مروري بر کتاب سرمايه(67)
ذ. ماشين و ارزش اضافي
نخستين نتيجه کاربرد ماشين: افزايش ارزش اضافي همراه با افزايش حجم محصولاتي است که اين ارزش در آنها نهفته شده و طبقه سرمايهدار و وابستگانش به وسيله آنها زندگي ميکنند، و از اينرو افزايش تعداد سرمايهداران؛ تقاضاهاي جديد براي کالاهاي تجملي همراه با وسايل ارضاء اين نيازها. توليد کالاهاي تجملي توسعه مييابد. همينطور وسايل ارتباطي (که در هر صورت، در کشورهاي پيشرفتهتر تنها نيروي کار کوچکي را جذب مينمايد) ([445]شواهد ص436) و بالاخره، طبقه پيشخدمت ظهور ميکند، يعني بردگان خانگي جديد، که مواد خام آن به وسيله آزاد ساختن [کارگران] تامين ميگردد. ([446]ص437) آمار.
تضادهاي اقتصادي. ([446]ص437)
امکان افزايش مطلق حجم کار در يک رشته فعاليت اقتصادي به خاطر ماشينها، و کيفيات اين پروسه. ([449]صص439-440)
انعطاف و ظرفيت بيحد و حصر براي گسترش ناگهاني صنايع بزرگ به درجه بالايي از تکامل آن. (ص441-451) عکسالعمل در کشورهاي توليد کننده مواد خام. مهاجرت به علت رها شدن کارگران تقسيم بينالمللي کار ميان کشورهاي صنعتي و کشاورزي- تناوب دورههاي بحران و رشد اقتصادي. ([451] ص442) در اين پروسه گسترش (صنايع) کارگران به عقب و جلو پرتاب ميشوند. ([454]ص444)
مدارک تاريخي راجع به اين موضوع. ([455-459]صص445-449)
جايگزيني تعاوني و کارگاه به وسيله ماشين (و مراحل حد واسط آنها،[459-460]صص450-451). همچنين جابجايي موسساتي که با خط مشي کارخانه تطبيق نميکنند، و بخشهاي صنعتي در جهت انطباق با روح صنايع بزرگ- صنايع خانگي، به عنوان بخش خارجي کارخانه. ([461]ص452) در صنايع خانگي و کارگاههاي مدرن استثمار هنوز به نحو بيشرمانهتري نسبت به کارخانه صورت ميگيرد. ([462]ص453) مثالها: چاپخانههاي لندن ([462-463]ص453)، صحافي کتاب، (rag-sorting) ([463]ص454). آجرسازي ([463-464] ص455) کارگاههاي مدرن به طور کلي. ([465]ص456) صنايع خانگي: تورسازي ([466-468]صص457-459)، حصيربافي ([468-469]ص460). تبديل به توليد کارخانهاي همراه با دستيابي به بالاترين حد ممکن استثمار: قلابدوزي لباس به وسيله ماشين خياطي ([470-474]صص462-466) افزايش سرعت اين دگرگوني به وسيله اقدامات جابرانه کارخانه، که نقطه پاياني بر سنت قديمي توليد، که بر پايه استثمار نامحدود قرار داشت، نهاد. ([475]ص466) مثالها: سفالگري ([475-476]ص467)، کبريتسازي ([476]ص468). به علاوه، تاثير کار کارخانه بر کار نامنظم، که از عادت بينظمي کارگران، و به همان اندازه تغيير فصول و آداب و رسوم، ناشي ميشود.([478]ص470). کار زياده از حد به همراه بيکاري که در صنعت خانگي کارگاهي به علت تغيير فصل اتفاق ميافتد. ([478-479]ص471)
احکام بهداشتي کار کارخانه. ([480-481]ص473) احکام آموزشي. ([482-483]ص475)
اخراج کارگران صرفا" به دليل سن. به محض اين که کارگران خردسال رشد ميکنند و ديگر به درد نميخورند، يعني ديگر نميتوانند با دستمزد يک کودک زندگي کنند، در حالي که هيچ نوع حرفه ديگري هم بلد نيستند، اخراج ميشوند. ([484-485]ص477)
زايل گشتن پندارهاي خرافي و تحجر سنتي کارگاه و کاردستي به وسيله صنايع جديد، که پروسه توليد را به کاربرد آگاهانه نيروهاي طبيعت تبديل ميسازد. از اينرو، اين شکل به تنهايي در مقابل تمام اشکال پيشين انقلابي است. ([486-487]ص479) اما به عنوان يک شيوه سرمايهداري، تقسيم کار متحجر را براي کارگر باقي ميگذارد، و از آنجا که روز به روز مبناهاي پيشين را دگرگون ميسازد، کارگر را درهم ميشکند. از طرف ديگر، در همين نکته، در اين تغيير ضروري فعاليتهاي يک کارگر معين، شرط دارا بودن ذوق و استعداد تا حد ممکن و امکان انقلاب اجتماعي، نهفته است. ([487-488]صص480-481)
نياز به گسترش قانون کارخانه به تمام بخشهايي که بر مبناي آن کار نميکنند. ([ff489]ffص482) تصويبنامه 1897.([493]ص485) معادن، ([495-503]ffص486).
اثر متمرکز کننده تصويبنامههاي کارخانه؛ تعميم توليد کارخانهاي و از اينرو شکل کلاسيک توليد سرمايهداري؛ تشديد تضادهاي دروني آن، پرورش عناصري براي واژگوني جامعه کهنه، و پايههايي براي شکل گرفتن جامعه جديد. ([498-503]صص488-493)
کشاورزي. در اينجا بيکار ساختن کارگران به وسيله ماشين حتا شديدتر است. جانشيني دهقان به وسيله کارگر روزمزد. تشديد تضاد ميان شهر و ده. پراکندگي و ضعيف گشتن کارگران روستايي، در حالي که کارگران شهري متمرکز ميگردند؛ از اينرو دستمزد کارگران کشاورزي به حداقل کاهش مييابد، در همان حال غارت زمين: نقطه اوج شيوه توليد سرمايهداري در غلبه يافتن بر منابع کليه ثروتها است: يعني زمين و کارگر. ([504-507]صص493-496)
ادامه دارد
انگلس فردريک؛ درباره كاپيتال مارکس ترجمه ج. آزاده، صص103-104چاپ يكم سال 1358 انتشارات مازيار
نظرات شما عزیزان: