به وسيله آن جايگزين ميشود. ([392]ص380)
به عنوان يک وسيله کاهش قيمت محصول، ماشين بايستي کمتر از ميزان کاري که جانشيناش ميگردد ارزش داشته باشد.- اما براي سرمايه، ارزش آن بايستي کمتر از ارزش نيروي کار ايجاد شده به وسيله آن باشد. بنابراين، ماشينهايي که در انگلستان به صرفه نيست، ممکن است در آمريکا با صرفه باشند (به عنوان مثال، براي سنگ خردکني). از اينرو، ماشينهايي که در گذشته در نتيجه محدوديتهاي قانوني معيني، سرمايهشان را بر نميگرداندند، ممکن است به طور ناگهاني ظهور کنند. ([393-94]صص380-81)
ادامه دارد
انگلس فردريک؛ درباره كاپيتال مارکس ترجمه ج. آزاده، صص94لغایت97چاپ يكم سال 1358 انتشارات مازيار
1 – چرخ طيار = spinning wheel.
2 – ژني = jenny، هر دو ماشينهاي نخ ريسي هستند.(م)
3 – مثل کوزهگري که با پايش چرخ کوزهگري را ميچرخاند و با دست کوزه ميسازد. (م)
نظرات شما عزیزان: